تحولات امروز شنبه در ونزوئلا، نقش مهمی در آینده تحولات این کشور دارد

سقوط دولت مادورو دومینوی تحولات آمریکای لاتین را رقم می زند؟!

۰۴ اسفند ۱۳۹۷ | ۱۷:۰۰ کد : ۱۹۸۱۸۹۳ آمریکا انتخاب سردبیر
هادی اعلمی فریمان در گفت و گو با دیپلماسی با ایرانی در خصوص آینده تحولات سیاسی آمریکای لاتین بر این باور است: اگر بعد از پوست اندازی سیاسی در برزیل، شرایط به گونه ای رقم بخورد که در نهایت شاهد سقوط دولت مادورو در ونزوئلا باشیم، این دو مسئله می تواند کلید تحولات بعدی کشورهای آمریکای لاتین باشد.
سقوط دولت مادورو دومینوی تحولات آمریکای لاتین را رقم می زند؟!

گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – به موازات افزایش و گسترش ابعاد سیاسی، دیپلماتیک، اجتماعی و حتی نظامی - امنیتی تحولات ونزوئلا برخی از تحلیل ها خبر از گسترش و تعمیم آن به دیگر کشورهای آمریکای لاتین مانند بولیوی و نیکاراگوئه می دهند. به خصوص که این کشورها مانند نیکاراگوئه در ماه های اخیر درگیر اعتراضات مردمی علیه دولت اورتگا نیز بوده است. به موازات این مسئله شاهد پوست اندازی سیاسی در کشور برزیل و روی کار آمدن رئیس جمهوری با نگرش‌های راست افراطی و پوپولیستی هستیم. از آن سو کمک‌های انسانی که اعتراضات شدید مسکو و پکن در پی داشته است به مرزهای ونزوئلا نزدیک رسیده و همزمان با آن رسانه ها از سفر دوشنبه هفته جاری مایک پنس، معاون اول دونالد ترامپ به کلمبیا برای پیگیری تحولات ونزوئلا خبر داده اند. مجموعه این شرایط حکایت از حساسیت و التهاب در کل آمریکای لاتین دارد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی آینده سیاسی ونزوئلا و تاثیر آن بر آمریکای جنوبی، گفت و گویی را با هادی اعلمی فریمان، کارشناس و پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:

به موازات افزایش و گسترش ابعاد سیاسی، دیپلماتیک، اجتماعی و حتی نظامی - امنیتی تحولات ونزوئلا برخی از تحلیل ها خبر از گسترش و تعمیم آن به دیگر کشورهای آمریکای لاتین مانند بولیوی و نیکاراگوئه می دهد. آیا در این نکته و همچنین بروز نگرش های راست رادیکال و پوپولیستی از جنس دونالد ترامپ در کشوری مانند برزیل می توان عنوان داشت که آمریکای جنوبی در حال یک پوست اندازی است؟ 

