جای خالی دیپلماسی هوشمند و منعطف ظریف
رفتار اروپا علیه ایران در آژانس، نتیجه سیاست های غلط تهران است
دیپلماسی ایرانی – شورای حکام یکی از نهادهای اصلی سیاستگذاری و تصمیمگیری آژانس بین المللی انرژی اتمی است که ۳۵ کشور عضو در آن نماینده دارند. نشست چهار روزه شورای حکام به دلیل شیوع کرونا از دوشنبه هفته جاری به صورت مجازی برگزار شد؛ نشستی که بیشترین حاشیه سازی و اتهام زنی به تهران را به دنبال داشت. پیرو این نکته ما شاهد بودیم که از دوشنبه و با آغاز نشست شواری حکام سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان به انتشار قطعنامه ای توبیخی به دلیل آنچه عدم همکاری لازم ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی عنوان شد، اقدام کردند و مضافا رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز در مواضعی مکررا اتهاماتی را به تهران در خصوص عدم دسترسی به برخی اماکن با محوریت آباده و تورقوزآباد را مطرح کرد. این ها علاوه بر آن است که برخی کشورها مانند عربستان سعودی نیز به دنبال جریان سازی علیه ایران در این نشست فصلی بودند؛ جریان سازی که به نظر می رسد بر مبنای اسناد جاسوسی اسرائیل در حال پیگیری است. تا جایی که قرار است امروز جمعه در نشستی با حضور رسمی اعضای شورای حکام قطعنامه اروپایی ها ضد ایران تعیین تکلیف شود. دیپلماسی ایرانی برای بررسی آن چه طی این چهار روز در نشست فصلی گذشت و نیز آن چه قرار است تا ساعاتی دیگر روی دهد، گپ و گفتی را با علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس مسائل اروپا و آمریکا صورت داده است که در ادامه می خوانید:
دوشنبه هفته جاری ۲۶ خرداد بود که آلمان، فرانسه و بریتانیا به عنوان اعضای اروپایی حاضر در برجام پیشنویس قطعنامهای به اصطلاح توبیخی را به شورای حکام آژانس ارائه کردند. پاریس، لندن و برلین در قطعنامه مذکور ضمن ابراز نگرانی از اینکه ایران بیش از چهار ماه است با سرپیچی از مفاد پروتکل الحاقی به بازرسان آژانس بین الملی انرژی اتمی اجازه دسترسی به محلهای مورد درخواستشان را نداده است، خواستار همکاری کامل تهران با این آژانس شد. در ادامه نیز به فاصله ۲۴ ساعت بعد تروئیکای اروپایی و اتحادیه اروپا در بیانیه ای مشترک به موازات اعلام مجدد حمایت از توافق هستهای قدرتهای جهانی با ایران، به تاکید از ایران خواست که تعهدات هستهای خود را بدون تاخیر و به صورت کامل اجرا کند. در این بیانیه اتحادیه اروپا که در پی گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیرامون عدم همکاری ایران و ممانعت تهران برای بازرسی از دو سایت مشکوک به ذخیرهسازی اورانیوم منتشر شد به موارد نقض تعهدات ایران از جمله غنیسازی در سایت فردو اشاره و نسبت به این موارد ابراز نگرانی عمیق کرد. اما این پایان تحرکات معنادار اروپایی ها در هفته جاری علیه ایران نیست. شاه بیت این تحرکات و دیپلماسی مخرب آلمان، فرانسه و بریتانیا به چهارشنبه و تلاش برای تهیه و تنظیم پیش نویس قطعنامه ای باز می گردد که طی آن تمدید محدود تحریمهای تسلیحاتی ایران از طریق اعمال بازرسی بیشتر، دادن اختیار به نهادهای بینالمللی برای توقیف محمولههای تسلیحاتی به مقصد و یا از مقصد ایران، کنترل شدیدتر بر ارسال تسلیحات از سوی ایران برای گروههای همسو با جمهوری اسلامی در خاورمیانه مورد توجه قرار گرفته است. اینها علاوه بر آن است که طی چهار روز گذشته نشست فصلی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، رافائل گروسی، دبیر کل آژانس و اعضایی چون عربستان سعودی مکرر ایران را به نقض تعهدات، انجام فعالیت های به اصطلاح مشکوک، عدم همکاری با آژانس و مسائلی از این دست متهم کرده اند. شما چه دلیل یا دلایلی برای رفتارهای آژانس بین المللی انرژی اتمی، اتهام زنی های مکرر رافائل گروسی، مدیر کل این آژانس و دیپلماسی مخرب تروئیکای اروپایی علیه ایران متصورید؟ آیا اکنون آلمان، فرانسه و انگلستان ریسک حمایت از ایالات متحده آمریکا، ولو به قیمت از بین رفتن برجام را پذیرفتهاند، اگرچه ذیل تحلیل هایی برخی از کارشناسان و ناظران امر معتقدند که برلین، لندن و پاریس به همراه اتحادیه اروپا کماکان خواستار حفظ برجام بوده و با اقداماتی نظیر تلاش تهیه و تنظیم پیش نویس قطعنامه ای هستند که طی آن تمدید محدود تحریمهای تسلیحاتی ایران در تلاش برای پیگیری راه حلی میانه ای در تنش تهران – واشنگتن برای حفظ برجام هستند؟
من در پاسخ به این سوال مهم شما فقط می توانم مخاطبان و خوانندگانتان را به نکته بسیار مهمی که در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی و دیگر روزنامه ها و خبرگزاری ها داشتهام ارجاع دهم؛ من بارها عنوان کردم که جمهوری اسلامی ایران بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام باید یک دیپلماسی هوشمند و منعطف را در دستور کار قرار قرار می داد تا مانع از آن شد که سه کشور اروپایی حاضر در برجام و اتحادیه اروپا در جبهه ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل قرار گیرند. متاسفانه تصمیم و سیاست بسیار غلط دولت و جمهوری اسلامی ایران در عملیاتی کردن برنامه گام های کاهش تعهدات برجامی و پیگیری آن در ۵ گام در بازه زمانی ۶۰ روزه تنها و تنها باعث ایجاد گسل سیاسی و دیپلماتیک ایران با فرانسه، آلمان و انگلستان و نیز اتحادیه اروپا شد و به تبع آن مشکلات و چالش های خاصی را برای پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام آژانس به همراه داشت. پس اتفاقاتی که طی ۴ روز گذشته نشست فصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی شکل گرفته، نه به واسطه فشار ایالات متحده آمریکا بر آلمان، فرانسه و انگلستان و یا دیگر اعضای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بلکه نتیجه و بازخورد سیاست های غلط ایران در پیگیری و عملیاتی کردن گام های کاهش تعهدات برجامی است.
جناب بیگدلی بگذارید مخالفت بسیار جدی به این نگاه شما داشته باشم و این مسئله را قدری کالبد شکافی کنیم. زمانی که در ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ دونالد ترامپ دستور خروج ایالات متحده آمریکا از برجام را صادر و به موازاتش هم فرمان اعمال مجدد تحریم ها را علیه ایران امضاء می کند و در کنار آن شاهد هستیم که علیرغم برگزاری نشست ها و جلسات مکرر ایران با اعضای ۱+۴، اروپایی ها از انجام تعهدات برجامی خود، آن هم با علم به شرایط و اقتضائات پس از خروج آمریکا سر باز می زنند، آیا جمهوری اسلامی ایران چارهای به جز نشان دادن واکنش و عکس العمل هم وزن آن دارد؟ مگر می شود از یک سو شاهد اعمال تحریمهای ایالات متحده و پیگری سیاست فشار حداکثری کاخ سفید باشیم که عرصه را بر مردم در حوزه اقتصادی و معیشتی تنگ کرده است و از طرف دیگر اروپایی ها به تعهدات خود عمل نکنند و این وسط تنها تهران باشد که یک تنه بار تمام تعهدات را به دوش بکشد. پیگیری چنین سیاستی، نه منطقی است و نه در بستر واقعیت، شدنی؛ تحلیل شما در این باره چیست؟
بله نکات شما کاملا درست است و من هم آن را تصدیق میکنم. اما مگر من گفتم که ایران نباید واکنشی نشان دهد؟! نقد من تنها و تنها به سیاستهای غلط تهران در انجام واکنش صحیح است. من هنوز هم با گذشت بیش از یک سال از آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی برایم جای سوال است که جمهوری اسلامی از انجام این گام ها به دنبال چه بود؟ عملیاتی کردن این پنج گام چه دستاوردی برای ایران داشت؟ تهران با اجرایی کردن این گام ها می خواست چه چیزی به دست آورد؟ من کماکان باور دارم برنامه گام های کاهش تعهدات برجامی یک سیاست بی سر و سامان، شتابزده و فکر نشده ای بود که متاسفانه این چالشها را برای پرونده هسته ای ما در آژانس بینالمللی انرژی اتمی به وجود آورده است. یعنی صرفاً تهران میخواست با اجرایی کردن این گام ها به افکار عمومی داخلی و بین المللی نشان دهد که به دنبال یک موازنه قوا با آمریکا و اروپا است، در صورتی که این موازنه قوا در نهایت شرایط را علیه تهران کرد. این در حالی است که ما بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام در یک موضع محقی قرار داشتیم که تمام کشورهای اروپایی و افکار عمومی بین المللی حمایت قاطع و صریحی از ایران در برابر ایالات متحده آمریکا داشتند. اتفاقاً در همان دوران یک سال صبر استراتژیک شرایطی شکل گرفته بود که ایران می توانست بستر گفتوگوها و مذاکرات دیپلماتیک را علاوه بر چین، روسیه، سازمان ملل، آژانس بین المللی انرژی اتمی با سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه، انگلستان و اتحادیه اروپا بیشتر و پررنگ تر کند تا به راه حل بهتر و با تبعات کمتری دست می یافت. پس مشکل سیاست های غلط مربوط به گام های کاهش تعهدات برجامی است که از ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۸ عملیاتی شد و عملاً برگ برنده ایران را به پاشنه آشیل تهران بدل کرد و با هر گامی که صورت می گرفت متاسفانه دست آژانس بین المللی انرژی اتمی، اعضای شورای حکام و همچنین آلمان، فرانسه، انگلستان و اتحادیه اروپا را در حمایت از ایران و برجام می بست. در صورتی که ما میتوانستیم واکنشی متفاوت از آن چیزی که تهران در سال ۹۸ نشان داد، در دستور کار قرار می دادیم تا امروز این وضعیتی را که در نشست ۴ روزه فصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی شاهدیم نباشیم.
ولی نکته اینجاست که دولت حسن روحانی به واسطه همین عهدشکنی آمریکا در خروج از برجام، اعمال تحریم ها و پیگیری سیاست فشار حداکثری و نیز انفعال اروپایی ها مجبور به اتخاذ این سیاست غلط از نگاه شما شد. چراکه تمام طیف های مخالف برجام تحولات حوزه سیاست خارجی را چماقی برای کوبیدن بر سر دولت و دستگاه سیاست خارجی کرده بودند. حتی زمزمه خیانت، محاکمه و مجازات مسببین و حامیان برجام مطرح بود. آیا این شرایط باعث نشده بود که سیاستهای نادرستی در دستور کار قرار بگیرد و نوعی شتابزدگی در انجام برنامه گام های کاهش تعهدات برجامی در جهت تعدیل این میزان از حملات جریان های داخلی و پاسخ به مطالبه گری افکار عمومی کشور به وجود آید؟
قرار نیست که به واسطه فشارها، هجمهها، اتهام زنی ها و مخالفت های افراد، جریانات، احزاب و نهادهای فرادولتی مخالف برجام و وزارت امور خارجه عقلانیت و منطق خود را از دست بدهیم. این توجیه کننده شتابزدگی در انجام واکنش غلط تهران نیست. آقای روحانی در مقام رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی نباید این میان از شتابزدگی را، آن هم پس از یک سال صبر استراتژیک اعمال می کرد. سیاست و برنامه غلطی که اکنون کار را به جایی رسانده است که احتمال دارد پرونده ما به شورای امنیت سازمان ملل برود. جمهوری اسلامی ایران با آغاز گام های کاهش تعهدات برجامیش از اردیبهشت ماه سال گذشته در مسیری گام برداشته است که نمی تواند از آن پا پس بکشد. اما نکته من آنجاست که تهران هیچ برنامه مدونی برای مدیریت تبعات آن ندارد. یعنی فقط در شرایط سیاسی و اقتضائات دیپلماتیک به صورت تاکتیکی حرکت می کنیم، بدون آن که راهبرد و استراتژی برای خود مشخص کرده باشیم. دولت به غلط فکر می کرد اگر یک گام کاهش تعهد برجامی را بر دارد اروپا به فکر انجام تعهدات خود خواهند بود. این غلط است. آیا قاره سبز از ترس مرگ برجام به تعهدات خود عمل می کند؛ خیر. به هیچ وجه. در صورتی که با گذشت یک سال از آن گام ها ما نمی دانیم تبعاتش تا کجا ادامه دارد؛ این گونه نمی شود ادامه داد.
