ایده بازار مشترک گازی

۲۶ تیر ۱۳۸۷ | ۰۰:۵۲ کد : ۲۲۹۸ اخبار اصلی
تيموفى برداچف، نويسنده مجله سياست خارجى روسيه، معتقد است موثرترین راه برای به وجود آوردن یک بازار مشترک انرژی، تاسیس یک آژانس مستقل از دولت های ملی است.
ایده بازار مشترک گازی
گفتگوها میان روسیه و اروپا آنچنان به شک و بدبینی دوجانبه آلوده است که تنها یک "قرارداد بزرگ" می تواند این سد را بشکند. همکاری در مورد مسئله انرژی فرصت بسیار خوبی است برای هدایت روابط دوجانبه به یک مسیر جدید. 
 
تاریخ زمانی رقم می خورد که ملت ها افکار بزرگی در سر بپرورند. مثلاً اتحادیه اروپا را در نظر بگیرید. مردم می گویند که ادغام اروپا فرآیندی تدریجی بود که مبنای آن بر  تفاهم های منظم و فنی قرار داشت. در حقیقت، اینکه کشورهای پایه گذار اتحادیه حاضر شدند اختیار ذغال سنگ و فولاد را- که هر دو از صنایع حیاتی جنگی به شمار می رفتند - به یک ساختار فراملی بسپارند " معامله ای بزرگ " به شمار می رفت.
 
امروزه امنیت ملی بیشتر به نفت و گاز وابسته است و روسیه از نظر هر دوی این منابع بسیار غنی است. بنابر این اتحادیه اروپا و روسیه باید در زمینه نفت و گاز به اتحادی استراتژیک و کامل همراه با نهادها، قوانین، بوروکرات ها، و حتی لابی کنندگان مشترک دست یابند.
 
در غیر این صورت، عدم اعتماد عمیق میان این دو تنها به رقابت میان ایشان دامن زده، هر دو طرف را در معرض نفوذ و دخالت نیروهای خارجی قرار می دهد، و از تقویت امنیت منطقه ای جلوگیری می کند. 
 
تاریخ نشان می دهد که برای موثر بودن یک " معامله بزرگ " شرایط خاصی لازم است. اول اینکه دلیل اصلی همکاری و شراکت باید رسیدن به هدف مشترکی باشد که برای هر دو طرف به یک اندازه اهمیت داشته باشد.
 
در مورد روسیه و اتحادیه اروپا، یافتن هدفی مشترک در زمینه انرژی به سیاستگذاران در هر دو طرف کمک خواهد کرد تا درک کنند که وحدت گزینه ای عقلانی است. دوم اینکه تنها راه برای پشت سر گذاشتن اختلافات اساسی در فرهنگ سیاسی، اجتماعی، و مدیریتی اروپا و روسیه مشارکت فعال مردم در این فرآیند است.
 
بنابر این " معامله بزرگ " باید از پشتیبانی عمومی مخصوصاً بازیگران اقتصادی برخوردار باشد. و سوم اینکه دو شریک باید بتوانند مشارکتی مقایسه پذیر در پروژه مشترک خود صورت دهند. 
 
در نگاه اول، آخرین شرط مسئله زا به نظر می رسد. منابع دوقلوی نفت و گاز بخش اعظم تولید ناخالص داخلی روسیه را تشکیل می دهد، و حاکمیت بر این منابع از اهمیت بالایی برخوردار است. هم چنین از نظر تهدیدات امنیتی در عرصه بین الملل نیز مساحت و موقعیت جغرافیایی روسیه باعث شده است تا این کشور در میان عرضه کنندگان انرژی در دنیا کمترین آسیب پذیری را دارا باشد.
 
متأسفانه اروپا از نظر میزان ذخایرانرژی به هیچ عنوان توانایی رقابت با روسیه را ندارد. بنابراین، بر خلاف " جامعه فولاد و ذغال سنگ اروپا " که در آن هر شش کشور عضو می توانستند به طور مساوی مشارکت کنند، اتحادیه اروپا تقریباً قادر به ارائه هیچ گونه منابع مادی به " جامعه انرژی اتحادیه اروپا و روسیه " نخواهد بود.
 
