پاسخ به یادداشتی در انتقاد از پیشنهاد تعطیلی
چرا مرکز تحقیقات استراتژیک شایستۀ انحلال است؟
نویسنده: سیدجواد طاهایی، پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
دیپلماسی ایرانی: این یادداشت در واکنش به یادداشت «حفظ مرکز تحقیقات استراتژیک به مثابه یک الزام راهبردی» نگاشته شده است.
«اینکه دور جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام در اولین تصمیم خود انحلال مرکز تحقیقات را جزو مصالح نظام تشخیص داد» اصلاً شگفت انگیز نمی نماید. در واقع، این نگاه که مرکز تحقیقات به اصطلاح «جزو اولین تدابیر بوروکراتیک برای تمدن سازی اسلامی در نظام نوپای ناشی از انقلاب اسلامی محسوب می شود»، نگاهی باصطلاح، فرمالیستی است که می تواند از توجه به اساسنامه، عملکردهای نمایشی، تعارفات خارجیان و نیز مدعیات نسل قاجاری سیاست ایران (مثلاً ادعای تأسیس مکتب نیاوران) ناشی شده باشد.
طرفداران راهبرد حفظ مرکز لازم است توضیح دهند که در طول ۳۰ سال چه نظریه و اثر ماندگاری از این مرکز برخاسته است که مستقلاً توجه دانشوران خارجی را به خود جلب کرده و بتواند اعتباری برای مرکز تلقی شود؟ پژوهشگر یا پژوهشگران برجستۀ مرکز تحقیقات کیانند؟ یا طی چندین دهه چه تکاملی در ساختار انسانی مرکز روی داده است؟ واقعیت آن است که مرکز تحقیقات یک برند معتبر پژوهشی در سطح بین الملل نیست و نبوده بلکه به جای آن، در نظر دشمنان خارجی انقلاب (و به یمن رهبری مرحوم هاشمی و فرزندان سیاسی- فکریشان)، همواره کانون بالقوۀ تنش علیه رهبری عالی نظام تلقی می شده و به همین دلیل از سوی آنان کانون توجه قرار می گرفته است. این توجه ورزی، به معنای اعتبار بین المللی یا پژوهشی مرکز نیست؛ حتی شاید ضد آن باشد زیرا هدفی صرفاً سیاسی و بحران آفرین را تعقیب می کرد.
تصور مرکز به مثابۀ یک مجموعه «اندیشه ساز» تصوری است که بر لب آگاهان به شرایط واقعی مرکز لبخند می نشاند. البته مرکز می تواند با اصلاحاتی از این به بعد یک مجموعه «اندیشه ساز» باشد، اما تاکنون نبوده و روشن است که نبوده. طی سالهای مدید، مدیران مرکز و پژوهشگران منتخب، بدون توجه به مشی آرمانگرایانۀ رهبری و نظام مشغول نگارش و گزارش نویسی بر مدار افکار دنیادوستانه، غربگرایانه و دانشگاهی خود بوده اند. پژوهشگران دانسته های آکادمیک یا فضایل انتزاعی خود را به یکدیگر انتقال می داده و در این تعامل خود سرخوش بودند. دیپلمات ها نیز عمدتاً مسئولیت بین المللی دولت و اقدامات حقوقی را موعظه می کردند. اصلاً سخت نیست دانستن اینکه مرکز تحقیقات استراتژیک سالیان مدید کانون دنیاطلبان و آرمان ستیزان سیاست ایران بوده است؛. حتی تصاویر امام خمینی و آیت الله خامنه ای عمدتاً پس از آغاز دوران ریاست آقای دکتر ولایتی بر دیوارهای مرکز نصب شد؛ هرچند دوران ریاست حضرت ایشان نیز...
به عنوان یک شاهد نزدیک، مرکز تحقیقات استراتژیک همواره جزیرۀ امن تمایلات قاجاری در سیاست جدید ایران بوده است. این مرکز همان نقشی را ایفا می کرده که زمانی دفتر شهبانو فرح، یعنی در نمک خواباندن نخبگان ناکام برای یک خیز سیاسی مجدد. دفتر فرح دیبا را گورستان فیل ها می گفتند. باقی چیز ها یعنی محققین، ساختمان، بوروکراسی و پژوهش ها، همه در خدمت همین هدف اساسی قرار داشتند. همکاری مزاح می کرد «ما را آورده اند تا استادیوم خالی نباشد!». به راستی کسی در مرکز نیست این حقیقت را نداند. کسانی که برای مرکز، از اهمیت «داشتن لوگو و نشان معتبر داخلی و بین المللی» سخن می گویند نه مبتنی بر واقعیات و تجربیات زیسته بلکه متنی بر آرزو یا تمایل سخن می گویند.
خیلی روشن است: اگر مدیریت مرکز و کمی هم ساختمان مرکز! را کنار بگذاریم، هیچ نیرویی وجود نداشته که بتواند به مرکز آن اعتبار و اشتهاری که ادعا می شود را بخشیده باشد. مرکز کانون تفکر نبود کانون یک اشتهایِ سیاسیِ دل برهم زننده بود. برای کارمندان و پژوهشگران قدیمی مرکز براستی دشوار است که صدق این قضاوت را مورد تردید قرار دهند؛ یعنی صدق آنچه که طی چندین دهه دیده اند. محقق اصولاً فردی از طبقۀ متوسط است. او نیازی به ساختمان های پرشکوه، تکلف و تشریفات دیپلماتیک ندارد و لازم است که رئیس و مدیر او نیز از نظر سیاسی آدم زیاده بزرگی نباشد. تحقیق مستلزم مدیریت افقی است.
مرکز تحقیقات همواره متحمل یک جاه طلبی شدید حکومتی بود که از توان مالی، امکانات اداری و ساختار اداری اش بسیار فرا تر می رفت. بادا که دیگر چنین نباشد. مرکز محتاج انحلال و سپس یک بازسازی اساسی است. تحقیق استراتژیک ضروری است نه مرکز تحقیقات استراتژیک.
نظر شما :