اولویت اصلی سیاست خارجی امریکا

چرا حمایت از اوکراین امنیت ملی ایالات متحده را تقویت می کند؟

۰۹ بهمن ۱۴۰۲ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۲۴۳۲۴ اخبار اصلی اروپا
نویسنده خبر: سید رحمان موسوی
سید رحمان موسوی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: با توجه به عواقب وخیم پیروزی احتمالی روسیه در اوکراین، کاملاً واضح است که حمایت از تلاش های دفاعی اوکراین باید اولویت اصلی سیاست خارجی امریکا باشد. اما برخی در کنگره ایالات متحده آشکارا نیازمند یادآوری برخی از تاریخچه های اساسی دارند.
چرا حمایت از اوکراین امنیت ملی ایالات متحده را تقویت می کند؟

دیپلماسی ایرانی: در حالی که ایالات متحده دلایل موجهی برای اجتناب از رویارویی مستقیم با روسیه دارد، حمایت از تلاش های دفاعی اوکراین باید اولویت اصلی سیاست خارجی این کشور باشد.

با مشاهده مخالفت اعضای جمهوری خواه کنگره با گسترش حمایت ایالات متحده از اوکراین، نمی توان از خود متعجب شد که چه اتفاقی برای یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده افتاده است. این شامل آن دسته از سیاستمداران جمهوری خواه می شود که در عین حال که ظاهراً از اوکراین حمایت می کنند، اما به همکاران خود اجازه می دهند که این کشور را گروگان نگرانی های نامرتبط در مورد مرز ایالات متحده و مکزیک نگه دارند. با توجه به عواقب وخیم پیروزی احتمالی روسیه در اوکراین، کاملاً واضح است که حمایت از تلاش های دفاعی اوکراین باید اولویت اصلی سیاست خارجی باشد. اما برخی در کنگره آشکارا نیازمند یادآوری برخی از تاریخچه های اساسی دارند.

در سال 1916، وودرو ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده، با اشاره به جنگ جهانی اول، با شعار "او ما را از جنگ دور نگه داشت" دوباره انتخاب شد. 

 همانطور که جان کوئینسی آدامز در سال 1821 بیان کرد، ایالات متحده "به دنبال هیولاهایی برای نابود کردن" به خارج از کشور نمی رود.

با این وجود، ایالات متحده در سال 1917 وارد جنگ جهانی اول شد که عمدتاً به دلیل از سرگیری حملات زیردریایی آلمان به کشتی های بی طرف بود که منجر به تلفات جان آمریکایی ها شد. ورود نیروهای ایالات متحده به اروپا نقش اساسی در تغییر موازنه قدرت ایفا کرد و متفقین را قادر ساخت که آلمان را شکست دهند و به آتش بس در 11 نوامبر 1918 منجر شد.

در جریان مذاکرات ورسای در سال 1919، ویلسون قدرت‌های اروپایی را متقاعد کرد که نظم جهانی جدیدی را تأیید کنند، که مظهر آن تأسیس جامعه ملل بود. اما سنا معاهده ورسای را رد و در نتیجه از پیوستن ایالات متحده به اتحادیه جلوگیری کرد.

دو دهه بعد، پرزیدنت فرانکلین روزولت، با تشخیص مخالفت شدید مردم با ورود به جنگ جهانی دوم، در طول مبارزات انتخاباتی مجدد خود در سال 1940 قول داد که ایالات متحده را از درگیری های خارجی دور نگه دارد. او به جای استقرار نیروهای آمریکایی در اروپا، ایالات متحده را به عنوان "زرادخانه دموکراسی" تغییر مکان داد و کمک های نظامی به بریتانیا ارسال کرد که در آن زمان عملاً به تنهایی در برابر ماشین جنگی نازی ایستاده بود. در سال 1941، وزیر جنگ روزولت، هنری استیمسون، از کمیته روابط خارجی سنا خواست تا قانون اجاره وام را تصویب کند. استدلال کرد که تأمین منابع حیاتی برای متفقین به منزله «خرید امنیت خودمان» است.

اما این بحث استراتژیک زمانی که ژاپن به پرل هاربر در دسامبر 1941، کمتر از یک سال از سومین دوره ریاست جمهوری روزولت حمله کرد، بی ربط تلقی شد و ایالات متحده را وادار به ورود به جنگ جهانی دوم کرد. در پایان جنگ، دیدگاه غالب در میان آمریکایی ها این بود که اروپایی ها قادر به اداره امور خود نیستند. برای جلوگیری از یک فاجعه جهانی دیگر، ایالات متحده باید نقش رهبری جهانی فعال تری را بر عهده بگیرد.

