استیضاح ترامپ؛ وقتی رویکرد حزبی بر همه چیز غلبه می‌کند

۲۵ بهمن ۱۳۹۸ | ۱۱:۲۰ کد : ۱۹۸۹۵۴۷ سرخط اخبار

چشم‌پوشی سناتورهای جمهوری‌خواه از تخلفات ترامپ در جریان استیضاح وی نشان‌دهنده بیشتر شدن فاصله دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان و تبدیل شدن جامعه آمریکا به یک توده دوقطبی است.

گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس – مهدی پورصفا: «بیل کلینتون»، رییس‌جمهور اسبق آمریکا زمانی که توانست با اختلاف یک رای از کمند استیضاح مجلس سنا فرار کند، در اولین نطق خود به اشتباه خود در ماجرای رسوایی مونیکا لوینسکی اعتراف کرد و به مردم آمریکا قول داد تا اشتباهات خود را جبران کند. بر خلاف وی «دونالد ترامپ» نه‌تنها کوچکترین شرمساری از کشیده شدن کار خود به جریان استیضاح نداشت بلکه شادمانه در کاخ سفید جشن پیروزی گرفت و دمکرات‌ها را چپ و راست با سخنان نیش‌دار نواخت.

این تفاوت واکنش ناشی از برتری فضایل اخلاقی کلینتون نسبت به ترامپ نیست. بلکه باید دلیل آن را در جای دیگری جست. شاید بتوان سرنخ آن را در نحوه تعامل دو حزب اصلی در سنا پیرامون نحوه استیضاح دید. در سال 1998 زمانی که قرار بود نظام‌نامه استیضاح کلینتون در سنا به تصویب برسد، علی‌رغم اختلافات سنگین و برتری جمهوری‌خواهان در سنا، برای نشان دادن وحدت رویه سناتورها در برخورد با تخلفات رییس‌جمهور، نظامنامه با توافق هر دو طرف و با اجماع کامل به تصویب رسید.

بر خلاف سال 1998 این بار نه‌تنها هیچ توافقی بین دو طرف برای یک نظامنامه مشترک جهت استیضاح ایجاد نشد بلکه اکثریت جمهوری‌خواه کنگره اجازه حضور شاهدان در جلسه استیضاح را نیز ندادند. در نهایت تنها «میت رامنی» جمهوری‌خواه بود که نقش یهودای خائن را ایفا کرد و در یکی از دو بند استیضاح ترامپ به دموکرات‌ها پیوست. ترامپ نیز ارزش این پشتیبانی را می‌داند و تشکر ویژه او از «میچ مک‌کانل» رهبر جمهوری‌خواهان در سنا موید همین نکته است. با این تفاصیل سئوال اصلی اینجاست که چرا جمهوری‌خواهان چنین منسجم در پشت ترامپ جمع شده‌اند؟ شخصی که زمانی یک شورشی تمام‌عیار محسوب می‌شد و حالا ستاره این حزب محسوب می‌شود. آیا تلاش ترامپ برای زد و بند با اوکراین و سوء استفاده از قدرت برای حزب جمهوری‌خواه مهم نیست و یا پای مسائل دیگری در میان است؟

*تنفر، شاخصه اصلی جامعه آمریکا

دونالد ترامپ شاید برای نخبگان حزب جمهوری‌خواه همان‌قدر منفور باشد که برای دموکرات‌ها اما تنها ستاره امیدواری هسته سخت طرفداران حزب جمهوری‌خواه در مقابل خطراتی است که هویت آنان را مورد خطر قرار می‌دهد. همان گونه که ترامپ می‌گوید «دمکرات‌ها می‌خواهند آمریکا را تبدیل به چیزی کنند که شما آن را نمی‌خواهید. آن‌ها می‌خواهند دین، ارتش و دیوار محافظ شما را از بین ببرند.»

این سخنان ترامپ شاید برای نخبگان و دانشگاهیان آمریکایی عین فاشیسم به نظر برسد، اما واقعیت این است که در طول 20 سال گذشته جامعه آمریکا به سمت نوعی دوقطبی حاد حرکت کرده است. مهم‌ترین جلوه این دو قطبی در شکاف بین طرفداران حزب دموکرات و جمهوری‌خواهان است. در دهه 1960 تنها 5 درصد دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان نسبت به ازدواج فرزندان خود با شخصی از طرف مقابل حساسیت داشتند اما در شرایط فعلی بر طبق نظرسنجی موسسه تحقیقات مذهبی آتلانتیک 35 درصد از جمهوری‌خواهان و 45 درصد از دموکرات‌ها نسبت به این مسئله ابراز ناراحتی کرده‌اند.

بر اساس تحقیقات دانشگاه "وندربیلت" بسیاری از طرفداران دو آتشه دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان علاقه دارند تا معارضان طرف مقابل خود را به شکل حیوان تصور کنند؛ تصوری که می‌تواند در توجیه هرگونه خشونتی علیه طرف مقابل نقش اساسی داشته باشد. از هم اکنون می‌توان نشانه‌های گسترش این دو قطبی را مشاهده کرد. "سزار اوسیوک" بمب‌گذاری که قصد انفجار دفاتر حزبی دموکرات‌ها در سال 2018 را داشت، تماشاگر مشتاق شبکه فاکس‌نیوز بود. حمله به تظاهرات‌کنندگان ضد نژادپرستی در "شارلوت ویل" ویرجینیا نشانه‌ای دیگر از آغاز خشونت‌های سیاسی است.

