نگاه رادیکال نزد هر دو طیف موافقان و مخالفان سندی راهبردی ایران با چین و روسیه وجود دارد

لزوم گسترش روابط با شرق و غرب به جای گسترش صرف روابط با شرق

۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۹۹۳۶۲۴ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
فریدون مجلسی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که اگر چه چین در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت اقتصادی است. از آن طرف هم نمی توان توانایی‌های نظامی و امنیتی روسیه، همکاری های پکن و مسکو با تهران را در بسیاری از پرونده‌های امنیتی، نظامی و دیپلماتیک منطقه ای و نیز حمایت سیاسی مسکو و پکن با رای وتوی خود در شورای امنیت را نادیده گرفت. اما نباید ذیل این شرایط و همچنین برای عبور و برون رفت از چالش ها و مشکلات کنونی کشور به سمت توسعه مناسبات یک طرفه پیش رویم که عملاً ایران تنها مجبور به دادن امتیاز به روسیه و چین در سایه این قراردادها شود.
لزوم گسترش روابط با شرق و غرب به جای گسترش صرف روابط با شرق

دیپلماسی ایرانی – بعد از حواشی که برای قرارداد جامع ۲۵ ساله ایران و چین در میان افکار عمومی، رسانه‌ها و محافل سیاسی داخلی منطقه‌ای و بین المللی شکل گرفته و کماکان هم ادامه دارد، اکنون تلاش تهران و مسکو برای تمدید قرارداد جامع ۲۰ ساله ایران و روسیه در جریان سفر اخیر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به مسکو نیز می‌تواند به رادیکال شدن این فضا و تشدید دوقطبی در جامعه بینجامد. اما نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد پاسخ به این سوال است که آیا ایران به واسطه این قراردادهای راهبردی با روسیه و چین در دام پکن و مسکو خواهد افتاد و یا این توافقات می تواند پله ترقی اقتصادی و معیشتی ایران و یک فرصت برای کشور تعبیر شود؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این مسئله، گفت‌وگویی را با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین کشور و کارشناس و تحلیلگر مسائل بین‌الملل ترتیب داده است که در ادامه می‌خوانید:

به موازات حاشیه‌ها، گمانه‌زنی‌ها و بیم و امیدهایی که در خصوص قرارداد راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین وجود دارد شاهد بودیم که در سفر اخیر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به روسیه از تمدید مجدد معاهده همکاری‌های جامع ۲۰ ساله ایران و روسیه خبر به میان آمد. در این شرایط بسیاری بر این باورند که به واسطه شرایط ناشی از اقدام دونالد ترامپ برای خروج از برجام، احیای تحریم‌ها و پیگیری سیاست فشار حداکثری در کنار بدعهدی اروپایی ها در عمل به تعهدات برجامی و نیز چالش های اقتصادی و معیشتی ناشی از شیوع ویروس کرونا اکنون تهران برای گذر از این دوران به دنبال تغییر نگاه راهبردی خود نسبت به شرق است. در این میان طیفی معتقدند که این نگاه عملاً ایران را در دام روسیه و چین خواهد انداخت و در مقابل هستند کسانی که نه تنها برای عبور از شرایط کنونی، بلکه باید نگاه کلانی به شرق با محوریت روسیه و چین داشته باشد. ارزیابی شما در خصوص این مسئله چیست آیا ایران به واسطه این قراردادهای راهبردی با روسیه و چین در دام پکن و مسکو خواهد افتاد و یا این توافقات می تواند پله ترقی اقتصادی و معیشتی ایران و یک فرصت برای کشور تعبیر شود؟

به نظر من به هر دو نگاه رادیکال، انتقاد جدی وارد است. چون هیچ کدام از نمایندگان دو جریان یاد شده در سایه بازی های سیاسی نمی توانند منافع ایران را در اولویت مواضع و تحلیل خود قرار دهند. از یک سو ما منتقدین، مخالفین، حاشیه‌سازان و جنجال آفرینانی را می‌بینیم که بدون درک درست از شرایط معیشتی و اقتصادی کنونی کشور و فشارهای ناشی از تحریم ها ایالات متحده آمریکا و نیز تبعات مخرب اقتصادی به دلیل شیوع ویروس کرونا مدام بر طبل چین هراسی، تشویش اذهان عمومی، تحریک جامعه با تکرار عباراتی نظیر فروش مملکت، مستعمره شدن ایران و نظایر آن در رسانه‌های خود می کوبند. این طیف، نه درک درستی از وضعیت روانی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی ایران دارند و سعی می‌کنند با این مسائل جامعه را به سمت فضای دوقطبی و تهییج عواطف ملی گرایانه ببرند تا در کنار چالش‌های معیشتی یک فضای شکننده را در جامعه شکل دهند و نه از آن سو به فکر منافع کشور و برون رفت ایران از این وضعیت بغرنج اقتصادی هستند. این جریان تنها به واسطه جنجال آفرین سیاسی به دنبال منافع خود است. البته در آن سو نیز حامیان سینه چاک این قرارداد نیز با شتابزدگی سعی می کنند با حمله به برجام و مذاکرات توافق هسته‌ای یگانه راه تعالی و پیشرفت ایران را در توسعه مناسبات صرف با شرق تبیین کنند. در چنین فضایی آنچه مغفول می ماند بدون شک منافع کشور و امنیت ایران است متاسفانه بازی های سیاسی هر دو جریان، عدم پرداخت درست، واقع بینانه و موشکافانه به مفاد قراردادی که هنوز به مرحله نهایی نرسیده سبب شده که در وضعیت پیچیده و بغرنج امروز جامعه، مشکلی بر مشکلات دیگر مردم افزوده شود که متاسفانه امنیت روانی آنان را بیش از پیش تحت الشعاع قرار داده است. 

