ماموریتی برای زمین
خانه ما -زمین- در خطر است. آن چه در معرض نابودی است فقط کره زمین نیست، بلکه شرایطی که زندگی بشر را روی زمین ممکن کرده رو به نابودی است.
بدون درک پیامد اعمالمان، به قدری دیاکسید کربن در پوسته نازک هوای اطراف زمین منتشر کردهایم که به معنی واقعی کلمه توازن دمایی بین زمین و خورشید را تغییر دادهاست. اگر ما بهسرعت به این انتشار پایان ندهیم، درجه حرارت زمین به قدری افزایش پیدا میکند که بشر هرگز تجربه نکرده است و به نوبه خود پایانی بر توازن مطلوب و متعادل آب وهوایی خواهد بود که تمدن ما بر آن استوار است.
در 150 سال گذشته، با آن چنان جنون و التهاب فزایندهای به استخراج منابع کربن از زمین-اعم از نفت و ذغال سنگ-پرداختیم و آن را سوزاندیم که اکنون درهر 24 ساعت 70 میلیون تن گاز دیاکسید کربن به اتمسفر تخلیه میشود.غلظت دیاکسید کربن-که هرگز از 300 قسمت در یک میلیون آن هم در یک میلیون سال گذشته-بیشتر نشده، اما بعد از رونق استفاده از ذغال سنگ از 280 قسمت در یک میلیون به 383 قسمت در میلیون در سال 2007 رسیده است.
نتیجه مستقیم آن هم این است که اکنون دانشمندان هشدار میدهند ما در آستانه " نقطه بحرانی" قرار گرفتهایم و ظرف 10 سال دیگر اگر وضع به همین شکل ادامه پیدا کند اجتناب از عواقب خسارتها غیرممکن شده و شرایط زندگی بشر بر روی زمین را مختل خواهد کرد.
فقط در چند ماه گذشته، مطالعات اخیر نشان داده است که نوک یخی قطب شمال-که به خنک ماندن کره زمین کمک میکند- با سرعت سه برابر بدبینانهترین پیشبینیهای مدلهای کامپیوتری در حال ذوب شدن است. اگر دست روی دست بگذاریم و نجنبیم یخهای تابستانی کمتر از 35 سال دیگر نابود میشوند. شبیه به قطب شمال در قطب جنوب هم دانشمندان شواهدی از ذوب یخهای نواحی جنوبگان به وسعت ایالت کالیفرنیا به دست آوردهاند.
این موضوع اصلاً سیاسی نیست، اخلاقی است، موضوعی است که به حیات و بقای بشر روی کره زمین ربط پیدا میکند. این جا اصلاً مسئله چپ یا راست مطرح نیست، موضوع انتخاب بین درست و نادرست است. سادهتربگویم اشتباه است که قابلیت زندگی روی کره زمین را از بین ببریم و امید به زندگی نسلها بعد از خود را نابود کنیم.
21 سپتامبر 1987 رئیس جمهور رونالد ریگان گفت: " در حالی که فکر ما مشغول خصومتها و دشمنیهای جاری است اغلب در چنین مواقعی فراموش میکنیم که اعضای بشریت تا چه حد به هم پیوسته و وابستهاند. شاید ما نیازمندیم در مقیاس جهانی از بیرون تهدید شویم تا این پیوستگی و وابستگی و اتحاد بین خودمان را بشناسیم. گاهی باخودم فکر میکنم وقتی با تهدید از سوی بیگانگان مواجه میشویم چقدر زود گردهم میآییم."
ما-همه ما-با یک تهدید جهانی روبهرو هستیم. هرچند منشأ آن خارج از این کره نیست، با این وصف مقیاس آن در حد گیتی است.
به داستان این دو سیاره توجه کنید. زمین و زهره هر دو تقریباً یک اندازهاند و هر دو تقریباً یک اندازه کربن دارند. فرقش در این است که کربن کره ما در اعماق زمین است-و در 600 میلیون سال گذشته به کمک انواع شکلهای مختلف حیات به اعماق زمین رسوب کرده و جای گرفته- در حالی که کربن زهره همه در اتمسفر آن است.