مطمئناً، ایالات متحده مرتکب اشتباهات متعددی در سیاست خارجی شد، اغلب از رژیم‌هایی حمایت می‌کرد که از حمایت شهروندان خود برخوردار نبودند و درگیری‌های غیرضروری را با دشمنان احتمالی برانگیختند. این رویکرد با این باور که درگیر شدن در درگیری‌های خارجی کوچک‌تر می‌تواند جلوی جنگ‌های بزرگ آینده را بگیرد، به اتکای بیش از حد به مداخله نظامی منجر شد.

این در جنگ ویتنام و عراق آشکار شد. در ویتنام، ایالات متحده یک جنبش استقلال ضد استعماری را به عنوان نیابتی برای اتحاد جماهیر شوروی و چین تفسیر کرد. در عراق، ایالات متحده به حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 با حمله به کشوری که هیچ ارتباطی با آنها نداشت، واکنش نشان داد. هر دو مداخله از نظر جانی و منابع پرهزینه بودند.

در مواقعی، آونگ افکار عمومی آمریکا به سمت عدم مداخله برگشته است، همانطور که جو سیاسی کنونی گواه آن است. اما تاریخ نشان داده که این دوره ها معمولاً کوتاه مدت هستند. علاوه بر این، ایالات متحده سابقه ارسال سیگنال‌های مختلط را دارد، نه تنها از طریق عدم پیگیری تهدیدات، بلکه با انجام اقدامات نظامی که از تهدید آنها غفلت کرده بود.

لیبرال های آمریکایی گاهی اوقات هزینه بودجه بنیاد ملی علوم انسانی (211 میلیون دلار در آخرین سال مالی) را با هزینه یک هواپیمای بمب افکن (با برچسب قیمتی 750 میلیون دلار برای هر هواپیما، در مورد بمب افکن رادارگریز B-21 Raider) مقایسه میکنند. این برای کسی که ممکن است ارزش کمی برای NEH قائل باشد متقاعد کننده نیست. اما وقتی صحبت از حمایت از اوکراین می شود، بحث در مورد هزینه ها و مزایای مخارج مختلف امنیت ملی است.

از فوریه 2022، ایالات متحده تقریباً 75 میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده است. در حالی که این مبلغ قابل توجهی است، به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی کمتر از کمک های ارائه شده توسط بسیاری از کشورهای اروپایی، به ویژه کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شرقی است. برای مقایسه، هزینه های نظامی ایالات متحده در سال 2022 به 812 میلیارد دلار رسید. علاوه بر این، جنگ عراق که هیچ کمکی به امنیت ملی ایالات متحده نکرد و نزدیک به 500000 کشته برجای گذاشت، برآورد می شود که 3 تریلیون دلار هزینه داشته باشد.

برخلاف ویتنام، افغانستان و عراق، اوکراینی‌ها از دولت منتخب دموکراتیک خود حمایت و به میل خود از کشورشان در برابر تهاجم روسیه دفاع می‌کنند. در عین حال، این اصل که مرزهای ملی را نباید با زور تغییر داد، برای حفظ ثبات جهانی و جلوگیری از جنگ‌های تهاجمی آینده بسیار حیاتی است.

ایالات متحده دلایل معتبری برای اجتناب از رویارویی مستقیم با روسیه دارد، از جمله خطر جنگ هسته ای. اما اوکراینی‌ها صرفاً به دنبال ابزاری برای دفاع از خود هستند، همانطور که وینستون چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا در سال 1940 از روزولت خواست. برخلاف اشتباهات اخیر آمریکا در سیاست خارجی، حمایت از اوکراین شامل از دست دادن سربازان آمریکایی نیست و در واقع به امنیت ملی این کشور کمک می‌کند.

سید رحمان موسوی

نویسنده خبر

 کارشناس ارشد مسائل سیاست خارجی و استاد سابق دانشگاه شهید بهشتی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: ایالات متحده امریکا امریکا اوکراین جنگ اوکراین حمله روسیه به اوکراین سید رحمان موسوی امریکا و اوکراین کنگره امریکا امریکا و روسیه امریکا.و روسیه و اوکراین


( ۲ )

نظر شما :