نقش کلیدی امریکا در حمله به کنسولگری ایران در نجف
مرحله انتقام گیری از جمهوری اسلامی ایران، نیروهای محور مقاومت و مرجعیت شروع شده است
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – شامگاه چهارشنبه جاری کنسولگری ایران در نجف مورد حمله و تعرض عده ای آشوب طلب قرار گرفت. پیرو این واقعه اغتشاشگران در عراق حدود یک ماه پیش کنسولگری کربلا را به آتش کشیده و یک سال قبل از این نیز کنسولگری ایران در بصره را آتش زدند. به موازات آن ما شاهد سفر معاون اول، دونالد ترامپ به عراق در ابتدای هفته جاری و حضور مارک میلی، رئیس جدید ستاد ارتش ایالات متحده در این کشور، آن هم به فاصله سه روز بعد از سفر مایک پنس و همزمانی این تحرکات دیپلماتک امریکایی ها بودیم. اما این همزمانی این سوال را در ذهن متبادر می کند که هدف یا اهداف این تحرکات با پوسته دیپلماتیک مقامات واشنگتن به عراق چیست؟ آیا ارتباطی میان حوادث چند هفته و روزهای گذشته با این تحرکات کاخ سفید وجود دارد؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی دقیق تر این مسئله، گفت وگویی را با امیر موسوی، مدیر مرکز تحقیقات استراتژیک و روابط بینالملل ایران، کارشناس مسائل خاورمیانه و پژوهشگر تحولات جهان عرب صورت داده است که در ادامه می خوانید:
با سفر معاون اول، دونالد ترامپ به عراق در ابتدای هفته جاری و حضور مارک میلی، رئیس جدید ستاد ارتش ایالات متحده در این کشور، آن هم به فاصله سه روز بعد از سفر مایک پنس و همزمانی این تحرکات دیپلماتک امریکایی ها با تحولات و اعتراضات عراق، به خصوص نجف اشرف و تعرض به کنسولگری ایران در این شهر این سوال را در ذهن متبادر می کند که هدف یا اهداف این تحرکات با پوسته دیپلماتیک مقامات واشنگتن به عراق چیست؟ آیا ارتباطی میان حوادث چند هفته و روزهای گذشته با این تحرکات کاخ سفید وجود دارد؟
پیش از آنکه به ارتباط با حرکات اخیر مقامات آمریکایی در عراق و ارتباط آن با مسئله اعتراضات مردمی در این کشور بپردازم باید عنوان کنم که اساساً حضور و نفوذ آمریکا به خصوص بعد از سال ۲۰۰۳ عامل اصلی تمام مشکلات و ناکارآمدی های سیستم و ساختار جدید است که بعد از سقوط رژیم بعث در عراق شکل گرفت. چون این نوع سیستمی که به واسطه دخالت آمریکایی ها در عراق به وجود آمد و شکلی دولت سهمیه ای را برای این کشور خلق کرد، موجب شده است که یک سیستم فساد زاد و در عین حال ناکارآمد در عراق روی کار آید. اما در پاسخ به سوال شما چنانی که در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی به واکاوی نقش ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای عربی منطقه در اعتراضات مردمی عراق پرداختم، دوباره بر این مسئله تاکید دارم که اکنون سه عامل نیروهای محور مقاومت، مرجعیت عراق و جمهوری اسلامی ایران که موجب نابودی داعش در عراق شد، به واسطه آغاز اعتراضات مردمی در بستر مطالبات به حق، فضای مناسبی برای موج سواری و انتقام گیری این کشورها از این سه عامل نابودی تروریسم در خاورمیانه شکل داده است. لذا بازیگران فرامنطقهای و منطقه ای سعی کردند که با منحرف کردن اعتراضات مردمی از مطالبات اقتصادی به سمت برخی خواسته های معنادار سیاسی و امنیتی منافع و مطامع خود را محقق کنند.
