گفتوگو با حسن رسولی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان
برجام مهمترین دستاورد دولت روحانی است
دیپلماسی ایرانی-کورش چهاردوری: گرچه برنامه جامع اقدام مشترک که امروز به نام «برجام» می شناسیم، از سوی دولت یازدهم به عنوان بزرگترین دستاورد در عرصه سیاست خارجی تلقی می شود، اما مخالفان سرسخت خود را نیز دارد. مخالفانی که با آغاز تبلیغات دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، بیش از پیش به این دستاورد دولت حسن روحانی خواهند تاخت. اما «دیپلماسی ایرانی» در گفت و گو با حسن رسولی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان که سابقه استانداری خراسان و لرستان را نیز در کارنامه دارد، از او پرسید که «اگر برجام نبود، چه می شد؟» پاسخ رسولی به این پرسش و سوالات دیگر را در ادامه خواهید خواند:
برجام بزرگترین دستاورد دولت تدبیر و امید است که توانست بسیاری از قفل های مشکلات کشور را باز کند. سوال این است که اگر برجام نبود، چه می شد و ما چه آلترناتیوی به جای آن داشتیم؟
متاسفانه در دولت های نهم و دهم، بر اثر ناکارآمدی دولت و سطحی نگری حاکم بر حوزه مدیریت روابط بین الملل، به صورت بسیار غیرکارشناسانه، به گونه ای با معادلات مرتبط با امنیت ملی خود برخورد کردیم که قطعنامه های متعددی علیه جمهوری اسلامی ایران در شورای امنیت به تصویب رسید. این قطعنامه ها یکی پس از دیگری، لطمات بیشتری را متوجه جمهوری اسلامی کرد. رییس دولت وقت، این قبیل اقدامات سازمان ملل که به نمایندگی از جامعه جهانی این قطعنامه ها علیه ما صادر می شد را در یک بیان کاملا مردم فریبانه، جنجالی، غیرمنطقی و به دور از لحاظ کردن ظرایف و نکات دقیق حاکم، کاغذپاره لقب داد و به صورت توهین آمیزی با این مجمع جهانی برخورد شد. این قطعنامه ها، یکی پس از دیگری روند تشدیدشونده به خود می گرفت. جمهوری اسلامی ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد به عنوان یک کشور مخل نظم و امنیت جهانی شناخته شد. طبیعتا تجهیز چنین اجماعی در سطح جهانی، چه در غرب و چه در منطقه و چه رژیم اشغالگر قدس، برای رقبا و دشمنان ما، پیروزی بسیار ارزشمندی بود. برخلاف قرائت سطحی و عامیانه توسط متولیان اداره امور کشور در آن زمان، هرچقدر که از مقطع زمانی تصویب این قطعنامه و چسباندن این برچسب به سیمای جمهوری اسلامی ایران، زمان بیشتری می گذشت، حجم موانع، محدودیت ها، توهین ها و تحقیرها بیشتر می شد. کارشناسان متخصص ما در حوزه روابط بین الملل پیش بینی می کردند که در صورت تداوم همان دکترین مورد نظر دولت های نهم و دهم، سرنوشتی متوجه ایران خواهد بود، از جنس سرانجامی که متوجه رژیم بعث عراق و لیبی شد. به سمتی حرکت می کردیم که همه منافذ و دریچه ها در حوزه بین المللی و حتی در عرصه تامین نیازمندی های داخلی و مباحث اقتصادی، چنان بر روی ایران بسته شود که به صورت تحقیرآمیز، میزان بسیار ناچیزی نفت توسط نهادهای بین المللی به کفالت از ملت ایران به فروش برسد تا بتوان غذا و قوت لایموت ملت را تامین کرد. بنابراین، پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران سنگین ترین، مهم ترین، حساس ترین