محورهای ضد آمریکایی شکل میگیرد
نقش افغانستان در پویشهای جدید منطقهای
نویسنده: سید قاسم ذاکری، رایزن دوم سیاسی وزارت امور خارجه
الف- طرح موضوع: افغانستان به لحاظ موقعیت جغرافیائی و ژئوپولیتیکی متاثر از پویش های مهم منطقه ای در دو حوزه جنوب آسیا و آسیای میانه بوده است. راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و جنوب آسیا می تواند موجد پویش های جدید منطقه ای باشد؛ پویش هائی که موضوع افغانستان بخش مهمی از آن ها خواهد بود.
ب- قدرت های جهانی و افغانستان:
ب-۱- راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و جنوب آسیا:
مبانی راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و جنوب آسیا عبارتند از: تکیه بر هندوستان، نتیجه محور و نه زمان محور بودن در خصوص افغانستان (اعلام تداوم حضور نظامی در افغانستان تا حصول به نتایج مورد نظر)، افزایش نسبی تعداد نظامیان آمریکائی و ناتو در افغانستان، تشدید فشار بر پاکستان، اجبار ساختن مخالفان دولت کابل به انتخاب گزینه گفتگو به جای عملیات نظامی، واگذاری اختیارات نظامی و میدانی بیشتر به نظامیان آمریکائی مستقر در افغانستان. به تعبیر ترامپ رویکرد وی به موضوع افغانستان به سمت شرایط حقیقی و نه برنامه های از پیش تعیین شده تغییر جهت داده است. کاملا واضح است رویکرد ترامپ به افغانستان عبارت از وادار کردن مخالفان حضور نظامی آمریکا در منطقه به صلح و گفتگو با تکیه بر راهکار نظامی است بنابراین بر خلاف سیاست ها و ادعاهای گذشته، اینک آمریکا هیچ طرح و پروژه بازسازی و نوسازی در افغانستان (نظیر ملت سازی) را پیگیری نمی کند.
بدون شک راهبرد تازه آمریکا در افغانستان و جنوب آسیا متاثر از وضعیت تازه این کشور و اولویت های آن بعنوان یک ابرقدرت جهانی بوده است. مهم ترین ارزیابی ها از آمریکای ترامپ عبارتند از:
* کاهش قابل توجه اعتبار و اقتدار جهانی آمریکا. (توجه به رقم سرسام آور بدهی خارجی آمریکا گویای وضعیت نامناسب این کشور در سطح جهانی است)
* تمرکز بیشتر آمریکا بر حل مشکلات داخلی این کشور (بویژه مشکلات اقتصادی) و اولویت مسائل داخلی بر مسائل خارجی و بین المللی.
* سیاست برون سپاری امور توسط امریکا به متحدین منطقه ای در مهم ترین پرونده های سیاست بین الملل و کاستن از تعهدات خارجی آمریکا در نقاط مختلف دنیا
* تمایل روزافزون در آمریکا برای همکاری با کشورهای قابل اعتماد و با انگیزه که از توانمندی مناسب برای مدیریت سیاست های منطقه ای در جهت منافع آمریکا برخوردار باشند. بدیهی است انطباق سیاست های این قبیل کشور ها با رهیافت های مورد نظر واشنگتن نکته کلیدی در همکاری متقابل خواهد بود.
* عوارض ناشی از تکیه افراطی بر راهکار نظامی گری بر مهم ترین ساختارهای سیاست سازی در آمریکا
* اهمیت محوری مهار چین در راهبرد آسیائی آمریکا
* رعایت اصل بی اعتمادی به روسیه در نظام بین الملل
بدون شک راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و جنوب آسیا، می تواند محرک و زمینه ساز شکل گیری ائتلاف های تازه و بلوک بندی های جدید همچنین رفتارهای سیاسی تازه ای در سطح منطقه علیه این راهبرد بشود. راهبرد جدید ترامپ در جنوب آسیا به احتمال زیاد همکاری های بیشتری را در منطقه تسهیل خواهد نمود بنابراین اکنون آمریکای ترامپ باید نگران واکنش های منطقه ای و افغانی به راهبرد جدید اعلام شده باشد مخصوصا آنکه امکان شکل گیری محورهای ائتلافی با عواطف ضد آمریکایی فزاینده در منطقه بیشتر شده است. ناکامی سیاست ها و رهیافت های پرهزینه و غیرمسئولانه چند ساله گذشته آمریکا در افغانستان همچنین خودانتقادی شدید آمریکائی ها بابت تعهدات و تامین هزینه های طولانی مدت متحدینشان در اقصی نقاط دنیا از جمله پاکستان باضافه تداوم خصومت با ایران، روسیه و چین سبب انتظار افزایش مشکلات برای واشنگتن در راهبرد نوین اعلامی شده است. اعمال فشارهای آمریکا بر پاکستان بیشتر نتیجه تلاش های آمریکا در جهت یافتن مقصر اشتباهات و خطاهای بزرگ خود در افغانستان تعبیر شده است.
