ما هم مقصریم
فقر اطلاعاتی عربی درباره ایران
صابر گلعنبری، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: تنشهای کنونی میان ایران و بخش بزرگی از جهان عرب تنها به مسائل و اختلافات سیاسی، تاریخی و مذهبی بر نمیگردد و صرفا محدود به روابط سیاسی و رسمی هم نیست. آنچه این تنشها را پرخطر ساخته، ورود پررنگ آن به حوزه افکار عمومی دو طرف و نفوذ در ناخودآگاه فرهنگی و اجتماعی است. البته به دلایل تاریخی این تنش در گذشته نیز رنگ و بوی فرهنگی داشته است، ولی امروزه در قرن بیست و یکم به جای کاهش عمیقتر شده است.
فرافکنی و انداختن تقصیر بر گردن اختلافات تاریخی و مذهبی شانه خالی کردن از مسئولیت است و دردی را دوا نمیکند. این تنش فرهنگی و اجتماعی حتی در جوامع عربی شیعی نیز که با ایرانیان اشتراک مذهبی دارند، به چشم میخورد.
چه بخواهیم چه نخواهیم با جهان عرب همسایهایم. این خود الزامات خاص خود را میطلبد. فارغ از دعواهای سیاسی، به نظر مهمترین معضل که سرمنشا بسیاری بحرانهاست، نبود شناخت دو سویه است. نه در ایران حتی در میان نخبگان سیاسی، دانشگاهی و رسانهای و نه در جهان عرب شناختی قابل قبول و دو سویه وجود ندارد و در سایه چنین وضعیتی و با توجه به تنشهای موجود، بازار تحلیلات و دیتاهای سوگیرانه بسیار داغ است و هر که تندتر و تنشزاتر سخن گوید و تحلیل کند، مقبولیت بیشتری پیدا میکند. در این آشفته بازار، کسی هم سراغ دیتای دقیق و حقیقت نمیگردد و چه دادههای غلط و نادرستی که به خورد افکار عمومی ایرانی و عربی داده نمیشود؛ البته مصر در جهان عرب با وجود نداشتن رابطه سیاسی با ایران در ایرانشناسی قوی است و ایرانشناسان قدری دارد چه در موسسه الاهرام چه در برخی دانشگاههای آن مثل عین شمس.
ما هم در شکلگیری این وضعیت دخیل و مقصر هستیم. به عنوان مثال در بعد رسانهای با وجود رسانههای عربی برون مرزی هنوز در نتیجه فقر شناختی از جهان عرب هیچ کاری را پیش نبرده که هیچ، بلکه فعالیت برخی از این رسانهها هم نتیجه معکوس دارد. در کنار آن هم رسانههای داخلی نه تنها هیچ کمکی به شناخت شهروند ایرانی از تحولات جهان عرب نمیکنند که با ترویج کلیشههای خستهکننده، وضعیت را بدتر و فضا را تندتر میکنند که نتیجه آن حمله به سفارت و کنسولگری عربستان و بهانهتراشی بود.
متاسفانه ما حتی یک سایت جامع به عربی نداریم که ژرفنگرانه کار کند و اطلاعات دقیق سیاسی، تاریخی، فرهنگی و توریستی به جهان عرب تزریق کند. غالب بخشهای عربی خبرگزاریهای داخلی صرفا به بازتاب سطحی تحولات سیاسی مشغولند و کاری به معرفی تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی ندارند. برخی از این خبرگزاریها تفاوتی میان ذوق ایرانی و عربی قائل نیستند و انگار برای مخاطب ایرانی مینویسند. مثلا در بحث سوال از رئیس جمهور شاهد پوششی ناقص بودیم که فاقد هر گونه دیتاهای قانونی بود. در نتیجه وقتی گفته شد که قرار است مساله به قوه قضائیه ارجاع داده شود، برخی تحلیلگران و رسانههای عربی پنداشتند که قرار است قوه قضائیه رئیس جمهور را محاکمه کند! حتی برخی هم جلسه پرسش و پاسخ را استیضاح آقای روحانی میدانستند و از اصطلاح "استجواب" استفاده کردند. اینها در نتیجه کوتاهی رسانههای عربی ایران است. در این میان، ناگفته نماند که روزنامه و سایت العربی الجدید با داشتن فقط یک نفر خبرنگار در تهران چند گزارش درباره این جلسه منتشر کرد که در نوع خود قابل توجه و حاوی اطلاعات قانونی مفیدی درباره ساز و کار سوال از رئیس جمهور، استیضاح و غیره بود؛ در حالی که پوشش عربی خبرگزاریهای داخلی فاقد آن اطلاعات بود.
امروزه کمتر رسانه عربی به اندازه العربی الجدید همزمان از سیاست، تاریخ، فرهنگ، جامعه، گردشگری، سینما و حتی آشپزی ایرانی سخن میگوید؛ البته منظور کارهای تولیدی خبرنگار آن در ایران است.
ترکیه در مقایسه با ما تا حدود زیادی خوب کار کرده است. شاید گفته شود که علت آن اشتراک مذهبی ترکیه با بیشتر مردمان عرب است. این تا حدودی درست است، اما کل ماجرا نیست. شاید هم ترکیه به خاطر میراث عثمانی شناختش از جهان عرب بیشتر است. امروزه خبرگزاری آناتولی نه تنها یک منبع درباره تحولات داخلی ترکیه است، بلکه به منبعی مهم برای رسانههای عربی در حوزه تحولات عربی هم تبدیل شده است و این رسانهها به آن در پوشش اوضاع جهان عرب ارجاع میدهند.
معضل تنها در بعد رسانهای نیست. نخبگان ما ارتباطی با همتایان عرب خود ندارند. گرچه موانع زیاد است اما میتوان از آنها گذر کرد و اشتراکات فرهنگی نه چندان کم را پررنگ کرد. قبل از هر چیز نیاز هست نگاه کلیشهای پاییندستی به جهان عرب را کنار بگذاریم و آن را آن گونه که هست ببینیم. برخی از این کشورهای عربی که شاید آنها را به حساب هم نیاوریم، از چنان قدرت لابیگری در مراکز قدرت جهانی برخوردار هستند که در نتیجه همین لابیگری ترامپ وزیر امور خارجهاش، تیلرسون را برکنار کرد.
نظر شما :