جنگ شناختی: ابعاد و راهکارها
نیاز کشور به یکپارچه سازی نهادها و وارد ساختن مفاهیم نوین به دیپلماسی عمومی
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه:
جنگ شناختی که با عنوان جنگ بدون درگیری فیزیکی تعریف شده، سیطره و تسلط برحوزه شناختی مخاطبان را به صورت بلند مدت دنبال می کند. جنگ افزارهای شناختی که با هدف کاشت مفاهیم در ذهن مخاطبان ، تغییر بینش آنها ، تثبیت بینش جدید و تبدیل بینش به رفتار طراحی می شوند، به گونه ای عمل می کنند که نظام شناختی مخاطب / مخاطبان اعم از مدل ذهنی و استدراک آنها از مفاهیم ، تفسیر و تاویل آنها از وقایع ، فرآیند به یاد سپاری رویدادها و مفاهیم و یا به خاطر آوردن آنها و به صورتی کلی شناخت او از تحولات محیطی را به سویی هدایت می نماید که از قبل به صورتی هدفمند طراحی شده است.
این جنگ افزارها که اخیرا به عنوان عرصه جدیدی از بسترهای کارزار سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ، رسما وارد حوزه عملیاتی شده، از جمله ابزارهای جنگی غیرمتعارفی است که گستره جنگ را به ذهن و دل مخاطب / مخاطبان کشانده و با بهره گیری از فنون و تکنیک های نفوذ و همراه سازی و اقناع مخاطب/مخاطبان، آنها را به دستیاری بی جیره و مواجب برای دستیابی به اهداف تبدیل می کند. بنا به تعریف ناتو این جنگ افزارها از ابزارهای سایبری برای تغییر فرآیندهای شناختی دشمن بهره می برد و از سوگیری های شناختی فرد یا جامعه مخاطب ، تفکر واکنشی او سو استفاده کرده و با تحریک افکار تحریف شده ، بر فرآینده های تصمیم گیری نفوذ کرده، فرد یا جامعه مخاطب را به سویی سوق می دهد و یا مانع از اقدام او/ جامعه مخاطب می شود.
جنگ افزارهای شناختی
جنگ افزارهای شناختی از جمله ابزارهای جنگ های ترکیبی هستند که به عنوان مکمل سایر حوزه ها از جمله جنگ های روانی، اطلاعاتی، سایبری و الکترونیکی ، ابزارهای به کارگرفته شده از سوی همه آنها را به منظور دستیابی به اهداف خود به کارمی گیرد؛ اما برخلاف سایر شکل های ذکر شده، جنگ افزار شناختی در همه موارد جنگ و صلح، برای دوست و دشمن، همراه و غیرهمراه کاربرد دارد و همواره برای همه مخاطبان هدف در حال اجراست. گرچه نوع بهره برداری از این جنگ افزارها در قبال دوست و دشمن متفاوت است و برای مثال آنچه که برای کشورمان انجام می شود با آنچه که برای عربستان یا ترکیه انجام می شود متفاوت است ، اما گستره کاربردهای آنها از جمله برای ارتقای توان چانه زنی در مذاکرات ، ایراد فشار روانی و جمعی بر مخاطب / مخاطبان، تسهیل در فرآیند همراه سازی مخاطبان اعم از دوست و دشمن و کمک به شکل دهی ائتلاف های منطقه ای و جهانی له یا علیه دیگران، به گونه ای است که این جنگ افزارها هم اکنون به عنوان ابزاری قدرتمند در همه عرصه های مورد نظر نظام سلطه عمل می کنند . اهداف اصلی این جنگ ها نفوذ فردی و اجتماعی و ثبات زدایی فردی و اجتماعی تعریف شده است.