به هر حال این مثلث از عوامل موثر در نابودی داعش کماکان نگرانی اصلی و تهدید شماره یک طرح های آمریکا و عربستان برای خاورمیانه هستند و تا زمانی که این مثلث حضور فعالی در تحولات غرب آسیا داشته باشد واشنگتن، ریاض و تل آویو نمی توانند به منافع خود دست پیدا کنند. لذا اکنون تلاش شده است که از طریق برخی عوالم نفوذی در اعتراضات مردمی عراق زمینه برای حله به این مثلث شکل گیرد. چون یک ضلع این مثلث که مرجعیت عالیقدر عراق است، توانست با هوشمندی و نکته سنجی مانع از رشد و گسترش این تفکرات رادیکال در مردم عراق و با فتوای جهادشان این کشور را در مبارزه با تروریسم داعش کمک کردند. لذا اکنون متاسفانه جریاناتی درصدد توهین و حمله به مرجعیت عالیقدر عراق است.
محور دوم نیروهای نظامی محور مقاومت مانند حشدالشعبی و فرماندهان آن است که اکنون به طور جدی مورد حمله و آزار و اذیت قرار می گیرند. لذا می بینید برنامه جدی برای اتهام پرکنی علیه این نیروها شکل گرفته است. در کنار آن مهمترین ضلع این مثلث جمهوری اسلامی ایران است که اکنون کانون و آماج اتهامات و دروغ پراکنی در عراق و لبنان قرار گرفته است. در این راستا ما چند هفته پیش شاهد حمله به کنسولگری ایران در کربلا بودیم و اکنون هم با برخی تحرکات حمله به کنسولگری ایران در شهر نجف شکل گرفت. این نشان از یک برنامه سازمان یافته دارد تا روابط جمهوری اسلامی ایران با عراق که سرپل ارتباطی تهران با دیگر نیروهای محور مقاومت در سوریه، لبنان و فلسطین است، تحت الشعاع قرار گیرد.
در این راستا حمله به کنسولگری ایران در نجف توسط احمد شربه از دار و دسته "عدنان الزرفی"، استاندار اسبق نجف اشرف صورت گرفت که در حال حاضر وی (الزرفی) نماینده مجلس عراق و عضو فراکسیون نصر به رهبری حیدر العبادی، نخست وزیر سابق عراق است. الرزفی اکنون تحت حمایت کامل نیروهای آمریکایی پایگاه عین الاسد است. در عین حال این حمله با حمایت های مالی و رسانهای گسترده عربستان سعودی انجام شد، به گونهای که طبق اخبار هر کدام از عوامل حمله به کنسولگری ایران در نجف نزدیک به ۵۰ هزار دینار عراقی دریافت کردند و در جریان این حمله شاهد بودیم که به صورت مستقیم و زنده تعرض و آتش سوزی کنسولگری ایران در نجف مورد پوشش رسانههای سعودی قرار گرفت. حتی طبق اخبار قرار بود بعد از حمله به کنسولگری ایران در نجف تعرض به منزل و بیت آیت الله سیستانی نیز صورت گیرد. کما این که در همان شب شعارها و توهین هایی به این مرجع عالیقدر داده شد. پس می بینید که برنامه جدی بود. در آن سو اگر چه که برخی از عوامل این که تعرض به کنسولگری ایران در نجف دستگیر شده اند، اما به دلیل همان نکتهای که در آغاز به آن اشاره کردم یعنی وجود یک سیستمی که نتیجه دخالت آمریکاییهاست، نمیتوان انتظار داشت که محاکمه این عوامل صورت گیرد. چون اکنون نه رئیس جمهور، نه نخست وزیر و نه وزیر امور خارجه نمیتوانند نقش موثری در کنترل و مدیریت شرایط در عراق داشته باشد.
