اروپا خسته از سياست هاى آمريکا، اعراب چطور؟

۱۶ تیر ۱۳۸۶ | ۱۷:۳۵ کد : ۳۰۲ اخبار اصلی
پايگاه اينترنتى عرب سايت با ارايه‌ تحليلى تحت عنوان آمريکا ابزارى در دست اسراييل به تحليل سياست هاى آمريکا در قبال اسراييل و رويکرد اروپا و اعراب به آن پرداخته است.

 اگر امروز ملت‌هاى اروپايى به اين نتيجه رسيده‌اند که آمريکا تهديدى براى صلح جهانى است ملت‌هاى منطقه چه بايد بگويند؟ ملت‌هاى منطقه که از آغاز استعمار آمريکا تا به امروز تاوان سياست‌هاى تجاوزگرانه‌ واشنگتن را مى‌دهند، بسيار پيشتر از اين اعلام داشته بودند که آمريکا تهديد اول براى صلح جهانى است اما هيچ گوش شنوايى وجود نداشت، چرا؟ به خاطر آن که کشورهاى اروپايى خود را شريک اين استعمار مى‌دانستند و سود مشخص خود را از چپاول ثروت‌هاى منطقه به عنوان حق‌السکوت دريافت مى‌کردند.

 امروز که ديگر چپاولگرى‌ها و خود‌رايى‌ها و خودخواهى‌هاى آمريکا از حد و مرز خود گذشته است، اروپا از اين تغيير ملموس احساس خطر مى‌کند و معتقد است آمريکا يک تهديد واقعى براى صلح جهانى است.

 

اين که در نظرسنجى‌هاى انجام شده توسط مطرح‌ترين انجمن‌هاى پژوهشى يا رسانه‌هاى خبرى اروپايى مشخص مى‌شود که ملت‌هاى اروپايى معتقدند آمريکا تهديدى براى صلح تلقى مى‌شود يک واقعيت است و نبايد به اين واقعيت مشکوک يا مظنون شد.

متاسفانه زدوبندهاى سياسى معروف اروپا با ابرقدرت‌هاى جهان در راس آن آمريکا براى چپاول ملت‌هاى منطقه پيشينه‌ى بسيار تاريکى در ذهن ملت‌هاى منطقه‌ از اروپا باقى گذاشته است و هميشه موضع‌گيرى‌هاى متناقض اروپا در مسائل منطقه به ويژه قضيه‌ى بحران فلسطين بر شک و ترديد منطقه نسبت به بى‌طرفى اروپا به قضاياى منطقه مى‌افزود.

 اعتراف ملت‌هاى اروپا به خطرساز بودن آمريکا نسبت به صلح جهانى اين بار در چارچوب زد و بندهاى سياسى يا سرپوش گذاشتن بر يکى ديگر از رسوايى‌هاى ائتلاف غرب در نابودى منطقه نيست. اين بار ملت‌هاى اروپايى روح شرور آمريکا را از نزديک مشاهده کرده‌اند و ديگر نمى‌توانند حقيقت را کتمان کنند.

 

حقيقت آن است که روح پليد حاکم بر ساختار دولت آمريکا منجر به بدنامى کل ملت اين کشور شده است. اين ساختار که از گروهى آمريکايى صهيونيست تشکيل شده است، سالها است که آمريکا را به ابزارى براى محقق ساختن اهداف اسراييل تبديل کرده است. آمريکاى امروز ديگر ابرقدرت سابق نيست.

 در سابق آمريکا به عنوان پدرخوانده‌اى براى اسراييل تلقى مى‌شد و در راستاى حفظ منافع خود در منطقه، امنيت و موقعيت لازم براى اسراييل را نيز فراهم مى‌کرد. امروز اين مقوله بر عکس شده است و اين دولت اسراييل است که براى آمريکا و منافع اين کشور تصميم‌ مى‌گيرد.

 از حادثه‌ 11 سپتامبر و مطرح شدن جنگ جهانى با تروريسم تا آغاز جنگ عراق همه‌ى تصميمات کاخ سفيد به دستور و خواسته‌ى مستقيم اسراييل انجام گرفته است.

 

واشنگتن اگر تنها درصدد تحکيم موقعيت خود در خاورميانه بود اين امر را مى‌توانست به شيوه‌هاى مسالمت آميزترى محقق سازد و نيازى به جنگ عراق و دشمنى با ايران و سوريه يا در افتادن با حزب‌الله لبنان و جنبش حماس نداشت.

