چرا ایران به غرب بی اعتماد است
موانع مذاکره ایران با آمریکا از دیدگاه رویکرد ادراکی
نویسنده: روح الله سوری، کارشناس ارشد روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: یکی از رویکردهایی که در بررسی سیاست خارجی میتواند مورد استفاده قرار گیرد رویکرد ادراکی است. وجه اصلی رویکرد ادراکی تمرکز بر سطح تحلیل فردی و اتکا بر مبانی روان شناختی است. از آنجا که مفهوم عقلانیت کامل در تبیین سیاست خارجی با مشکلات و چالشهایی مواجه است این رویکرد بر اهمیت درک و شناخت به عنوان تفسیر اشخاص از محیط و برداشتهایی که در نتیجه تجربه شکل میگیرد تاکید میکند.
از نگاه رویکرد مذکور محیط و عوامل مادی از طریق فرایندهای ادراکی تاثیر خود را بر جا میگذارند به همین خاطر هر محرکی همیشه به واکنش مشابه و از قبل تعیین شده ای نخواهد انجامید.
این دیدگاه به میانبرهای ادراکی اشاره دارد که افراد از طریق آن به تصمیمگیری میرسند که از جمله این میانبرها میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
- خطای مربوط به خصیصه بنیادین: بر اساس این میانبر اشخاص در توضیح کنش دیگران به جای نگاه به عوامل بیرونی بیشتر به عوامل درونی و تمایلات افراد نگاه میکنند. مثلا فرض بر این است که یک فرد تهاجمی همیشه تهاجمی عمل میکند و یا به عنوان مثالی دیگر واکنش آمریکا به اقدامات خشونت آمیز فلسطینیها در بیشتر مواقع به صورتی است که این رفتارها اقدامی تروریستی قلمداد میشود در حالی که انجام همین اقدامات از سوی اسرائیل نوعی دفاع از خود تفسیر میشود.
- درس گرفتن از تاریخ که در اینجا رجوع به تاریخ و ذهنیتهای شکل گرفته طی تاریخ عامل تاثیرگذار به حساب میآید.
- تاثیر تعهد بر منجمد شدن سیاست ها: وقتی سیاستمداران خود را به اقدام یا مجموعهای از اقدامات متوالی متعهد میسازند تغییر مسیر برایشان دشوار میشود مخصوصا وقتی این تعهد بصورت عمومی اعلام هم شده باشد.
جوزف دریورا از پیشگامان وارد کردن مباحث روان شناختی ادراکی به سیاست خارجی است. از دیدگاه دریورا انسانها به محرکهای بیرونی پاسخ نمی دهند بلکه به برداشتهای خود از آن پاسخ میدهند.
از نگاه رابرت جرویس نیز تصورات و برداشتهای کنشگران نقشی تعیین کننده در تصمیمگیری و سیاستها دارد. از نگاه وی در شرایط مشابه بینالمللی و داخلی، افراد واکنشهای متفاوتی خواهند داشت. رابرت جرویس بر این عقیده است که باورها بسیار حائز اهمیت هستند و از دیدگاه وی در واقع باور اکثر آمریکاییها به نظریه دومینو باعث شکل گیری جنگ ویتنام شد.
موضوع دیگری که دررویکرد ادراکی مورد توجه قرار میگیرد "رمزگان عملیاتی" یا چیزی است که نگارنده آن را کدهای رفتاری مینامد. رمزگان عملیاتی برای اشاره به جهانبینی، ارزشها و گنجینههای پاسخ هر فرد به کار میرود و در واقع مجموعهای از باورهاست که به یک نظام اعتقادی شکل میدهند.
در نهایت باید به"نظریه چشم انداز" اشاره کرد. این نظریه روی این نکته تاکید میکند که از نظر افراد اجتناب از ضرر مهمتر از کسب سود است و افراد برای جلوگیری از زیان راحتتر ریسک میکنند تا کسب سود جدید.
حال اگر بخواهیم از موضوع مذاکره میان ایران و آمریکا در شرایط جدید یعنی خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای شدید و گسترده علیه ایران بر اساس رویکرد ادراکی تحلیلی ارائه کنیم لازم است که بر مجموعه ای از برداشتها، ادراکات و باورهای موجود در میان تصمیم گیرندگان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران متمرکز شویم.
در ابتدا باید گفت که با توجه به ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران در موضوع سیاست خارجی بطور عام و مذاکره با آمریکا به طور خاص، شخص رهبر نقش تعیین کننده و به عبارت دقیقتر نقش اول و آخر را دارد. تردیدی نمیتوان داشت که تصمیم برای برقراری مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما که در نهایت منجر به شکل گیری توافق هستهای شد تصمیمی از سوی شخص اول نظام بوده است و اگر چنین اجازهای از ابتدا صادر نمیشد ما الآن شاهد توافقی به نام برجام نبودیم. به همین خاطر به نظر میرسد به منظور تحلیل مذاکره میان ایران و آمریکا از دیدگاه رویکرد ادراکی، باید برداشتها و باورهای مقام معظم رهبری ایران که منجر به تقویت "راهبرد عدم مذاکره" شده است مورد بررسی قرار گیرد.
