تهدید فروپاشی اجتماعی به موازات فروپاشی اقتصادی

صلح با جهان جام زهر نیست

۰۶ تیر ۱۳۹۷ | ۱۹:۴۶ کد : ۱۹۷۷۴۷۱ اخبار اصلی اقتصاد و انرژی
محمدقلی یوسفی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که قانون مداری، کنترل رانت و فساد سیستماتیک در کشور، ایجاد اشتغال، تولید و رفع تبعیض از جمله اموری بودند که به راحتی قابل انجام بود. اما دولت با تکیه بر فعالیت خود برای افزایش رشد اقتصادی، خروج از رکود و کاهش تورم که همگی این پارامترها، پارمترهای سیاسی هستند، به نوعی خود را در امر اقتصاد موفق نشان می داد؛ در حالی که امروز می بینیم تنها جایی که دولت در آن موفق نبوده همین مدیریت اقتصادی است.
صلح با جهان جام زهر نیست

دیپلماسی ایرانی – با آغاز تابستان و افزایش دما گویا دمای التهابات، قیمت ها و تنش ها هم در کشور رو به فزونی گذاشته است. نگرانی های جدی در اقتصاد کلان و بازار به موازات حساسیت های میدان دیپلماسی شرایط کشور را تا اندازه ای مبهم کرده است. لذا دیپلماسی ایرانی برای تحلیل شرایط کنونی حوزه اقتصادی کشور و بررسی تاثیرات آن بر دیگر حوزه ها گفت وگویی را با محمدقلی یوسفی، اقتصاددان، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی انجام داده است که در ادامه می خوانید:  

برخی از کارشناسان معتقدند که افزایش نگرانی از آینده اقتصادی و معیشتی کشور به واسطه مسائل دیپلماتیک به خصوص بعد از خروج امریکا از توافق هسته ای موجب شده تا جامعه موج نقدینگی خود را برای خرید ارز، طلا، مسکن و خودرو به منظور حفظ سرمایه روانه کند که نهایتا موجب بروز تنش های اخیر شده است؛ اما در مقابل برخی هم معتقدند التهاب چند ماه گذشته به خصوص از آغاز سال 97 به دلیل انفعال شدید دولت و سوء استفاده برخی از رانت است؛ اما ارزیابی شما از وضعیت کنونی اقتصاد ایران به ویژه در هفته جاری چیست؟

آن چه در چند روز اخیر رخ داده نتیجه مشکلات متعددی بوده که طی سال های گذشته بر هم انباشته شده و اکنون نتایج این انباشت معضلات ساختاری به صورت التهاب و حتی تنش در بازار خود را نشان داده است. پس همه این مشکلات ناشی از سیاست جدید دولت و یا مسائل حوزه دیپلماتیک نیست، بلکه تحریم و یا انفعال دولت به عنوان تشدید کننده این مشکلات عمل کرده است. در طول این سال ها دولت ها و مسئولین به جای حل ریشه ای و با تعریف ساختاری درست برای اقتصاد تنها به دنبال کاهش علائم بیماری اقتصادی کشورمی رفتند. به عبارت دیگر در این سال ها دولت ها به دنبال کاهش تب اقتصادی کشور بودند، اما هیچ گاه به فکر مداوای ریشه ای مشکلات نبوده اند. مسلما نتیجه چنین رفتارهایی هم به این روزهای ناخوشایند کشیده می شود. زمانی که مسائل اشتغال، رفاه، درآمد یا اقتضائات حوزه تولید، صنعت و کشاورزی و از همه مهمتر معضلات سیستم بیمار پولی، بانکی و ارزی نایده گرفته می شود و در این سال ها فکری برای حل ریشه ای این مسائل نمی شود، مسلما خود را به صورت انباشت مشکلات اقتصادی و بحران فروپاشی در امر اقتصاد نشان داد. با نگاهی به این شرایط، خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم ها نشان داد که اقتصاد کشور تا چه اندازه آسیب پذیر است و این مسائل می تواند چه لطمات جدی را به کشور و جامعه وارد کند که متاسفانه حتی کار به تنش ها و ناامنی اجتماعی در بازار هم کشیده می شود.

