لایحه 700 میلیارد دلاری سازوکار اقتصادی آمریکا را به هم نمیزند
نشست بررسی وضعیت اقتصادی آمریکا با عنوان "آمریکا در بحران یا بحران در آمریکا" 30 مهر با حضور داوود دانش جعفری و مسعود نیلی از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد. (بخش دوم و پایانی گزارش)
سخنران بعدی نشست مسعود نیلی استاد دانشگاه و کارشناس علم اقتصاد بود. وی ابعاد بحران کنونی آمریکا را نسبت به گذشته بی سابقه توصیف کرد و گفت: اشکالی که ما در ایران با آن مواجهیم این است که ممکن است با این رویداد برخورد تبلیغاتی داشته باشیم و از چرایی و چگونگی آن غفلت کنیم. در افواه عمومی گفته می شود که این اتفاق نشان دهنده بن بست و فروپاشیدن علم اقتصاد است. باید بگویم خود این بحران ممکن است تبعاتی داشته باشد اما تبعات برخوردهای ذهنی بی پایه با آن می تواند آثار بدتری داشته باشد.
نباید بگوییم علم اقتصاد با بن بست مواجه شده است
وی افزود: نباید بگوییم که بشر در علم اقتصاد با بن بست مواجه شده است. زندگی انسان در این کره خاکی همواره تکاپویی برای غلبه بر مشکلات طبیعی و انسانی و... بوده است. مثلا اگر با مشکلی در علم پزشکی مواجه شویم نمی گوییم علم پزشکی فروریخته است. علم به صورت تدریجی و مرحله به محرله رشد می کند و هر مرحله با مراحل قبل تفاوت دارد. در مسائل اقتصادی هم به همین ترتیب است. این اتفاق همه کشورها را واداشته تا در جهت رفع بحران گام بردارند تا پیامدهایش همه گیر نشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: زمانی در سال 1997 کشورهای آسیای جنوب شرق با بحران بزرگ مالی روبرو شدند و برخی درصدد بودند تا الگوی توسعه شرق را سرکوب شده و به بن بست رسیده نشان دهند. خود آمریکا و کشورهای صنعتی در 1929 تا 1932 با بحرانی بزرگ تر از بحران فعلی روبرو شدند. باید گفت در آن زمان علم اقتصاد توانایی امروز را نداشت. به هر حال بحران آسیای شرقی یک سال طول کشید و بحران آمریکا هم از سر گذشت و نشان داد که هر کشور در مسیر توسعه خود با مسائل جدیدی مواجه می شود که علم باید به آن پاسخ بدهد.
نیلی افزود: در مورد بحران مالی آمریکا که هنوز به اقتصاد آن سرایت نکرده، چند موضوع قابل طرح است. کشورهای پیشرفته در دوران حیات خود با پدیده چرخه های حیاتی مواجه اند یعنی دوره ای در رکود به سر می برند و دوره ای در رونق. در نتیجه در مقاطعی دچار رکود و بیکاری و کسادی فعالیت های اقتصادی می شوند. اتفاق کنونی ممکن است به رکود در کشورهای صنعتی منجر شود و چون نقطه شروع آن آمریکا بوده بیشتر اهمیت دارد. اهمیت آن از آنجا ناشی می شود که رشد اقتصادی آمریکا بالا و اقتصاد منطقه یورو نزدیک به اقتصاد آمریکاست. جمع اقتصاد آمریکا و اروپا 40 درصد تولید ناخالص دنیاست.
دلیل توسعه بحران اقتصادی، جهانی شدن بازارهای مالی بود
وی با بیان اینکه بازارهای مالی نسبت به سال های گذشته بسیار بزرگ تر شده اند افزود: یک بانک در کشوری اروپایی می تواند از دولت کشورش بزرگ تر باشد و گردش پولی چند برابری نسبت به گردش مالی دولت داشته باشد. دیگر اینکه بازارهای مالی جهانی شده اند و نمی توان تشخیص داد چه کسانی در آن مشارکت کرده اند. گسترش بحران به سایر نقاط جهان نشان دهنده مشارکت بنگاه ها و موسات مختلف در بازار آمریکا بوده است. پس یک دلیلی که باعث شد این معضل مثل بیماری سریعا توسعه یابد، جهانی شدن بازارهای مالی بود.
مولف "مبانی اقتصاد" اضافه کرد: صندوق بین المللی پول سه دسته بحران را تقسیم بندی کرده است؛ بحران های نرخ ارز، بحران های سهام، بحران های سیستم بانکی. بحران هایی که در سیستم بانکی اتفاق می افتد از دو بحران دیگر بزرگ تر است و در این میان بحران هایی که به بخش مسکن مربوط می شود از دیگر بحران های بانکی عمیق تر است چون با خانوارها سروکار دارد نه بنگاه ها.
