همکاری ۲۵ساله ایران با چین از چند زاویه
ایرنا- همکاری راهبردی ایران با چین از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است از جمله ملاحظات و منافعی که برای چینیها به همراه دارد و پاسخ به این پرسش که چرا پکن در شرایط تحریمی سند جامع راهبردی را به امضا رسانده است.
تقریبا از یک سال پیش موضوع سند ۲۵ ساله ایران و چین در سپهر سیاسی و رسانه ای کشور مطرح شده و تاکنون دیدگاه ها و نقطه نظرات گوناگونی نسبت به آن مطرح شده است.
طبیعی است که حساسیت ها هم از ناحیه افکار عمومی و هم از طیف نخبگان به این سند با توجه به بازه زمانی طولانی اش و از همه مهم تر طرف حساب بودن یک قدرت شرقی مثل چین بیش از حد معمول باشد.
آنچه درباره سند به ذهن برخی متبادر می شود اینکه شاید چینی ها از موقعیت بین المللی ایران که تحت نظام تحریم های ظالمانه قرار دارد بهره برده و از این وضعیت برای استفاده حداکثری از منابع و امکانات زیرزمینی ایران سود جویند.
از سوی دیگر تجربه توافق ها و قراردادهای بلندمدت در کشور، تجربه مناسبی نیست و شاهد این هستیم که طی تاریخ معاصر ایران امتیازهای نفتی مهمی از سوی حکومت های سابق به قدرت های بزرگ ِآن زمان به خصوص روسیه و انگلیس واگذار شده که عموما این توافق ها منافع یک طرف یعنی قدرت های خارجی را بیشتر هدف قرار داده است. برای همین باور و پسینه ذهنی ایرانی ها نسبت به توافق های بلندمدت منفی و همراه با سوءظن است.
به عبارتی می توان گفت با توجه به این تجربیات، دیدگاهی سیاسی در پس زمینه ذهنی بسیاری درباره همکاری های بلندمدت آمیخته با شک، بدبینی و توطئه به وجود آمده است.
نکته مهمی که باید در نظر داشت راهبرد و اهداف استراتژیک دولت چین از همکاری ۲۵ ساله با ایران است و اینکه چین با چه اهداف و نگرشی به دنبال امضای این سند با ایران بوده است. به هر روی ایران تحت تحریم های یکجانبه آمریکا قرار دارد و هر کشور و شرکتی که حاضر به سرمایه گذاری در بازار ایران باشد، با مجازات های مالی وزارت خزانه داری آمریکا به صورت بلوکه شدن دارایی و اموال اش مواجه می شود.
پرسش اینجا است که آیا چینی ها متوجه این ریسک و خطر نیستند. چینی ها در ازای این تهدید، چه منافع و سودی نصیبشان می شود که حاضر به تقابل با آمریکا هستند. ذکر این نکته از این جهت است که باید در تحلیل ها به نگاه هر دو طرف پرداخت و موضوع را فراتر از خواسته های خودمان دنبال کنیم.
با نگاهی جامع و شناخت درست از ماهیت مناسبات نهفته قدرت در سیاست بین الملل بهتر می توان به تحلیل و فهمی درست از چرایی توافق ایران و چین دست یافت. در وهله اول باید گفت که شالوده سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین حدود چهار سال قبل در زمان حضور شی جین پینگ در تهران ریخته شد.
اگر به موقعیت زمانی و محیط پیرامونی آن دوره نگاه کنیم به پاسخی مناسب به پرسش ابتدایی مان که چرا چینی ها به دنبال همکاری های بلندمدت با ایران هستند؛ می رسیم. چینی ها زمانی توافق ۲۵ ساله را به ایران پیشنهاد دادند که نظام تحریم ها با برجام برچیده شده بود. ایران با قطعنامه ۲۲۳۱ از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج و کشور وارد بهترین دوره تعامل با قدرت های بزرگ جهانی شد.
در این سال هیات های اقتصادی از سوی قدرت های بزرگ اروپایی یکی پس از دیگری وارد ایران می شدند و دنبال سرمایه گذاری های بلندمدت بودند. شرکت های بزرگ نفتی مثل توتال وارد سرمایه گذاری در پارس جنوبی شده بودند. در این شرایط چینی ها علاقه مند بودند در رقابت با شرکت های بزرگ غربی از قافله رقابت عقب نمانند و بتوانند با حضوری فعال سهم شان را در بازار ایران حفظ کنند.