اما سهم دولت یازدهم و به خصوص دوازدهم را در شکل گیری شرایط امروز اقتصادی چگونه ارزیابی می کنید؟

همان طور که گفتم این مشکلات در دولت های متعدد شکل گرفته و انباشته شده است. اما دولت جدید به جای اصلاح امور با رفتارهای غلط اقتصادی و مالی خود به سمت تشدید مشکلات گام برداشت. خوب زمانی که دولت یازدهم و دوازدهم نتوانست منابع مالی را به سمت تولید، صنعت و اشتغال هدایت کند و در عوض درآمدهای خود را صرف خرید کالا از خارج کرد و دروازه های واردات کماکان باز ماند، یقینا شرایط به اینجا خواهد کشید. ما اگر درآمد حاصل از فروش نفت را به تولید و اشتغال اختصاص می دادیم و خود را وابسته به وارادات نمی کردیم، خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم ها تا به این اندازه نمی توانست اثرگذار واقع شود. در طول سال های حضور دولت یازدهم و دوازدهم مسئولین همیشه از متغیرها و آمارهایی را در خصوص رشد اقتصادی، کاهش تورم، افزایش اشتغال و خروج از رکود ارائه می کردند که در سایه تنش های اخیر می بینیم این آمارها و اعداد و ارقام تا چه اندازه بی معنی و کاذب بوده است. این وضعیت، اقتصاد را به جایی رسانده که کوچک ترین تغییر در وضعیت دیپلماتیک کشور می تواند آثار سوء جدی بر امر معیشت مردم داشته باشد. لذا متاسفانه باید گفت که فقر و عقب ماندگی های اقتصادی از یک سو و از سوی دیگر هم سایه سنگین رانت و فساد سیستماتیک مشکلات را برای ادامه حیات اقتصادی کشور بسیار جدی کرده است. یقینا مشکلات اقتصادی به مشکلات اجتماعی و نهایتا نارضایتی های عمومی و حتی مشکلات امنیتی می انجامد. لذا با اقتضائات کنونی کشور را جدی گرفت. به واقع وضعیت کنونی نگران کننده است. به تبعش هم باید فکری اساسی و در عین حال عاجل برای حداقل تعدیل شرایط حال حاضر کرد و گرنه مساله فروپاشی از درون رخ خواهد داد.

؟ زمانی که مردم از هر قشر و طبقه ای، از هر طریق ممکن به اعتراض و انتقاد جدی نسبت به سیاست های مسئولین، چه دولتی و چه فرادولتی، چه اصلاح طلب و چه اصول گرا می پردازد، به معنای فروپاشی اجتماعی نیست. آستانه تحمل مردم به نظر من پر شده است. عنقریب است که خیزش مردمی به جایی برسد که کاری از دست هیچ کسی برنیاید.

در راستای رفتار دولت باید گفت که در جنون ارزی اردیبهشت ماه مسئولین اعلام داشتند که ارز تنها از طریق بانک مرکزی و با نرخ 4221 تومان ارائه خواهد شد و سایر بازارها را قاچاق ارزی دانست، اما امروز و با جنون دوم ارز دولت به فکر بازار ثانوبه ارز و حتی سه نرخی کردن ارز است؛ با این رفتارهای متشتت به نظر شما دولت توان عبور از این مشکلات را خواهد داشت؟

