چرا غرب اصرار به حفظ برجام دارد؟
جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی از فشار حداکثری دولت ترامپ در پی خروج واشنگتن از برجام عبور کرد و موفق شد با اتکا به پتانسیل و منابع داخلی، نیروی کار متخصص و جمعیت باسواد به پیشرفتهای خود در حوزه های گوناگون شتاب دهد. حالا حفظ برجام بهانه خوبی برای ترمیم اعتبار ازدست رفته غرب شده است.
به گزارش روز یکشنبه ایرنا، رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در مصاحبه اخیر خود با شبکه «پی بی اس» آمریکا ضمن اعتراف به شکست سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران گفت آمریکا اکنون در موقعیت بدتری به نسبت قبل قرار دارد. به گفته وی اکنون ایران ده برابر بیشتر از میزان سال ۲۰۱۷، اورانیوم در اختیار دارد. این سیاستمدار آمریکایی در ادامه از تمایل آمریکا برای گفتوگو های غیر مستقیم با ایران سخن گفت و اینکه تلاش دارد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران دیدگاه های دو کشور را به هم نزدیک ببیند.
توافق تجاری ایران با چین که هفته گذشته انجام شد تا حدود زیادی بازی را تغییر داد. البته بر کسی مخفی نبود که ایران و چین همواره روابط اقتصادی و همکاری های امنیتی و دفاعی داشته اند . با این حال طرف چینی همواره در پررنگ کردن این رابطه و یا رسانه ای کردن آن تردید داشت. چین با نگرانی از تحریم ها و تنبیه های اقتصادی آمریکا، عموماً دست به عصا و با چراغ خاموش در زمینه روابط تجاری اش با ایران حرکت می کرد. امضای توافقنامه ۲۵ ساله و علنی کردن آن در مقطع کنونی بیش از هر چیز حاوی یک پیام است و آن اینکه چین دیگر نگران اقدامات تلافی جویانه و یک طرفه آمریکا نیست.
در دنیای امروز «اعتبار» بیش از هر چیزی ارزش دارد. حتی در کوچکترین تراکنشهای اقتصادی، مهم ترین عامل، اعتبار و اعتماد بین طرفین است. در همکاری های بین المللی و استراتژیک، اهمیتِ عاملِ اعتماد صد چندان است. ایران به اعتراف سیاستمداران غربی، هیچ سود اقتصادی ای از امضای برجام نبرده که هیچ، بلکه شاهد افزایش تحریم ها نیز بوده است.
با یک برآورد، دولت آمریکا در زمان ترامپ حدود ۱۵۰۰ تحریم جدید علیه ایران وضع کرده است. اما اکنون که ایران نشان داده می تواند فشار حداکثری را تحمل کرده و حتی به پیشرفتهای هسته ای خود نیز شتاب دهد، سوال این است که چرا حفظ برجام برای دو طرف مهم است.
پاسخ به این سوال را باید در اهمیت اعتبار بین المللی جستجو کرد. ایران به خوبی به اهمیت قدرت نرم آگاهی داشته و می داند عامل نفوذش در منطقه وابسته به این قدرت است. ایران می داند در سالهای آینده، آنچه روابط اقتصادی، سیاسی و ائتلافهای جهانی را شکل خواهد داد در درجه اول حفظ وجهه و اعتبار بین المللی یک کشور به عنوان شریکی قابل اتکا است که از یک شب تا صبح سیاست خود را عوض نمی کند.
ایران می داند که با حفظ این اعتبار آینده روشن تری در جلب همکاری های بین المللی و منطقه ای خواهد داشت. سود اقتصادی از فلان قرارداد یا بهمان سرمایه گذاری ممکن است دچار فراز و فرود شود، اما آنچه باقی می مانند منافع درازمدت کشورها است که به مسائل عمیق تری مانند هویت ملی گره خورده است.
آمریکا و اروپا هم در سالهای گذشته و به ویژه در قضیه برجام، ثابت کردند که شرکای قابل اعتمادی در درازمدت برای هیچ کشوری نیستند. آنها حتی حاضر شدند اعتبار چندین دهه ای شورای امنیت سازمان ملل را نیز قربانی کنند. نتیجه قرار بود به زانو در آمدن ایران و تغییر حکومت یا فروپاشی در نتیجه فشار حداکثری باشد.
