6/6/1320 تا 28/5/1332؛ دوازده سال طلایی که هدر رفت

۱۴ شهریور ۱۳۸۸ | ۲۳:۴۶ کد : ۵۴۱۴ اخبار اصلی
نگاهی گذرا به این 12سالی که بدون هیچ اندوخته مثبتی برای ملت ایران از دست رفت.
6/6/1320 تا 28/5/1332؛ دوازده سال طلایی که هدر رفت
در مورد کودتای 28مرداد1332 اسناد، پژوهش ها، خاطرات و دیدگاه هایی به صورت کتاب و مقاله نوشته، ترجمه شده و منتشر شده است . آنچه در اینجا مورد بحث است نگاهی گذرا به این 12سالی است که بدون هیچ اندوخته مثبتی برای ملت ایران از دست رفت.    

ملت ایران از صدور فرمان مشروطیت (1285شمسی) تا حمله متفقین به ایران (1320) دورانی پر از بیم و امید، درگیری های قومی، اشغال ایران توسط نیروهای روس، انگلیس و عثمانی و همچنین دوران فترت مجلس شورای ملی و سپس کودتای رضاخان میرپنج و 20 سال حکومت سراسر پلیسی و رعب و وحشت و خفقان نتوانست لب از لب باز کند.

در ششم شهریور 1320«شاخ غول» شکست و رضاشاه قدر قدرت که فقط توانایی سرکوب هموطنانش را داشت ، بدون چون چرا و قید شرط تسلیم قوای متفقین شد. در اوایل مهر ماه همان سال به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ تبعید شد. اگر ایران در همان سال پاره پاره نشد در اثر تدابیر محمد علی فروغی بود. رضا شاه - به اکراه - در 5 شهریور از او دعوت کرد تا پست نخست وزیری را به عهده گیرد. فروغی که اوضاع ایران را در خطر می دید قبول کرد.

از آن تاریخ تا 28مرداد 1332 نوعی دموکراسی نیم بند در ایران حاکم بود. در این 12سال 19 کابینه توسط 12 نخست وزیر تشکیل شد: محمدعلی فروغی، مرتضی قلی بیات، محسن صدر، عبدالحسین هژیر، علی منصور، حاج علی رزم آرا، حسین علا (یک بار)، علی سهیلی، محمد ساعد، محمد مصدق (دو بار)، ابراهیم حکیمی و احمد قوام (سه بار) تشکیل کابینه دادند. به طور متوسط در هر هفت و ماه نیم، یک کابینه تشکیل می شد. براساس تحقیق پروفسور لارسن پال الول - ساتن و دکتر گویل کوهن از شهریور 1320تا پایان سال 1326، 588نشریه به زبان فارسی و 43 نشریه به زبان غیر فارسی در ایران چاپ می شد .    احزاب سیاسی مرتب مثل قارچ از زمین می روییدند که مهم ترینشان: (بدون رعایت سال تاسیس) حزب توده ایران، حزب وطن - که بعدا به نام حزب اراده ملی شد -، حزب ایران، حزب کبود، حزب پیکار، حزب پان ایرانیست، حزب ملت ایران (منشعب از حزب پان ایرانیست)، حزب دموکرات ایران، حزب سومکا ( حزب سوسیالیست و ملی کارگران ایران )، اتحادیه امکا ( اتحادیه مرکزی کارگران و کشاورزان ایران )، اتحادیه اسکی ( اتحادیه سندیکای کارگران ایران )، جمعیت فداییان اسلام، گنگره کارگران، حزب رادیکال، حزب سوسیالیست، حزب رستاخیز، جبهه آزادی (که بعدا در تبریز به نام فرقه دموکرات آذربایجان فعالیت کرد)، فرقه دموکرات کردستان، حزب زحمتکشان، حزب نیروی سوم و جبهه ملی. ملتی که در آستانه تجربه دموکراسی بود با این همه حزب و نشریه مواجه می شود.

درگیری های خیابانی احزاب از یک طرف و بحران های مکرر از طرف دیگر باعث شدند تا ملت از این دموکراسی خیری نبیند. با تمام این بحران ها و کارشکنی ها، مرحوم دکتر محمد مصدق توانست قانون ملی شدن صنعت نفت را به تصویب مجلسین برساند ( 29اسفند1329). این اقدام دکتر مصدق ثابت کرد که کشورهای جهان سوم می توانند در مقابل استعمار بایستند و پیروز شوند. بنابراین ژنرال نجیب و ناصر در مصر، احمد سوکارنو در اندونزی، فیدل کاسترو در کوبا (در دهه 1950) همین راه را رفتند.   مصدق، مهدی بازرگان را به عنوان رییس هیئت خلع ید به جنوب فرستاد و مهندس بازرگان با مدیریتی فوق تصور ثابت کرد که با مهندسان ایرانی می توان پالایشگاه آبادان را که از جمله بزرگ ترین پالایشگاه های دنیا محسوب می شد اداره کرد؛ بدون اینکه محتاج انگلیسی ها باشد. و انگلیسی ها به تنها چیزی که نمی اندیشیدند همین بود. آشوب ها و درگیری های ساختگی به قصد فلج کردن مصدق شدت بیشتری پیدا کرد. مصدق و چند تن از یاران صدیقش در مقابل دشمنان خانگی ایستادند.

مجلس به دربار پیوست و در کار مصدق اختلال ایجاد می کرد. بعد از 30تیر 1331که آیت الله کاشانی نقشی فوق العاده حساس در آن داشت کم کم روابط این دو رو به سردی گرایید. مصدق انحلال مجلسین را در مرداد 1332به رفراندوم گذاشت و چون نتایج رفراندوم مثبت بود، مجلسین را منحل کرد. باقی قضایا را دیگر همه می دانند. شاه پس از فرار خفت بارش از ایران دوباره به ایران مراجعت کرد و همانطور که در سال 1328با تشکیل مجلس موسسان اختیار انحلال مجلسین را در دست خودش گرفت، دو بار دیگر در سال های 1336و 1346بازهم برای تحکیم قدرت دیکتاتوری اش تعدادی از اصول قانون اساسی را تغییر داد.

ساواک را تاسیس کرد و هر صدایی را در گلو خفه کرد. بعد از به زندان انداختن اعضای نهضت آزادی و سرکوب وحشیانه جنبش 15 خرداد به خیال خود دیگر خیالش از همه جهت آسوده بود، غافل از آنکه هیچ دیکتاتوری در جهان نتوانسته است در مقابل خواست ملت تاب مقاومت داشته باشد. کشتار وحشیانه، زندان و شکنجه کردن آزادی خواهان، سانسور کتاب ها و نشریات هیچ کدام نتوانست بقای حکومت او را تضمین کند. به قول خواجه شیراز «دیدی آن قهقهه کبک دری حافظ / که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود"

( ۹ )

نظر شما :