پس می بینید که تمام گفته های من دال بر آن نیست که بخواهیم به هر نحو و شیوه ای که اروپا مد نظرش است دست به مذاکره بزنیم. بلکه من بر این باورم نباید به هیچ قیمتی اجازه دهیم اروپا به مثلث اسرائیل، عربستان و ایالات متحده بپیوندد. در این صورت دیگر ایران به یک بن بست تمام عیار خواهد رسید که نه راه پس دارد و نه راه پیش. لذا باید سه کشور اروپایی را در جبهه خود حفظ کنیم. من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی عرض کردم که اکنون منطق و هدف غایی سیاسی و دیپلماتیک اقدامات ما در کاهش تعهدات برجامی هنوز برای خود ما روشن نیست، چه برسد به طرف های برجامی. آیا ما در پس برداشتن این گام ها خواهان عملیاتی کردن وعده های اروپایی ها هستیم و یا این که سعی داریم به مقابله با تحریم های آمریکا و بدعهدی های اروپا دست بزنیم و یا این که در لوای این گام ها همان برنامه خروج از برجام به نام حفظ آن مطابق با نظر و خواست برخی جریانات سیاسی داخلی را کلید زده ایم؟
ولی طبق ماده 26 و36 برجام ایران حق خود می دانست که در برابر خروج آمریکا از توافق هسته ای، اعمال تحریم ها، پیگیری سیاست فشار حداکثری و نیز انفعال اروپا آن پنچ گام را سال گذشته عملیاتی می کرد.
آن چیزی که مسلم است این است که نمی توان گفت ادعای تهران در خصوص حفظ برجام طبق ماده 26 و 36 برجامی برای حفظ توافق هسته ای است. چون ما با این گام ها عملا برخلاف مفاد برجامی عمل می کنیم. اخیرا هم گزارش های آژانس قدری پرونده فعالیت های هسته ای کشور را حساس کرده است. پس اگر چه دولت حسن روحانی با چالش های عدیده سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و اخیرا هم امنیتی روبه رو است، اما انتخاب این مسیر از اردیبهشت ماه سال گذشته نمی تواند اهداف و منافع کشور را تامین کند. چون گام های ما در کاهش تعهدات برجامی تنها واکنش منفی طرف های باقی مانده در برجام را به دنبال داشت. از این رو واکنش اروپایی ها از قبل قابل پیش بینی بود که بعد از برداشته شدن این پنچ گام بخواهند ایران را تهدید کنند. پیرو این مسئله ما، هم در سایه اتهام زنی به تهران در جریان حمله به تاسیسات نفتی آرامکو و هم بعد از آن در بیانیه مشترک اتحادیبه اروپا و هم بعد از انتشار قطعنامه توبیخی در شورای حکام شاهد بودیم که اروپایی ها به دنبال تنظیم روابط برجامی با تهران هستند. پس ما نباید در برنامه گام های کاهش تعهدات برجامی به شیوه ای تند عمل می کردیم که به کاتالیزور این جدایی و افتراق دیپلماتیک بدل شود. پیرو این نکات مسئله مهمتر ناظر بر این واقعیت است که این گام های ما در کاهش تعهدات برجامی، نه تنها احتمال دارد اروپایی ها را به سمت خروج از برجام سوق دهد که حتی در ادامه پرونده فعالیت های هسته ای ما به شورای امنیت ارجاع پیدا کند. خوب شما در روزها و هفته های اخیر شاهد بودید که چه جنجال آفرینی هایی در آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون برخی