در راستای پاسخ به سوال مهم شما باید دو مسئله را مطرح کرد؛ اولین نکته به یک دیدگاه تئوریک در فلسفه سیاسی باز می گردد و آن هم ناظر بر این واقعیت است که در شرایط و اقتضائات کنونی جامعه جهانی سوسیالیسم، کمونیسم و مارکسیسم کلاسیک و در عین حال رادیکال دیگر پاسخگوی شرایط و مشکلات جوامع، حتی جوامع آمریکای لاتین نیست. مضافا این که اساساً نگرش‌های چپ چه کمونیسم، چه مارکسیسم و به خصوص سوسیالیسم از آن دست نگرش هایی است که همواره در تاریخ سیاسی و فلسفی به صورت مداوم و دائمی در حال یک تغییر و تحول و پوست اندازی بوده اند. لذا ما شاهد طیف وسیعی از نگرش چپ در تاریخ فلسفه سیاسی جهان هستیم که از اندیشه‌های چپ مارکس و انگلس تا اندیشه های تند تر از لنین، استالین و مائو تا نگرش های متاخر و معاصر سوسیالیستی مارکوزه، هابرماس و دیگران شامل می شود. پس خود نفس تحول خواهی و تحول پذیری مداوم اندیشه های چپ نیز سبب شده تا دایره تحولات کشورهای سوسیالیستی نیز کماکان ادامه پیدا کند. پس در حال حاضر نیز کشورهای آمریکای لاتین در سایه این تحول خواهی اکنون به دنبال بریدن از نگرش های چپ سنتی خود و نیل به نوعی مفهوم عدالت اجتماعی مدرن هستند.
لذا هر چند در یک بازی کوتاه زمانی نوعی از نگرش سوسیالیستی موفق در برزیل شکل گرفت که البته به دلیل فسادهای گسترده ساختاری، آن هم با شکست مواجه شد، اما در مجموع نوع سوسیالیسم و کمونیسم بر اساس دیدگاه چپی که در آمریکای لاتین از طریق برادران کاسترو، چگوارا و بعد از آن مورالس، چاوز، مادورو و دیگر شخصیت ها پیگیری شد در حال یک فول جدی است. از این رو امکان دارد که در آینده ای نزدیک امریکای لاتین شاهد یک پوست اندازی از جنس کشورهای حوزه اسکاندیناوی در اروپا باشد و نهایتا در یک سنتز و تحول فلسفی - سیاسی به یک نوع مدل سوسیال - دموکراسی دست پیدا کنند. البته از آن سو نیز امکان دارد که این نوع نگاهی به نگاه های چپی از جنس سوسیالیسم برنی سندرز حرکت کند؛ سوسیالیسمی و حرکت چپی که آمیخته با اندیشه های لیبرالیسم باشد. پس در مجموع امکان دارد که جوامع آمریکای لاتین به سمتی حرکت کنند که نوعی از نگرش چپ را همراه با آزادی های مدنی، رسانه ای و نیز شفافیت های سیاسی و اقتصادی، افزایش رفاه، آرامش و دموکراسی را طلب کنند تا بتوانند از درون آن به بن‌مایه مفهوم عدالت اجتماعی دست پیدا کنند، اما تاکنون این نوع نگرش چپی که در آمریکای لاتین سال‌هاست امور را در دست گرفته نتوانسته در این قبیل مسائل موفق عمل کند و همین ناکارامدی سبب شکل گیری این تحولات شده است. 
نکته دوم به این واقعیت بازمی‌گردد که با آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ نگرش‌های راست رادیکال و پوپولیستی بر مناطق جهان مانند اروپا و آمریکای لاتین سایه جدی را داشته‌ است. لذا این مسئله شدت تحولات را در آمریکای لاتین افزایش داده است. این شرایط سبب شده است تا نگرش‌های چپ بیش از پیش در تقابل با نگرش های راست رادیکال توان خود را از دست بدهند. اما در مجموع این نکته مهم را باید عنوان کنم اگر بعد از پوست اندازی سیاسی در برزیل شرایط به گونه ای رقم بخورد که در نهایت شاهد سقوط دولت مادورو در ونزوئلا باشیم این دو مسئله می تواند کلید تحولات بعدی کشورهای آمریکای لاتین باشد.

در راستای این نکته پایانی شما بسیاری بر خلاف آن چه که شما اعتقاد دارید بر این باورند که ناکارآمدی و به شکست کشیده شدن حکومت‌های برخی از کشورهای آمریکای لاتین به خصوص ونزوئلا نتیجه مستقیم و سریع دخالت‌ها و تحریم‌های ایالات متحده آمریکا است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