در نتیجه متوسط درجه حرارت در زمین 59 درجه [فارنهایت معادل 10 درجه سانتیگراد] است که بسیار مطبوع و خوشایند است اما متوسط درجه حرارت زهره 867 درجه [ فارنهایت معادل 146 درجه سانتیگراد] است. درست است که زهره به خورشید نزدیکتر است اما تقصیر ستاره ما [منظور خورشید ودوری یا نزدیک به آن] نیست، چون زهره سه برابر عطارد داغتر است با وجود آن که عطارد نزدیکترین سیاره به خورشید است. دلیل آن دیاکسید کربنی است که در اطراف زهره قرار گرفته است.
این تهدید ما را ملزم میکند که به قول "ریگان" این پیوستگی و وابستگی و اتحاد بین خودمان را بشناسیم.
شنبه آینده هر هفت قاره در کنسرتی با نام "زمین زنده" توجه همه بشریت را به این نکته جلب میکنیم که قرار است با یک برنامه سه ساله همه مردم کره زمین را از این خبر آگاه کنیم که چگونه میتوان بحران آب و هوا را بهموقع و پیش فاجعه حل کرد. تک تک افراد باید در این راه حل مشارکت کنند. به قول "باکمینیستر فولر"،" اگر موفقیت و شکست این کُره و بشریت بستگی به من و کارهایم داشته باشد، آن گاه چگونه خواهم بود و چه خواهم کرد؟"
"زمین زنده" کنسرتی است که به این سؤال فولر پاسخ میدهد و از تمام کسانی که به این کنسرت گوش میدهند میخواهد که پای این پیمان را شخصاً امضا کنند و تعهد کنند همه گامهای ویژه ای برای مبارزه با تغییرات آب وهوا برمی دارند.
اما باید اقدامات انفرادی هم شکل بگیرد تا به تدریج به اقدامات دولتی بینجامد. در اینجا آمریکاییها مسئولیت ویژه ای دارند. سراسر تاریخ کوتاه ما، ایالات متحده و مردم آمریکا در هدایت اخلاق در دنیا پیشگام بودهاند. استقرار "قانون حقوق"، قراردادن دموکراسی در بطن قانون اساسی، شکست فاشیسم در جنگ جهانی دوم، سرنگونی کمونیسم و سفر به ماه، همه نمونههایی از پیشگامی آمریکاست.
باردیگر آمریکاییها باید گردهم بیایند و دولت آمریکا را هدایت کنند به سمتی که با این چالش جهانی روبهرو شود. رهبری آمریکا پیششرط موفقیت است.
برای این منظور، ما باید بخواهیم که ایالات متحده ظرف دو سال آینده به پیمانهای بینالمللی بپیوندد تا با مهار پدیده گرمایش زمین از 90 درصد آلودگیهایی که در کشورهای توسعه یافته تولید میشود بکاهد و در کشورهای در حال توسعه به نصف برساند تا حداقل نسل بعد ما زمینی سالم از ما به ارث ببرند.
این پیمان نشانگر تلاشی نو است. من به نقشی که در دوران ریاست جمهوری کلینتون در مذاکرات "پروتوکل کیوتو" داشتم میبالم. اما باورم این است که این پروتکل چنان در ایالات متحده تقبیح شده که بعید است به تصویب برسد- درست مانند دوران ریاست جمهوری کارتر در سال 1979 که تصویب پیمان محدودیت گسترش سلاحهای استراتژیک با اقبال روبهرو نشد. به علاوه ، مذاکرات پیمان آب و هوایی با شدت و جدیت بیشتری به زودی آغاز میشود.
بنابراین، همان طور که ریگان پیمان "سالت" [ پیمان منع گسترش سلاحهای استراتژیک" را نام گذاری کرد (و بهتر است نام "استارت" روی آن بگذاریم) [اینجا الگور با کلمه سالت در انگلیسی بازی ادبی کرده و جناس ناقص به کار برده و منظورش این است که میتوان آن را نقطه آغاز تلقی کرد] و آن را اصلاح کرد، هرچند دیر نیاز به آن را به رسمیت شناخت؛ رئیس جمهوری بعدی ما باید بسیار فوری تمرکز خود را روی پیمان جدید و حتی سختگیرانهتر متمرکز کند. ما باید این پیمان جهانی را تا پایان سال 2009 تکمیل کنیم و نباید تا سال 2012- آن طوری که اکنون برنامهریزی شده-دست روی دست بگذاریم.
