فارمت مسکو؛ نمایش دیپلماتیک یا رویکرد امنیتی؟
روسیه می خواهد از امریکا عقب نماند
فارمت مسکو؛ نمایش دیپلماتیک یا رویکرد امنیتی؟
عبدالناصر نورزاد
دیپلماسی ایرانی: در تاریخ ۲۹ سپتامبر دور تازه گفتوگوها در مورد آینده سیاسی افغانستان زیر نام نشست فارمت مسکو در شهر کازان روسیه برگزار شد. در این نشست، نمایندهگان روسیه، ایران، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، اوزبکستان، چین، هند و پاکستان شرکت کردند. به نظر می رسد که حوصله روسیه در قبال وضعیت مبهم و مغلق افغانستان به سر رسیده و این کشور با تشدید نگرانی ها از درک گسترش نفوذ افراط گرایان و گروه های جهانی در شمال افغانستان و موضوع تشکیل یک دولت مورد قبول منطقه، در تلاش به دست گیری ابتکار منطقه ای است که متضمن منافع امنیتی و سیاسی آن باشد.
تلاش مسکو برای رهبری تعاملات منطقه ای، در چهارچوب دکتورین امنیتی و اقتصادی، توام با مولفه های سیاسی، شکل می گیرد. مسکو از منافع امنیتی اش در برابر هر نوع تهدید، دفاع خواهد کرد. آسیای مرکزی و میانه، به مثابه حیات خلوط استراتژیک این کشور، محسوب می شود، در حالیکه چالش های روز افزون از افغانستان، امنیت این منطقه را نشانه گرفته و این برای مسکو غیر قابل اغماص است. روسیه در حالیکه در جبهۀ اروپا مصروف نبرد با غرب است و حالت موجود نشان از یک بن بست نظامی و تاریخی دارد، تلاش می کند در جبهۀ جنوب، امکان بروز هر نوع تهدید امنیتی را، محدود کند. روس ها با تشدید نگرانی های فزاینده از درک قوت گیری تروریسم در شمال افغانستان، در ابتدا توانسته اند ماهیت اصلی، منبع و سرعت گسترش تروریسم را به یک نظریه عمومی در سطح منطقه، مبدل کنند و از سوی دیگر، در تلاش اند تا از این فرصت پیش آمده استفاده بهینه امنیتی کنند و روند امریکایی زدایی از منطقه را تکمیل کنند. به همین لحاظ، مسکو علاوه بر دعوت از وزیر امور خارجه طالبان، چندی قبل با احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی نیز دیدار های را ترتیب داده بود تا توازن را در روابط و تعاملات امنیتی و سیاسی در آیندۀ افغانستان برقرار سازد و منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود را کماکان، حفظ کند. به همین منظور، فعالیت دیپلماتیک روسیه، در قالب فرمت مسکو، تلاش برای به دست گرفتن نبض سیاسی و دیپلماتیک است که جدا از شمولیت کشورهای فرا منطقه به آن فکر می شود و منطق حاکم بر آن، "تنها منطقه برای منطقه" است. البته که این تلاش های مسکو در چارچوب برداشت های واقع گرایانه از منافع حیاتی و امنیت ملی مسکو تعریف می شود؛ اما این کشور توانسته اجماع بزرگ منطقه را در خصوص نقش رهبری کنندۀ خود در میان کشور های منطقه، تا حدودی به وجود آورد که خود یک موفقیت حساب می شود. از سوی دیگر، مسکو به خوبی آگاه است که هیچگاه مانند قضیه اوکراین نمی تواند در یک کشتی با ایران و چین، حرکت کند، اما در قضیه افغانستان می تواند از چندین جهت منافع مشترک امنیتی و سیاسی – اقتصادی کشور های منطقه را در محوریت مسکو، گره بزند. روس ها با شناخت عمیق از تاریخ افغانستان و نبض حاکم سیاسی بر وضعیت منطقه و گسترش نگرانی های امنیتی از درک بزرگ تر شدن حلقه گروه های تروریستی که در شمال افغانستان، لانه گرفته اند، تلاش می کنند تا دست امریکا را از هرگونه رهبری در آیندۀ منطقه، بخصوص در قضیه افغانستان، آهسته آهسته، کوتاه سازند. اگرچه، فهم متعارف از تدویر چنین نشست ها به اساس تجارب گذشته نشان می دهد که نمی توان به اعلامیه ها و قطعنامه های بر آمده از آن امید بست؛ اما حداقل، فعالیت دیپلماتیک روسیه، نشان از اهمیت موضوع افغانستان و خواست های مطرح شده در قبال مسائلی مانند تشکیل دولت فراگیر، ترمیم روند سیاسی موجود که حاکمیت مطلق طالبان، یک بخش بزرگی از مشکل آن را می سازند، دارد. زیرا در نشست های قبلی نیز بر تشکیل دولت فراگیر و برگرداند فضای سیاسی مناسب برای مبدل شده افغانستان به عنوان عنصر فعال تعاملات و پویایی امنیتی و سیاسی در سطح منطقه و جهان تاکیده شده بود، اما تاحال کدام اقدام امیدوارکننده و عملی در این راستا از جانب طالبان صورت گرفته است؟!