باور و برداشت مرکزی رهبر جمهوری اسلامی ایران نسبت به دولتهای آمریکا وجود نوعی بی اعتمادی نسبت به غرب به طور عام و آمریکا به طور خاص است. آیت الله خامنهای به صراحت در سخنان خود راجع به برجام بیان کردهاند که از همان ابتدا و پیش از شروع مذاکرات منتهی به برجام نسبت به آمریکاییها بی اعتماد بوده است اما به هرحال با توجه به شرایط، تصمیم گرفته شد که مسیر مذاکره آزمایش شود. در واقع بر اساس مدل ادراکی میتوان گفت که در اینجا رهبر انقلاب بدون تغییر در باورهای خود نسبت به غرب اقدام به مذاکره مستقیم با آمریکا کردهاند. شاید ادامه ریاست جمهوری اوباما و نگاه متفاوت تیم ایشان نسبت به ایران در نهایت همانطور که دیدگاه ادراکی میگوید میتوانست در تغییر باورها نسبت به آمریکا تا حدودی موثر واقع شود اما به هر حال تغییر رییس جمهوری و میزبانی کاخ سفید از چهرهای جدید و جنجالی نه تنها به چنین مسالهای منجر نشد که حتی با افزایش فشارها علیه ایران و خروج آمریکا از برجام بیاعتمادی رهبر ایران نسبت به آمریکا را افزایش داد تا جایی که ایشان مذاکره با آمریکا را به سم تشبیه و هدف آمریکا از مذاکره را تسلیم ایران در جهت پیشبرد اهداف آمریکا عنوان کردند.
در اینجا میتوان به تاثیر یکی از میانبرهای مورد نظر رویکرد ادراکی یعنی درس گرفتن از تاریخ در شکل گیری بی اعتمادی آیتالله خامنهای نسبت به آمریکا اشاره کرد. در دیدگاه آیتالله خامنهای کودتای 28 مرداد، جنگ ایران و عراق و تحریمهای همیشگی آمریکا علیه ایران از جمله فاکتورهای تاثیرگذار در این بی اعتمادی است. اما مهمتر از همه خروج آمریکا از برجام، اعمال مجدد تحریم ها و حتی عدم توانایی اروپا برای اجرایی شدن سازوکار مالی از مهمترین عواملی هستند که از دیدگاه رهبر ایران مذاکره مجدد با آمریکا را منتفی میکند.
یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر مصمم شدن رهبر جمهوری اسلامی ایران برای عدم مذاکره با آمریکا به عامل "خصیصه بنیادین" بر میگردد بر اساس رویکرد ادراکی اشخاص در توضیح کنش دیگران به جای نگاه کردن به عوامل بیرونی بیشتر به تمایلات درونی آنها نگاه میکنند. نگاه جمهوری اسلامی ایران (رهبر) نسبت به غرب و آمریکا همواره حاکی از وجود نوعی بدذاتی و بدنیتی این کشور در مقابل ایران است و این خصیصه بنیادین رفتار رهبر ایران در مواجهه با آمریکا را از خود متاثر ساخته است.
تاثیر تعهد بر منجمد شدن سیاستها نیز از جمله دیگر عواملی است که در عدم مذاکره ایران با آمریکا صاحب نقش است بر اساس این عامل متعهد شدن سیاستمداران به مجموعهای از اقدامات باعث میشود که ایجاد تغییر در مسیر انتخاب شده دشوار باشد بدین ترتیب به نظر میرسد که تاکید صریح مقام معظم رهبری بر عدم مذاکره قطعی با آمریکا و سم دانستن آن، تغییر در مسیر اعلام شده را تا حدود زیادی سخت کرده است.
نظریه چشم انداز هم یکی از مباحث مهم در رویکرد ادراکی است که بر اساس این نظریه همانطور که گفته شد افراد در ممانعت از زیان ریسک پذیرتر هستند. به نظر میرسد که از نگاه رهبر ایران مذاکره با آمریکا به معنای از دست دادن داراییهای کنونی جمهوری اسلامی ایران یعنی توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران است به همین خاطر ریسک حفاظت از وضعیت موجود بر از دست دادن داشتهها ارجحیت دارد.
بنابراین به نظر می آید که تصویر ذهنی و برداشت شخص اول نظام که نقش اصلی در صدور مجوز برای مذاکره یا جنگ را دارد عامل اصلی شکل نگرفتن مذاکره میان ایران و آمریکا تا این لحظه باشد.
نظر شما :