شاید به دلیل مواضعم از من چهره ای غرب گرا در ذهن افکار عمومی و رسانه ها شکل گرفته باشد، اما من معتقدم نه این نوع حمله به قراردادهای ۲۵ ساله ایران و چین و یا برخی نگرانی ها پیرامون تمدید قرارداد ۲۰ ساله ایران و روسیه می تواند منافع کشور را تامین کند و نه نگاه صرف ایران به روسیه و چین می‌تواند در فضای روابط بین الملل امروز گره گشای چالش‌های کشور باشد. بله در آن سو یقیناً چین در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت اقتصادی است. از آن طرف هم نمی توان توانایی‌های نظامی و امنیتی روسیه، همکاری های پکن و مسکو با تهران را در بسیاری از پرونده‌های امنیتی، نظامی و دیپلماتیک منطقه ای و نیز حمایت سیاسی مسکو و پکن با رای وتوی خود در شورای امنیت  را نادیده گرفت. اما نباید ذیل این شرایط و همچنین برای عبور و برون رفت از چالش ها و مشکلات کنونی کشور به سمت توسعه مناسبات یک طرفه پیش رویم که عملاً ایران تنها مجبور به دادن امتیاز به روسیه و چین در سایه این قراردادها شود. به هر حال روسیه و به خصوص چین با اشراف به وضعیت اقتصادی و معیشتی کنونی ایران اکنون بهترین فرصت را برای انعقاد قرارداد و تحمیل خواسته‌ها و منافع خود به تهران می دانند. چون بی شک برای کشوری مانند چین چیزی به نام متحد استراتژیک معنای آن چنانی ندارد، بلکه کشورها بیشتر به عنوان یک مشتری تجاری و اقتصادی از نگاه پکن تعبیر می شود. بنابراین ذیل تعبیر شما نباید به واسطه مشکلات و چالش‌های کنونی ما در مسیری قرار گیریم که نهایتاً به دام مسکو و پکن بیفتیم.

شما همواره بر تاثیر پارامتری به نام اسرائیل در تحلیل شرایط ایران و منطقه اشاره و تاکید داشتید. حال در این شرایط که پکن و خصوصا مسکو مناسبات حسنه ای با تل آویو دارند آیا این نوع قراردادها می تواند نگاه کلان ایران را در حوزه سیات خارجی ذیل روابط اسرائیل با روسیه و چین تغییر دهد. به ویژه که برای چین امنیت سرمایه گذاری و کاهش ریسک در این حوزه اولویت جدی در پیگیری مناسباتش با دیگر کشورها دارد؟

به سوال بسیار مهمی اشاره داشتید. از نگاه من مسئله اسرائیل جزء آن خط قرمزهایی است که با این دست قراردادهای جامع ایران با روسیه و چین تغییر پیدا نخواهد کرد. اتفاقاً هم مسکو و هم پکن با اشراف بر این خط قرمز تهران در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی سعی می‌کنند در این مقوله نوعی دیپلماسی موازنه قوای مثبت را پیش ببرند به گونه ای که منافع روسیه و چین، هم در گسترش مناسبات با جمهوری اسلامی ایران و هم در پیگیری روابط حسنه با اسرائیل پیگیری شود. اگرچه امکان دارد در این میان ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و خود اسرائیل خواسته هایی را به طرف روسی و چینی تحمیل کنند، اما عملاً در واقعیت های میدانی من بسیار بعید می‌دانم که پیگیری و تحقق این قراردادها و حتی قراردادهایی به مراتب جدی تر و کلان تر از این معاهدات جامع ۲۵ ساله ایران و چین و یا قرارداد جامعه ۲۰ ساله ایران و روسیه بخواهد تغییری در حوزه نگاه ایران به اسرائیل داشته باشد. چرا که به هر حال اساس، ذات، شالوده و بن مایه جمهوری اسلامی ایران بر تقابل با اسرائیل بنا نهاده شده است، لذا هرگونه تغییر و خللی در این حوزه می تواند مبنای فکری ذهنی انقلاب را زیر سوال ببرد.