*سفیدپوست‌ها تبدیل به اقلیت می‌شوند

برای درک این دوقطبی باید نگاه به تحولات ساختاری و جمعیتی در ایالات متحده داشت. جامعه آمریکا در حال گذر از یک تحول تاریخی است که هیچ جامعه‌ای آن را تجربه نکرده است. جامعه آمریکا همواره به عنوان جامعه‌ای سفیدپوست و مذهبی شناخته می‌شده اما شواهد جمعیت شناختی نشان می‌دهند که با وجود مهاجرت گسترده از نیمه دوم قرن 21 جمعیت سفیدپوست آمریکا در اقلیت قرار می‌گیرد. هم اکنون جمعیت اسپانیایی‌تبارها به 80 میلیون نفر رسیده است. بی‌جهت نیست که ترامپ ساختار دیوار و جلوگیری از ورود مهاجران را در دستور کار خود قرار داده و برای عقب‌راندن آن‌ها حتی دست به اعزام نیروی نظامی به مرزها می‌زند.

از سوی دیگر گسترش خُرد فرهنگ‌هایی همچون همجسنگرایی و اخلاق لیبرالی سبب شده طبقات مذهبی سفیدپوست نیز احساس نگرانی کنند. یک سوم از اوانجلیست‌های سفیدپوست احساس می‌کنند که در معرض تبعیض قرار دارند. کارگران سفیدپوست هم از این که کارخانه‌های آنان از سوی سرمایه‌گذاران و بانک‌های مورد حمایت دموکرات‌ها به چین فرستاده می‌شود، احساس تبعیض می‌کنند.

این هراس چندان هم بی دلیل نیست. "رویی تیشیرا" دانشمند علوم سیاسی و روزنامه‌نگار در سال  2002 به این نکته اشاره کرد که تغییرات مهاجرتی و گسترش خرده فرهنگ‌ها به دوره‌ای خواهد رسید که طرفداران حزب جمهوری‌خواه تبدیل به اقلیت دائمی ‌خواهند شد. وی در سال 2012 و پس از پیروزی اوباما این نکته را یادآوری کرد که دموکرات‌ها تا مدت‌ها می‌توانند در این سمت باقی بمانند. در طرف مقابل نیز"نیوت گینگریچ" رییس اسبق مجلس نمایندگان در دهه 90 میلادی نیز طرح کنترل دیوان عالی برای جلوگیری از تصویب قوانین سهل‌گرایانه مذهبی را  ارائه کرد که هم‌اکنون به صورت چراغ خاموش توسط ترامپ اداره می‌شود.

از سوی دیگر دادگاه عالی ایالتی تحت کنترل جمهوری‌خواهان تلاش می‌کند تا با ایجاد محدودیت‌های قوانین ایالتی جلوی حضور اقلیت‌ها را بگیرد. به عنوان مثال در ایالت ویسکانسین دموکرات‌ها نزدیک به 53 درصد آرا را به دست آوردند اما در نهایت 36 دصد کرسی‌های ایالتی را بدست آوردند. ترامپ هم از طریق قطع بودجه فدرال به دنبال تنبیه ایالت‌هایی است که هنوز به دنبال استقبال از پناهندگان هستند و یا فضا برای اقلیت‌ها باز می‌کنند.

*جمهوری‌خواهان صفوف خود را متحد می‌کنند

در سال 2012 و پس از شکست میت رامنی در برابر «باراک اوباما»، کمیته ملی حزب جمهوری‌خواه با بررسی نقاط  ضعف بر این نکته تاکید کرد که این حزب باید به دنبال تلاش بیشتر برای تاثیرگذاری بر زنان، سیاهپوستان، اقلیت‌ها و مهاجران باشد و بدون جذب آرای این طبقات امکان پیروزی در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری امکان‌پذیر نخواهد بود.

در طرف مقابل جناح افراطی حزب جمهوری‌خواه بر این نکته تاکید می‌کرد که باید با تمام توان برای پیروزی در انتخابات سال 2016 جنگید. «مایکل آنتون» از نویسندگان محافظه‌کار در اعلامیه‌ای به تمام طرفداران حزب جمهوری‌خواه اعلام کرد که سال 2016 آخرین مهلت برای مقابله با روند کاهش قدرت طبقات سفیدپوست است که از سال 1988 میلادی آغاز شده است.

به تدریج این تفکر در حزب جمهوری‌خواه جا افتاد که به جای تلاش برای جلب نظر سایر گروه‌ها باید صفوف داخلی حزب را متحد کرد. همان تفکری که به تدریج ترامپ را به ستاره اصلی حزب جمهوری‌خواه تبدیل کرد و حالا شوالیه‌ای است که می‌تواند مقابل تمام دموکرات‌ها مقاومت کند.

