درسی که باید از شوکهای نفتی گرفت
نویسنده خبر:
جواد ماهزاده
همایش "ضرب آهنگ های صد ساله نفت" هشتم و نهم آبان در حسینیه ارشاد به تبیین نقش نفت در سیاست، جامعه و اقتصاد ایران پرداخت. یکی از سخنرانان همایش غلامحسین حسن تاش بود که موضوع "نفت و اقتصاد بین الملل" را بررسی کرد.
همایش "ضرب آهنگهای صد ساله نفت" هشتم و نهم آبان در حسینیه ارشاد به تبیین نقش نفت در سیاست، جامعه و اقتصاد ایران پرداخت. یکی از سخنرانان همایش غلامحسین حسن تاش بود که موضوع "نفت و اقتصاد بینالملل" را بررسی کرد.
غلامحسین حسن تاش درباره تاریخ صنعت نفت در جهان گفت: جهان به زودی وارد 150 سالگی نفت می شود. تاریخ تاسیس شرکت های نفتی به حدود سال 1850 میلادی در کالیفرنیا بازمی گردد. نفت از زمان اکتشاف به مهم ترین سوخت و نیز موتور محرکی برای جامعه بشری تبدیل شد؛ به طوری که نیاز به سوخت در همه امور زندگی، نفت را به یکی از مهم ترین عوامل ژئوپلتیکی تبدیل کرد.
این کارشناس حوزه بین الملل اضافه کرد: در آمریکا بعد از کشف نفت همه به دنبال زمین هایی برای کشف این منبع انرژی بودند که راکفلر با شرکت استاندارد اویل به فکر پالایش و توزیع نفت افتاد و کار او موجب شد تا استاندارد اویل تسلط و انحصار خود را بر بخش بالادستی صنعت نفت آمریکا بگستراند.
وی ادامه داد: مقابله هایی که با راکفلر صورت گرفت موجب تجزیه آن شرکت و به وجود آمدن شرکت های متعددی از دل آن شد. در همین زمان شرکت های نفتی راهی کشورهای خارج شدند و می توان گفت سه دهه اول اکتشاف نفت، صحنه زد و خورد شرکت های نفتی برای کسب امتیازات بود.
حسن تاش با اشاره به تشکیل کنسرسیوم موسوم به بین النهرین گفت: شیرینی تجربه این کنسرسیوم موجب شد تا به دنبال مذاکره چند شرکت انگلیسی و آمریکایی قرارداد " خط قرمز" منعقد شود. این امر باعث تسلط کامل آن شرکت ها برای مشخص کردن امتیازها و قیمت نفت و... شد. اما با کاهش نفوذ انگلیسی ها، سهم آمریکایی ها از نفت خاورمیانه افزایش یافت و کشورهای دیگری هم به دنبال سهم روانه شدند.
وی بعد از تشریح شرایط بین سال های 1928 تا 1960 (زمان تاسیس اوپک) به ایران اشاره کرد و افزود: با تحریم نفتی انگلیسی ها و جریان خلع ید، بسیاری از آمریکایی ها علاقه خود را برای انعقاد قراردادهای جدید با ایران اعلام کردند. در این دوره شاهد کنسرسیومی بودیم که آمریکایی ها صاحب 40 درصد سهم شدند.
مدیر و سردبیر نشریه "اقتصاد انرژی" تصریح کرد: کشورهای صاحب نفت با شرکت های موسوم به هفت خواهران نفتی مشکل داشتند. در ایران سرانجام منازعات به ملی شدن صنعت نفت منتهی شد و قراردادهای عادلانه تری نسبت به حق امتیازها جایگزین شد. اما از سوی دیگر کشورهایی که سهمی عادلانه از نفت خود میخواستند به تکنولوژی غرب نیز نیاز داشتند و این نیاز می توانست شرایط ناعادلانه را دوباره برقرار کند بنابراین ضرورت همکاری و تعاملی وجود داشت که به تاسیس اوپک انجامید؛ اوپکی که از ابتدا سازمانی منفعل با موفقیت هایی محدود بود.
وی عوامل شکل گیری سیاست های موسوم به امنیت انرژی را این گونه توضیح داد: سیاست های انرژی دول صنعتی غرب در این باره عبارت بودند از: به حداقل رساندن وابستگی به نفت اوپک از طریق بهینه سازی و صرفه جویی در مصرف انرژی، حمایت از سهم ذغال سنگ در سبد انرژی مصرفی، تلاش در جهت افزایش تولید نفت، ایجاد ذخایر استراتژیک نفتی و وارد کردن نفت به بازارهای بورس ، افزایش سهم انرژی هسته ای و...
