عدم تاثیر سفر محمد بن سلمان به پکن بر مناسبات واشنگتن و ریاض
آمریکا برای موازنه قوا با ایران هسته ای، عربستان را هسته ای می کند
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بعد از تبعات منفی و البته سنگین قتل جمال خاشقجی برای محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و متعاقبش تخریب مناسبات تجاری و سیاسی ریاض با اروپا و آمریکا به نظر می رسد که سعودی ها در سایه سفر بن سلمان به هندوستان، پاکستان و چین تلاش می کنند سیاست موازنه قوا و همچنین بازسازی چهره ولیعهد سعودی را در سایه قراردادهای کلان تجاری شکل دهند. البته از آن طرف برخی از کارشناسان معتقدند که تلاشهای بن سلمان به موازات این هدف، برای تحت فشار قرار دادن این کشورها به خصوص چین و هند که از مشتریان عمده نفت ایران نیز به شمار می رود، است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسائل، گپ و گفتی را با صباح زنگنه، کارشناس و پژوهشگر مسائل جهان عرب صورت داده است که در ادامه می خوانید:
در روزهای اخیر شاهد سفر محمد بن سلمان به پاکستان، هندوستان و چین هستیم. در این راستا بسیاری بر این باورند که بعد از تخریب چهره ولیعهد سعودی به واسطه دستور قتل جمال خاشقجی و تأثیر مخرب آن بر مناسبات عربستان سعودی با اروپا و آمریکا و شکست ریاض در کنفرانش داووس صحرا اکنون محمد بن سلمان از روی ناچاری سیاست نگاه به شرق را در دستور کار سیاست خارجی خود برای پررنگ کردن مناسبات تجاری قرار داده است. اما در نگاهی کلی آیا این شرایط و نگاه به شرق ریاض یک رفتار تاکتیکی است و یا این که عربستان سعودی این سیاست را به عنوان راهبردی جدی و جدید در دیپلماسی عربستان مطرح کرده است؟
به نظر نمیرسد که شرایط عربستان سعودی به گونهای رقم خورده باشد که اکنون وضعیت سیاسی و مناسبات دیپلماتیک این کشور با دنیای غرب به یک بن بست رسیده باشد، اما در مقطع کنونی به واسطه حساسیت، باز بودن و مطرح بودن پرونده قتل جمال خاشقچی در رسانهها و افکار عمومی و متعاقبش احتمال واکنش بسیاری از فعالان رسانه ای و حقوق بشری در اروپا و آمریکا علیه ولیعهد سعودی و حتی امکان دستگیری وی در کشورهای غربی، وی چندان تمایلی به حضور در اروپا و آمریکا ندارد تا زمانی که تبعات منفی این مسئله (قتل خاشقجی) فروکش کند. لذا محمد بن سلمان در این مدت سعی کرد بعد از ترور جمال خاشقجی سفرهای خود را به کشورهای عربی منطقه و شمال آفریقا و بعد به آسیای جنوبی و جنوب شرقی شکل دهد، چرا که کشورهای این منطقه از لحاظ رسانه ای و حقوق بشری پیگیری چندان جدی را در دستور کار خود ندارند. لذا در مجموع میتوان گفت که فعلا سفرهای محمد بن سلمان در راستای نگاه به شرق عربستان تعریف نمیشود، بلکه این سفرها تلاش هایی است که در آن بن سلمان به دنبال بازسازی چهره تخریب شده خود در جامعه جهانی است. از این رو نمیتوان عنوان کرد که اکنون عربستان در شرایطی قرار دارد که با سفر به چین و هند سیاست نگاه به شرق را، آن هم به صورت راهبردی و استراتژیک در دستور کار دیپلماسی ریاض قرار داده است. لذا اگرچه عربستان سعودی اکنون شرایط را برای سفر به کشور اروپایی و آمریکا مناسب نمی بیند، اما نفس سفر برای بازسازی چهره تخریب شده محمد بن سلمان لازم و ضروری است و در این راستا قراردادهای کلانی نیز به امضاء رسید تا ریاض بتواند هر چه سریعتر چهره تخریب شده ولیعهد سعودی را بازسازی کند.
اما نفس حضور محمد بن سلمان در چین که یکی از مهمترین نقطه های حساس دونالد ترامپ به شمار می رود تاثیر مخربی بر مناسبات واشنگتن و ریاض نخواهد گذاشت؟
چنان که اشاره کردید یقیناً یکی از نقطه های حساس کاخ سفید و به خصوص شخص دونالد ترامپ تلاشها برای گسترش مناسبات با چین از طرف هر کشوری است. به ویژه اگر این تلاشها از جانب دوست و متحد سنتی آمریکا در خاورمیانه یعنی عربستان سعودی انجام شده باشد. لذا در مجموع این سفر می تواند قدری واکنش های مقطعی منفی کاخ سفید را در پی داشته باشد، اما فضا آن قدر تند و رادیکال نخواهد شد که تاثیر سوء جدی را بر روابط و مناسبات بن سلمان و دونالد ترامپ بگذارد. از آن طرف باید عنوان کرد که منابع نفتی و سود سرشار فروش نفت در عربستان سعودی به قدری گسترده و زیاد است که هم شرق و هم غرب از آن مستغنی هستند. از این رو گسترش مناسبات تجاری عربستان سعودی با کشورهای شرقی حساسیت جدی در غرب ایجاد نمیکند و بلعکس آن نیز صدق میکند. پس تا زمانی که عربستان از منابع گسترده نفتی و پولهای آن برخوردار است، سعی می کند هر دو بلوک را در سایه پولهای نفتی خود داشته باشد و هر دو قطب را از خود راضی نگاه دارد.