اگر با شروع 2009 ایالات متحده برنامه منظم و داخلی برای کاهش آلودگی گرمایشی جهانی را به اجرا بگذارد، تردید ندارم که میتوانیم براین صنایع اهداف و ابزارهایی تدارک ببینیم تا با انعطافپذیری انتشار کربن را به شدت کاهش دهیم، ما میتوانیم بهسرعت یک پیمان جدید تدوین و تصویب کنیم. هرچه باشد، گرمایش زمین یک فوریت برای تمام مردم این سیاره است.
البته پیمان نو التزامهای متفاوتی برای کشورها به همراه دارد، این کشورها براساس سهم تاریخی و توان نسبی در ایجاد تغییر و حل این معضل داشتهاند، الزامات متفاوتی هم خواهند داشت. این سابقه در قوانین بینالملل به خوبی جا افتاده و راه دیگری برای آن متصور نیست.
برخی تلاش میکنند این سابقه را نادیده بگیرند و با دامن زدن به احساسات بیگانهستیزی و بومیگرایی این استدلال را مطرح کنند که باید باهمه کشورهای با یک معیار و استاندارد برخورد شود. اما آیا کشورهایی که تولید ناخالص داخلی آنان یک پنجم ایالات متحده است و در ایجاد این بحران گرمایش نقش بسیار ناچیزی داشتهاند همان اندازه مسئولیت به گردنشان است که به گردن ایالات متحده است؟ آیا ما آن قدر از این چالش به وحشت افتادهایم که نمیتوانیم هدایت مبارزه علیه آن را برعهده بگیریم؟
فرزندان ما حق دارند از ما انتظار رعایت استانداردهای بالاتر و سختگیرانهتری داشته باشند بهخصوص وقتی که آینده آنها-و حقیقتاً آینده همه تمدنهای بشری-بستگی تامی به ایجاد همین توازن و تعادل دارد. آنها شایسته حکومت بهتری از حکومتی هستند که بهترین شواهد علمی را سانسور و دانشمندان امین و موثق را واردار به سکوت میکند طوری که جرأت ابراز هشدار درباره فاجعه در شرف ظهور را ندارند.
آنها لایق سیاستمداران بهتری هستند بهتر از کسانی که دست روی دست گذاشته و برای مقابله با بزرگترین چالش زمانه-که تاکنون بشر با آن روبهروشده- کاری نمیکنند، حتی زمانی که خطر بالای سر ماست.
در عوض ما باید تمرکز خود را روی فرصتهایی قرار دهیم که بخشی از همین چالش را تشکیل میدهند. بیتردید فرصتهای شغلی جدید و درآمدهای نویی برای شرکتها و مؤسسههایی وجود دارد که از همین حالا به فرصتهای اقتصادی عظیم انرژیهای پاک آینده فکر میکنند.
اما دستاورد به مراتب بزرگتری برای آن متصور است اگر درست عمل کنیم. بحران آب و هوا و گرمایش زمین شانس بهتری را فراهم کرده تا تجربهای بیندوزیم که کمتر نسلی در تاریخ موفق به اندوختن آن شده است: یک مأموریتی که دامنه آثار آن به وسعت نسلهاست، رسالت اخلاقی تمام عیار، یک آرمان مشترک، و شعف ناشی از تن دادنِ اجباری به، کنار گذاشتن تنگنظری و اختلافات سیاسی برای رویارویی با یک چالش اخلاقی و معنوی واقعی.
الگور، معاون سابق رئیس جمهور آمریکا، بود و اکنون ریاست "ائتلاف برای حفاظت از آب وهوا" را عهده دارست، آخرین کتاب او : "حمله به برهان" Assault on Reason نام دارد.
نظر شما :