با وجود این، دلیلی برای غرور روسیه نسبت به ارزش اروپا در این شراکت وجود ندارد. اتحادیه اروپا می تواند در این اتحادیه مشارکت هایی غیر مادی عرضه کند که برای روسیه بسیار مفید خواهد بود. اول اینکه اتحادیه اروپا دارای مکانیسم موثری برای حفاظت از منافع اعضای خویش در بازار جهانی است، و اهرم های سیاسی لازم را نیز برای استفاده از آن در اختیار دارد.
 
دوم اینکه شرکت های اروپایی هنوز هم از نظر سرمایه گذاری و فناوری برای روسیه بهترین انتخاب محسوب می شوند. و در آخر، اروپا می تواند سیستم های مدیریت اقتصادی باثباتی از جمله ساختارهایی برای مدیریت سازمان ها و شرکت های انرژی فراهم آورد. دسترسی به چنین " منابع " اروپایی می تواند جبران مناسبی برای هرگونه "ضرری" که روسیه در قبال از دست دادن کنترل انحصاری بر روی منابع نفت و گاز خود متحمل می شود به شمار آید. مشارکت و همکاری در این زمینه می تواند کمک شایانی به برقراری ثبات سیاسی و اجتماعی از اقیانوس اطلس تا ولادیووستوک صورت دهد.
 
اما آیا چنین داد و ستدی اسباب رضایت طرفین را فراهم خواهد آورد؟ اگر بخواهیم صادق باشیم باید اعتراف کنیم که برای آن دسته از اروپاییان و روس هایی که خواهان استثمار طرف مقابل بدون پرداخت کوچکترین هزینه ای هستند مسلماً این گونه نخواهد بود. دیر یا زود باید درک کرد که در روابط اقتصادی سواری گرفتن مجانی نمی تواند پایدار باشد و چنین روابطی در درازمدت تنها به نارضایتی و بی ثباتی سیاسی منتهی خواهند شد.
 
برای مثال، تجربه امریکای لاتین ثابت کرده که اگر یک رابطه دوجانبه بین المللی بیش از حد نابرابر باشد، در صورت تغییر حکومت در طرف ضعیف تر رابطه، هر گونه قراردادی به طور قطع منسوخ اعلام خواهد شد. بنابراین تمایل روسیه و اتحادیه اروپا در سال های اخیر به " بازی مجموع صفر " در دراز مدت کارایی نخواهد داشت. 
 
اما مسئله در کوتاه مدت این است که دو طرف به طور مستمر در تلاش برای امتیاز گرفتن و بهبود برتری نسبی خود بر طرف مقابل هستند که این خود نشان از وجود عدم اعتماد عمیق دوجانبه هم در داخل روسیه و هم در داخل اتحادیه اروپا دارد. اینجا مسئله تصورات و برداشت ها به میان می آید. باور بر این است - و رد کردن آن هم مشکل - که عدم وجود اعتماد یکی از موانع اصلی بر سر راه ایجاد ثبات در مناسبات روسیه و اروپا است.
 
مثلاً بر اساس نظرسنجی های عمومی در اروپا، اکثریت شهروندان اتحادیه اروپا از برقراری روابط اقتصادی متقابل با روسیه در قالب یک بازار مشترک هراس دارند.  همین طور نظرسنجی ها در روسیه نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق روس ها بر این باورند که تنها هدف اروپا از سرمایه گذاری در روسیه به دست گرفتن کنترل منابع این کشوراست.
 
این روابط غیردوستانه از کجا سرچشمه می گیرد؟ ترس های اتحادیه اروپا ظاهرا انعکاس دهنده چیزی فراتر از نگرانی های عمومی در مورد موضع کنونی روسیه در زمینه سیاست خارجی این کشور است. و نگرانی های روسیه درباره نفوذ سیاسی سرمایه گذاری خارجی ریشه در تجربه های پیشین ندارد. واقعیت این است که برداشت ها و تصورات مردم منعکس کننده دیدگاه هایی ریشه دار در مورد طبیعت ناشناخته فرهنگ و تاریخ یکدیگر است. این دیدگاه ها ممکن است بسته به تجربه هر کشور در روابط دوجانبه قوی تر یا ضعیف تر باشند ولی در هرکدام از این موارد، برداشت ها بر اساس ترس هایی دوجانبه است که فقط با تلاش طرفین برای حل مسائل مشترک و طی چند دهه می تواند برطرف شود.
 