 

براى آن که اين موضوع مطرح شده را به صورت روشن‌تر و واضح‌ترى براى خوانندگان عزيز تبيين کنيم جنگ عراق را به عنوان نمونه مثال مى‌زنيم. پيش از آغاز جنگ عراق دولت آمريکا ارتباطات بسيار قوى با نظام سابق عراق داشت.

 

 واشنگتن حامى اصلى دولت صدام بود. از همان آغاز تاسيس نظام بعث در عراق تا آغاز جنگ عليه اين کشور کاخ سفيد از هيچ حمايتى نسبت به حفظ قدرت بعثى‌ها در عراق کوتاهى نکرد.

اگر حمايت‌هاى نظامى آمريکا در جنگ عراق با ايران وجود نداشت عراق هرگز نمى‌توانست اين جنگ را ادامه دهد. در تمامى مدارک و اسناد به دست آمده در قتل عام و سرکوب شورش‌هاى داخلى عراق تا جنگ با ايران رد پاى حمايت‌هاى آمريکا از دولت بعثى عراق وجود دارد.

 سوال اين است چرا ناگهان اين معادله تغييرکرد؟ جواب اين سوال بسيار ساده است، نظام بعث سابق عراق در يک موضوع يعنى خصومت خود با اسراييل بسيار جدى بود و هرگز حاضر به تغيير اين سياست خود در قبال تل آويو نبود.

حملات موشکى بغداد در جنگ اول خليج فارس به تل آويو حکم پايان عمر نظام بعث در عراق را به امضا در آورد و مقامات مسوول اسراييلى عزم خود را براى براندازى حکومت صدام جزم کردند.

 

جنگ آمريکا عليه عراق به معناى واقعى کلمه يک جنگ اسراييلى عليه عراق بود و اهداف اين جنگ نيز اهداف کاملا اسراييلى بودند.

نظريه‌ ارتباط نظام بعث سابق عراق با شبکه‌ القاعده و دستيابى اين نظام به سلاح کشتار جمعى درست پس از حادثه‌ يازده سپتامبر انجام گرفت، حادثه‌اى که تا به امروز ردپاى اسراييل در آن به روشنى قابل مشاهده است و از همان آغاز نيز بسيارى از تحليلگران و سياستمداران آمريکايى و غير آمريکايى به مشکوک بودن اين حادثه و دست داشتن تل آويو در آن اشاره کرده‌اند.

 

چيزى نگذشت که در جريان ساختگى اين بحران‌هاى بين‌المللى جنگ عراق آغاز شد و تا به امروز نيز شاهد ادامه‌ى بحران عراق و چپال ثروت‌هاى ملى اين کشور هستيم. درک کردن اين واقعيت يعنى تاثير پذيرى مستقيم سران کاخ سفيد از اسراييل براى اروپايى‌ها نيز قابل قبول و قابل تحمل نبود.

 

شايد بسيارى از اروپايى‌ها حامى اسراييل و تاييد کننده‌ سياست‌هاى تل آويو در قبال کشورهاى منطقه باشند اما سياست‌هاى اروپايى قبل از هر چيز منافع ملى خود را در نظر مى‌گيرد و پس از آن منافع اسراييل که بالطبع در اين زمينه نيز منافع مشترک اروپا و اسراييل با هم در نظر گرفته مى شود اما آمريکا بر اين اساس اقدام نمى‌کند و منافع ملى اسراييل را بر منافع ملى خود برترى مى‌دهد و اين به خودى خود مى‌تواند براى نظام کشورهاى اروپايى خطرناک و خطرساز باشد.

 

عقب نشينى اروپايى‌ها از حمايت جدى آمريکا در زمينه‌ پرونده هسته‌يى ايران ناشى از اين واقعيت ملموس است.

براى ثابت کردن وابستگى تام آمريکا به اسراييل و تبديل اين کشور به ابزارى براى محقق ساختن اهداف اسراييل در منطقه ديگر نيازى به ارايه مدرک و سند نيست.

 آن چه که امروز مهم است آن است که ملت‌ها و حکومت‌هاى منطقه از نقطه ضعف‌هاى فعلى آمريکا براى جبران بسيارى از اشتباهات خود استفاده کنند، در غير اين صورت تک تک کشورهاى منطقه هدف بعدى سردمداران آمريکايى صهيونيست خواهند بود؛ چرا که امنيت اسراييل در منطقه تنها با از ميان رفتن اين کشورها يا تضعيف قدرت بازدارنده‌ آنها محقق مى شود.


نظر شما :