موضوع احمدى نژاد نيست

۲۷ شهریور ۱۳۸۶ | ۱۳:۴۴ کد : ۶۳۳ سرخط اخبار
مقاله اى از روى تکيه عضو شوراى روابط خارجی آمریکا
موضوع احمدى نژاد نيست

دو سال پيش در چنين روزهایی، محمود احمدى نژاد شهردار تهران که براى بسيارى ناشناخته بود، اداره کشور ايران را به عنوان رئيس جمهور آغاز کرد. از آن به بعد سخنرانى هاى آتشين او، ادعاهاى اغراق آميز دولت بوش ومتحدانش و بزرگ جلوه دادن خطر ايرانيان را برانگيخته است.

 

 

 اما در واقعيت، اين چنین نیست. در حالى که نيمى از دوران رياست جمهورى احمدى نژاد سپرى شده،‌ سياست خارجى او فرق چندانى با پيشينيان اصلاح طلب و عملگراى او نداشته است.

 

در هيچ جا چیزی به عنوان خطر ايران مشهود نيست. نه تهديدهاى مبهم آمريکا به تلافى نظامى و نه قطعنامه هاى سلسله وار شوراى امنيت سازمان ملل، موجب صرف نظر ايران از ادامه برنامه هسته اى نشده است.

 

هرچند استناد سرپيچى و تمرد تهران به احمدى نژاد بسيار وسوسه انگيز است اما در حقيقت برنامه هسته اى ايران از زمان رياست جمهورى هاشمى رفسنجانى آغاز شده است. آقای رفسنجانى مردى عملگراست و در غرب او را به عنوان فردى مى شناسند که مى توان با او معامله کرد.

 

در زمان رياست جمهورى خاتمى اصلاح طلب،‌ ايران حقيقتاً دو سال برنامه هسته اى خود را به حال تعليق درآورد به اين اميد که بتواند با اروپائيان کنار بيايد. با وجود اين [جالب است بدانيد که] تعليق برنامه هسته اى در زمان خود خاتمى و در سال 2005 خاتمه يافت و تلاشهاى ديپلماتيک بيهوده عنوان شد.

 

 حتى اگر احمدى نژاد به رياست جمهورى انتخاب نمى شد، مسير برنامه هسته اى ايران فرقى نمى کرد. تمايل ايران در مخالفت با ايالات متحده و قدرت نمايى در خاورميانه،‌ دولت های مختلف درايران را به سمت گزينه هسته اى سوق داده است.

 

در حالى که واشينگتن به تلخى از شرارت و شيطنت و مداخله در سياست عراق لب به اعتراض مى گشايد،‌ نفوذ ايران در عراق هيچ ربطى به احمدى نژاد ندارد بلکه حمله ناشى از توصيه هاى اشتباه آمريکاييها به عراق موجب رشد و پيشرفت شيعيان در عراق شده است و طبيعى است که شيعيان ارتباط نزديکى با ايران دارند.

 

راهبرد ايران لزوماً صادر کردن انقلاب اسلامى به کشور همسايه نيست بلکه  پيشبرد و پيشرفت درگردآورى دوستان و متحدان شيعه، با رويايى مشترک براى خاورميانه است. ايران با حمايت هاى اقتصادي درجست و جوى تسخير دل شيعيان متوسط  به بالاست. بعيد است که اين سياست از نوآورى هاى احمدى نژاد باشد.

 

 

 با اين وصف هسته اصلى سياست خارجى ايران و اهداف آن تغييرى نکرده است حتى با وجود ظهور احمدى نژاد وشيوه خاص او در سياست. از سال 1989 (1368) که جنگ ايران وعراق خاتمه يافت، مصلحت گرايى عملگرا به تدريج جاى ايدئولوژى را به عنوان اساس تمايلات بين المللى ايران گرفت.

 

 حقيقت به قوت خود باقى است که تلاش ايران براى اعمال نفوذ در عراق زمانى معنى پيدا مى کند که آن را در سايه هدف تاريخى ايران، يعنى استيلا بر منطقه، تجزيه و تحليل کنيم.

 

چون بلند پروازى هاى ايران بر اساس محاسبات منطقى صورت گرفته، ايالات متحده مى تواند از طريق گفت و گو با ايران به معامله بپردازد.

 

فقط زمانى که برداشت غيرمنطقى احمدى نژاد از صحنه سياسى ايران زدوده شود،‌ واشينگتن مى تواند وظيفه دشوار و درد آور ديپلماسى را آغاز کند.


نظر شما :