بنابراین، باید به این موضوع فکر کنیم که آیا پیش از ساختن یک " خانه مشترک انرژی "، روسیه و اتحادیه اروپا باید بر این ترس ها فایق آیند یا خیر؟ سوال دیگری که وجود دارد این است که آیا چنین پروژه ای مستلزم هماهنگ ساختن ارزش ها و قوانین طرفین است یا خیر؟ نگاهی بی طرفانه به تاریخ روابط و مناسبات در اروپا می تواند ما را در یافتن جواب برای این سوالات یاری دهد.
 
شش کشور پایه گذار " جامعه ذغال سنگ و فولاد اروپا " همگی از نظر فرهنگی به یکدیگر نزدیک بودند. آنها جانشینان امپراتورشارلمانی درقرن هشتممیلادی بودند. در عین حال، قرن ها جنگ و درگیری باعث به وجود آمدن بیم، تشویش، و بی اعتمادی در اروپای غربی شده بود. فایق آمدن بر این احساسات پنجاه سال به طول انجامید و حتی امروز هم هنوز این فرآیند کامل نشده است. اتحادیه اروپا هم چنین از تفاوت های آزاردهنده فرهنگی میان کشورهای شمال و جنوب این قاره رنج می برد، و کشمکش و فشار میان کشورهای ستمگر و تحت ستم پیشین نیز هنوز به چشم می خورد.
 
به علاوه، با وجود تراژدی جنگ جهانی دوم، هنوز شاهد رگه هایی از تکبر و نخوت در سیاست خارجی بیشتر کشورهای اروپایی از جمله روسیه هستیم. مطمئناً نباید منتظر ماند درگیری شدید دیگری اتفاق بیفتند تا روسیه و اروپا بتوانند به هدف مشترکی برسند که دستمایه ای برای اتحاد ایشان شود. 
 
بدین ترتیب، روسیه و اتحادیه اروپا باید روی چه چالشی توافق کنند که دلیل قانع کننده ای برای فایق آمدن بر بی اعتمادی دوجانبه ایشان باشد؟ من اعتقاد دارم که روسیه و اروپا باید در قالب چارچوب سه گانه خانواده-کسب و کار-دولت به روابط دوجانبه خود ساختار جدیدی بدهند.
 
چنین کاری مستلزم این است که همه شرکت کنندگان در این فرآیند حضوری فعال داشته و قواعد بازی را رعایت کنند. این فرآیند هم چنین برای مسائل متعددی نیز که غالباً به جهانی شدن ربط داده می شوند پیامدهایی در پی خواهد داشت.
 
از جمله این مسائل می توان به مقولاتی در مورد چگونگی دستیابی به رقابت پذیری در بازارهای داخلی و خارجی، مشروعیت و حاکمیت دولت، و هم چنین ابعاد و نوع دخالت موجه دولت در اقتصاد ملی اشاره کرد.
 
متأسفانه، تلاش های دولت های روسیه و اروپا برای حل این چالش های جهانی تاکنون منجر به بوجود آمدن موانع بیشتری بر سر راه نزدیک سازی روابط شده است. پاسخ روسیه به این چالش ها تمایل بیشتر دولت به دخالت در بخش خصوصی بوده است، و این در حالی است که اتحادیه اروپا راه حل را در افزایش همکاری های بین دولتی دیده است. در پیش گرفتن راه های جداگانه از جانب این دولت ها درحال بی اثر ساختن تلاش ها برای یافتن یک " زبان " مشترک در عرصه های گسترده تر سیاسی و تکنیکی است.
 
به طور مثال، دولت های روسیه و اتحادیه اروپا در تلاش برای آرام کردن اذهان مشوش عمومی بر سر موضوع سرازیر شدن سرمایه های خارجی به بازارهای داخلی خود، مقررات جدیدی برای سرمایه گذاری خارجی وضع کرده اند. حتی در داخل اروپا بوروکرات ها به شدت سرگرم تهیه لوایح جدیدی در این مورد هستند. اقداماتی از این دست منجر به وضعیت غریبی شده که طی آن یک لایحه برای کنترل سرمایه گذاری در آلمان، جریان آزاد سرمایه را در داخل اتحادیه با مشکل مواجه کرده است.
 