مسائل شکل گرفت. خود همین حاشیه سازی ها نشان از این دارد که برخی کشورها اکنون در حال آماده سازی افکار بین المللی برای سیاسی و حتی امنیتی کردن پرونده فعالیت های هسته ای ایران هستند. فلذا اگر ایران در یک سو بخواهد با گام های کاهش تعهدات برجامی سال گذشته و نیز سیاست عدم مشارکت و همکاری با آژانس به تدریج رگه های اتصال دیپلمتاتیک خود با اروپا را قطع کند و به حیات برجام پایان دهد و از آن سو اروپا با فشار ایالات متحده، عربستان سعودی و اسرائیل رفتاری متفاوت از اکنون با ما داشته باشد، باید خود را مهیای شرایطی حتی بدتر از سال 92 کنیم. چون در این صورت ما شاهد بازگشت قطعنامه ها و اعمال مجدد سه حوزه تحریمی جدید شامل تحریم اتحادیه اروپا، تحریم های کنگره و تحریم های شورای امنیت خواهیم بود. یعنی همان فشارهایی که ما را مجبور کرد به سمت مذاکره و برجام برویم. لذا مجموع این شرایط قطعا به سود واشنگتن، ریاض و تل آویو خواهد بود که بخواهند اجماع جهانی را علیه تهران احیاء کنند.
علیرغم گفتهها و تحلیل شما باز هضم این میزان از تبعیض و ظلم محرز، غیر قابل انکار و آشکار علیه ایران، هم از سوی آلمان، فرانسه، انگلستان و اتحادیه اروپا و هم از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام بسیار سخت است؛ ایالات متحده آمریکا که بماند. اگرچه در دیپلماسی، سیاست خارجی و روابط بین الملل مولفه هایی به نام «اخلاق» و «حق» معنا ندارد، اما اینکه دولت یازدهم حسن روحانی و نظام جمهوری اسلامی ایران در کمال حسن نیت و صداقت برای حل و فصل پرونده فعالیتهای هستهای ایران مذاکرات فشرده، سخت و پیچیده را طی دو سال با شش قدرت جهانی انجام دهد و در نهایت به یک توافقنامه مانند برجام برسد، اما با تغییر دولت در ایالات متحده آمریکا فردی مانند دونالد ترامپ که کوچکترین شناختی به مسایل سیاسی و دیپلماتیک ندارد. به گونه ای که حتی به گفته صریح جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید در کتاب خاطراتش، رئیسجمهور آمریکا یعنی ترامپ نمی دانسته که بریتانیا یک قدرت اتمی است، تمام این تلاش ها را نادیده بگیرد و از برجام خارج شود و به موازاتش هم اروپاییها علیرغم دادن تمام وعده ها از انجام تعهدات قانونی خود سرباز زنند و این ایران باشد که باید تمام تعهدات برجامی را یک تنه به دوش بکشد و با وجود آنکه اجازه دسترسی به تمام اماکن مدنظر آژانس را داده است و همچنین پنج گام کاهش تعهدات برجامی را در کمال همکاری، نظارت بازرسان آژانس و اطلاع قبلی عملیاتی کرده است، صرفا در سایه تبعیضی ساختارمند تهران را بازیگری مخرب قلمداد کنند و به واسطه اسناد جاسوسی اسرائیل خواستار انجام تعهداتی فراتر از برجام، پادمان، پروتکل الحاقی و ان. پی. تی توسط ایران در خصوص اماکنی مانند آباده و تورقوزآباد باشند؟ مگر می شود ۹۸۹ مورد از ۱۱۲۴ بازرسی انجام شده آژانس بین المللی انرژی اتمی تنها در سال ۲۰۱۸، یعنی چیزی در حدود ۸۸ درصد این بازرسی ها در خصوص فعالیت های هسته ای دولتهای دارای موافقتنامه جامع پادمان و پروتکل الحاقی و بدون جمع بندی گسترده که شامل ۵۹ کشور است، صرفاً در ایران انجام شده باشد، بعد باز هم آژانس انجام تعهدات و بازرسی های بیشتر از ایران را خواستار باشد؟