در پاسخ به مدافعان این نوع نگاه که نگرش توهم توطئه را در تحولات مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند، باید عنوان کنم اگر یک کشور، حال بولوی، نیکاراگوئه، ونزوئلا و یا هر کشور دیگری بتواند یک نوع مدل حکومتی موفق را در ابعاد مختلف شکل دهد، یقیناً نمی توان با فشارهای برخی کشورها آن را فشل و ناکارآمد کرد. در پاسخ به سوال پیشین شما عنوان کردم که ما در یک بازه کوتاه شاهد ظهور یک نوع نگرش سوسیالیستی موفق و کارآمد در برزیل با حضور خانم روسف و لولا داسیلوا بودیم. چرا آن زمان که برزیل در یک شکوفایی اقتصادی قرار داشت این نوع اندیشه های توهم توطئه علیه کشور برزیل وجود نداشت؟! آیا پیش از آن که تحریم‌های ایالات متحده آمریکا در صنعت نفت ونزوئلا سبب مشکلات امروز این کشور باشد، فسادهای گسترده مسئولین در صنعت نفت ونزوئلا، چه در دوره چاوز و چه در دوره مادورو، بستر ساز تحولات و عصیان امروز جامعه نیست؟! پس یقیناً ناکارآمدی اصلی و بستر بیشتر مشکلات به واسطه فسادهای گسترده و ساختاری در حقوق مردم و نادیده گرفتن مفهوم عدالت اجتماعی در جوامع آمریکای لاتین است که از طریق دولت های آن کشورها به شکل پررنگی سرکوب می‌شود. پس مادامی که این بسترهای فساد و قدرت طلبی دولت های مانند مادورو وجود داشته باشد، مطمئنا کشور فرصت طلبی مانند ایالات متحده آمریکا از آن نهایت استفاده را برای گسترش منافع و نفوذ خود در آمریکای لاتین که زمانی حیاط خلوت این کشور بوده است به کار می‌برد. شاید بعد از اعلام ریاست جمهوری خود خوانده گوایدو نیم ساعت بعد دونالد ترامپ وی را به رسمیت شناخت، اما این مسئله بدان معنا نیست که باید مشکلاتی را که دولت‌های چپ گرا در آمریکای لاتین شکل داده اند، نادیده گرفت. شاید اگر مشابه فرصتی که در ونزوئلا شکل گرفته است در نیکاراگوئه علیه دولت اورتگا یا کوبا و یا بولیوی به وقوع بپیوندد، کاخ سفید همین واکنش را داشته باشد. لذا این مسئله لزوما بدان معنا نیست که ما تمام مشکلات امروز را از عینک توهم توطئه و در سایه تحریم های آمریکا بررسی و تحلیل کنیم. چون بدون شک واشنگتن یک بازیگر فرصت طلب است که به شکل ماهرانه ای از هر شکاف، ولو کوچک در این کشورها بیشترین استفاده را می برد. پس پیش و بیش از آن که شرایط کنونی را نتیجه دخالت کاخ سفید بدانیم، باید بسترها و عوامل اصلی آن را ناشی از فساد، سرکوب و تضییع حقوق جوامع آمریکای لاتین از طرف دولت های آنها بدانیم.

یعنی از نگاه شما کشورهایی مانند بولیوی و ونزوئلا اکنون در سایه یک دیکتاتوری قدرتمند پرولتاریا زیست می‌کند و به دلیل تبعات این نوع سیستم شرایط به اینجا کشیده شده است؟

یقیناً چنین است. زمانی که کشور با سیستمی سنتی، نخ نما و پوسیده اداره می شود و همه امور در سایه تمرکز قدرت نظامی، امنیتی و اقتصادی در دست یک طبقه نخبه قرار می شود و از آن سو مطابق با نگره های لنین، دولت همه امور را در دست می‌گیرد، شرایط به اینجا کشیده می شود و گرنه آمریکا توان تاثیرگذاری بر یک سیستم موفقی که بتواند عدالت، رفاه و آرامش را برای جوامع خود شکل دهند، ندارد. اکنون نمایندگان نگرش اقتصاد خصوصی و طرفداران آزادی های مدنی در این کشورها به شدت سرکوب می شوند و حتی دایره سرکوب در این کشورها به قدری تند شده است که حتی نمایندگان اتحادیه های سوسیالیستی کارگری نیز بازداشت و زندانی می شوند. من معتقدم که ونزوئلا سال های اخیر در حال نوسان میان سوسیالیسم، کمونیسم و نظام دیکتاتوری بوده است. در این راستا اساسا می‌توان عنوان داشت که آمریکای لاتین بین سنت و مدرنیسم و یا بین دموکراسی و دیکتاتوری و اخیرا هم میان سوسیالیسم و نگرش های راست رادیکال پوپولیستی در نوسان  است.