در این میان، کشورها کمتر از اصول و قواعد کلی اهمیت دارند. در دنیای جدید حرکت و گردش جهانی سرمایه که هر روز باید با خطرات جدیدی دست و پنجه نرم کرد، دستگاه های اجرایی نشان داده اند که برای کنترل بازار به اندازه کافی آمادگی ندارند. در عین حال، سیاستمداران آماده هستند برای حمایت از کسب و کارهای داخلی در مقابل رقابت ناعادلانه خارجی به هر راه حل غیرمتعارفی متوسل شوند.
 
بنابراین دولت ها میان میل به آزادسازی اقتصادی از یک سو و فریاد شهروندان خود مبنی بر حمایت از قهرمانان داخلی دو پاره شده اند. در این اغتشاش، به شرکای تجاری خارجی یا به چشم شکارچیان احتمالی نگاه می شود یا به چشم شکار احتمالی، و هیچ کس هم متوجه نیست که هر دو طرف هر چند از راه های متفاوت برای هدف واحدی می جنگند.
 
جهانی شدن هم چنین باعث بازگشت دوباره حاکمیت ملی به عنوان یک نیروی سیاسی شده است. تاریخ نشان می دهد که قدرت حاکمیت بعد از یک شکست دردناک در داخل یا خارج ضعیف می شود که این جریان در اروپای غربی سال های 1945- 57  و روسیه سال های 1991- 2000 اتفاق افتاد. اما اوضاع اکنون دستخوش تغییر شده و مشخص است که تصمیماتی که بر پایه حاکمیت ملی و صرفاً به خاطر شرایط سیاسی اتخاذ می شوند، عامل به تأخیر انداختن ایجاد مناسبات و روابط میان روسیه و اروپا هستند. این پدیده هم چنین در حال سست کردن پایه های اتحاد کشورهای اروپایی است و این درست در زمانی است که بقیه دنیا به اتحادیه اروپا به چشم نمونه ای از یک راه حل صلح آمیز برای حل مسائل گروهی سیاسی و اقتصادی می نگرد.
 
برای اصلاح این گرایش های منفی، هر نهاد مشترک آینده اتحادیه اروپا و روسیه باید تلاش کند تا مدیریت دولت بر اقتصاد را در راستای جوابگویی به نیازهای دنیای مدرن بهبود ببخشد و هم چنین اطمینان حاصل کند که دولت روی وظایف خود یعنی محافظت از حقوق افراد در جامعه و محافظت از کشور در مقابل تهدیدات خارجی متمرکز است.
 
همان طور که پیش تر هم عنوان شد، چنین همکاری میان اتحادیه اروپا و روسیه باید در بخش انرژی آغاز شود و این فقط به خاطر منافع دولتی نیست. دسترسی بدون وقفه به برق، سوخت، و منابع گرمازا برای همه از جمله مردم و بزرگان سیاسی روسیه و اتحادیه اروپا از اهمیت حیاتی برخوردار است. همه خواهان عرضه انرژی به قیمت مناسب هستند و در واقع این تنها موضوعی است که هر رأی دهنده و هر سیاستمداری بر سر آن توافق دارند. بنابراین به توافق رسیدن بر سر انرژی و ایجاد یک بازار مشترک باید برای روس ها به همان اندازه اروپایی ها هدف استراتژیک گفتگوهای سیاسی و اقتصادی میان دو طرف باشد.
 
واضح است که موانع بسیاری باید در این مسیر از میان برداشته شود. با توجه به میزان چالش های پیش رو، هر ناظر واقع گرایی به نیاز روسیه و اروپا به کمک یک میانجی اذعان دارد. در حال حاضر هیچ سازمان یا کشوری قادر به ایفای این نقش نیست.
 