به زعم روس ها، این کار ناشی از دخالت غرب در قضیه افغانستان تحت حاکمیت طالبان است. چنانچه ضمیر کابلوف، نماینده ویژه رئیس جمهوری روسیه برای افغانستان در سخنرانی افتتاحیه آن نشست گفت: "ما تقریبا یک سال پیش در چارچوب همین ساختار با هم دیدار کردیم. بیانیه مشترکی را صادر کردیم و یکی از نکات آن از مقامات افغان در کابل خواسته است تا اقدامات عملی را برای تشکیل یک دولت فراگیر قومی – سیاسی انجام دهند. متاسفانه این اتفاق نیفاده است. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم که تنها دیگر کشورهای منطقه را به این نشست برای ایجاد یک رویکرد مشترک در چارچوب فارمت دعوت کنیم". این سخنان از تلاش جدی مسکو برای رهبری و هدایت تعاملات منطقه ای نشان دارد و نشان می دهد که روس ها به هیچ عنوان خواستار دخالت غرب در قضایای منطقه نیستند و می خواهند ابتکار هرنوع تحول را با خود داشته باشند.
احتمالا، فارمت مسکو، سه هدف را نشانه گرفته است:
- اتمام جهت مسکو برای طالبان و اعلام موضوع واضح در خصوص تغییر وضعیت موجود که به سمت قهقرایی شدن روان است. در این صورت، مسکو برای طالبان گوشزد خواهد کرد تا در قبال وضعیت موجود افغانستان و بن بست پیش آمده، تجدید نظر در خصوص حاکمیت مطلق طالبانی، تجدید نظر کنند. در غیر آن، گزینه های بدیل در انتظار شان خواهد بود؛
- موضوع بسیار مهم دیگر، نگرانی کشورهای آسیای میانه و روسیه از بابت فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان و افزایش قاچاق مواد مخدر است. این مسایل نیز حتماً در نشست فارمت مسکو به بحث گرفته خواهد شد. بعد از به قدرت رسیدن طالبان، میزان کشت و قاچاق مواد مخدر از افغانستان به بیرون، امنیت تمام منطقه را با خطر مواجه ساخته و به منابع پولی خوبی برای جریان های تروریستی، مبدل شده است. این بحث یکی از سه مولفه های تهدیدزا در خصوص تعریف امنیت ملی مسکو شناخته می شود؛
- ایجاد یک فارمت منظم دیپلماتیک در سطح منطقه که بتواند همانند شورای امنیت سازمان ملل متحد، بدون دخالت امریکا و متحدانش، قضایای امنیتی، سیاسی و اقتصادی را با اصل رای اجماعی، حل و فصل کند. این کار می تواند آرزوی روس ها برای رهبری چنین روندهایی را تحقق بخشد. اما اینکه آیا هندی ها و چینی ها با این طرز دید موافق هستند یا خیر؟ مسئله دیگری است.
اما آیا این نشست ها نتیجه بخش خواهند بود؟
چنانچه قبلا نیز تذکر یافت، طالبان و حامیان شان از هیچ مولفه امنیتی که به نفع روس ها باشد، استقبال نمی کنند، بنا نتیجه این چنین نشست ها، تنها در حد یک بیانیه و اظهار نظر، باقی خواهد ماند. زیرا طالبان و بسترسازی این گروه برای سایر گروه های تروریستی در افغانستان، از معمای پیچیده امنیتی با دامنه های وسیعی از جنگ و خشونت ورزی حکایت دارد. از آن جاییکه در سال های گذشته، تشکیل یک حکومت «همهشمول» پیوسته در بیانیه پایانی صادر شده از سوی نشست مسکو به عنوان درخواست اصلی در دو سال گذشته دیده میشود، اما کدام تمایلی از جانب طالبان برای این کار دیده نمی شود و این مبین این حقیقت است که افغانستان به شدت به سوی امنیتی شدن روان است تا شکل گیری یک دولت مورد قبول همه. بنابراین روس ها به عنوان تلاش سیاسی در کنار تلاش های امنیتی و تلاش برای نفوذ و شریک بودن در قضیه افغانستان، کوشش می کنند از قافله پس نمانند و همسان امریکا و متحدانشان در خصوص مسائل مهمی همچو افغانستان که به منبع مهمی از بی ثباتی در منطقه مبدل می شود، حرکت های نمادینی داشته باشند. همانطوریکه معلوم می شود، قضیه افغانستان، مستلزم یک رویکرد نظامی است تا یک ابتکار سیاسی. بنابراین روس ها فراتر از گزینه های نظامی همانند تامین ارتباط با گروه های مخالف طالبان که در چوکات جنبش های مقاومت، فعالیت دارند، نیز باید ابتکارهای را به خرج دهند.
نظر شما :