باراک اوباما در سال جديد کدام را انتخاب مى‌کند؟

تحريم يا تعامل؟

۱۷ فروردین ۱۳۸۹ | ۱۷:۰۲ کد : ۷۲۵۵ گفتگو
یادداشتی از دکتر کیهان برزگر، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی
تحريم يا تعامل؟

 

در آستانه سال نو ايرانيان، نوروز، پرونده هسته‌اى ايران همچنان اصلى‌ترين دغدغه باراک اوباما رییس  جمهورآمریکا   باقی مانده است.. باراک اوباما نمى‌داند که ميان تعامل با ايران از راه گفتگوی مستقيم يا سیاست اعمال تحريم‌هاى جدید و بدنبال آن استفاده از پتانسیل ناآرامى‌هاى داخلى در ايران کدامیک را انتخاب کند. نشانه‌ها همگى دال بر اين است که باراک اوباما  در حرکت بسوی اتخاذ راهکار تحريم است. اما این تحول نشان می دهد که  سیاستگذاران امريکايى   در فهم جایگاه امنيت ملى و مسائل استراتژيک و استفاده از جنبش‌هاى دموکراتيک داخلى براى تحت تاثير قرار دادن برنامه هسته ای ايران دچار برداشت اشتباه شده اند.

 پيام تبريک سال گذشته (بيستم مارس 2009) اوباما با موجى از  بدبينى ها و خوش بينى ها در داخل ايران و در سطح نخبگان سیاسیهمراه شد. بدبين‌ها به اين پيام نوروزى عمدتا مخالفان محمود احمدى نژاد بودند،
 
 نخبگانی که اعتقاد دارند که تغيير رئيس‌جمهور در آمریکا الزاما به معناى تغيير استراتژى سیاست خارجی واشنگتن در برابر تهران نيست، که اساسا با ماهیت و بنیاد جمهوری اسلامی ایران در تعارض است.  از اين دیدگاه   حتی اگر سیاست تغيير در رفتار آمريکا نسبت به ايران واقعی باشد، اکنون زمان مناسبى براى ایران در جهت نزدیکی با آمریکا نيست. خوش‌بين‌ها  عمدتا از گروههای سیاسی و نخبگان  طرفدار محمود احمدى‌نژاد رئيس‌جمهورى ايران اعتقاد دارند که چرخشى در سياست هاى امريکا در قبال ايران ايجاد شده و تهران بايد از اين فرصت پدید آمده کمال استفاده را  ببرد. درست است که ایجاد تغييرات واقعی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران مسيرى طولانى، سخت و پردردسر است اما در حال حاضر تهران در موضعى‌ قرار دارد که با آغازگفتگوهای استراتژیک  با ايالات متحده نياز   وبا تمرکز بر پرونده هسته‌‌اى ايران  می تواند معضلات راهبردی خود با این کشور را حل و فصل کند.

 اما حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ايران شرايط را کاملا تغيير داد. هرچنداوباما برخلاف همتاهاى اروپايى خود ترجيح داد در روند مسائل داخلى در ايران  به دلیل سابقه بی اعتمادی نسبت به آمریکا در ایران دخالت نکند اما بن بست پدید آمده در مذاکرات هسته ای سبب شد که غرب به خود اجازه داد تا به نوعی  از آب گل‌آلود ماهی بگیرد وهم ايران را به واسطه فعاليت‌هاى هسته‌اى اش تحت فشار تحريم قرار دهد  و هم البته به نوعى در ماجراهاى داخلى دخالت کرده و سعی   درتضعيف دولت از درون بر آید. برخى از سياستمدارن امريکايى مانند ريچارد هاس پا را از اين هم فراتر نهاده و خواهان  بازتعریف سیاست شکست خورده "تغيير رژيم" در ايران شدند. هاس در بخش‌هايى از موضع گيرى خود حتی تاکيد کرد که اکنون زمان سخت‌گيرى بیشتر بر ايران فرا رسيده است