از آن سو آیا سفر محمد بن سلمان به پاکستان، هندوستان و چین، آن هم درست در زمانی که حادثه تروریستی خاش - زاهدان صورت گرفته و چند هفته پیش شاهد سفر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه به هندوستان بودیم و چند روز پیش رئیس مجلس در صدر هیئتی از دولت و مجلس به چین سفری داشتند به معنای تحت الشعاع قرار دادن دستاوردهای ایران در این کشور ها است یا خیر؛ به ویژه که هند و چین مهمترین مشتریان نفتی ایران نیز به شمار می روند؟
به نظر من تمام این اتفاقات به خصوص سفر به پاکستان در زمان حادثه تروریستی در ایران میتواند در قالب یک تصادف زمانی تعبیر و تفسیر شود، چرا که سفر محمد بن سلمان به پاکستان بعد از سفر عمران خان، نخست وزیر جدید پاکستان و درخواست های مکرر او برای حضور ولیعهد سعودی به این کشور صورت گرفت، لذا مقدمات آن چندین هفته و یا چندین ماه پیش انجام شده است. همچنین سرمایه گذاری های کلان عربستان سعودی در صنعت پتروشیمی و پالایشگاهی هندی ها نیز به واسطه قول و قرار های پیشین دو کشور انجام شده است. بنابراین قراردادهای کلان ۲۰ میلیاردی عربستان سعودی در پاکستان و یا وعده کمک های ۱۰۰ میلیارد دلاری در قالب سرمایه گذاری در هندوستان نمیتواند برای تحت الشعاع قرار گرفتن اهداف و دستاوردهای سفر ظریف به هند و یا رئیس مجلس کشورمان به چین باشد. مضافا این که محمد بن سلمان به واسطه نوع واکنشهای تند آمریکا و اروپا در سایه مسئله جمال خاشقجی سعی میکند تا سرمایه گذاریهای کلانی را در منطقه جنوب و شرق آسیا برای ایجاد حساسیت بیشتر بلوک غرب صورت دهد و این میتواند یکی از اهداف ضمنی این سفر هم باشد، اگر چه پیشتر عنوان کردم یقینا این سفر در سطح راهبردی نمیتواند اثری سوء بر مناسبات عربستان و بلوک غرب داشته باشد. البته این نکته را هم باید بگویم که یقیناً عربستان سعودی اکنون بر این واقعیت اشراف دارد که یکی از مهم ترین قطب های اقتصادی و تجاری جهان که روز به روز در حال رشد و پیشرفت است منطقه جنوب و شرق آسیا، به خصوص کشور چین و هند است. لذا عربستان در افق نگاه خود سعی میکند که مناسبات تجاری پررنگی را با این دو کشور شکل دهد تا از قافله تجارت جهانی عقب نباشد.
مضاف بر پرونده سفرهای محمد بن سلمان به جنوب و شرق آسیا اکنون اسناد و مدارکی مبنی بر تلاش های واشنگتن برای هستهای کردن عربستان سعودی مطرح شده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؛ آیا در سایه این نکته می توان گفت که امنیت منطقه غرب آسیا تحت الشعاع هسته ای شدن عربستان سعودی قرار خواهد گرفت؟
در راستای سوال مهم شما چند نکته وجود دارد که باید به آن اشاره کرد؛ اول این که اگرچه ایالات متحده آمریکا بانی و طراح هسته ای شدن عربستان سعودی است، اما یقیناً کاخ سفید اجازه نخواهد داد که عربستان سعودی به آن مرحله از دانش و توان هسته ای برسد که اجازه غنیسازی پیدا کند. به بیان دیگر آمریکا سعی دارد برای موازنه قوای با ایران هسته ای عربستان را هسته ای کند. یعنی تمام این تلاش ها نمایش یک عربستان هسته ای است نه یک عربستان واقعا هسته ای. مسئله دوم به امنیت رژیم صهیونیستی بازمیگردد. در این راستا یقیناً هرچه تعداد کشورهای منطقه خاورمیانه که به قدرت هسته ای دست پیدا کنند بیشتر شود امنیت صهیونیستها بیش از پیش دچار تهدید خواهد شد. لذا یقینا خود صهیونیستها نیز به صورت جدی مانع رشد عربستان سعودی در صنعت هسته ای خواهند شد. نکته سوم به این واقعیت باز میگردد که دونالد ترامپ سعی می کند در سایه تلاش برای هستهای کردن عربستان مهرهچینی خود را برای افزایش کسب دلارهای نفتی از عربستان سعودی داشته باشد. یعنی کاخ سفید در تلاش است که به طور مداوم درآمدهای نفتی عربستان را با عناوین مختلف مانند قراردادهای تسلیحاتی، توافقنامه هایی برای هسته ای کردن این کشور و یا معاهدات تجاری با ریاض به دست آورد. نکته چهارم این است که باید دید و واکنش سعودی ها نسبت به آینده عربستان هسته ای چیست؟ به عبارت دیگر این امکان وجود دارد که با هسته ای شدن این کشور، ریاض گام های جدیتر را مستقل از آمریکا و با کمک روسیه و چین بر دارد. البته هرچند که انجام این اقدام از جانب عربستان سعودی خیلی جدی نیست و احتمال وقوع بسیار کم رنگ است، اما این مسئله فقط در آینده و اقتضائات آن زمان می تواند مطرح شود. پس در مجموع میتوان گفت که حداقل در آیندهای نزدیک امنیت کاخ خاورمیانه تحت الشعاع هسته ای شدن عربستان سعودی قرار نخواهد گرفت.
نظر شما :