از این جهت باید همکاری ۲۵ ساله را با شرایط چهار سال پیش کشور تحلیل کرد. چینی ها به نوعی با پیشنهاد همکاری راهبردی دنبال سرمایه گذاری بلندمدت در بازار بزرگ نفتی، گازی، ریلی و سایر بخش های اقتصادی ایران بودند و به زعم خودشان حاضر نبودند این بازار مهم و استراتژیک را به قدرت های اروپایی واگذار کنند.
اطلاعاتی که از سند همکاری ایران و چین منتشر شده گویای این امر است که دولت چین تمرکز اصلی اش بر دو حوزه نفت و گاز و حمل و نقل است. در واقع، سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز و نیز در حوزه حمل و نقل ایران انجام خواهد گرفت؛ دو حوزه ای که اتفاقا بیشترین نیاز سرمایه گذاری در آنها احساس می شود.
در تحلیل رفتار چینی ها هم ذکر چند نکته ضروری است؛ نخست اینکه چین امروز به قطب اقتصادی بزرگ در دنیا تبدیل شده است و به قول اقتصاددانان این کشور دیگر تحریم پذیر نیست و تحریم این کشور، تحریم اقتصاد جهانی است. سهم چین در اقتصاد دنیا رو به فزونی است. ضعیف شدن اقتصاد چین مساوی است با کوچک شدن حجم اقتصاد جهان. تجربه چهار سال جنگ تجاری چین و «دونالد ترامپ» هم گویای این امر است که ترامپ علی رغم تلاش های فراوان موفق به مهار اقتصادی چین و کاهش موقعیت اقتصادی این کشور نشده است. به عنوان مثال شرکت بزرگ هوآوی امروز حدود ۲۰ درصد بازار موبایل و گوشی های تلفن همراه و سایر ابزارهای الکترونیکی را در اختیار گرفته است.
حجم اقتصاد چین و تولید ناخالص داخلی این کشور رقمی در حدود ۱۹ تریلیون دلار است که مطابق آخرین پیش بینی ها اقتصاد این کشور در سال ۲۰۲۵ از اقتصاد آمریکا پیشی خواهد گرفت. جالب اینجا است که طبق گزارش نهادهای مالی جهانی در همین شرایط کرونایی، اقتصاد چین در قیاس با سه ماهه اول سیاسی میلادی گذشته رشد قابل ملاحظه ای داشته است. با این تفاسیر رهبران چین به خوبی متوجه واکنش آمریکا و تحریم های این کشور هستند اما هدف و دوربرد چینی ها چیز دیگری است. چین امروز دیگر قدرت ساکت گذشته نیست و خواهان سهم خودش از اقتصاد جهانی است. این حضور چینی ها اتفاقا محدود به ایران نیست. سرمایه گذاری کلان چینی ها در شمال آفریقا که بیشتر معطوف به جاده سازی، زیرسازی، ریل سازی و سرمایه گذاری در حوزه های نفتی و گازی است با عطف به همین نگرش خودباروی و اعتماد به نفس چینی هاست و بر این باورندکه قادر به پیگیری مستقلانه اهداف و خواسته های ژئوپلیتکی شان هستند.
کوتاه سخن اینکه کشورمان با توجه به موقعیت ژئواستراتژیک ، بازار بزرگ مصرفی، ذخایر عظیم انرژی و جهت گیری سیاست خارجی، جایگاه خاصی در استراتژی کلان دولتمردان چین قرار دارد.
بی دلیل نیست که چندی پیش روزنامه نیویورک تایمز در تحلیل همکاری ۲۵ ساله ایران و چین از عبارت به چالش طلبیدن آمریکا استفاده کرده و آورده است که سرمایه گذاری عظیم چینی ها در اقتصاد ایران نشانه شکست سیاست فشار حداکثری ترامپ است که دنبال محدود سازی ایران بود.
از این زاویه بهتر می توان تمایل چینی ها به حضور در ایران را تحلیل کرد. از دید برخی ناظران، چین با نزدیکی به ایران، نشان دادن قدرت و توان سیاسی و اقتصادی را در سطح بین المللی پیگیری می کنند. این انگیزه ها باعث شده که چین با آگاهی از تاثیر تحریم های آمریکا بر شرکت ها و موسسات مالی که در ایران سرمایه گذاری و به سمت همگرایی استراتژیک با ایران حرکت کند. البته متغیر هند هم در رفتار چینی ها بی تاثیر نیست.
هندی ها که از سال ۲۰۰۳ آمادگیشان را برای توسعه بندر چابهار اعلام کرده بودند، هر بار در مرحله اجرای توافقشان با ایران با مانع آمریکا مواجه شدند و اکنون چین در همکاری راهبردی با ایران، ملاحظات رقابت استراتژیک با هند را هم پیش رو میبیند.
نظر شما :