نگاهی به عملکرد دستگاه سیاست خارجی کشور در سال ۹۷
استعفای ظریف بزرگترین گل به خودی بود؟!
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – سال ۱۳۹۷ که روزهای پایانی آن را سپری میکنیم، سال بسیار سختی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، آن هم با خروج ترامپ از برجام بود؛ به گونه ای که هنوز تبعات این اقدام دامن وزارت امور خارجه را برای سال های بعد هم گرفته است. در سایه این مسئله به نظر می رسد که وزارت امور خارجه در ضمن تلاش برای حفظ برجام بعد از خروج امریکا از آن، در مسائل منطقه ای نیز با چالش های جدی مواجه بوده است. دیپلماسی ایرانی برای ارزیابی کارنامه وزارت امورخارجه در سالی که گذشت، گفت و گویی را با محمدصادق کوشکی، کارشناس مسائل سیاسی صورت داده است که از نظر می گذرانید:
در راستای ارزیابی کارنامه وزارت امور خارجه و شخص وزیر در سال جاری شمسی که روزهای پایانی آن را سپری میکنیم برخی بر این باورند که به دلیل فشارهای ایالات متحده آمریکا بعد از خروج از توافق هسته ای، تهران ناگزیر از افزایش میزان تلاش های دیپلماتیک خود با محوریت کشورهای اروپایی بوده است و به موازات آن باز هم مناسبات منطقه با همسایگان در حاشیه قرار گرفت. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
برخلاف این نگاه این دوستان من معتقدم که این کمکاری تنها مربوط به امسال نیست، بلکه در پنج سال گذشته این رویه به یک دستور کار ثابت در وزارت امور خارجه بدل شده است. برخلاف تمام گفتهها و مواضع آقای محمدجواد ظریف مبنی بر تلاش در خصوص چند جانبه گرایی، ایشان و عوامل زیردستش تنها قاره سبز را نقطه امید در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دادند و متاسفانه مانند دیپلماسی دوران ناصرالدین شاهی نگاهی تک قطبی را در این سالها در یش گرفتند. اگر چه در سال ۱۳۹۷ ما با خروج دونالد ترامپ از برجام مواجه شدیم و همین مسئله باعث کم کاری در مناسبات سیاسی ایران با همسایگان شد، اما سوال اینجا است چرا پیش از این روابط ما با همسایگان در دستور کار قرار نداشت؟ همین تعریف غلط در سیاست خارجی دولت حسن روحانی ضربات بسیار جدی بر دیگر ابعاد کشور داشته است. چرا که وزارت امور خارجه تمام تخم مرغ های دیپلماسی را در سبد برجام و گسترش مناسبات با بلوک غرب قرار داده است. از آن سو چون این وزارت امور خارجه مرکز ثقل دیپلماتیک جهان را اروپا و آمریکا میداند هر رفتار و اقدام تحقیر آمیز و توهین آمیزی را قبول می کند و نهایت واکنش آنها به یک موضوع سیاسی و دیپلماتیک کم رمق محدود می شود که در سال کنونی نیز مصداق و مثال های آن را کم نداشتیم. آقای روحانی و دولت ایشان با شعار بازگرداندن عزت و اعتبار به پاسپورت ایران در انتخابات شرکت کرد. اکنون ماه هاست که حتی دیپلماتهای ما با پاسپورت سیاسی و دیپلماتیک در کشورهای دیگر بازداشت شدند و وزارت امور خارجه کوچک ترین واکنشی در این خصوص نداشته است. اما اگر مصداق همین رفتار برای یک کشور آفریقایی بسیار کوچک روی می داد چه واکنشهای تندی را در پی داشت، اما کشور قدرتمند و مهمی مانند ایران با چنین دیپلماسی فشلی به این وضع دچار شده است.