در بعد فردی، براساس اطلاعاتی که از فرد ، بینش ، باورها ، واکنش ها و آستانه تحریک ، ویژگی های نزدیکان ، شخصیت و الگوی رفتاری فرد در دسترس است ، مجموعه ای برای نفوذ بر تصمیمات ، هدایت به سویی خاص و تحریک به رفتاری خاص از طریق ثبات زدایی فردی قابل طراحی است . از این رو می توان انتظار داشت که برای شخصیت های تاثیرگذار در جامعه برنامه های ویژه نفوذ در نظر گرفته شده باشد . اما در بعد اجتماعی نیز براساس آنچه که دی ان ای فرهنگی ملت ها و جوامع توصیف می شود، برای اقشار مختلف براساس باورها و همیت های جمعی ، هویت های شغلی ، نقاط حساسیت بالا و آستانه های تحریک از روش های اقناع دست جمعی، اقناع بین فردی و تحریک احساسات ، مجموعه ای از محتوای لازم برای شکل دهی بینش و تحریک به واکنش طراحی می گردد. در این ارتباط ، جنگ افزارهای شناختی با تسلیح Weaponization افکار عمومی جامعه مخاطب، دو هدف نفوذ از یکسو و ثبات زدایی از سویی دیگر را در دو بعد فردی و جمعی دنبال می کنند.
براساس مقالات منتشره در کنفرانس های مرتبط با ناتو، اهداف دنبال شده در حوزه نفوذ فردی و جمعی عبارتند از:
1- ترویج ایدئولوژی های افراطی ،
2- دستکاری باورهای شهروندان ،
3- کنترل فعالیت های کلیدی اقتصادی ،
4- سازمان دهی اقدامات دولت ها ،
5- مشروعیت زدایی از انتخابات ،
6- استخدام شهروندان در گروه های به حاشیه رانده شده ،
7- سرکوب مخالفین ( و افکار مخالف ادراک جمعی ایجاد شده)
اهداف دنبال شده در حوزه ثبات زدایی فردی و جمعی عبارتند از:
1- تقویت قطبی سازی جامعه هدف،
2- احیای جنبش ها و مشکلات،
3- مشروعیت زدایی از دولت ها و رهبری،
4- به انزوا کشاندن افراد و گروه های هدف،
5- مختل سازی فعالیت های اقتصادی،
6- مختل سازی زیرساخت های کشور،
7- اخلال در ارتباطات
این جنگ افزارها در ترکیب با سایر ابزارهای جنگ نرم ، اعم از تحریم های اقتصادی ، دیپلماسی عمومی ، قانون افزار، جنگ افزارهای اطلاعاتی و سایبری، مداخله های انتخاباتی، اشاعه اخبار و شایعات دروغ و ... ، مجموعا نفوذ و همراه سازی مخاطبان و خلق بی ثباتی در جامعه هدف را تعقیب می کند. براساس یافته های تحقیقات به عمل آمده ، ناتو بنا دارد تا در مرحله بعد و توسعه های علمی بعدی ، با استفاده از فناوری های شناختی بیوشیمیایی ، هوش مصنوعی و توسعه شگردهای مخ زنی ، گستره این جنگ افزارها را به حوزه های جدید توسعه دهد و امکان هک کردن ذهن مخاطب / مخاطبان جوامع هدف را فراهم آورد.
جنگ افزارهای شناختی از دومسیر ادراکی مخاطب برای هدایت ذهن او استفاده می کنند. مسیر تحریک احساسات و عواطف که تاثیر و واکنشی سریع و کوتاه مدت دارد اما انگیزه اقدام فوری می دهد و مسیر دوم، تحریک منطق و استدلال که بازتابی بلند مدت داشته و با برقراری پیوند منطقی بین مطالب، ساختار ذهن، تحلیل و تفسیر تحولات را شکل می دهد. ویروسی کردن محتوای طراحی شده در این راستا، از تکنیک های دستکاری و نفوذ در ذهن مخاطب بهره برداری کرده و با استقرار در نظام فکری مخاطب، با تغییر بینش مخاطب و براساس نظریه ناسازگاری شناختی، متعاقبا رفتار او را نیز تغییر می دهد.