از همان زمان ریاست جمهوری وی تبدیل به تنها مانعی شده است که بین جمهوری‌خواهان و به سقوط به پرتگاه اقلیت قرار گرفته است.

*ترامپ تا چه اندازه در عمل به وعده‌های خود موفق بوده است

این که ترامپ تا چه اندازه توانسته امیدهای حامیان جمهوری‌خواه را برآورده کند تا حد زیادی نامشخص است اما نگاهی به آمارهای به دست آمده در حوزه‌های مختلف نشان می‌دهد که برخی موفقیت‌های ترامپ در اجرای برنامه‌هایش غیر قابل چشم پوشی است.

میزان ورود پناهندگان به آمریکا کاهش چشم‌گیری یافته است و خبری به راه افتادن کاروان چند ده هزار نفری برای ورود به خاک آمریکا نیست. به نظر می‌رسد که حتی پناهندگان آمریکای لاتین نیز امیدی به ورود به خاک آمریکا ندارند. علاوه بر این ترامپ ممنوعیت ورود شهروندان سایر کشور را نیز گسترده‌تر کرده است.

از دید طرفداران حزب جمهوری‌خواه هیچ رییس جمهور دیگری حاضر به چنین اقداماتی نخواهد شد تا بار دیگر تسلط سفیدپوستان را بر ایالات متحده آمریکا ثابت کند؛ تفکری که در فیلم تبلیغاتی اخیر در حساب توییتری ترامپ به نمایش در آمد و به طرز عجیبی یادآور مفهوم امپراطوری 1000 ساله رایش سوم است که به‌عنوان غایت حکومت هیتلر توسط «گوبلز» وزیر تبلیغات این رژیم تبلیغ می‌شد.

وضعیت فعلی آمریکا یک شباهت غریب تاریخی دیگر نیز دارد؛ تغییراتی که پیش از جنگ‌های انفصال آمریکا در دهه 50 به وجود آمد و منجر به آغاز بزرگترین جنگ داخلی این کشور شد.

*آمریکا در شرایط آغاز جنگ‌های انفصال

در نیمه اول قرن نوزدهم جامعه آمریکا در حال مواجهه تجربیات مشابهی بود. ایالت‌های شمالی با تکیه بر فرآیند سریع صنعتی شدن از حالت کشاورزی خارج و تبدیل به قدرت‌های صنعتی بزرگی شده بودند که دیگر نیازی به برده‌های سیاه‌پوست برای اداره کردن زمین‌های گسترده نداشتند.

در طرف مقابل در ایالت‌های جنوبی همچنان اقتصاد کشاورزی منبع اصلی درآمد سفیدپوستان بود. در غیاب ماشین‌های کشاورزی همچون کمباین‌ها نیروی انسانی برده‌ها بود که مزارع گسترده ذرت و پنبه را می‌چرخاندند. بدون برده‌ها کار هیچکدام از این مزارع نمی‌توانست ادامه پیدا کند.

شمالی‌ها از آزادی سیاه‌پوستان حمایت می‌کردند درحالی‌که چنین سخنانی به معنای اعلام جنگ بود. اوضاع به قدری وخیم بود که بسیاری از نمایندگان کنگره به صورت مسلح در صحن کنگره حضور می‌یافتند. این دو قطبی گسترده در نهایت به آغاز جنگ داخلی در آمریکا انجامید؛ جنگی که در نهایت به نابودی اقتصاد ایالت‌های جنوبی منجر شد. البته این نبردها منجر به آزادی سیاه‌پوستان نشد بلکه در نهایت آن‌ها به کارخانجات پارچه‌بافی و فلزکاری تبعید شدند.

حالا هم به نظر می‌رسد که با روی کار آمدن ترامپ شرایط مشابهی در آمریکا با تحولات قبلی شکل می‌گیرد. جمهوری‌خواهان با ترس گسترده از دموکرات‌های پشت سر ترامپ جمع شده‌اند و حاضر نیستند این موضع را از دست بدهند. شاید انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال جاری نقطه شروع این درگیری باشد و ترامپ از همین رو به دنبال ترساندن مردم آمریکا از سندرز به عنوان یک کمونیست است.

*دوران پرفراز و نشیب در انتظار آمریکا

استیضاح ترامپ نشان داد که نگاه حزبی و ترس از طرف مقابل در آمریکا بر همه چیز غلبه دارد. هیچ تخلفی از سوی ترامپ سبب نخواهد شد تا جمهوری‌خواهان از پشت سر وی کنار بروند، حتی اگر مطمئن باشند که او از قدرت خود در ماجرای اوکراین‌گیت سوءاستفاده کرده است. کمتر کسی شک داشت که ترامپ تخلفات واضحی در موضوع اوکراین انجام داده است.

سرانجام آنچه شرحش رفت با توجه به شرایط فعلی نامشخص است، اما یک نکته از هم اکنون روشن شده و آن هم این که آمریکا دوران پر فراز و نشیبی را پشت سر می‌گذرد.

انتهای پیام/


( ۱ )

نظر شما :