عبور ایران و اروپا از آمریکا
با خروج ترامپ از برجام، نقش اروپا در حفظ توافق برجسته شده است. به همین خاطر، گمانه زنی ها در مورد «نیت واقعی اروپا» و رویکرد نهایی آن نیز در رسانه های داخلی شدت گرفته است.
به گزارش ایسنا، رضا نصری حقوقدان بین الملل با این مقدمه در «ایران» نوشت: برخی با طرح گزاره هایی از قبیل «اروپا و امریکا تقسیم وظیفه کرده اند»، «اروپا و امریکا سر و ته یک کرباس هستند»، «سگ زرد برادر شغال است» و «اروپا در نهایت به منافع اقتصادی خود نگاه می کند» معتقدند رایزنی با اروپا فایده چندانی نخواهد داشت. عده ای هم معتقدند این قبیل نتیجه گیری های از پیش ساخته شده - که مبتنی بر یک رویکرد «تقدیری» یا یک ایدئولوژی «ماهیت گرایانه» به کشورهای غربی است - بدرستی صحنه روابط بین المللی امروزی را به تصویر نمی کشد. شخصاً معتقدم - جدا از اینکه سوابق تاریخی و ماهیت اروپا چه باشد - موضعگیری های فعلی و اقدامات پیشنهادی آن در برابر ترامپ - آن هم در حمایت از ایران - آنقدر جدی، بی سابقه و از دید منافع بلند مدت ایران «قابل ملاحظه» هست که ارزش امتحان و واکاوی داشته باشد.
اول اینکه لازم است به این نکته اشاره شود که اروپا - همان طور که منتقدین غرب اعتقاد دارد - طبیعتاً به دنبال منافع ایران نیست. پافشاری اروپا بر تداوم برجام، در راستای تأمین منافع اروپا است؛ اما این منافع به هیچ عنوان محدود و محصور به منافع «اقتصادی» نمی شود. به عبارت دیگر، جدا از اینکه حفظ برجام و به تبع حفظ ثبات در منطقه خلیج فارس به صورت مستقیم به امنیت، آسایش و بافت جمعیتی اروپا گره خورده است، ماجرای «توافق هسته ای ایران» نیز مستقیماً حاکمیت (استقلال) اتحادیه اروپا را به عنوان یک بلوک مدعی تأثیرگذاری در صحنه جهانی درگیر کرده است.
فراموش نکنیم که «سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا» - یعنی وزارت امور خارجه اروپا - در بحبوحه بحران هسته ای ایران تأسیس شد و اصلی ترین و شاید تنهاترین دستاورد آن هم نقش مثبت نماینده آن در مذاکرات هسته ای و موفقیت این مذاکرات بوده است. در واقع، «سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا» - که امروزه خانم موگرینی ریاست آن را برعهده دارد - از این تجربه شکل گرفت و موضوعیت و ضرورت وجودی خود را نیز در پرتو این تجربه به کرسی نشاند. به بیان ساده تر، این «برجام» بود که بلوک اتحادیه اروپا را به عنوان یک بازیگر مؤثر در صحنه جهانی بازتعریف کرد و به «شک گرا» های اروپا و احزاب مخالف اتحادیه نشان داد «پروژه اروپا» پروژه درست و موفقی بوده است.
اینکه امروز بالاترین مقامات اتحادیه - از ژان کلود یونکر (رئیس کمیسیون) گرفته تا خانم موگرینی - در کنار رؤسای جمهور، نخست وزیران و وزیران امور خارجه قدرت های برتر این قاره به اصرار از ضرورت تداوم برجام و بعضاً از «عبور از امریکا» سخن می گویند، اتفاق کمی نیست. آنها نه بازیگر تئاتر هستند که در هماهنگی با واشنگتن «نقش بازی کنند» و نه دینامیسم سیاست داخلی این قاره اجازه می دهد براحتی هویت و آبروی خود را قربانی آقای ترامپ کنند. موضعگیری های آنها جدی است و حکایت از عزم اروپا در تقویت نهاد های خود، بازبینی سیاست های گذشته و رهایی از یوغ ایالات متحده و قوانین فرامرزی (تحریم های ثانویه) آن دارد. علاوه بر این، وضعیت فعلی - که موجب شده شهروندان و شرکت های اروپایی مجبور به رعایت قوانین فرامرزی یک قوه مقننه بیگانه (کنگره امریکا) شوند، بی آنکه حتی یک رأی به نمایندگان آن داده باشند - مقامات ارشد، شخصیت های برجسته و افکار عمومی این قاره را دچار خشم و انزجار کرده است. پس در تحلیل نهایی رویکرد اروپا، این دینامیسم جدید و این مؤلفه های مهم را نیز باید در نظر گرفت.
دوم اینکه پیشنهاداتی که هم اکنون - بعضاً از جانب آقای برونو لومِز، وزیر اقتصاد فرانسه - برای حل موضوع برجام مطرح شده، پیشنهادات قابل تأملی است که می تواند هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت به سود منافع ملی ایران باشد. یکی از این پیشنهادات احیای «قانون مسدودکننده ۱۹۹۶» است که شرکت های اروپایی را در عمل زیر چتر حمایتی قوانین و تمهیدات حقوقی اروپا قرار می دهد تا با ضمانت های قوی تری وارد بازار ایران شوند؛ یکی ایجاد سازوکارهای مالی (بانکی) جدید برای شکستن انحصار امریکا بر تعاملات بانک های بین المللی و به تبع محدودسازی قدرت نفوذ ایالات متحده در مراودات بانکی مربوط به ایران است؛ و دیگری ایجاد یک نهاد جدید - طبق الگوی «اداره کنترل دارایی های خارجی وزارت خزانه داری امریکا» (OFAC) است تا از این پس شرکت های چندملیتی با معیارهای «اروپا» - به جای معیارهای متغیر و نامتعارف «امریکا» - وارد عمل شوند. چنانچه این پیشنهادات - در کنار مطالباتی که ایران مطرح خواهد کرد - تحقق پیدا کند، نه تنها از قدرت آسیب رسانی تحریم های یکجانبه امریکا (دست کم در یک سالِ باقی مانده از زمامداری ترامپ پس از شروع تحریم ها در ۱۸۰ روز آینده) بشدت کاسته خواهد شد، بلکه در بلندمدت نیز مقوله «تحریم های ثانویه» یا «قوانین فرامرزی کنگره و دولت امریکا» بواسطه این سازوکارهای موازی به کل بلاموضوع خواهد شد. به عبارت دیگر، نه تنها در کوتاه مدت آسیب تحریم های ترامپ خنثی یا مدیریت خواهد شد بلکه در بلندمدت نیز ایران از گزند تحریم های یکجانبه امریکا در پناه خواهد بود. دست کم تا زمانی که میوه ها و مواهب «اقتصاد مقاومتی» به بار نشیند.
در نتیجه، جدا از اینکه چه رویکردی نسبت به مقوله غرب و اروپا داشته باشیم، به نظر لازم است به دستگاه دیپلماسی کشور این فرصت داده شود تا در راستای چارچوب سازی های پیشنهادی و ایجاد این سازوکارهای موازی جدید - با خیالی آسوده - با اروپا و بازیگران مربوطه به مذاکره و گفت وگو بنشیند. شاید خروج امریکا از برجام در نهایت سبب خیر شود!
نظر شما :