نکته مهمی که من هم باید در راستای گفتههای شما بر آن تاکید دارم این است که تمام تحلیل و مطالبی که با شما مطرح کردم دال بر این نیست که من هم موافق فقط سیاست های تبعیض آمیز ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ، اروپاییها و یا آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستم. اما چنان که شما اشاره کردید در دیپلماسی و روابط بینالملل چیزی به نام «اخلاق» و «حق» وجود ندارد. چون اساسا این عبارات تعریف نشده اند. بنیان و اساس دیپلماسی «منافع» است. مضافا در واقعیت میدان سیاست خارجی و روابط بین الملل همیشه «حق با قدرت است»؛ حتی اگر آن قدرت مبنای اخلاقی و حقانیتی نداشته باشد. اینجا قدرت با ایالات متحده آمریکا و اروپاست، حتی اگر رفتارهای تبعیض آمیز و سیاست های «نابه حق اخلاقی» علیه ایران داشته باشند. چون منافع این قدرت ها ایجاب می کند باید ایران از سیاست های مضر و مخرب خود که در تضاد با سیاست ها و برنامه های آنان است، دست بردارد. از این رو است که ما باید به یک دیپلماسی عقلانی، واقعبینانه، منعطف و کارا برسیم که در عین رسیدن به اهداف و منافع خود، کمترین تبعات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک را برای ما در پی داشته باشد. پیرو این نکته مهم، من منتقد جدی دیپلماسی ایدئولوگ محمد جواد ظریف در دولت دوازدهم هستم.
این در حالی است که وزیر امور خارجه در دولت یازدهم یک وزیر امور خارجه ایدئولوژیک نبود، بلکه یک دیپلمات واقعی بود که به معنای واقعی سیاست خارجی درست، منطقی، منعطف و عقلانی را پیاده می کرد. اما متاسفانه به واسطه شرایط داخلی، تشدید فضای انتقادات علیه وی به واسطه تصویب و عملیاتی شدن برجام و متاسفانه اقدامات و تصمیمات غیر عقلانی و ظالمانه دونالد ترامپ که به ناحق این تصمیمات به پای محمد جواد ظریف نوشته شد، وزارت امور خارجه در دولت دوازدهم سیاست و دیپلماسی ایدئولوژیک را جایگزین کرد. در این راستا آقای ظریف به جای پیگیری های دیپلماتیک و فعالیتهای گسترده به مانند دولت یازدهم اکنون تنها به برخی واکنشها و مواضع ایدئولوژیک توئیتری علیه مقامات کاخ سفید و اروپایی ها بسنده کرده است. من هم معتقدم که اروپا و آمریکا اکنون در یک تبعیض آشکار به دنبال زورگویی علیه ایران هستند، اما نمی شود که با شعار وضعیت را اداره کرد. در این شرایط دیپلماسی منعطف است که میتواند اکنون چاره کار باشد. اتفاقاً نقدی که به آقای ظریف دارم این است که وی به جای سفر به ترکیه و روسیه میتوانست در این شرایط حساس به اروپا سفر کند و یا حداقل بعد از حضور در آنکارا و مسکو به برلین، پاریس و لندن هم میرفت تا شاید مانع از وقوع این شرایط شود.