در کنار این نکته مهم شما پیرامون تاثیر سه عامل نیروهای محور مقاومت، مرجعیت و جمهوری اسلامی ایران در نابودی تروریسم، اکنون برخی از کارشناسان معتقدند حضور مقامات کاخ سفید در عراق تلاش برای احیای داعش در این کشور است که به واسطه گسترده شدن فضای اعتراضات مردمی فرصت مناسبی را در اختیار واشنگتن برای این منظور قرار داده است. ارزیابی شما در رابطه چیست؟
قطعاً چنین است. اکنون نزدیک به ۱۱ هزار داعشی از شرق فرات وارد عراق شده اند. در کنار آن با فراری دادن نزدیک به ۱۶ هزار داعشی که قبلا از مناطق مختلف عراق پاکسازی شده بودند، دوباره این نیروها در نزدیکی مناطق پایگاه عین الاسد آمریکایی ها اسکان داده شده اند و توسط همین آمریکاییها آموزش دیده و آماده سازی شده اند. به موازات آن نزدیک به ۱۵ هزار نیروی متشکل از جوانان قبایل و عشایر اهل سنت غرب عراق به خصوص در استان الانبار، موسوم به نیروهای "بیداری الانبار" توسط آمریکا و با پول سعودی ها و اماراتی ها مسلح شده اند. اینها علاوه بر۶ هزار داعشی زندانی است که اکنون در زندان الحوت ذیقار هستند. یعنی اکنون نزدیک به ۴۸ هزار تا ۵۰ هزار نیروی داعشی در عراق آماده رزم هستند. اما مشکل و چالش جدی مسئله رهبری و مدیریت نیروها است که بعد از مرگ ابوبکر البغدادی هنوز جای سوال و اما و اگر دارد که چه کسی می تواند این نقش را بر عهده بگیرد. با این تفاسیر اکنون آمریکا با حمایتهای مالی و تسلیحاتی سعودی و امارات به دنبال آن هستند که دوباره تروریست ها درعراق احیاء کنند. چون کاخ سفید بر این واقعیت اشراف دارد که نه واشنگتن، نه ریاض، نه ابوظبی و نه تلآویو توان مبارزه با نیروهای محور مقاومت و نفوذ ایران در غرب آسیا را ندارند، مگر آنکه همین نیروهای داعش بتوانند در سایه نگاه ایدئولوژیک خود، با قدرت تخریبی بالا و سبوعیتشان نیروهای محور مقاومت را در منطقه درگیر کنند.
پس پیرو نکته شما آیا به واسطه درگیر بودن نیروهای محور مقاومت به خصوص حشدالشعبی در مدیریت و کنترل اعتراضات مردمی در استان های شیعه نشین، آیا توان و نیروی کافی برای تقابل با۵۰ هزار داعشی که شما به آن اشاره کردید، وجود دارد؟
اتفاقاً اکنون آمریکایی ها و سعودی ها نیز با تحلیل و برآورد غلط خود بر این باورند که به دلیل وجود اعتراضات مردمی، فضای مناسبی برای احیای داعش در عراق وجود دارد و به واسطه آنکه برخی نیروهای محور مقاومت اکنون بخشی از تمرکز خود را روی مدیریت و کنترل ناامنی ها در بستر این اعتراضات گذاشته اند، از توان آنها برای مبارزه و جهاد کاسته خواهد شد در صورتی که ما شاهد بودیم در همان سال ۲۰۱۴ که داعش بیشتر مناطق سوریه و یک سوم عراق را درگیر کرده بود، همین نیروها توانستند باعث نابودی تروریسم شوند؛ اما واقعیت این است که اکنون شرایط به شدت متفاوت از سال ۲۰۱۴ است و نیروهای حشد الشعبی به شدت آموزش دیده، سازماندهی شده و هماهنگ عمل می کنند، در کنار آن سال ها مبارزه با داعش، نیروهای حشدالشعبی را به شدت زبده تر از گذشته کرده است. مضافا آن که داعش اکنون دیگر در عراق، سوریه و لبنان جایی برای تنفس و حیات ندارد.