تحقیقات نشان داده که در قبال تحریک مسیر احساسات فرد اعم از تحریک غرور ملی، درد آوردن وجدان جامعه مخاطب، تحریک غیرت ، تحریک ترس، تحریک احساس مسئولیت و دفاع از فرد یا افراد مظلوم و ...که تاثیر و واکنشی فوری دارند ، فرد یا جامعه مخاطب ، به شکلی ناخودآگاه محتوای تولید شده را به جمعی بزرگتر منعکس می نماید و از این رو در پروژه های تحقیقی که از سوی وزارت امور خارجه آمریکا و دستگاه های اطلاعاتی به دانشگاه هایی مثل ام آی تی و استانفورد داده شده، انتشار ویروسی محتوای تولید شده در زمانی کمتر از چهل و هشت ساعت به مخاطبانی بالای دو میلیون نفر به منصه ظهور رسیده است.
کاربرد جنگ افزار های شناختی در ایران
اگرچه در مطالب منتشره در سایت ناتو و سمینارهای منعقده ، بحث اصلی در مورد لزوم آمادگی کشورهای عضو ناتو برای مقابله با جنگ های شناختی چین و روسیه و ایران و ... برعلیه آمریکا و غرب مطرح گردیده ، اما به نظر می رسد در اصل این جنگ افزارها قالبی تهاجمی داشته و کاربرد آنها در مورد کشورمان از سوی غرب و به ویژه آمریکا ، از دیرباز آغاز و در سال های اخیر در قالبی منسجم تر پیگیری شده است. این تهاجم در دو قالب تولید محتوای شکل دهی اذهان عمومی جهانی و شکل دهی افکار عمومی ملت ایران دنبال شده است. برای مثال مفهوم ایران هراسی در منطقه و جهان از جمله مفاهیمی است که برای متولیان امر آشناست، اما این تصویر سازی مفهومی از جنس جنگ شناختی است. جا انداختن تصویری خاص از یک ملت و یک کشور در اذهان مخاطبان از دیرباز توسط امپراطوری های رسانه ای در دستور کار بوده است و برای مثال هالیوود و پنج امپراطوری بزرگ تولید محتوای آمریکایی، از طریق تصویرسازی از کشورمان در قالبی کلیشه ای Stereotyping ، مفاهیم مورد نظر را در ذهن مخاطب کاشته و تثبیت می کنند.
در حالیکه مفاهیمی مثل تروریسم ، حقوق بشر ، صدور انقلاب ، تروریسم ، مداخله در کشورها، حمایت از گروه های نیابتی و ... مفاهیمی برون مرزی و برای شکل دهی افکار جهانی مطرح می شوند، مفاهیمی مثل ناکارآمدی دولت ، فساد سیستماتیک، سلطه باندهای مافیایی، حاکمیت الیگارشی خاص، فقدان افق روشن در آینده و ... و لزوم افشاگری و اطلاع رسانی جمعی از مصادیق جنگ های شناختی در داخل تلقی می شوند. در عین حال این جنگ افزارها درتلاشند تا مفاهیمی مثل سرکوب زنان و کودک کشی را نیز به مفاهیم قبلی اضافه کنند.
نکته اینجاست که تحریک احساسات مخاطبان و ایجاد درد و رنج روحی ، مخاطب را به سمتی سوق می دهد که برای دفاع از آنچه که آزادی و آزادگی و مظلومیت می پندارد ، با تلاش اقناعی و نفوذ همراه شده و ناخودآگاه برای تایید مطالب و ایجاد درک مشترک نسبت به انتشار برداشت و استنادات خود از حق تلاش کند ، محتوا تولید کند ، سند افشا کند و ... . برجسته سازی موضوع تحولات داخلی و خارجی کشورمان و دفاع بسیاری از سلبریتی ها در سطحی جهانی و داخلی از مفاهیمی که دفاع از مظلوم تلقی می شوند در این راستا قابل بررسی است . این درحالی است که رویدادهای مشابه در دیگر کشورها ، هیچگاه به این گونه برجسته سازی نشده و لذا کمتر مورد توجه افکار عمومی و واکنش جمعی قرار داشته اند . البته فقدان تبیین و اطلاع رسانی مناسب و عدم واکنش دستگاه های تولید محتوا و ارائه روایت های صحیح از وقایع ، همراه با ضعف شدید رسانه ملی در به کارگیری روش های نوین اقناع مخاطب، منجر به اتکای افکار عمومی به روایت های تولیدی از سوی رسانه های عامل جنگ شناختی دشمن و بهره گیری نظام سلطه از شکاف های اجتماعی رو به رشد پیشین بوده است.