کم کاری دیگر به ضعف در پرداختن به مقوله دیپلماسی عمومی بازمیگردد. آقای محمدجواد ظریف باید پاسخ دهند که سهم دیپلماسی عمومی در وزارت امور خارجه کجاست؟ شما اگر به وزارت امور خارجه دیگر کشورها نگاه کنید میبینید که بودجه، تکالیف و دستاوردهای دیپلماسی عمومی آنها مشخص است. اما از آن سو در طول این سالها شاهد هستیم که وزارت امور خارجه کوچکترین تلاشی برای تعالی دیپلماسی عمومی نداشته اند و هیچ گونه کوششی برای تعامل با اساتید دانشگاه و کارشناسان سیاست خارجی را در دستور کار خود قرار ندادند. حتی وزیر امور خارجه و دیگر اعضای دستگاه سیاست خارجی هیچ گاه جلسه ای را به منتقدین خود نگذاشتهاند، اما از آن سو کوچک ترین فرصتی را برای مصاحبه با روزنامه ها و رسانه های غربی از دست نمیدهند. آیا این نشان از ترس وزیر امور خارجه ندارد که نمی خواهد پاسخگوی منتقدین خود باشد؟
به تلاش برای حفظ مناسبات با قاره سبز اشاره داشتید. شاید دلیل تلاشها برای حفظ مناسبات و روابط با قاره سبز این باشد که تهران سعی دارد که اتحادیه اروپا نیز در جبهه آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی قرار نگیرد تا دایره فشارها بر ایران افزایش پیدا نکند؟
اتفاقا نکته مهم اینجاست که چه بخواهیم و چه نخواهیم واقعیتهای میدانی نشان از این دارد که اتحادیه اروپا نیز در جبهه آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی قرار دارد. شما در مسئله دیپلماسی منطقه ای و توان موشکی شاهدید که مواضع کشورهای اروپایی به مراتب تندتر از واشنگتن و تلآویو است. از سوی دیگر این نگاه همان گونه که گفتم تنها نشان از این دارد که محمد جواد ظریف نیز مانند ناصرالدین شاه مناسبات سیاسی جهان را تحلیل میکند. مگر در ماه های بعد از خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای تا به امروز که تلاشهای دستگاه سیاست خارجی برای حفظ مناسبات با اتحادیه اروپا افزایش پیدا کرده است، چه سود و عایدی برای ایران در پی داشته است؟ اساسا ایران می تواند انتظار داشته باشد در بستر واقعیات و نفوذ بسیار بالای اقتصادی و تجاری آمریکا بر اتحادیه اروپا واکنش جدی را از قاره سبز در برابر اقدامات کاخ سفید ببیند؟
در همین سال ۱۳۹۷ شاهد سفر 5 روزه مفصلی از طرف آقای ظریف به عراق بودیم که بعد مقدمات سفر 3 روزه روحانی نیز فراهم شد، چرا مانند این سفرها در سال های پیشین صورت نگرفت، آن هم عراقی که می توانیم در سایه مناسبات تجاری با آن سالانه نزدیک به ۷ تا ۸ میلیارد دلار درآمد داشته باشیم. ولی از آن سو تمام تلاشهای ما با کشورهای اروپایی به اینستکسی محدود شده است که سرمایه آن تنها ۳ هزار یورو است. یعنی سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان هر کدام هزار یورو برای این سازوکار مالی سرمایه گذاری کرده اند. آیا این واقعیت تلخ سیاست خارجی ما در سال 1397به یک جوک شبیه نیست؟
ولی جناب کوشکی به صراحت عنوان کنم آیا اگر همان چراغ سبزی که از طرف نظام برای انجام مذاکرات هسته ای به آقای ظریف داده شد، برای مناسبات منطقه ای مانند عربستان، امارات متحده عربی، بحرین و غیره هم داده میشد و از آن سو برخی موازی کاری ها و تصدی گری های نهادهای فرادولتی تعدیل پیدا میکرد، نه این که از بین رود، آیا محمد جواد ظریف در افزایش مناسبات منطقه ای با همسایگان موفق عمل نمی کرد؟ به موازات آن اگر برخی تلاش ها برای تخریب توافق هسته ای صورت نمی گرفت شاید ما هنوز در سال 1397 شاهد حضور واشنگتن در برجام هم می بودیم؟
