تنگۀ هرمز، بمب اتم ایران است
داشتن بمب اتم به معنی استفاده از آن نیست. حتی تصور استفاده از بمب اتم وحشتآور است. دولتی که از این سلاح استفاده کند با ائتلاف بینالمللی و انزوای جهانی مواجه میشود. افکار عمومی در تمام کشورهای دنیا علیه استفاده از بمب هستهای است؛ و طبیعی است که دولت استفادهکننده در مواجهه با رقبای داخلی و در انتخابات نیز قافیه را ببازد و کنار گذارده شود و حتی پس از آن، محاکمه قانونی و مجازات در انتظارش خواهد بود.
لیکن مطابق نظریه واقعگرایی نظریه مسلط در روابط بینالملل، داشتن چنان سلاح مهیب و وحشتناک، مزایای ارزشمندی دارد و برخی منافع امنیتی را برای یک قدرت بینالمللی تامین میکند و موجب میشود که رقیبان به حمله نظامی علیه آن کشور حتی فکر هم نکنند. به خصوص وقتی که دو طرف دعوا بمب اتم داشته باشند، موازنه قدرت نظامی موجب میشود عرصه رقابت به دیپلماسی، اقتصاد و سیاست کشیده شود. در تنها موردی که شاید استفاده از بمب اتم قابل توجیه باشد، شرایطی است که استفاده از بمب اتم، یگانه راه بقای یک کشور باشد.
ایران بمب اتم ندارد اما تسلط بر تنگه هرمز و تردد جریان نیمی از صادرات نفت دنیا، دستکمی از بمب اتم ندارد.
در شرایطی که بقای یک کشور در معرض خطر جدی باشد هم مطابق افکار عمومی و هم مطابق منطق بینالمللی حتی استفاده از بمب اتم هم قابل توجیه است.
امروز آمریکا با خروج از برجام و با تهدید و تحریم شرکای تجاری ایران، به دنبال آن است که فروش نفت ایران را به صفر برساند و تهران را فلج کند. دولت ترامپ ابایی ندارد آشکارا اعلام کند به دنبال تغییر رژیم در ایران است.
متحدین عرب آمریکا نیز با افزایش فروش نفت به دنبال حفظ ثبات در بازار انرژی و تنگ کردن عرصه بر ایران هستند. اما "مگر میشود که نفت این کشورها با آسودگی و سهولت از تنگه هرمز بگذرد و ایران از فرصتی که در اختیار دارد، استفاده نکند؟"
اگر جدال با ایران به درجهای برسد که یگانه راه بقای این کشور بستن تنگه هرمز باشد، و یا خطر بستن این آبراه به طور جدی احساس شود، قیمت نفت به شدت افزایش خواهد یافت.
بستن تنگه هرمز حتی به مدت دو ماه میتواند بیش از بمب اتم مخرب و ویرانگر باشد و قیمت نفت را در بازار جهانی چندین برابر کند و برای مصرفکنندگان نفت درسرهایی بسیار بزرگی ایجاد کند.
قطع جریان نفت خلیج فارس، بزرگترین مصرفکنندگان نفت دنیا یعنی چین آمریکا، اروپا و سایر کشورهای صنعتی را با بحرانی نظیر بحران نفتی دهه 1970 مواجه میسازد.
ممکن است گفته شود که آمریکا از نظر تولید نفت خودکفاست و لابد استثناء خواهد بود و از خطر در امان میماند. اما افزایش قیمت نفت در بازار آمریکا نیز موجب تورم بیسابقهای خواهد شد که برای رویگردانی مردم آمریکا از ترامپ و شکست او در انتخابات 2020 کافی خواهد بود.
البته بستن تنگه هرمز برای ایران نیز بسیار گران تمام می شود. آمریکا و متحدان با حمایت دولتهای عرب منطقه ائتلاف جهانی گستردهای علیه ایران به راه خواهند انداخت و رویارویی نظامی ناگزیر خواهد بود.
انتظار میرود آمریکا و متحدان در جنگ هوایی و دریایی دست بالاتری داشته باشند و خسارتهای مالی و جانی طاقتفرسایی بر ایران تحمیل شود. اما تجربیات تاریخی نشان میدهد که در عرصه جنگ زمینی، ائتلاف آمریکایی نخواهد توانست به سادگی پیروز شود و صدها کیلومتر مرز ایران با تنگه هرمز را کنترل کند. لذا امنیت جریان انرژی در تنگه هرمز همچنان به مدت نامعلوم در دست ایران خواهد ماند.
در چنان شرایطی است که تنها راه پیش روی این ائتلاف جهانی، دیپلماسی و مذاکره با ایران خواهد بود.
این درس وحشتناک و این هزینه سنگین همان چیزی است که دولت اوباما از آن خبر داشت و دولت ترامپ ظاهراً فقط از طریق تجربه خواهد آموخت.
در نهایت، میز مذاکره برجام و لبخندهای ظریفانه و تکرار تاریخ در انتظار طرفین خواهد بود.
نویسنده: اسفندیار خدایی، دکتری مطالعات آمربکا
نظر شما :