ب-۲- چین و جنوب آسیا:
چین در شرایط انتقال از یک قدرت بزرگ و تاثیرگذار منطقه ای در شرق آسیا به یک قدرت بزرگ و جاه طلب در سطح جهانی است بنابراین در شرایطی که آمریکا و متحدین آن در آسیا و اروپا، چین را بعنوان اصلیترین رقیب خود در سطح دنیا می دانند روسیه نیز در کنار نگرانی های سنتی خود از ناحیه چین درصدد بهره گیری از ظرفیت چین در مقابل دست اندازی های ناتو و آمریکا برآمده است. چین ایده یک کمربند یک راه را بعنوان راهبرد مهم جهانی خود برگزیده است. در این راهبرد که شامل مسیرهای دریائی و خشکی می شود حدود ۷۴ کشور دنیا و بیش از نیمی از جمعیت کره زمین را در بر خواهد گرفت.
خالی بودن جای افغانستان در طرح ها و مسیرهای جاده ابریشم چین گویای بی اعتمادی این کشور نسبت به تحقق امنیت در افغانستان در بلند مدت است با این حال چین بعنوان همسایه افغانستان همچنان از ابزار و راهکارهای مناسبی برای اثرگذاری بر اوضاع این کشور بحران زده برخوردار است؛ ابزارهائی که بواسطه نزدیکی جغرافیائی به افغانستان می تواند موثر تر و کارآمد تر از ابزار آمریکائی در منطقه باشد. با توجه به منافع چین در موفقیت دالان اقتصادی چین – پاکستان (CPEC)، مشخص است که پاکستان عاملی ضروری و اجتناب ناپذیر برای پکن در دو حوزه افغانستان و جنوب آسیا است. اهداف منطقه ای چین در پرونده افغانستان اهمیت بیشتری نسبت به امور داخلی این کشور بحران زده دارد، در نتیجه تصور می شود سیاست جدید ترامپ مسیر دستیابی چین به اهداف راهبردی اش در منطقه را هموار تر خواهد ساخت. چین همچنین در تلاش برای حفظ نفوذ منطقه ای خود با استفاده از ساختار های چندجانبه منطقه ای و حتی بین المللی در راستای حفظ منافع اش در افغانستان تلاش می کند. این ساختار ها عبارتند از: سازمان همکاری های شانگهای (SCO)، کنفرانس تعامل و اعتمادسازی آسیا، انواع و اقسام ساز و کارهای همکاری و هماهنگی چهارجانبه (با مشارکت چین) تا نه تنها میزان حضور این کشور در افغانستان بلکه در منطقه را نیز به تدریج افزایش دهند. ساختار شانگهای به راحتی از ظرفیت جلب همکاری شرکا و رقبای منطقه ای چین در حوزه افغانستان و جنوب آسیا به دور از نفوذ آمریکا و ناتو برخوردار است چنانکه روسیه و چین با مشارکت دیگر اعضای سازمان همکاری شانگهای (از جمله افغانستان، پاکستان، هندوستان، ایران و همسایگان شمالی افغانستان) می توانند موفقیت های خوبی در خصوص افغانستان با تمرکز بر همکاری های منطقه ای بدست آورند.
بدون شک مهم ترین رقیب منطقه ای چین در جنوب آسیا، هندوستان می باشد چنانکه آمریکا بر اساس دو اصل تحدید نفوذ چین و اتکا به کشورهای برخوردار از انگیزه و توانمندی مناسب جایگاه مهمی برای هند در راهبرد آسیائی و افغانی خود قائل شده است هر چند طبق دیدگاه های واقع بینانه در هندوستان استقبال زاید الوصف آمریکا از نقش هند در آسیا و افغانستان به دیده تردید نگریسته می شود زیرا مطابق با راهبرد مکتوب و مفصل ترامپ بیشتر به هند نگاهی ابزاری برای تحدید نفوذ چین شده است تا توجه به جایگاه دهلی در حوزه اقتصادی و کمک به رشد اقتصادی این کشور. بنابراین از منظر واقع گرائی و عقلانیت با نظرداشت واقعیت تازه آمریکا در جهان و تمایل واشنگتن به پرداخت هزینه های مقابله با چین با استفاده از امکانات هندوستان زیاد هم نباید انتظار همراهی کامل دهلی نو با آمریکا در بروز اقدامات تحریک برانگیز علیه چین داشت مخصوصا آنکه هندوستان و چین از ابزارهای بسیار مناسب مدیریت تنش در مقابل همدیگر برخوردار هستند هر چند مهارت هند در مدیریت بحران با چین به معنای پیروی این کشور از سیاست صبر و مدارا با پاکستان مخصوصا در محیط افغانستان نخواهد بود.