با توجه به پاسخ شما در سوال آغازین مصاحبه گویا به یک نگاه مرضی الطرفین اعتقاد دارید که منافع ملی کشور را در بر داشته باشد. حال سوال اینجاست با توجه به تغییر و تحول در ساختار سیاسی کشور و احتمالاً یکدست شدن قدرت به واسطه سایه سنگین جریان اصولگرای رادیکال به نظر می رسد که تهران در حال وابستگی بسیار جدی به روسیه و چین است، به گونه ای که احتمالا تهران بعد از انتخابات ۱۴۰۰ و روی کار آمدن رئیس جمهوری از این طیف بیش از پیش به پکن و مسکو نزدیک شود. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

این نگاه شما اکنون یکی از نگرانی‌های جدی است. به هر حال اکنون سایه سنگین جریانی تند یقیناً سبب خواهد شد تا حامیان سینه چاک قراردادهای جامع ۲۵ ساله ایران و چین همچنین قرارداد ۲۰ ساله ایران و روسیه سوار ماجرا شوند و بدون در نظر گرفتن منافع صرفاً با شعار تقابل با آمریکا، آن هم به واسطه حمله به برجام سعی می‌کنند توجیهی برای این وابستگی سیاسی و مستعمره شدن سیاسی ایران در ذهن افکار عمومی پیدا کنند. حال نه این نگاه می‌تواند منافع کشور را تامین می‌کند و نه منتقدان، حمله کنندگان و حاشیه‌سازان هم به دنبال منافع کشور هستند. به هر حال واقعیت این است که با روی کار آمدن مجلس یازدهم عملا موازنه قوا به سود اصول گرایان رادیکال در حال پیگیری است. به خصوص که از هم اکنون تلاش های جدی هم برای در اختیار گرفتن کرسی ریاست جمهوری از سوی همین طیف سیاسی در جریان است. بنابراین این احتمال جدی باید داده شود که با سنگین تر شدن کفه قدرت به سود این جریان اصولگرای رادیکال، فضا و مسیر گرایش تمام و کمال ایران به سمت روسیه و چین در کوتاه مدت و میان مدت وجود دارد. چون به هر حال در یک سال پایانی حیات سیاسی دولت روحانی، وی چاره‌ای جز تبعیت از این فضای سیاسی را ندارد و در صورتی که یک دوره و یا دو دوره آتی ریاست جمهوری هم به طیف اصولگرای رادیکال برسد عملاً می توان گفت نزدیک به یک دهه آتی قدرت اجرایی در دست این جریان قرار خواهد داشت که می‌تواند بنیان سیاست خارجی را در این چارچوب قرار دهد. 

اما دولت هم مجری و هم حامی این قراردادها است؟

اشتباه نکنید. اساسا تصویب و تعیین این نوع قراردادها در حیطه وظایف دولت و وزارت امور خارجه نیست. به هر حال بعد از حصول برجام همین جریانات داخلی با برخی مواضع، اقدامات و حملات به توافق هسته‌ای، فضای شکست برجام را فراهم آوردند. در آن سو نیز با روی کار آمدن دونالد ترامپ و اقداماتی مانند خروج از برجام نهایتاً این توافق هسته‌ای نتوانست منافع و اهداف خود به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی را تامین کند. همین مسئله اکنون به یک پاشنه آشیل برای اصلاح طلبان، جریان مستقل و معتدل داخلی بدل شده است و در آن سو همین مسئله به عنوان یک محمل برای حمله و تخریب سیاست خارجی دولت و نگاه برجامی و مذاکره با غرب عمل می کند. مجموعه این شایط سبب شده است افکار عمومی جامعه نیز تا اندازه ای تحت‌الشعاع قرار گیرد. بنابراین دولت در این فضا و بستر، آن هم در شرایطی که تنها بیش از چند ماه از عمرش باقی نمانده است چاره‌ای به جز پیگیری مناسبات و تصویب قراردادها و معاهدات جامع راهبردی با روسیه و چین ندارد. خصوصا که خود دولت هم به دنبال یک راه گریز فوری برای برون رفت از چالش ها و مشکلات کنونی است.