اما حرکت در مسير راهبرد دوگانه اعمال تحريم عليه ايران و بهره برداری از پتانسیل های مخالفت های داخلیاندک تاثيرى برراهبرد و جهت پرونده هسته‌اى تهران نخواهد گذاشت. برخلاف تصور امريکايى‌ها اين استراتژى دوگانه در نهايت برنامه انرژى هسته‌اى، به عنوان یک موضوع استراتژیک و امنیت ملی، را تبديل به اهرمى براى اتحاد ميان ايرانى ها تبدیل خواهد کرد و برعکس تصور آمریکاییان منجر به ناکارآمدی سیاست تحریم و تهدید خواهد شد. همچنین اين استراتژى در نهايت دست دولت را باز خواهد گذاشت و البته فعاليت‌هاى هسته‌اى تهران را هم در مسير پيشرفت بيشتر قرار خواهد داد.

نظر  به پراکند‌گى‌هاى قومى در ايران و همچنین سابقه دخالت‌هاى خارجى در اين کشور، باور به ضرورت وجود  یک دولت  مرکزى  قوی که وظيفه اصلی آن حفظ  منافع ملى و تامين امنيت باشد جایگاه ویژه ای در ذهنیت ايرانى‌ها   دارد  

از زمان انقلاب مشروطه در ايران در سال 1906 تا‌کنون، روند دموکراتيک شدن در اين کشور با پستى و بلندى‌هاى بسيارى روبه‌رو بوده اما هرگز متوقف نشده است. ايرانى ها به جستجودر یافتن نقطه  توازن خود در پروسه دموکراتيک شدن اين کشور شهرت دارند. در جريان انقلاب اسلامى در سال 1979، ايرانى‌ها براى کوتاه کردن دست بيگانگان از دخالت در امور داخلى اين کشور دست به براندازى نظام شاهنشاهى زدند.

جهت حرکت جنبش‌هاى دموکراتيک در ايران در راستاى ايجاد تغييرات اساسى در ساختار و ماهیت  قدرت با الگويى که غربى‌ها در ذهن دارند، بسيار متفاوت است. در حالى که بخش اعظمى از مشروعيت دولت در ايران از مذهب و ايدئولوژى نشات مى‌گيرد، در اغلب موارد قدم گذاشتن در مسير پیشبرد  دموکراسى به نوعى با کاهش يا افزايش ضريب امنيت ملى ارتباط مستقیم  داشته است. به عنوان مثال دولت محمد خاتمى که دو دوره پيش بر مسند رياست جمهورى در ايران تکيه زده بود، در اوج شکوفايى خود نتوانست آن جنس از تغييراتى را که انتظار مى‌رفت محقق سازد. همان‌گونه که بسيارى از اصلاح‌طلب‌ها بعدها اعتراف کردند اصلى‌ترين دليل اين شکست هم تعجيل اين طيف در  ایجاد اصلاحات در يک شب بود. آنها مى‌خواستند یک شبه  اصلاحات را عملى سازند غافل از آنکه از واقعیت های  سياسى موجود مانع از آن می شدند.

 اما موضوع "امنيت ملى" در مقابل مقدس ترین مفهوم   از منظر دولت های ایرانی بوده بنحویکه برای حکومتها مشروعیت و حق حکومت کردن بهمراه می آورده  است. يکى از اصلى‌ترين دلايل موفقيت دولت فعلى در ايران، توانايى اين نظام در   بسیج  افکار عمومى حول محورى به نام امنيت ملى بوده است. جنگ هشت ساله ايران و عراق و مقاومت ايرانى‌ها در مقابل حمايت‌هاى غرب از عراق خود نمونه‌اى بارز از اين امر است. با توسل به همين بحث امنيت ملى بود که دولت توانست در کوتاه ترين زمان ممکن به ناآرامى‌هاى پس از انتخابات در ايران پايان دهد. اخيرا دستگيرى عبدلمالک ريگى عنصر تروریست که مسئول کشتارهاى بسيارى در جنوب ايران است، نيز موفقيتى عمده براى دولت در راستاى تقویت امنيت ملى محسوب شده است.