چنان که مطرح شد سفر مقامات آمریکایی به عراق در بحبوحه اعتراضات مشروع مردمی انجام گرفته است؛ اعتراضاتی که از یک ماه پیش آغاز شده و مهمترین خواستههای مشروع معترضان، تدوین قانون اساسی جدید، اصلاح قانون انتخابات و در ادامه ریشهکن کردن فساد، تعقیب قانونی تمامی افراد مفسد، بازگرداندن اموال به سرقت رفته و لغو تمامی انواع سهمیهبندیهای فرقهای است. ولی پیش از این سفر نیز در 15 نوامبر/24 آبان ماه دیدار و رایزنی میان بشیر حداد، نائب رئیس مجلس عراق و متیو تولر، سفیر ایالات متحده آمریکا با محوریت بررسی تغییر قانون اساسی در عراق شکل انجام شد که در آن دیدار مسائل دیگری نظیر وضعیت امنیتی و سیاسی در عراق و منطقه خاورمیانه، روند اصلاحات در دولت مرکزی بغداد و پاسخگویی به خواسته و مطالبات معترضین عراقی نیز مورد بررسی طرفین قرار گرفت. اما سوال مهم اینجا است که واشنگتن در این شرایط چرا به تغییر قانون اساسی در عراق توجه جدی تری دارد و به نسبت دیگر موضوعات و مطالبات مردمی در این کشور، علاقه و تمرکز بیشتری به اصلاح و تغییر قانون در عراق پیدا کرده است؟ کاخ سفید در پس این تحرکات خود در عراق با محوریت تغییر قانون اساسی، چه برنامه، هدف و طرحی را دنبال می کند؟
ببینید مسئله تغییر قانون اساسی اکنون از نگاه آمریکایی ها به صورت وارونه تعبیر و تفسیر می شود. یعنی اینکه کاخ سفید سعی دارد با تحریک اربیل و برخی از مناطق اهل سنت، به خصوص الانبار آنان را به سمتی سوق دهد که با مخالفت صریح نسبت به تغییر قانون اساسی و از بین رفتن سیستم پارلمانی، بستر را برای تجزیه عراق شکل دهند. این تلاش ها مربوط به امرزو نیست. در این راستا جو بایدن، معاون اول اوباما نیز تلاشهای زیادی برای تجزیه عراق به سه خودمختاری را به کار بست که به شکست انجامید. اکنون هم طبق اخبار واصله مقامات آمریکایی با تحریک برخی از مسئولین غرب عراق سعی کردند دوباره مسئله ایجاد فدرالیسم اهل سنت را مطرح کنند. البته در کنار آن من معتقدم اکنون بحث کلان تر و جدی تر از مسئله تجزیه عراق است. چون به نظر می رسد این تلاش ها برای تجزیه کلیه کشورهای محور مقاومت از عراق تا سوریه و لبنان در دستور کار باشد.
اما در این میان سوال مهمی که مطرح است به این مسئله باز میگردد که اگرچه تلاش هایی برای ایجاد ناامنی در بستر اعتراضات مردمی به واسطه افزایش نرخ بنزین در داخل کشور صورت گرفت، اما این تلاش ها وبرنامه ها در کمتر از ۴۸ ساعت مدیریت شد، ولی چرا اعتراضات مردمی در عراق و لبنان که اکنون با گذشت بیش از یک ماه به یک چالش بسیار بزرگ برای دولت مرکزی بغداد و بیروت بدل شده است و حتی باعث قربانی شدن سعد حریری، نخست وزیر لبنان و متزلزل شدن دولت عادل عبدالمهدی، همتای عراقیش شده است، قابل کنترل و مدیریت نیست؟
در پاسخ به این سوال مهم شما باید گفت که وجود چهار عامل سبب شده است که وضعیت ایران متفاوت از دو کشور عراق و لبنان باشد و وجود همین چهار عامل میتواند ایران را در برخورد با مقوله هایی مانند اعتراضات، اغتشاشات و ناامنی ها موفق کند و از بغرنج شدن شرایط جلوگیری نماید؛ اولین عامل به آگاهی و بصیرت مردم ایران باز می گردد. اگر چه جامعه مطالبات و اعتراضات به حقی در سایه برخی مشکلات و نقایص معیشتی و اقتصادی دارد، اما همواره خط قرمز خود را ناامنی و تلاش برای از بین بردن ساختار سیاسی در کشور می داند. لذا همین جامعه معترض خط اعتراض را از آشوب جدا می کند. چنانی که ملت در طول روزهای اخیر با راهپیمایی هایشان، حمایت های گسترده ای از نظام جمهوری اسلامی ایران داشتند. اما متاسفانه این آگاهی و بصیرت، به خصوص در مورد مردم عراق وجود ندارد. یعنی اکنون مردم به واسطه تحریک برخی جریان های سیاسی مردم عراق نمی توانند خط آشوب و فتنه را از اعتراضات به حق خود جدا کنند و متاسفانه همین مسئله سبب شده است که میزان خسارت ها و آمار کشته ها و قربانیان اعتراضات مردمی به واسطه خلط شدن آن با جریان آشوب و فتنه به شدت بالا رود و به همین دلیل، هزینه های جبران ناپذیری به عراق تحمیل شود. البته کمابیش همین چالش برای لبنان نیز وجود دارد.