ب- ۳- روسیه و افغانستان:
طبیعتا روسیه از ناکامی ها و صرف هزینه های سرسام آور اما بی نتیجه آمریکا و ناتو در افغانستان استقبال می کند. روسیه بخوبی آگاه است که با نظرداشت افول نسبی قدرت و اعتبار جهانی آمریکا بعید است این کشور در میان مدت به اهداف مورد نظر خود دست یابد چنانکه برای بلند مدت نیز انتظار عقب نشینی کامل آمریکا و ناتو از افغانستان را دارد. تروریسم و مواد مخدر از مهم ترین نگرانی های روسیه از ناحیه افغانستان می باشد چنانکه نگرانی روسیه بابت حضور نظامیان ناتو در افغانستان بیشتر از منظر استفاده ابزاری غربی ها از تروریسم علیه امنیت ملی روسیه اهمیت دارد. مشارکت با آمریکا در مدیریت بحران افغانستان نیز برای روسیه اهمیت زیادی دارد زیرا روس ها برای اثبات حضور خود در عرصه جهانی در کنار تقاضای مشارکت با آمریکا در مدیریت مهم ترین بحران های جهانی از هر موضوع و بحرانی بعنوان دستورکار همکاری و مدیریت آن با مشارکت آمریکا و غرب استقبال می کنند. روسیه از ایده جاده ابریشم و یک کمربند یک راه چین حمایت محتاطانه و توام با کنجکاوی بعمل آورده است چنانکه از طریق درخواست اتصال جاده ابریشم چین به پروژه اتحاد اقتصادی اوراسیائی روسیه در پی بهره برداری بهینه از امکانات چین در بلندمدت برآمده است. در پرتو بروز موانع بر سر راه ایده اوراسیاگرائی پوتین (بخاطر بحران اوکراین) طبیعتا روسیه از ناچاری مواجه با دشمن نزدیک تر یعنی آمریکا و ناتو شده است در نتیجه طبیعی است که برای سال های طولانی آینده امکانات خویش را صرف مقابله با ناتو و آمریکا نماید. دو کشور هند و پاکستان در چارچوب راهبرد توسعه نظامی دریاپایه ولادیمیر پوتین اهمیت یافته است. در حالیکه تمرین و اجرای راهبرد یاد شده اخیرا در حوزه مدیترانه برای روس ها موفقیت آمیز بوده است و منجر به توسعه اقتصادی، نظامی و گسترش حوزه نفوذ این کشور در مقیاس جهانی شده است بنابراین اکنون روس ها برای ادامه سیاست و راهبرد مزبور در جنوب آسیا و افغانستان نیز از اعتماد بنفس بیشتری برخوردار شده اند. در حالیکه روس ها بطور سنتی روابط گرم و صمیمانه ای با هندوستان داشته اند اخیرا روس ها متوجه اهمیت پاکستان در جنوب آسیا شده اند در نتیجه روابط دو جانبه روسیه و پاکستان در زمینه های گوناگون از رشد بیسابقه ای برخوردار شده است؛ موضوعی که تا قبل از سال ۲۰۱۵ در طول تاریخ روابط دو کشور سابقه نداشته است.
ب- ۴- پاکستان:
اخیرا پاکستان آماج حملات تبلیغاتی و سیاسی گسترده و بی سابقه آمریکا قرار گرفته است به نحوی که رهبران آمریکا از این کشور بعنوان حامی تروریسم در کنار دیگر دشمنان شناخته شده آمریکا انتقاد می کنند. اعمال فشارهای آمریکا بر پاکستان بیشتر نتیجه تلاش های آمریکا در جهت یافتن مقصر اشتباهات و خطاهای بزرگ خود در افغانستان تعبیر شده است. فارغ از دلایل درست و غلط اعمال دشمنی آمریکا علیه پاکستان ولی طبق واقعیت های موجود احتمالا آمریکا فاقد ابزار واقعی اعمال فشار علیه پاکستان خواهد بود زیرا در پرتو ناکامی های گسترده آمریکا در افغانستان، افول نسبی اقتدار و نفوذ جهانی آمریکا، تداوم دشمنی و خصومت آمریکا با همسایگان قدرتمند افغانستان و بی اعتمادی فزاینده جهانی به واشنگتن (مورد هند) بعید است آمریکا بدون همکاری پاکستان کمترین توفیقی در افغانستان و جنوب آسیا بدست آورد.