 تاريخ اثبات کرده است که در انتخاب بین دو حوزه امنيت ملى و دموکراتيک کردن ايران، اين امنيت ملى بوده که توانسته به عنوان عنصر کارآمدتری در دست حکومتها در بسیج عموم مردم مورد استفاده قرار گیرد.  نکته جالب اينجاست که دخالت‌هاى خارجى در اين امور در نهايت به نفع  حکومتها در ايران تمام  شده  بنحویکه مردم براى حفظ امنيت ملى پشت سر نظام قرار گرفتند و البته در بعضی موارد نیزاز خير دموکراتيک‌کردن کشور نيز گذشتند.  رضا شاه که در سال 1925 سلسله پهلوى را تاسيس کرد توانست با توسل به شعار تلاش براى حفظ امنيت ملى و استقلال ايران و برقراری نظم و امنیتبه تمام ناآرامى‌ها و مخالفت‌ها و حرکتهای نوظهوردموکراتیک  پايان دهد.

بر همين اساس است که دولتى مقتدر در ايران که شعارحفظ و تقویت امنيت ملى را سرلوحه کارى خود قرار دهد  بهترمى‌تواند با ايالات متحده وارد مذاکره شود. در ايران موضوع مصالحه با ايالات متحده به شدت تحت تاثير تحولات سياسى داخلى است. لذا تنها یک موضوع استراتژیک ودر قالب امنيت و منافع ملى مانند پرونده هسته‌اى که توانایی ایجاد اجماع سیاسی در سطح نخبگان سیاسی و افکار عمومى را داشته باشد قابلیت  روند گفتگو با امريکا را  بهترفراهم می سازد

بسيارى از کارشناسان اعتقاد دارند که نزديکى ايران و ايالات متحده بدون برقراری اجماع بین نخبگان تصميم‌گيرنده و حاکم در ايران هيچ‌گونه نتيجه‌اى به دنبال نخواهد داشت. محمود احمدى نژاد بيش از هر رئيس‌جمهورى ديگرى در ايران مسير را براى گفتگوى های استراتژيک با واشنگتن هموار ساخته است. با اصرار بر توليد و چرخه مستقل سوخت هسته‌اى او توانست در ميان نخبگان سیاسی بر روی یک مسیله مهم  امنيت ملى  و  ژۀوا تراتژيک اجماع ایجاد کند. امروز برنامه  هسته‌اى ایران اين پتانسيل را دارد که ايران و ايالات متحده را  وارد گفتگوهاى استراتژيک کند. همزمان، احمدى‌نژاد با حضور فعال در عرصه ديپلماتيک و نقش آفرينى در بحران‌هاى عراق،افغانستان، لبنان و فلسطين به نخبگان ايرانى فهمانده است که گفتگوى ديپلماتيک  از موضع قدرت و در شرایط برابری سیاسی در مسایل منطقه ای به نفع منافع استراتژيک و امنيت ملى ايران است.

با رسيدن سال نو در ايران، اکنون پنجره‌اى ديگر به روى باراک اوباما براى  گفتگوبا تهران گشوده شده است. اوباما مى‌تواند با تاکيد بر  بر گفتگوهای استراتژيک وارد مصالحه با ایران شود. تلاش براى اعمال دور جدیدی از حريم ها برضد ايران و يا دخالت در ناآرامى‌هاى اين کشور در دراز مدت به ضرر واشنگتن خواهد بود و هرگونه  فرصتی را براى گفتگوهای مستقیم از بين خواهد برد. واشنگتن اگرنیازمند همکاری ايران براى کمک به بهبود اوضاع سیاسی و امنیتی  منطقه است بايد بداند که یک ایران ضعيف و با شکافهای داخلی اساسا وارد هیچکونه مذاکره با آمریکا نخواهد شد. تنها یک ايران قدرتمند  و يکصدا مى‌تواند مشروعیت لازم داخلی براى گفتگوهای مستقیم پس ازسى سال  را فراهم  کند.

تلاش اوباما براى همراهى چين، روسيه يا عربستان سعودى در تشديد تحريم‌ها عليه ايران راهکاری کوتاه مدت است . آمریکا بايد بدنبال راهکارى با کارآمدى دراز مدت باشد که بنیاد آن بر ایجاد تغییرات واقعی و با هدف فراهم کردن زمینه های گفتگو های استراتژیک با ایران استوار باشد.


نظر شما :