ببینید مسئله بر سر روابط با عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین نیست، ما هنوز در خصوص برخی از کشورهایی که با آنها مناسبات بسیار خوبی داریم و به تبعش میتوانیم در سایه گسترش مناسبات با آنها سودهای سرشاری را نصیب خود کنیم با کم کاری فاحش دولت و وزارت امورخارجه مواجهیم. چرا ما حفظ و گسترش روابط با این دوستان خود را در این 6 سال رها کرده ایم و در ازایش سراغ دشمنان منطقه خود برویم؟ شما انتظار دارید که ما اکنون دوستان خود را رها کنیم و به فکر تعدیل مناسبات با دشمنان باشیم. از طرف دیگر زمانی که عربستان سعودی نزدیک به ۷ هزار موشک با برد ۳ هزار کیلومتر را در اختیار دارد ما باید چه نگاهی به این کشور داشته باشیم؟ اگر اکنون نگاه خصمانه محمد بن سلمان به جمهوری اسلامی ایران با واکنش نرم ما همراه شود چه توهمی را در ریاض ایجاد می کند؟ من به شما این اطمینان را می دهم که محمد بن سلمان در سال ۱۳۹۷ هجری شمسی همان نقش صدام حسین را در سال ۱۳۵۹ ایفا می کند. ما در مقابل گرگِ گرسنه مسلح نباید کوچکترین واکنش منعطفی را نشان دهیم، چرا که این واکنش ها باعث زیادهخواهی برخی از کشورها خواهد شد.
مضافا زمانی که چندسال پیش عربستان در مراسم حج چند صد زائر ما را قتل عام می کند و از آن سو محمد جواد ظریف در یک روز بالای ۳۰ بار با عادل الجبیر، وزیر امور خارجه سعودی ها تماس میگیرد که پاسخی هم دریافت نمی کند، نشان از تحقیر ایران ندارد؟ از طرف دیگر مردم ایران صحنه زانو زدن وزیر امور خارجه کشورمان در برابر امیر کویت که زمانی از حامیان جدی بعث در حمله به ایران را چگونه باید هضم کنند؟ به نظر من این مسئله و این صحنه یکی از تحقیر آمیزترین و تلخ ترین صحنه های سیاسی و دیپلماتیک است که تا سال ها در یاد ملت ایران خواهد ماند. کدام وزیر امور خارجه ای را سراغ دارید که در یک سفر خارجی عنوان کند با حمله اتمی تمام سیستم های دفاعی و نظامی کشور نابود خواهد شد؛ اساسا کدام رئیس دستگاه سیاست خارجی به تحقیر توان نظامی و امنیتی کشورش دست می زند؟ این مصداق های بارزی از اقدامات و رفتارهای محمد جواد ظریفی است که به قول برخی از آقایان لقب بهترین وزیر امور خارجه در 40 ساله دوران انقلاب اسلامی را یدک میکشد. پس به جای این حرف ها باید یک اولویتبندی دقیق را برای سال 1398 داشته باشیم و کم کاری آشکار سال 1397 و سال های پیشین را تکرار نکنیم.
این کم کاری تنها به خاورمیانه و غرب آسیا محدود نمی شود. ما برای آسیای جنوب شرقی و حتی آسیای میانه که کانون و مرکز بسیاری از فرصتهای خوب اقتصادی و تجاری است، شاهد کم کاری های بسیار زیادی هستیم که غیر قابل بخشش است. ما در مقابل هند و پاکستان چه تلاش هایی صورت دادیم، اما به موازات آن شاهد کوشش های بسیار زیادی از طرف ریاض و حتی رژیم صهیونیستی برای افزایش مناسبات با دهلی نو و اسلام آباد هستیم؟ برای افغانستان چه کاری صورت دادیم؛ هیچ. آیا این مسئله ربطی به چراغ سبز حاکمیت دارد؟ چرا ما به جای این کشورها فقط وین و بروکسل را مقصد سفرهای دیپلماتیک خود قرار داده ایم؟ از طرف دیگر این سوال مهم وجود دارد که وزارت امور خارجه با هماهنگی چه کسی در خصوص توان موشکی ایران در سال ۱۳۹۷ با اروپایی ها گفت و گو کرده است؟ اساسا فرق بین مذاکره و گفت وگو چیست؟ آیا می توان بر سر قدرت موشکی کشور با کسی گفت وگو کرد؟ پس دیپلماسی و سیاست خارجی که محمد جواد ظریف در پیش گرفته است پوچ، ناتوان و در عین حال بسیار اشرافی و پرمدعا بوده است.