رهیافت های تازه آمریکا در سطح جهانی بصورت سرخورده ساختن متحدین قدیمی آمریکا همچنین اعمال فشارهای فزاینده واشنگتن علیه پاکستان بصورت طبیعی سبب اتخاذ سیاست ها و تاکتیک های نوین از جانب اسلام آباد خواهد شد. تحولات جاری حاکی از تلاش پاکستان برای تغییر موضع منطقه ای و ملحق شدن به محور همکاری های جدید در منطقه است، تا هرگونه تیرگی روابط با ایالات متحده و تحمل فشار از جانب واشنگتن را جبران نماید. چین و روسیه به طور ملموسی در این معادلات ایفای نقش می کنند. با فراخوان ترامپ مبنی بر ایفای نقش فعال تر به هند در منطقه، پاکستان بیش از پیش محتاط خواهد شد و برای ایجاد موازنه به چین روی خواهد آورد. با این تعبیر، به نظر می رسد که سیاست ترامپ فرصتی راهبردی را برای چین به ارمغان آورده است.
ج- ارزیابی و نتیجه گیری:
سیاست جدید ترامپ، مسیر را برای ایجاد محورهای جدید همکاری در منطقه هموار خواهد کرد که باید آن را در چارچوب اعمال خصومت آمریکا علیه پاکستان در نظر بگیریم. اعمال فشارهای آمریکا بر پاکستان بیشتر نتیجه تلاش های آمریکا در جهت یافتن مقصر اشتباهات و خطاهای بزرگ خود در افغانستان تعبیر شده است. با نظرداشت ناکامی های گذشته آمریکا در افغانستان نه تنها بعید است در پرتو افول نسبی قدرت جهانی آمریکا موفقیتی برای راهبرد نوین ترامپ در نظر بگیریم بلکه به احتمال زیاد راهبرد مزبور بخاطر اعمال خصومت آمریکا علیه پاکستان و دیگر همسایگان افغانستان منجر به شکل گیری ائتلاف های تازه منطقه ای به ضرر سیاست های آمریکا خواهد شد زیرا دست آمریکا برای اعمال فشار بر پاکستان چندان باز نمی باشد از طرف دیگر نباید انتظار داشت هندوستان بیشتر از مواهب مشکل تراشی راهبرد آمریکا برای پاکستان حاضر به همکاری بی قید و شرط، طولانی مدت و تمام عیار با آمریکا باشد. به احتمال زیاد اعمال راهبرد ترامپ منجر به تداوم بلکه تشدید ناامنی و بی ثباتی در افغانستان خواهد شد چنانکه ظاهرا آمریکائی ها نیز بزعم خود برای به چالش کشیدن اغلب همسایگان افغانستان (بعنوان دشمنان و رقبای واشنگتن) خود را نیازمند تجارت پرسود ناامنی در افغانستان دانسته و فعلا بجز بهره برداری از بی ثباتی و ناامنی در افغانستان هدف دیگری را در دستور کار ندارند. مدعیان این رویکرد راهبرد آسیای جنوبی امریکا را موضوعی جدید نمی دانند بلکه آن را تداوم رویکرد دهه های اخیر این کشور در قالبی جدید برای تضمین استمرار ناامنی در افغانستان ارزیابی می کنند. هدف از این امر نیز روشن است چراکه یک افغانستان ناامن علاوه بر اینکه مانع گسترش طرح های جاه طلبانه چین برای سلطه اقتصادی بر منطقه و جهان از طریق طرح هایی همچون یک جاده- یک کمربند می گردد، از ظرفیتی بسیار بالا برای تهدید امنیت و ثبات در این کشور و جمهوریهای آسیای میانه، روسیه و ایران نیز برخوردار خواهد بود. در هر حال آسیب پذیری بزرگ آمریکا در رهیافت تازه اش در خصوص افغانستان و جنوب آسیا فروافتادن در ورطه رفتارهای واکنشی و روزمره در قبال رقبای جهانی و منطقه ای آمریکا بجای اتخاذ رویکردهای مبتکرانه و کنشی می باشد بنابراین با نظرداشت ضعف مفرط قدرت جهانی اروپا و خستگی اروپائیان از ادامه همراهی با آمریکا در افغانستان حتی امکان اعلام شکست کامل ماموریت ناتو و آمریکا در افغانستان در دوران پس از ترامپ وجود خواهد داشت.
نظر شما :