از سوی دیگر، حجم و نوع شکل دهی به اخبار ، تحلیل ها و روایت ها به گونه ای است که تحلیل و تفسیر صحیح از وقایع داخلی، منطقه ای و جهانی را برای کارشناسان و تحلیل گران سیاسی نیز دشوار ساخته و به علت عدم آشنایی تصمیم سازان با مفاهیم، شگردها و تکنیک های دستکاری ذهن ( مخ زنی )، عملا تصمیم گیران نیز به تصمیم گیری از میان سناریوهایی می پردازند که در قالب های از پیش طراحی شده دشمن، از قبل بستر سازی شده اند. برای مثال از جمله اهداف تحرکات دشمن، مقابل هم قراردادن حاکمیت و دانشگاه های پرآوازه چون دانشگاه صنعتی شریف و تهران بوده است و طبیعی است که درگیر ساختن حاکمیت برعلیه اساتید و دانشجویان نخبه و دانشگاه هایی که برند جهانی نخبگی تلقی می شوند ، تنها بازی در بستر طراحی شده از قبل دشمن برای قطبی سازی و توسعه افراط گری که پیشتر آمد، بوده است.
باید مراقب بود که بیانیه های فردی و نهادی و رسانه ها و بوق های تبلیغاتی داخلی که بر طبل تشدید مقابله سخت با هرگونه اعتراض و ناراحتی های اقشاری از جامعه می کوبند، مصادیق توصیه و راهکار از سوی کسانی است که عملا در تله افزایش افراط و تفریط و تشدید اختلافات در جامعه که باز از جمله اهداف برشمرده فوق ناتو است افتاده اند. اینکه برخی تفکرات هر گونه عقب نشینی و پذیرش اشتباهات و اشکالات را تسلیم در برابر غرب و دشمنان توصیف کنند ، از مصادیق بازی در بستر طراحی شده جنگ شناختی دشمن تلقی می شود.
از دیگر مثال ها حذف میانه داران و کسانی بوده است که سعی و توان آن را داشته و دارند تا مانع از تشدید افراط گری و قطبی شدن جامعه شوند، در وقایع اخیر کشورمان، تصمیم سازان براساس تاویل و تفسیر اخبار و رویدادهایی که جنگ روانی و شناختی و سایبری دشمن طراحی کرده بود ، اساتید، نخبگان، سلبریتی هایی که میلیون ها پیرو دارند، به سمت رو در رویی و مقابله با حکومت سوق داده شدند، و بالعکس نیروهای تندرو برعلیه آنها بسیج شدند ، در حالیکه می شد از جمع آنها به عنوان میانه دار استفاده کرد و با کنترل افراط و تفریط ، مانع از گسترش قطبی گری در کشور که از جمله اهداف نظام سلطه است شد.
نیازها و راهکار:
به نظر می رسد که در مقابله با جنگ شناختی دشمن نیز ما بیشتر به استفاده از تکنیک های جنگ های متعارف فیزیکی روی آورده ایم . قطعا اگر اخباری در زمینه تحرکات نظامی دشمن در مرزهای جغرافیایی کشور به گوش مسئولین می رسید ، واکنش های بشدت سریعتری قابل مشاهده بود. اما متاسفانه فعالیت و تحرکات دشمن در عرصه ذهن و شکل دهی افکار عمومی جامعه ، علیرغم نزدیکی بیشتر آن از مرزهای جغرافیایی، هیچگاه به میزان کافی و به صورت جدی مورد توجه قرار نگرفته است . آنچه که در سطح کشور مورد نیاز است ، درک میزان حساسیت موضوع و انسجام و اراده ملی برای مدیریت بحران براساس تکنیک های مقابله با جنگ نرم است. تکنیک های اقناع فردی و دست جمعی زیادی وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد اما توسط متخصصین امر قابل بهره گیری است.