مسئله دیگر در خصوص مناسبات ایران با کشورهای اروپایی به وجود برخی موازی کاری ها در دستگاه سیاست خارجی باز میگردد که در مصاحبه جنجالی آقای ماجدی هم به صورت ضمنی مطرح شد. آیا شما منکر برخی از عناصر خودسر در دستگاه سیاست خارجی هستید؟
در خصوص این سوال مهم شما چند نکته وجود دارد. آیا حضور این عناصر نشان است ناتوانی در سیاست خارجی ندارد؟
اما این عناصر را نهادهای فرا دولتی قطعاً تزریق کردند؟
ولی مطمئناً این تزریق بدون هماهنگی با وزارت امور خارجه نبوده است. نکته مهم دیگر به این مسئله باز می گردد مصاحبه آقای ماجدی و یا هر شخص دیگری که نمی تواند ملاک تحلیل ما باشد. ایشان یا هر کس دیگری باید برای سخنان خود مصداق بیاورند. از آن طرف باید این را هم در نظر داشت که اگر نمونه همین مسئله برای کشور فرانسه، آلمان، انگلستان و دیگر کشورها صورت می گرفت، رفتار ما را تکرار میکردند؟ شما فرض کنید آلمان، فرانسه یا انگلستان در ایران جاسوس داشته باشند که یقینا دارند و شما فرض کنید که ما این جاسوس را دستگیر کنیم، آیا لندن، پاریس و برلین در مواضع خود اعلام می کنند که ماه با دستگیری جاسوسان خود در ایران روبه روییم. پس فراموش نکنیم که ما باید چگونه رفتار کنیم که شاهد چنین گل به خودی هایی که در سال ۱۳۹۷ روی داده است، نباشیم. شما در همین پرونده نازنین زاغری شاهدید که لندن سطح حمایت از وی را که جاسوسیش برای دولت انگلستان مسجل شده است، بالا برد تا بتواند وی را از این اتهام تبرئه کند. آیا ما باید کمتر از انگلستان عمل کنیم؟
آیا اخراج سفرای هلند واکنش مناسب امور خارجه نبود؟
آن هم که به واسطه فشارهای شورای عالی امنیت ملی بود.
در راستای گل به خودی هایی که به آن اشاره کردید، آیا استعفای آقای ظریف را همانند تحلیل برخی از آقایان گل به خودی می دانید؟
به نظر من استعفای ظریف که بزرگ ترین گل به خودی سال ۱۳۹۷ بود. ایشان همان ساعتهای ابتدایی استعفا مسئله را به گونه ای عنوان کردند که همه شائبه ها به سفر آقای بشار اسد ربط داده شد. اما بعد معلوم شد که مسئله به اختلافات آقای ظریف با آقای حسن روحانی و واعظی مربوط است. ولی به دلیل این اختلافات تمام نتایج و دستاوردهای آن سفر تحت الشعاع قرار گرفت. اگر آقای واعظی به دنبال برکناری آقای ظریف و تصدی وزارت امور خارجه هستند، چرا باید منافع جمهوری اسلامی ایران قربانی شود؟ از آن مهم تر اگر آقای حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور توان مدیریت اعضای کابینه خود را ندارد، چرا استعفا نمی دهد؟ چرا جایگاه و وزن دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران باید قربانی بازی های بچه گانه اعضای دولت شود؟ باز هم تکرار می کنم که به جای این حرف ها باید یک اولویتبندی دقیق را برای سال 1398 داشته باشیم و کم کاری آشکار سال 1397 و سال های پیشین را تکرار نکنیم.
نظر شما :