وی خاطرنشان کرد: از یکسو افزایش قیمت نفت، بنگاه های اقتصادی را متحمل هزینه می کند و از سوی دیگر کاهش قیمت مسکن ثروت خانوارها را تحت تاثیر قرار می دهد. با این پیامدها این احتمال می رود که بحران اخیر تبدیل به رکود اقتصادی در کشورهای صنعتی شود. به همین خاطر پیش بینی هایی که برای سال 2009 می شود بسیار پایین است و مثلا رشد اقتصادی آمریکا را 2 دهم درصد پیش بینی کرده اند. اگر این اتفاق بیفتد با توجه به روابط تجاری آمریکا با چین و مناسبات سرمایه ای آن با کشورهای نفتی و اروپا، صادرات چین نیز کاهش می یابد و اروپا و کشورهای نفتی دچار مشکل می شوند. پس حجم عظیمی از کشورهای دنیا متاثر از این اتفاق اند.
احتمال کاهش بیشتر قیمت نفت وجود دارد
مسعود نیلی اضافه کرد: این احتمال هست که قیمت نفت حتی بیش از این کاهش بیابد و به 40 و 50 دلار برسد. پس امکان انتقال پیامدهای این رکود به ما دور از ذهن نیست. ما باید مراقب باشیم که در برداشت های خود از این واقعه دچار بی تدبیری نشویم. نباید فکر کنیم که 700 میلیارد دلار پول در بانک ها تقسیم شده است.
وی ادامه داد: اکنون عملیات های بین بانکی متوقف شده و دولت برای اینکه اعتماد مردم را برگرداند تصمیم دارد وام های مسئله دار را با پول خود بخرد تا وام ها تسویه و حساب های مالی اصلاح شود و اعتمادها برگردد. وجه دیگر این است که پول وارد شده دولت، سپرده های مردم را در بانک ها تضمین می کند تا آنها پولشان را برندارند. تاکنون هزینه ای صورت نگرفته و تنها 200 میلیارد دلار اجازه خرید وام به وزیر خزانه داری آمریکا داده شده است.
احتمال پشت سر گذاشتن بحران وجود دارد
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اگر دولت بتواند وام های مسئله دار را بخرد و به موسسه ای کارگذاری بسپارد ممکن است وضع دگرگون شود. اگر اعتمادها برگردد، احتمال پشت سر گذاشتن بحران وجود دارد. دولت با اقدام خود سازوکار اقتصادی آمریکا را به هم نزده است بلکه اقدامی درمانی صورت داده تا وقتی حساب ها تسویه شد آنها دوباره به سازوکار سابق برگردند. بنابراین تزریق 700 میلیارد دلاری به معنی دولتی کردن بانک ها نیست. دولت همیشه می بایست در جاهایی که پدیده شکست بازار رخ می دهد وارد شود و این نقش مثل حضور دولت در مسائل امنیتی است. در حال حاضر برخی معترضان می گویند موسساتی که متضرر شده اند اگر بدانند که بعدها نیز در صورت بروز مشکل با کمک دولت مواجه می شوند رویه خود را تغییر نمی دهند. مخالفان می گویند اجازه دهید ورشکستگی ها صورت بگیرد ولی عمق بحران باعث شده تا دولت تصمیم دیگری اتخاذ کند. همچنین باید بپذیریم که در این ماجرا خود بازار مقصر تمام و کمال نبود و سیاست های کلینتون و بوش هم سبب ساز آن بوده است.
نیلی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان که از ناکامی اقتصاد لیبرالیستی پرسیده بود گفت: نباید با این بحران سرمایه داری برخورد ایدئولوژیک کرده و آن را با مسئله عراق و سیاست های بوش و... یکجا تحلیل کنیم. علم ذره ذره جلو می رود و روی پایه های قبلی خودش پیش می رود. ما باید نان بهره وری خودمان را بخوریم و مراقب باشیم و ببینیم آیا واقعا باید از این بحران مشعوف شویم؟ چرا به ریشه ها و اشکالات این مشکل فکر نمی کنیم؟ اگر قرار است جوانه های تازه ای بزنیم باید دنبال راه حل باشیم و نباید گرفتار احساسات و شعارگرایی شویم. اقتصاد را نمی توان نفی کرد، باید آن را فهمید. اگر قرار است الگویی را کنار بگذاریم می بایست بدیلی به جایش بنشانیم.
نظر شما :