به سوال ابتدایی بازگردیم. آیا اکنون آلمان، فرانسه و انگلستان ریسک حمایت از ایالات متحده آمریکا، ولو به قیمت از بین رفتن برجام را پذیرفتهاند؟
خیر. من هم معتقدم که علیرغم تمام فشارهایی که ایالات متحده آمریکا به اروپایی ها و اتحادیه اروپا برای ایجاد گسل با تهران و خروج از برجام داشته و دارند، کماکان لندن، پاریس و برلین خواهان حفظ برجام هستند. اتفاقا این سه کشور در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام سعی کردند در قطعنامه خود ضمن انتقاد به عملکرد تهران در پرونده هستهای و ملزم کردن جمهوری اسلامی ایران به انجام تعهدات برجامی و پیگیری همکاری های لازم با آژانس در بازرسی های اماکن مد نظر، از آن سو امتیازات جدی هم به ایالات متحده آمریکا ندهد. پیرو این نکته در تلاش اروپا برای تهیه پیش نویس قطعنامه ای به منظور محدود کردن تحریم تسلیحاتی ایران نیز شاهد پیگیری همین سیاست مشابه از سوی آلمان، فرانسه و انگلستان هستیم. به عبارت دیگر اروپایی ها در مجموع به این ارزیابی رسیده اند که تهدیدها و تبعات منفی ناشی از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران چندان جدی نخواهد بود. مضافا این که آلمان، فرانسه و انگلستان این باور را دارند حتی در صورت لغو تحریم تسلیحاتی ایران، چالش ها و مشکلات اقتصادی شدید داخلی و نیز تحریم هایی چون تحریم های بانکی، مالی و پولی اجازه نمی دهد که ایران به خرید گسترده و متنوع تسلیحاتی اقدام کند از این رو تروئیکای اروپایی برآنند که به منظور تعدیل برنامه های مخرب کاخ سفید و به تبع آن احتمال نشان دادن واکنشی انتحاری و قهرآمیر توسط ایران که برجام را نابود خواهد کرد و همچنین برای جلب نظر واشنگتن حجم بالقوه معاملات تسلیحاتی با ایران را محدود کنند. ولی در عین حال برای قانع کردن چین و روسیه این محدودیتها را در ابعاد و دوره زمانی محدودی اعمال کنند تا این دو کشور در شورای امنیت به چنین طرحی رای ممتنع بدهند.
به مسکو و پکن اشاره داشتید. در این خصوص دیروز پنج شنبه دیپلماتهای حاضر در نشست فصلی مجازی چهار روزه آژانس بین المللی انرژی اتمی عنوان کردند پس از مخالفتهای انجام شده به رهبری چین با قطعنامهای که خوستار توبیخ ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، این شورا به اجبار امروز جمعه خواستار برگزاری جلسه البته حضوری، نه مجازی برای تعیین تکلیف این قطعنامه به اصطلاح توبیخی یک صفحه ای آلمان، فرانسه و انگلستان علیه ایران شد. از نگاه شما چه سناریویی در جلسه ای که بنا به گفته ها و اخبار واصله تا ساعاتی دیگر برگزار خواهد شد در دستور کار اعضای شورای حکام علیه تهران است؟ واکنش روسیه و چین چه خواهد بود. اگر چه جلسه مجازی دیروز پنج شنبه اعضای شورای حکام روسیه به عنوان متحد ایران، به این شورا اعلام کرده که به تصویب قطعنامه علیه تهران نیازی نیست، اما چین به طور روشن با این قطعنامه مخالفت کرد و اتفاقا به واسطه مخالفت شدید پکن بوده که دبیر شورای حکام تصمیم گرفت که از اعضا بخواهد تا در جلسه امروز جمعه برای رایزنی بیشتر و احتمالا رای گیری به طور حضوری شرکت کنند. دلیل تفاوت شدت واکنش و مخالفت مسکو با پکن چیست؟ آیا روسیه میلی به حمایت از ایران ندارد؟
دو نکته بسیار مهم در سوال شما وجود داشت که باید به صورت جداگانه پاسخ داده شود؛ اولاً اگر در جلسه رای گیری امروز شورای حکام که به صورت حضوری برگزار می شود با قطعنامه توبیخی آلمان، فرانسه و انگلستان علیه ایران موافقت شود، قطعاً بستر و فضا برای ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت وجود خواهد داشت و در این صورت شرایط و وضعیت ایران پیچیده و بغرنج خواهد شد.