همین طور مشخص نیست که ابزار حقوقی اصلی مورد بحث یعنی منشور انرژی بتواند پایه محکمی برای یک بازار مشترک انرژی باشد. همچنین دلایل اینکه اتحادیه اروپا در به وجود آوردن یک بازار داخلی انرژی به مشکل برخورده است نیز باید در صحبت های پیرامون همکاری این اتحادیه و روسیه در مورد انرژی در نظر گرفته شود. هم چنین دانستن این موضوع که اعضای اتحادیه اروپا آیا کمیسیون اروپا را به نمایندگی خود در هر گونه نهاد یا ساختار جدید انرژی خواهند پذیرفت یا خیر از اهمیت بالایی برخوردار است.
 
به اعتقاد من، موثرترین راه برای به وجود آوردن یک بازار مشترک انرژی، تاسیس یک آژانس مستقل از دولت های ملی است. به طور مثال، می توان یک کمیسیون انرژی با قدرت عمل مستقیم در رابطه با شرکت های انرژی روس و اروپایی تشکیل داد. در حقیقت، از آن جایی که مشارکت وسیع بخش خصوصی برای موفقیت این پروژه در درازمدت حیاتی است، برقراری ارتباط با بخش خصوصی باید از وظایف اصلی این کمیسیون باشد.
 
هم در روسیه و هم در اتحادیه اروپا اکنون زیرساخت های پیشرفته ای برای انتقال نظریات بخش خصوصی به دولت وجود دارد. در اروپا، با وجود تلاش انجمن ها و نهادهای تجاری پان اروپایی و آژانس های اتحادیه اروپا برای به وجود آوردن یک لایه اطلاعاتی و کارشناسی درسطح اروپایی، هنوز لابی کردن بیشترین موفقیت را در سطح ملی داراست. نشانه ها حاکی از آن است که در جبهه روسیه-اروپا گفتگوهایی میان منافع خصوصی و دولتی در حال شکل گیری است. گسترش این گفتگوها همراه با توسعه داد و ستدهای عملی در زندگی تجاری روزمره در صورت وجود قوانین بین المللی جهت تضمین حقوق و مسئولیت های گروه های دولتی و خصوصی بسیار آسانتر خواهد بود. یک نهاد جدید و شفاف حقوقی نیز می تواند به درک متقابل افزوده و دیدگاه های خشونت بار و غیردوستانه عمومی را بهبود بخشد. 
 
طبیعتاً روسیه و اروپا باید آگاه باشند که برخی از کشورها چنین مناسبات صلح آمیزی را تهدیدی نسبت به خود دانسته و بعضی کشورهایی که به طور سنتی متحد تلقی می شدند برای تضعیف دو شریک و صدمه زدن به روابط آن دو تلاش خواهند کرد. کسی نباید از چین یا آمریکا انتظار تغییر موضع داشته باشد و در واقع از هر دو این کشورها انتظار می رود که، بی توجه به تأثیر قابل پیش بینی سیاست های خارجی خود بر بقیه دنیا، در صدد تثبیت قدرت خود باشند.
 
این موضوع نباید روسیه و اتحادیه اروپا را از حرکتی تاریخ ساز بازدارد. آنهایی که به دنبال روابط صلح آمیز اقتصادی و سیاسی هستند باید به موانع اصلی موجود بر سر راه پیشرفت در روابط دوجانبه به چشم فرصت بنگرند. توافق بر سر یک " قرارداد بزرگ " ( انرژی در ازای نهادهای مشترک ) می تواند به روابط روسیه و اروپا برای مدت زمانی طولانی ثبات و آرامش ببخشد.
 
چنین قراردادی نیاز به بازار مشترک جدیدی خواهد داشت که باید بر اساس قوانین خاص خود عمل کرده و به حل مسائل کشورهای عضو بپردازد. این جامعه مشترک می بایست توسط بوروکراسی خودش اداره شده و قانونگذاران آن نیز توسط سازمان های بخش خصوصی خودش لابی شوند. چندی پیش ضمن صحبت با یکی از همکاران آلمانی پیشنهاد دادم که در مورد چگونگی ایجاد دسترسی کامل شرکت های اروپایی به منابع انرژی روسیه در ازای عضویت کامل روسیه در اتحادیه اروپا به تبادل نظر بپردازیم.
 
همکارم قبول کرد و گفت در این مورد باید بیشتر صحبت کنیم. پس بیایید صحبت کنیم ولی تلاش کنیم که این صحبت ها زیاد به طول نینجامد.

نظر شما :