غلامحسین حسن تاش ادامه داد: وقوع انقلاب اسلامی، اشغال سفارت آمریکا در تهران و آسیب دیدن تاسیسات نفتی ایران در جریان جنگ باعث پدید آمدن شوک دوم نفتی در جهان شد که این مسئله عناصر اصلی سیاست های امنیت انرژی را تغییر نداد و بلکه آن را مستحکم تر کرد. البته موضوعات زیست محیطی چون نگرانی از گرم شدن زمین و آسیب دیدن لایه اوزون هم نیاز غرب را به سیاست های مذکور افزایش می داد.
وی شوک اول نفتی را بعد از جنگ ویتنام و هنگامه بی ارزش شدن دلار بعد از جنگ دوم جهانی دانست و گفت: وقتی سیاست های امنیت انرژی به کاهش تقاضاهای نفتی انجامید، اوپک نیز سیاست کاهش تولید را در پیش گرفت. این سیاست تا 1985 ادامه داشت تا اینکه عربستان به عنوان بزرگ ترین تولیدکننده نفت اوپک، نحله دیگری را آغاز کرد. این کشور طالب تولید بیشتر شد؛ پس جنگ قیمت ها را آغاز کردند و قیمت ها رو به افول گذاشت. بعدها گفته شد که این اقدام حربه ای آمریکایی بوده برای تسهیل فروپاشی شوروی، فشار به ایران برای خاتمه جنگ و فشار به کشور لیبی. عربستان در این ماجرا چنان بدنام شد که آن را به سیاست های شخصی یکی از وزرای خود نسبت داد.
حسن تاش حمله عراق به کویت را عاملی برای نزدیک شدن به یک شوک نفتی دیگر در جهان دانست و گفت: با حمله عراق، عملا دو کشور از جمع صادرکنندگان نفت خارج شدند. این بار عربستان توانست اوضاع را کنترل کند و بنابراین شوک نفتی دیگری به وجود نیامد.
این کارشناس امور نفت و انرژی تاکید کرد: درس شوک های نفتی به ما این بوده که سرنوشت اقتصاد یک کشور را نباید به کالایی که چنین نوسان های شدیدی دارد گره زد. چنین اعتمادی پیامدهای فراوانی دارد که می تواند امنیت ملی آن کشور را به خطر اندازد. برخی این درس را فرا گرفتند و برخی دیگر احتمال دارد که باز از همان سوراخ گزیده شوند.
وی پس از شرح سیاست های کشورهای صاحب انرژی در خلیج فارس به تعارضات در زمینه سیاست های امنیت انرژی پرداخت و خاطرنشان کرد: آمریکا در کنار ابزاری چون دلار ، تسلط به نفت خاورمیانه را به یکی از مصادیق قدرت خود تبدیل کرده است. امنیت خاورمیانه حداقل مستلزم توسعه یافتگی کشورهای منطقه و همگرایی میان آنهاست. آمریکا علاوه بر تسلط بر نفت این کشورها به بازار آنها برای فروش محصولات و تسلیحات و... هم نیازمند است.
این اقتصاددان اضافه کرد: با وجود همه تلاش های غرب هنوز نفت سهم عمده ای در تامین انرژی دنیا دارد. وارد کردن نفت به بازار بورس اینک به تیغی دو لبه شبیه شده است. ضمن اینکه جغرافیای مصرف نیز اینک تغییر کرده و توسعه یافتگان خاور دور نظیر چین و هند به مهم ترین مصرف کنندگان نفت تبدیل شده اند. پیشبینی می شود در سال های آتی این کشورها در مصرف انرژی از آمریکا پیشی بگیرند.
وی با بیان اینکه ارتباطی مستقیم بین رشد اقتصادی و رشد مصرف وجود دارد، گفت: طبق گزارش سازمان ملل، جمعیت جهان در سال 2030 به هشت میلیارد نفر خواهد رسید که آمریکا در این میان سهم بیشتری را به خود اختصاص می دهد. افزایش جمعیت با خود افزایش مصرف و تقاضای انرژی را به دنبال دارد اما نامتقارن بودن افزایش جمعیت نیز با متقارن بودن رشد مصرف همراه می شود.
این کارشناس اقتصادی در پایان گفت: تقاضای انرژی تا سال 2030 بین 50 تا 60 درصد رشد خواهد داشت. طبق برآوردها سهم ذغال سنگ و انرژی های دیگر افزایش می یابد و و سهم نفت از 35 به 32 درصد می رسد. با این حال باید گفت نفت با همه چالش هایی که دارد در سرنوشت کشورهای صاحب آن تاثیرگذار است. افزایش وابستگی جهان به نفت خاورمیانه مسئله ای است که با خود هم چالش و هم فرصت به همراه می آورد.
نظر شما :