سه گزینه ای که پیش روی ایران است
بازدارندگی هسته ای و بازگشت به ریل توسعه اقتصادی
نویسنده: مصطفی نجفی، پژوهشگر حوزه سیاست خارجی و امور خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: ایران به عنوان یک کشوری با موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک ویژه و منحصر به فرد، همواره با مسائل و بحران های زیادی در محیط پرتنش و منازعه زای خاورمیانه روبرو بوده است. با مروری بر 200 سال گذشته تاریخ این سرزمین، ایران با دو مسئله و معضله اساسی روبرو بوده است: یکی مسئله توسعه اقتصادی و دیگری معضله امنیت.
آنچه واضح به نظر می رسد این است که مسئله توسعه اقتصادی در ایران در 200 گذشته هیچگاه در یک مدار و مسیر مشخصی قرار نگرفت و بیش از هرچیزی گروگان معضله امنیت و بقا بوده است. اگرچه امنیت و توسعه اقتصادی را نمی توان از یکدیگر جدا کرد، اما هیچ نقشه راه و برنامه مدون، قابل اجرا و مستقلی برای توسعه اقتصادی جدا از مسئله امنیت وجود نداشته است. آنچه بیش از هر چیز بر برنامه ها، دیدگاه ها و چشم انداز توسعه محور غلبه داشته، معضله امنیت و مسئله بقا بوده است.
طی دو قرن گذشته، قرار گرفتن ایران در مدار رقابت قدرت های بزرگ به ویژه در دوره های رقابت و گذار نظام بین الملل همواره کشور را در معرض تهدیدات و تجاوزات مداوم قرار داده است. بر همین اساس، آنچه بیش از هر چیز بر ذهن و ادراکات تصمیم ساز و سیاست گذار ایرانی سایه افکنده، معمای امنیت و مسئله ای تحت عنوان بقا و حفظ موجودیت بوده است. همین ادارکات امنیت محور و تهدیدات مداوم هیچ گاه منجر به حل مسائل و مصائب اقتصادی در کشور نشد و ایران از ریل توسعه اقتصادی خارج شد. در واقع، مسئله توسعه اقتصادی در حاشیه نگرانی های امنیتی قرار می گیرد و نمی تواند به ریل بازگردد.
جان هرتز، بهعنوان نخستین کسی که ایده معمای امنیت را در سال 1950 مطرح کرد، بر آن است: «معمای امنیت به وضعیتی اطلاق میشود که گروهها، رهبران و اشخاص، در مورد اینکه توسط دیگران مورد تهاجم قرار گیرند و یا به وسیله آنها تحت سلطه قرار گیرند، بهشدت نگران هستند».
بر همین اساس، امنیتی بودن و امنیتی شدن مفرط محیط بیرونی و به تبع آن محیط داخلی، هیچگاه نتوانسته مسئله بقا را برای سیاستمداران و تصمیم سازان ایرانی حل کند و معضله امنیت همواره حاد و لاینحل باقی مانده است.
با ذکر این مقدمه، می توان این گزاره را مطرح کرد که تا زمانی که مسئله بقا و معضله حاد امنیت برای ایران حل نشود، ایران در مسیر توسعه اقتصادی قرار نخواهد گرفت و هزینه های زیادی برای حفظ بقا و کاهش مخاطرات و نگرانی های امنیتی باید بپردازد.
معمای حل مسئله بقا
پرسش اساسی این است که برای حل معضله بقا چه باید کرد؟ در واقع، ایران برای خروج از معضله حاد امنیت و بقا چه
راهبردی باید اتخاذ کند؟ پاسخ واضح است. باید تغییر شگرف و متهورانه ای در استراتژی های امنیتی کشور حاصل شود.
واقعیت این است که بازدارندگی متعارف و یا راهبرد دفاع تهاجمی مبتنی بر ظرفیت های نامتقارن به تنهایی نمی توانند مسئله بقا را مرتع سازند. اکنون که در دوران پرمخاطره گذار قدرت در نظام بین الملل مواجه هستیم، نیاز به اتخاذ یک راهبرد تاریخی برای حل نهایی مخاطرات و نگرانی های امنیتی هستیم.