البته لحن متن قطعنامه نشان از این ندارد که تروئیکای اروپایی خواهان ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل باشند.
بله. همان گونه که قبل تر هم اشاره کردم کماکان لندن، پاریس و برلین خواهان حفظ برجام هستند. اتفاقا این سه کشور در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام سعی کردند در قطعنامه خود ضمن انتقاد به عملکرد تهران در پرونده هستهای و ملزم کردن جمهوری اسلامی ایران به انجام تعهدات برجامی و پیگیری همکاری های لازم با آژانس در بازرسی های اماکن مد نظر، از آن سو امتیازات جدی هم به ایالات متحده آمریکا ندهند. اما مسئلهای که احتمالاً باعث خواهد شد پرونده به به شورای امنیت ارجاع داده شود، واکنش ایران و مخالفت با عدم دسترسی بازرسان آژانس به اماکن مدنظر این آژانس است. اگر کماکان تهران مخالفت خود را با این بازرسی ها و دسترسی ها داشته باشد قطعاً در ادامه لحن اروپایی ها تندتر و شدیدتر خواهد شد. ضمن اینکه بسیاری معتقدند به واسطه فشار آمریکا بر انگلستان در دوران پسابرگزیت و نیز نیاز شدید لندن به حمایت واشنگتن احتمالاً کاخ سفید و دونالد ترامپ از امتیاز بریتانیا در برجام برای فعال کردن مکانیسم ماشه استفاده خواهند کرد. این مسئله هم خود میتواند پروسه را به شدت پیچیده و بغرنج کند. در خصوص روسیه من هم با شما موافقم. اتفاقات در جلسه مشترک خبری که در جریان سفر محمدجواد ظریف به مسکو و دیدار با آقای لاوروف، همتای روسش انجام گرفت، مشهود بود که کرملین چندان جدیت و مخالفت صریحی با اتفاقات روی داده در آژانس ندارد.
دلیل این عدم تمایل کرملین چیست؟
اکنون روسیه با ایران در سوریه به یک تضاد منافع رسیده است. چون مشکل ما با مسکو این است که روسیه به دنبال حفظ منافع خود در سوریه است، اما تهران به دنبال حفظ دولت بشار اسد است. مضاف این که با کاهش شدید بهای نفت در بازارهای جهانی اکنون مواضع مسکو و واشنگتن تا حدی به هم نزدیک شده، چرا که سیاست های ایالات متحده قدری باعث افزایش بهای نفت شده است. بنابراین مسکو تمایلی برای ایجاد تنش با آمریکا در این شرایط ندارد تا تحریم های بیشتری علیه کرملین به دنبال نداشته باشد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم روسیه هیچ گاه تمایلی به شکل گیری قدرت اتمی که توانایی برخورداری از سلاح هستهای در کنار مرزهایش داشته باشد، ندارد. حتی اگر این قدرت کشور دوست و حامی مسکو یعنی ایران باشد.
اما اگر قطعنامه مد نظر اروپایی ها امروز با همراهی اعضای شورای حکام آژانس تصویب شود واکنش ایران چه خواهد بود. اساساً پیگیری این سیاستها و دیپلماسی مخرب اروپا و آژانس و انجام این دست اقدامات در نهایت می تواند تهدیدهای مسئولین و مقامات داخلی ایران در خصوص کاهش همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی، کاهش اجازه دسترسی و نظارت به بازرسان و یا حتی خروج از ان. پی. تی را به همراه داشته باشد؟
واکنش هرچه باشد قطعاً وضعیت ایران را در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل پیچیده و بغرنج تر خواهد کرد و سبب شکلگیری تحریم های گسترده بین المللی علیه تهران خواهد شد. در این صورت قطعاً انزوای ایران در دستور کار قرار خواهد گرفت. خصوصاً اگر ایران در ذیل فصل ۷ منشور در شورای امنیت سازمان ملل قرار گیرد. آن زمان ایران وضعیتی مشابه با پرونده کره شمالی و شرایط سال های ابتدانی دهه ۹۰ شمسی را پیدا خواهد کرد.
نظر شما :