در حالیکه دشمنان ما در کفر خود منسجم و بشدت فعال هستند و تعداد معدودی افراد معاند سازمان یافته در آلبانی روزانه هزاران محتوا و شایعه تولید می کنند، ده ها دستگاه های اجرایی و سیاست گذاری ما در عرصه تولید محتوای اقناعی موثر منفعل بوده و شدیدا نیازمند بازنگری در روش های مدیریت و انسجام بخشیدن به نهادهای ذیربط می باشند. کشور بشدت به تمرکز ویژه و مدیریت مقابله با جنگ افزارهای شناختی نیازمند است . صدها اندیشکده و دانشگاه و موسسه در کشور به تولید محتوا مشغولند، اما هیچ نظامی در تعریف نقش ها و مسئولیت ها و یکپارچه سازی و هدفمند کردن رویکردها مشاهده نمی شود. با اطمینان می توان ادعا کرد که اگر یک دهم هزینه های سخت افزاری موجود صرف ایجاد سازمان افزار و نرم افزارهای رصد، تحلیل ، تولید و انتشار محتوای مناسب شود ، تاثیرات و دست آوردهایی صدها برابر بزرگتر را شاهد خواهیم بود.
کشورمان نیازمند وارد ساختن مفاهیم نوین جنگ افزارهای شناختی به حوزه های راهبردی و عملیاتی در بخش های دفاعی و دیپلماسی عمومی است. دیپلماسی عمومی کشورمان مانند بقیه کشورهای مستقل هم اکنون بیش از هر زمانی نیاز به اندیشکده هایی دارد که با تحلیل گفتمان های برساخته نظام های هژمون، سیاست ها و اهداف تک تک راهبردهای آنها را شناسایی کرده و برای هر یک، نسخه ایمن ساز ( واکسیناسیون ذهنی ) تجویز کنند.
کشورهای جهان برای مقابله با جنگ افزارهای شناختی نیازمند آماده سازی و تمهید زیرساخت ها و فرآیندهای نوین کاری هستند و این امر تنها مسئله جمهوری اسلامی نیست . کشورهای اسکاندیناوی ، ژاپن و حتی قطر اقدام به راه اندازی شبکه های رسانه ای ملی و موثر و تولید روایت های بومی از وقایع کرده اند. اندیشکده های متعددی برای مقابله با جنگ نرم در کشورهای مختلف مشغول فعالیتند . این اندیشکده ها با توجه به گوناگونی روایت ها و ورود آنها به عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی ، اجتماعی و ... با بهره گیری از کارشناسان تخصصی حوزه های مختلف، راهبردهای طرف های مقابل برای تاثیرگذاری بر جامعه خود را شناسایی و نحوه خنثی سازی آنها را پیشنهاد می دهند.
کشورمان به یکپارچه سازی نهادها و اندیشکده هایی از این دست نیاز دارد. این نهادها و اندیشکده ها می توانند نسبت به خنثی سازی تبلیغات سوء دشمنان برای ایجاد اختلاف بین ملت ها و تصویر سازی های دروغین از نیات و ماهیت ملت ها، برای جوامع مختلف مخاطب، محتوای مناسب و تاثیر گذار تهیه نمایند و همچنین می توانند با رهبری دستگاه دیپلماسی کشور، حتی نسبت به تشکیل ائتلاف های منطقه ای و جهانی برای مقابله با روایت پردازی های دروغین و جنگ های شناختی نظام سلطه اقدام کنند.
نظر شما :