در کنار نکاتی که به آن اشاره داشتید شاهدیم که دوشنبه پیش رو مایک پنس، معاون اول دونالد ترامپ سفری را به کلمبیا برای پیگیری مسائل و تحولات ونزوئلا خواهند داشت و از آن سود جان بولتون نیز نیم نگاهی به پیگیری پرونده تحولات این کشور از طریق تنش نظامی با کاراکاس دارد. آیا ونزوئلا در این گذار شاهد تنش نظامی با ایالات متحده خواهد بود و یا این که سمت و سوی تحولات از طریق مناسبات داخلی پیش خواهد رفت؟

یقیناً مشکلات و تحولات کنونی ونزوئلا بیشتر رنگ و بوی داخلی دارد، اما با فرصت‌طلبی های ایالات متحده آمریکا سعی شده تا این مسئله به یک دغدغه جهانی بدل شود. لذا در مجموع مسئله تنش و اقدام نظامی کاخ سفید منوط به واکنش مادورو خواهد بود. اگر رئیس‌جمهور ونزوئلا در سایر فشارها دست به اقدامی ناشیانه بزند بستر را برای پیگیری این مسئله از طریق نظامی برای ایالات متحده آمریکا شکل داده است. همین امروز شاهد بودیم که گوایدو با بخشی از پارلمان ونزوئلا و طرفداران خود به سمت مرزهای این کشور برای دریافت کمک‌های بین المللی حرکت کردند، در صورتی که در آن طرف مادورو و برخی از کشورهای حامیش مانند روسیه و چین این محموله های انسان دوستانه را در قالب اسب تروا و کمک های نظامی آمریکا قلمداد کرده اند. یقینا این نوع نگرش به ضرر دولت مادورو است و باید رئیس جمهور ونزوئلا بیش از پیش بر روی موج حرکت کند، نه بر خلاف آن. در این راستا آمریکا سعی می کند که مادورو را به سمتی بکشاند که وی ناچار به استفاده از اهرم ارتش و آغاز کننده تنش نظامی و سرکوب مخالفان و یا درگیری با کشور کلمبیا باشد که در این صورت بهانه کافی را برای حضور و تقابل نظامی با ونزوئلا به کاخ سفید می دهد. در این راستا من معتقدم که تحولات امروز (شنبه) نقش مهمی در آینده سیاسی ونزوئلا خواهد داشت، چون اکنون تنش میان گوایدو و مادورو به مرزهای این کشور کشیده شده است. از آن سو یقینا واکنش و حمایت ارتش ونزوئلا از هرکدام از این طرفن می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت آنها و کل کشور داشته باشد.

کلید واژه ها: ونزوئلا آمریکای جنوبی


( ۱۰ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۰۵ اسفند ۱۳۹۷ | ۰۱:۵۹
جهان در وضعیت بسیار خطرناکی قرار دارد. فشار بر کشورهای امریکای لاتین نه سوسیالیست ونه تحت انقیاد سرمایه داری نتیجه عدم اطمینان از اروپاواسیا است. جهان ر ظاهر سوسیالیست و وابسته کامل به اقتصاد جهانی سرمایه داری تحت فشار های تحریم کمر خم میکند. ایا روسیه وچین ساکت میماند.