نکته دوم وجود رهبری جمهوری اسلامی ایران است که می تواند فصل الخطاب مسائل و بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشور باشد. متاسفانه نبود این عامل در عراق و لبنان سبب شده است که اعتراضات مردمی روز به روز تشدید شود و در ادامه این اعتراضات از خط اعتراضی خود فاصله بگیرد و به سمت اغتشاش و آشوب منحرف شود. مسئله سوم وجود نظام سازماندهی شده در ایران است. اگر چه در برخی مقاطع تصمیمات و اقدامات اشتباه توسط دولت صورت گرفته است، اما وجود یک نظام ساختارمند سبب شده است که جبران اشتباهات در کوتاه ترین زمان ممکن مانع از تشدید بحرن شود. مثلاً در خصوص افزایش نرخ بنزین دولت دست به تخصیص درآمد ناشی از آن به ۶۰ میلیون ایرانی زد و تا اندازه ای از شدت اعتراضات بکاهد.
ولی اکنون به واسطه دولت سهمیه ای و همچنین سایه سنگین اقوام، مذاهب و عشایر در لبنان و عراق، دولت های بغداد و بیروت قادر به اتخاذ تصمیم واحدی برای رفع چالش ها و مدیریت و کنترل شرایط نباشند. اکنون در لبنان دولت برای اختصاص کمک های معیشتی به مردم با یک سردرگمی مواجه است. در کنار آن همین نبود ثبات در تصمیم گیری دولت سبب شده است که وضعیت درمانی در لبنان روز به روز وخیم تر شود؛ نظام آموزشی با یک بن بست روبه رو شده است. حتی کار به جایی رسیده است که اکنون نزدیک به ۴۸ ساعت است پمپ بنزین های لبنان قادر به سوخت رسانی به مردم نیستند. چون دولتی برای سازماندهی و مدیریت شرایط وجود ندارد. اما در ایران یک نظام سیاسی وجود دارد که مسئولین به فکر حل مشکلات مردم هستند. به هر حال نقیصه، چالش و مشکل وجود دارد، ولی وجود یک دولت مستقر می تواند مانع از تشدید بحران شود. اما عامل چهارم که کمک بسیار جدی به ایران در برخورد موفق با مسائلی مانند اعتراض و اغتشاش کرده است، نبود سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران ست. چون واقعا این مسئله یک امتیاز برای ایران در کنترل و مدیریت آشوب ها محسوب می شود. شما شاهدید که سفارت آمریکا در بغداد و بیروت هفته ها است که به جولانگاه عوامل تداوم و تشدید اغتشاش و ناامنی در این دو کشور بدل شده است. حتی کار به جایی رسیده است که علنا تمام سفارت و کنسولگری های آمریکا در این دو کشور اقدام به حمایت رسانهای، مالی و آموزشی عوامل اغتشاش کرده اند. در این راستا آمریکا پا را فراتر از حمایت از آشوب می گذارد. پیرو این نکته ترامپ دیروز پنج شنبه قانون حمایت از معترضات هنگ کنگی را امضاء کرد. پس می بینید که نبود سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران چه برکات و آثار خوبی را برای ایران در این چهل سال به دنبال داشته است. البته این بدان معنا نیست که آمریکا از طریق دیگر از سفارتخانه ها نخواهد به طور غیر مستقیم دخالت های خود را در امور ایران داشته باشد.
نظر شما :