ببینید این که دولت توان مدیریت شرایط کنونی را خواهد داشت، قطعا خیر. چرا که برخی از عوامل تشدید کننده بحران از دست دولت خارج است. همین رفتارهای دوگانه و یا چندگانه هم نشان از عدم توان مدیریت دولت دارد. متاسفانه هم در دولت یازدهم و هم در دولت دوازدهم تیم اقتصادی به شدت ناکارآمد عمل کرده است. به تبعش هم مشاورین ضعیف و ناآگاه به شرایط امروز دامن زده اند. کسانی که به نام اقتصاددان و استاد دانشگاه مشاوره های غلطی را به سیاسیون دادند امروز باید هم به مردم و هم به دولت برای حیف و میل کردن منابع مالی کشور پاسخ گو باشند. علاوه بر این نکات باید گفت که دولت هم هیچ گاه نیت حل مشکلات را نداشته است، چون که اگر دولت به فکر حل مشکلات بوده چرا باید دست به تکرار تجربه های شکست خورده دولت های قبلی مانند امنیتی کردن بازار و یا تک نرخی کردن ارز بزند. مضاف بر این مشکلات این را هم در نظر بگیریم که از یک طرف دولت ایران دولت بزرگی است. به عبارت دیگر دولت وارث یک سیستم بروکراتیک بسیار بزرگ و حجیمی است که هزینه های زیاد را در بردارد. لذا هر سال بخش فابل توجهی از درآمد نفتی کشور صرف بودجه مصرفی می شود. از طرف دیگر هم فشارها جامعه بین الملل که به راحتی می توانستیم از طریق تعامل سازنده تر، مذاکره و اعتمادسازی رفع کنیم، کار را به جایی رسانده که ما باید منتظر شرایط بدتری هم در آینده نزدیک با بازگشت تحریم ها باشیم. تحریم هایی که به نظر دولت از پس آن بر نخواهد آمد. تمامی این مشکلات به راحتی قابل حل بود. نمی دانم چرا باید کار کشور عظیمی مانند ایران به اینجا بکشد. ایران همواره یک کشور ثروتمند بوده و هست. با این همه درآمد نفتی، منابع زیرزمینی و معادن؛ حضور در منطقه ای مهم مانند خاورمیانه و برخورداری از امتیاز ژئوپولتیکی می بینیم که ایران به چنین روزی افتاده است. از طرف دیگر ایران نه مشکل جمعیتی دارد که مانند چین و هند که با انبوه جمعیت نتواند به فکر مدیریت شرایط باشد، نه مانند قطر و سنگاپور هم با کمبود جمعیت مواجه است که به فکر وارد کردن نیروی کار باشیم. نه مشکل اندونزی و فلیپین را داریم که مجمع الجزایر هستند و نه مشکل سوریه، افغانستان و یمن را داریم که درگیر جنگ داخلی هستند. ایران در چهارراه آسیا - اروپا قرار دارد. نیروی کار باسواد و آموزش دیده در کشور به وفور وجود دارد. به ناحق است که ایران اکنون در این شرایط قرار دارد و ملت شریف ایران به سختی گذارن امور می کند. قانون مداری، کنترل رانت و فساد سیستماتیک در کشور، ایجاد اشتغال، تولید و رفع تبعیض از جمله اموری بودند که به راحتی قابل انجام بود. اما دولت با تکیه بر فعالیت خود برای افزایش رشد اقتصادی، خروج از رکود و کاهش تورم که همگی این پارامترها، پارمترهای سیاسی هستند به نوعی خود را در امر اقتصاد موفق نشان می داد؛ در حالی که امروز می بینیم تنها جایی که دولت در آن موفق نبوده همین مدیریت اقتصادی است.

در سایه تمامی ناکارآمدی دولت به نظرتان وضعیت اجتماعی کشور را چگونه می بیند؛ آیا نارضایتی به جایی خواهد رسید که در کنار فروپاشی اقتصادی شاهد فروپاشی اجتماعی هم باشیم؟

به نظرتان اکنون ما اکنون شاهد فروپاشی اجتماعی نیستیم؟ زمانی که مردم از هر قشر و طبقه ای، از هر طریق ممکن به اعتراض و انتقاد جدی نسبت به سیاست های مسئولین، چه دولتی و چه فرادولتی، چه اصلاح طلب و چه اصول گرا می پردازد، به معنای فروپاشی اجتماعی نیست. آستانه تحمل مردم به نظر من پر شده است. عن قریب است که خیزش مردمی به جایی برسد که کاری از دست هیچ کسی برنیاید. کارمندی که یک میلیون و پانصد هزار تومان و یا دو میلیون تومان دستمزد می گیرد، در حالی که مخارجش بیش از سه چهار میلیون تومان است، چگونه باید از پس هزینه ها برآید. فقر تشدید یافته، افزایش بیکاری، تورم و گرانی، عدم ثبات در بازار  و فساد سیستماتیکی که رانت های میلیاردی را در در اختیار کانون های قدرت قرار داده، سبب خواهد شد تا ملت شریف ایران خط قرمزها را هم نادیده بگیرد، کما این که تا کنون چندین بار این خطوط را هم رد کرده است. ناامنی اجتماعی و نارضایتی اقتصادی مسائلی نیست که بتوان با شعار و یا توهین برخی آن را جمع کرد. زمانی که سیاسیون از طیف اصلاح طلب و اصولگرا در لاک انفعال به سر می برند، زمانی که همین سیاسیون به فکر مردم نیستند، یقینا جامعه هم اعتراض خود را به همه طیف ها نشان می دهد. امروز بیش از 90 درصد مردم ناراضی هستند. واقعا جامعه باید به چه شکل دیگری اعتراض خود را نشان دهد؟ چطور باید اعلام کند که از این همه بی عرضگی در مدیریت کشور که دودش تنها و تنها در چشم جامعه فرو رفته ناراضی است؟ در این میان سوال اساسی این است که با رصد این همه نارضایتی چرا مسئولین چاره اندیشی نمی کنند؟ هم دولتی ها و هم غیر دولتی ها. امروز دیگر اعتمادی به حرف های مسئولین در جامعه وجود ندارد. تا دیروز می گفتند که مردم از خریدن ارز ضرر خواهند کرد، چرا که دلار پایین خواهد آمد. چنین شد؟ خیر اتفاقا کسانی که به حرف مسئولین گوش کردند، اکنون متضرر شده اند. گفتند طلا و سکه نخرید، افت قیمت خواهد داشت. اکنون چه قیمیتی در بازار طلا حاکم است؟ کسی دیگر توان خرید ماشین را هم ندارد. لذا این فشارها می تواند وضعیت جامعه را به جایی برساند که احتمال هر واکنشی را خواهد داشت.

