تنفرشان جاى تامل دارد
چند روز پیش که وسایلم را جمع و جورمیکردم، چشمم به یک روزنامه قدیمی افتاد، ورقی زدم، تصویری در صفحه 22 آن باعث شد قلبم بایستد. فلسطینیها را نشان میداد، اکثرشان جوان و همه مرد بودند و نسبت به موفقیت آمیز بودن حمله فجیع تروریستی ابراز خوشحالی میکردند.
تاریخ روزنامه 12 سپتامبر 2001 بود یعنی فلسطینیها از مرگ 3 هزار آمریکایی بیگناه که روز قبل در حادثه یازده سپتامبر کشته شدند شاد بودند. شما میتوانید این صفحه را جست و جو کنید و خودتان ببینید.
هرچند چیزی که لازم نیست به دنبال آن بگردید این حقیقت است که این رویداد، پیش از حمله تلافیجویانه آمریکا به افغانستان و عراق است. حتی این رویداد پیش از زمانی است که کلمه "گوآنتانامو" تبدیل به علامت اختصاری و نماد سوءاستفاده رئیس جمهوراز صلاحیتی شود که قانون اساسی به وی داده بود.
این واقعه قبل از برانگیختن خشم افکار عمومی بابت رسوایی ابوقریب است، همان زندانی که آمریکا در عراق اداره میکند و در آن افراد مظنون به فعالیتهای تروریستی را گاهی شکنجه جنسی میدهد. به عبارت دیگر، تظاهرات و شادمانی فلسطینیها (در اردوگاه لبنانی آوارگان در شتیلا) پیش از تمام رویدادهایی است که به عنوان دلیل نفرت مردم دنیا از آمریکا اقامه میشود.
من در اردوگاه شتیلا بودهام. این اردوگاه از سال 1949 به بخش ادغامشده و جزئی جدائیناپذیر از بیروت تبدیل شده و این وضعیت برای دنیایی متعادل که در خواب غفلت نباشد و هوشیارانه نگاه کند اصلاً پذیرفتنی نیست.
استمرار وجود اردوگاه شتیلا تقصیرهمه است: خود لبنانیها که نتوانستند فلسطینیها را درجمع خود بپذیرند و اجازه دهند فلسطینیها خود را شبیه لبنانیها درآورند، همین تفرقه بیش از حدی که در خاورمیانه حاکم است، یا آن خیال خام و آرزوی واهی دنیای عرب که آورگان به جایی برمیگردند که روزگاری فلسطین بود ( اما اکنون اسرائیل است) و البته مقصر بعدی هم خود اسرائیل که گفته میشود با نیروهای مسلح مسیحی لبنانی در قتل عام فجیع مردم فلسطین در شتیلا در سال 1982 دست داشته است. تقریباً همه با فلسطینیها بدرفتاری کردهاند حتی خود رهبران ناکارآمدشان.
با وجود این، دلیل اصلی شادمانی فلسطینیها در مورد واقعه یازده سپتامبر، حمایت آمریکا از اسرائیل است. گاهی این حمایت از سر بیفکری و بیشتر اوقات بیش از حد لازم اما اساساً برپایه حقایقی بوده است.
حقیقت اول این است که اسرائیل را سازمان ملل در سال 1948 به وجود آورد و خیلی زود خیلی از کشورهای جهان آن را به رسمیت شناختند و حتی در کمال تعجب کشورهایی آن را به رسمیت شناختند که با هم در طول جنگ سرد دشمنی داشتند مثل ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سابق.
حقیقت دوم این که چند سازمان نظامی-نظیر حماس، جهاد اسلامی، و البته، القاعده با تمام توان خواستار نابودی اسرائیلاند. هیچ راهی وجود ندارد که ایالات متحده بتواند هم این گروهها را راضی نگه دارد و هم ارزشهای خود را حفظ کند. از اسرائیل گاه به گاه اشتباهات فاحشی سرمیزند و حتی شهرکسازیاش در دل فلسطینیها مشمئزکننده است.
مسلم است، جُرج بوش و جنگهای خانمانسوزش - اگر نخواهیم به تکروی و یکجانبهگرایی او اشاره کنیم - اوضاع را بدتر کرده است. برای مثال تأثیر رسوایی ابوقریب بر دنیای عرب بدون اغراق بسیار زیاد بوده، چند سال پیش وقتی موضوع بدرفتاری در زندان ابوقریب را با رانندهای در اردن پیش کشیدم آثار دلخوری و ناراحتی در چهرهاش پدیدار شد.
هرچند به تازگی از دانشگاههای غربی فارغالتحصیل شده بود به طوری که شاید بتوان گفت ذائقه غربی پیدا کرده بود. با وجود این، تحقیر خارج از کنترل و شهوانی علیه اعتقادات و نگرش به مسائل جنسی، خیلی بیشتر از حد طاقتش بود و بر او گران آمده بود.
خیلی زود سکوت کرد و دیگر به صحبت ادامه نداد. در یک کلام باید گفت ریاست جمهوری بوش خدشه جبران ناپذیری بر تصویر آمریکا در اذهان عمومی برجای گذاشت. رئیس جمهور بعدی در عمل باید از صفر شروع کند.
البته آمریکا چاره ای ندارد و در برخی نقاط دنیا بیاختیار مورد خشم و نفرت قرار خواهد گرفت. آمریکا مادامی که به بعضی اصول پایبند است محبوبیت واقعی به دست نخواهد آورد. روسیه که در شرف بازگشت به حکومتی تمامیت خواه و دیکتاتوری است، با مشکلی شبیه به آمریکا مواجه نیست.
چین هم که در تمامیتخواهی چیزی کم ندارد و در مورد دارفور کارشکنی و سنگاندازی میکند هم چنین مشکلی ندارد. کوبا هم که تمامیتخواه، سنگانداز و بدخواه است چنین مشکلی ندارد. خیلی از مردم صربستان از آمریکا به خاطر بمباران کشورشان [توسط نیروهای ناتو] متنفرند اما به هر حال [مداخله آمریکا] جلوی کشت و کشتار در بالکان را گرفت. به من بگویید کجای این کار [آمریکا] اشتباه بود.
"آلاستر کمپبل" سخنگوی تونی بلر در زمان نخستوزیریاش در کتابی که به منتشر کرده و عنوان آن " سالهای بلر" است، به وقایع 12 سپتامبر2001 در خیابان دهم داونینگ [نماد دفتر نخستوزیری در بریتانیا] اشاره کرده و در مورد کسانی نوشته که به دفتر نخستوزیری آمده بودند تا بلر را در جریان خلاصه آخرین وقایع بگذارند.
در این بخش آمده: " یکی از کارشناسان که بسیار عربدوست است نزدیک بود بگوید که این حمله به آمریکا کاملاً قابل درک و توجیه است. آمریکا باید کمی هم به سیاستهایی که در قبال خاورمیانه در پیش گرفته نگاهی بیندازد تا به این درک برسد که چرا این همه از مردم، دل خوشی از آنان ندارند".
البته داشتن دوستان خوب نیکوست اما گاهی دشمن داشتن باعث افتخار است.
نظر شما :