با این تفاسیر اساساً باید انتظار داشت که فارغ از نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ما باید در یک دهه آتی شاهد بلوک بندی جدیدی باشیم که در یک طرف آن ایران، روسیه و چین قرار دارد؟

من اساساً به مسئله بلوک بندی به معنای کلاسیک و جنگ سرد اعتقاد ندارم. چون فضای روابط بین الملل وارد دوره ای به شدت پیچیده و منعطف شده است. بنابراین دیگر نه روسیه و چین به دنباله پیگیری و احیای بلوک بندی دوران جنگ سرد هستند و نه آمریکا خواهان احیای آن است. بله اکنون برخی چالش‌های جدی بین مسکو و پکن با واشنگتن و تعدادی از کشورهای اروپایی وجود دارد که در دوره ترامپ پررنگ تر شده است، اما هیچ کدام از آنها به معنای احیای بلوک بندی جنگ سرد نیست. متاسفانه این نگاه سطحی که پیرامون مسئله سیاست خارجی وجود دارد سبب شده است که ما فکر کنیم روسیه و چین به عنوان متحد استراتژیک در کنار ایران و در مقابل با آمریکا قرار دارند، کما اینکه برخی معتقدند به واسطه فشارهای ناشی از تحریم ها اکنون ایران، روسیه و چین در یک بلوک قرار دارند. در صورتی که مناسبات واشنگتن با پکن و مسکو به شدت متفاوت از نگاه تهران است. از این رو من معتقدم باید جمهوری اسلامی ایران یک نگاه واقع بینانه و همه جانبه را به مناسبات بین المللی داشته باشد؛ نه پیگیری نگاه صرف به شرق و وابستگی سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی به روسیه و چین می تواند گره گشا باشد و نه پیروی از سیاست های غرب. بلکه ما باید هر دو بال گسترش روابط با شرق و غرب را در دستور کار قرار دهیم. سیاست نه شرقی، نه غربی به معنای عدم وابستگی است. در صورتی که اکنون باید دیپلماسی به صورت هم شرقی و هم غربی البته بدون وابستگی گرایش پیدا کند.

 

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: فریدون مجلسی


( ۴ )

نظر شما :

محمد ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۶:۵۳
موضوع تاسف بر انگیز این است که به چشم خود دیده ایم چین به تعهدات اقتصادی خود عمل نمی کند و بارها ما را در پروژه های عمرانی معطل گذاشته و همچنین همراه با روسیه ، همه تحریم ها را به طور کامل علیه ما اعمال کرده اند ، همین روسیه ، سالیان دراز نیروگاه بوشهر را نیمه کاره نگه داشت و در مورد اخیر ، قرارداد s300 را به بهانه تحریم ها متوقف کرده بودند ، خلاصه اینکه اگر قرار به همکاری با این کشورهاست ، باید به طور متعارف قرارداد ببندند ، پیمان های طویل المدت نفت در برابر کالا و خدمات ، هیچ نشانی از عزت ندارد
ایرانی ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۹:۲۷
لطفأ سایه این قردادهارا کمی بیشتر توضیح دهید ، و چه نوع امتیازی امکان دارد ایران به روسیه یا چین در سایه قردادهای بلند مدت با چین یا روسیه بدهد ، خواسته ها و منافع چین در ایران کدامند که در این مقاله به آن اشاره شده ولی توضیح داده نشده که زیانهای این قرارداد چه میتواند باشد و سوأل آخر آیا اینگونه قراردادها را میتوان بعد از چند سال بهم زد ؟
مجید ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۱:۵۵
چینی ها صد برابر بدتر از روس ها هستند. روس ها حداقل اگر تکنولوژی مثلا نظامی اونم با ناز و ادا میدهند حداقل دستاورد خودشان هست نه چین که تکنولوژی دزدی و دست چندمی میخواد به ما بده. بارها گفته شده اگر قرار باج بدیم بهتر به امریکا باج بدیم که حداقل اگر هم قرار چیزی دستمان را بگیرد تکنولوژی و خدمات دست چندم نباشد. برجام هم شگست خورد چون به امریکا که در اصل امتیاز دهنده اصلی بود چیزی نرسید حداقل میتوانستیم قرار داد های نفتی بدیم امریکا یا پای صنعت خودروسازی امریکا را در ایران باز کنیم ولی به جایش دشنام و موشک هوا کردند تحویل امریکا دادیم و نتیجه اش را هم داریم میبینیم
قربانی ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۳:۲۸
سران فعلی کشور ما اکثرا تحصیل کرده آمریکا و تغدادی هم اروپا هستند نه تنها خودشان بلکه پدرانشان هم آمریکا و اروپا را باور داشتند و مخلص آنها بودند چشم بسته هر قرار دادی را با آنها می بستند و هر منتقدی را به شدت سرکوب میکردند اما حالا تمام آبرو و حیثیت شان را به خاطر بی وفایی و رندی و .... از دست داده اند ودر دام این اعتماد مطلق افتاده اند حالا در این دام بمانند یا تلاشی با داشتن تجارب تلخ با چشمان باز و از سر عقل انجام دهند انجام دهند