اما در سایه این فروپاشی اجتماعی باید تهران چه واکنشی را در صحنه بین الملل داشته باشد که بتواند فشارهای بیرونی را برای تعدیل شرایط داخلی داشته باشد؟

معتقدم آن کاری درست است که به نفع ملت و کشور باشد. امروز منافع ملی ایجاب می کند که از پتانسل های دیپلماتیک خود برای تعدیل شرایط و کاهش فشارها به درستی استفاده کنیم. ایالات متحده کشوری توانمند و برخوردار از تکنولوژی جدید است. کشوری با روشنفکران، آزاد اندیشان و دانشمندان. اینها ربطی به مسائل سیاسی ندارند. اگر تهران با واشنگتن و یا هر کشور پیشرفته ای رابطه داشته باشد، اتفاقا به نفع ملت است. چرا باید خود را از این فرصت ها محروم بکنیم. اگر ما با ترامپ و تیم کاخ سفد مشکل داریم چرا باید این نگاه را به کل جامعه ایالات متحده تعمیم دهیم. اساسا چه فرقی میان موگرینی، مرکل، ماکرون و ترزا می با ترامپ وجود دارد؟ آیا آنها مسلمانان دو آتشه هستتند؟ پس زمانی که می توان با اروپایی ها رابطه داشت چرا با واشنگتن این رابطه برقرار نشود؟ چرا باید همیشه تنش، جنگ، خشونت و درگیری جایگزین دیپلماسی و مذاکره باشد؟ در طول تاریخ هیچ کسی از جنگ منتفع نشده است. شکست خوردگان که نابود شده اند و فاتحان هم خاکستر به دست آورده اند. لذا این دیپلماسی، مذاکره و صلح است که موفقیت به همراه دارد. این دیدگاه خاک گرفته را هم باید دور انداخت که صلح را جام زهر می دانیم. هیچ چیزی به اندازه صلح شیرین نبوده و نیست. زهر واقعی در تلخی های جنگ است. ما باید به فکر ایجاد صلحی فراگیر و جهانی در عرصه بین الملل باشیم، نه این که با جنگ و کشتار در دیگر جاها فقط خسارت به بار آوریم. ایران همواره صلح طلب بوده است. لذا با یک منطق دیپلماتیک می توان مسائل را در یک مذاکره مستقیم که کرامت و عزت ایران هم حفظ شود، حل کرد. تصمیم گیران و تصمیم سازان باید بدون توجه به تفکرات مخرب به فکر اصلاح جدی امور باشند. اکنون کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم بدشان نمی آید در ایران حمام خون راه بیفتد یا کشور تکه تکه شود. چرا باید این کار به دست خودمان انجام شود؟ تهران باید خود را پیشگام در حل مشکلات جهانی از طریق دیپلماسی معرفی کند، تا نگاه بدبینانه جهانی نسبت به کشور هم عوض شود. پس ما نیاز به یک تصمیم جدی و اساسی در داخل داریم. با این وضعیت نمی توان شرایط را ادامه داد.           

کلید واژه ها: فروپاشی اجتماعی فروپاشی اقتصادی برجام فساد تورم فقر محمدقلی یوسفی


نظر شما :