اکنون که نتیجه مورد نظر حاصل نشده و فقط هزینه آن روی دستشان مانده است، تلاش خواهند داشت تا جای ممکن جلوی ضرر را بگیرند. ایران در عوض در این مدت به این آگاهی رسیده است که بهترین برگ برنده اش در تبادل های بین المللی، استقلال، اعتبار و قدرت نرم برخاسته از آن است.
بنابراین ایران تلاش خواهد کرد هرگز به عنوان طرفی که زیر قرارداد زد شناخته نشود. در مقابل استراتژی غرب برای اینکه اعتبار لکه دار شده را احیاء کند این خواهد بود که ایران را در موضعی قرار دهد که به عنوان طرف ناقض برجام معرفی شود.
ایران اما از سوی دیگر تا آخرین لحظه به برجام وفادار مانده و آنطور که مسوولان ایرانی اعلام کرده اند از هرگونه مذاکره مجدد پرهیز خواهد کرد. اکنون فواید اقتصادی برای ایران در درجه دوم اهمیت قرار داشته و هدف اصلی حفظ وجهه جهانی و حفظ قدرت نرم برای آینده دور است.
وزیر خارجه جدید آمریکا به خوبی متوجه زوال اعتبار جهانی آمریکا شده و پیوسته از ناتو گرفته تا اتحادیه اروپا، در هر دیداری و از هر فرصتی برای تاکید بر پایبندی آمریکا به نظام قانون مدار جهانی سخن می گوید. نظامی که پس از جنگ جهانی دوم پایه و اساس تسلط آمریکا بر جهان را فراهم کرده است. نظامی که خود آمریکا به اصلی ترین رکن آن، یعنی شورای امنیت، با نقض قطعنامه آن شورا در زمینه برجام، ضربه زده است. نظامی که دولت ترامپ در چهار سال حکومت خود به اندازه چند دهه به آن صدمه زد.
اکنون متحدان اروپایی در اطاعت بی چون و چرا از آمریکا مردد هستند. آلمان تلاش دارد برغم خواسته صریح دولت بایدن و حتی با وجود تحریم ها و فشار های آمریکا، خط لوله «نورد استریم۲» را که گاز روسیه را به اروپا می رساند به اتمام برساند. اروپا امنیت انرژی خود را گروگان تغییرات در سیاست خارجی آمریکا نکرده و تلاش خواهد کرد تامین کننده ای مستقل از حوزه نفوذ آمریکا برای انرژی خود پیدا کند. ا
ین نتیجه بی اعتباری آمریکا است، چرا که آلمان دیگر اعتمادی به اینکه آمریکا امنیت و تمامیت آن کشور را تامین کند، ندارد. کسی چه می داند که رئیس جمهوری بعدی آمریکا حتی از ترامپ هم تندرو تر نباشد. البته نباید توقع داشت هژمونی آمریکا با این اقدامات و در کوتاه مدت صدمه جدی ببیند، اما آنقدر هست که ائتلافهای خارج از حوزه سلطه آمریکا را تشویق کند.
ایران در این بین به عنوان کشوری مستقل که سیاستهای آن توسط آمریکا دیکته نمی شود، در وضعیت ممتازی قرار دارد. با وجود منابع داخلی انرژی و نیروی کار متخصص، جمعیت باسواد و گستردگی جغرافیایی، اکنون یکی از باارزش ترین دارایی های ایران تصمیم گیری مستقل و قدرت نرم آن است که کشور را به شریک ایده آلی در عرصه جهانی تبدیل می کند، جهانی که به سرعت به سوی دو قطبی شدن پیش می رود.
بدین ترتیب ایران سود خود را در حفظ برجام و پایبندی به تعهدات بین المللی خواهد دید و طرفهای غربی نیز تلاش خواهند کرد اعتبار صدمه دیده خود را هر طور شده ترمیم کنند. البته روشن است که بازگشت به برجام برای طرفهای غربی سود اقتصادی و تجاری نیز خواهد داشت. علاوه بر آن به آنها اجازه خواهد داد در آینده امکان گفت وگو با ایران بر سر همکاری های امنیتی را از دست ندهند.
در مقابل، فاصله گرفتن از ایران و ضربه زدن به برجام، امکان چنین همکاری هایی را در آینده ضعیف خواهد کرد. روزی خواهد رسید که طرفهای غربی به همکاری ایران و شنیده شدن سخنانشان توسط ایرانی ها نیاز داشته باشند، در آن روز بهتر است که برجام به عنوان شاخص اندازه گیری قابل اعتماد بودن آنها، همچنان وجود داشته باشد.
نظر شما :