ایران سه گزینه در اختیار دارد که البته اتخاذ هر کدام با چالش ها و مسائل متعددی روبه رو است:
نخست: ادامه مسیر فعلی و تکیه بر خوداتکایی استراتژیک
خوداتکایی استراتژیک مسیری است که با پیروزی انقلاب اسلامی دنبال شد و علی رغم اینکه کشور توانست به بازدارندگی متعارف دست پیدا کند، اما تاکنون نتوانسته بر معضله حاد امنیت فائق آید و تداوم تهدیدات و اداراک بقامحور، کشور را از ریل توسعه اقتصادی خارج کرده است. لذا، علی رغم همه دستاوردها و نتایج ملموس نظامی و ارتقای توان و سطح بازدارندگی کشور در 42 سال گذشته، مسئله بقا همچنان لاینحل باقی مانده است.
دوم: شیفت و تغییر بنیادین در استراتژی ها و گفتمان سیاست خارجی کشور و ائتلاف با یک قدرت بزرگ
گزینه دیگر فاصله گرفتن از «خوداتکایی استراتژیک» و «اتکا و اتحاد استراتژیک» به یک قدرت بزرگ است. این راهبردی است که حامیان زیادی در فضای سیاسی و امنیتی-نظامی کشور است. منتها توافق عامی بر سر اینکه به چه قدرتی در نظام بین الملل باید وارد اتحاد استراتژیک شد وجود ندارد. عدم توافقی که در 200 سال گذشته یک دو راهی و سردرگمی راهبردی را در میان نخبگان ایرانی ایجاد کرده و بیش از آنکه بتواند معضله حاد امنیت کشور را برطرف سازد، از یک سو، دو قطبی های مطلق گرایانه و محدود کننده ای همچون «روسوفیل» و «انگلوفیل» و اخیرا «چینوفیل» را به وجود آورده و از طرف دیگر، زمینه بی اعتمادی قدرت های بزرگ به شکل گرفتن و تداوم چنین اتحادی را ایجاد کرده است. مروری بر اتحاد ایران با قدرت های بزرگ در دو قرن گذشته تایید کننده این فرض است و به نظر می رسد این گزینه بیش از آنکه بتواند به حل مسئله بقا کمک کند، نزاع و مناقشات داخلی به ویژه در سطح نخبگان سیاسی را تشدید خواهد کرد.
سوم: بازدارندگی هسته ای
ایران در رابطه با برنامه هسته ای خود سه گزینه در اختیار دارد: نخست، کنار نهادن تمامی برنامه هسته ای خود، دوم، ادامه چرخه مذاکراتی فعلی و سوم، خروج از این چرخه و دستیابی به سلاح هسته ای. گزینه نخست، نه رئالیستی و نه قابل توصیه است. کنار گذاشتن برنامه هسته ای نه تنها معضله امنیت ایران را برطرف نخواهد کرد بلکه نگرانی های امنیتی را برای تصمیم ساز و نخبگان ایرانی دو چندان خواهد کرد. گزینه دوم نیز هیچ چشم انداز روشنی ندارد. چرخه ای لاینحل که حدود دو دهه از عمر آن می گذرد و به نظر می رسد نه تنها مسئله بقا را حل نمی کند بلکه آن را تشدید و حادتر می کند. به ویژه آنکه اجماعی در کشور بر سر آن وجود ندارد. گزینه نهایی برای ایران بازدارندگی هسته ای است.
گزینه ای که گرچه طرفداران زیادی در کشور- حداقل در موضع رسمی و اعلانی- ندارد، اما می توان به عنوان آخرین گزینه ایران برای حل نهایی معضله حاد بقا در نظر گرفته شود. لذا، می توان گفت دستیابی ایران به سلاح هسته ای و رسیدن به بازدارندگی نهایی تنها گزینه در دسترس ایران برای خروج از مسئله بقا و ورود به ریل توسعه اقتصادی است. با این حال، بدون تردید اتخاذ راهبرد بازدارندگی هسته ای با چالش های زیادی مواجه است و مهم تر از آن به پرسش های دشوار و پاسخ های قانع کننده ای نیاز دارد. پرسش هایی شامل:
• بازدارندگی هسته ایران با چه چالش ها و مقاومت هایی روبه رو است؟
• برای عبور از این چالش ها چه راهبردهایی باید اتخاذ شود؟
• بازدارندگی هسته ای ایران چه نتایجی به دنبال خواهد داشت؟
• مدل بازدارندگی هسته ای ایران مانند کره شمالی خواهد بود یا مدلی همانند هند؟
• با دستیابی ایران به سلاح هسته ای الگوی رفتاری ایران در سیاست خارجی تا چه اندازه تغییر خواهد یافت و در چه مسیری قرار می گیرد؟ ادغام در نظام بین الملل یا واگرایی و تقابل با نظم موجود؟
این ها پرسش هایی است که در یادداشت های بعد بدان ها پاسخ خواهم داد.
نظر شما :