و پیچیده ترین پرونده بین المللی علیه کشورمان در یکصد سال اخیر است. دولت یازدهم، یکی از مهم ترین نقاط هدف خود را رفع تحریم های سازمان ملل متحد و خارج کردن ایران از چنین فضایی اعلام کرده بود. آقای روحانی توانست با بکارگیری بالاترین حد از ظرفیت کارشناسی و مدیریتی در حوزه سیاست خارجی و بخصوص بکارگیری چهره هایی مثل آقای دکتر ظریف که هم به لحاظ آکادمیک و علمی متخصص این حوزه است و هم به لحاظ سابقه حضور در امریکا و هم از این جهت که به لحاظ فنی نیز واقف به این رموز بود، به بهترین شکل ممکن این پرونده را به سرانجام برساند. شاید از این حیث، ما تنها کشوری باشیم که تا لب پرتگاه رفتیم و بر مبنای قضاوت ظالمانه، کشوری مخل امنیت بین المللی شناخته شدیم اما بدون شلیک یک گلوله و بدون تحمل خسارت های اقتصادی، نظامی و حیثیتی، نه تنها این تهدید با اقدام سترگ دولت یازدهم برطرف شد بلکه امروز، صادرات نفت ما به حدود 4.5 میلیون بشکه در روز رسیده است. امروز مجبور نیستیم روابط و مناسبات تجاری خود را با چین، هند و کشورهایی از این دست، آن هم با پول داخلی این کشورها انجام دهیم. امروز دیگر ناچار نیستیم که در حوزه حمل و نقل دریایی و بین المللی، به صورت پوششی از پرچم کشورهای دیگر استفاده کنیم. امروز جمهوری اسلامی ایران در مناقشات بین المللی و منطقه ای همچون مناقشه سوریه، یک قدرت تعیین کننده است. در مناقشاتی که در عراق، یمن و افغانستان وجود دارد، جمهوری اسلامی ایران، از منظر بین المللی، بر اساس توفیق بدست آمده توسط دولت یازدهم، نه تنها توانسته تمامی تحریم های برآمده از چنین محدودیت هایی را برطرف کند، بلکه برخلاف انزوای قبلی که ما نوع رفت و آمدهای دیپلماتیک مان با کشورهای عمدتا ناشناخته بود، امروز سطح روابط و مناسبات ما، در حد بسیار مناسبی است. به نظر من، چنانچه این توفیق توسط دولت با هدایت ها و حمایت های بی دریغ و با مدیریت راهبردی همه جانبه رهبری انقلاب و فرماندهی معظم کل قوا انجام نمی شد، قطعا امروز حال و روز ایران، چه در عرصه داخلی و چه در ساحت بین المللی وضعیت اسفناک و به دور از شان و منزلت ملت ایران بود. چرا منتقدین دولت و برجام به چنین مواردی توجه نمی کنند؟
هر اقدامی که از سوی دولت ها صورت می گیرد، نقاط قوت یا ضعفی دارد و به تعبیر عامیانه، دیکته نانوشته 20 است. حتما مدل راهبری این پرونده نیز در صورتی که مورد آسیب شناسی قرار بگیرد، دارای نقاط ضعفی است که اگر قبل از آن، متولیان امر واقف به این نقاط ضعف می بودند، عملکرد بهتری نشان می دادند. اما در پرونده ای به این بزرگی، آنچه که ملاک قضاوت و ارزیابی است، نتایج کلیدی و کارکردی برآمده از چنین توافق مهم بین المللی است. ببینید که امروز، رژیم اشغالگر قدس چگونه برخورد می کند؟ آقای ترامپ چگونه برخورد می کند؟ رقبای منطقه ای ما مثل برخی از کشورهای عربی چگونه برخورد می کنند؟ بین میزان مخالفت ورزی دشمنان و رقبای ما در برخورد با این پرونده و ضریب صحیح بودن، کارآمدی و اثربخشی این اقدام مهم تاریخی رابطه مستقیمی وجود دارد. به نظر من باید منتقدین دولت در برخورد با برجام را به دو بخش تقسیم کنیم. تعدادی از منتقدین دولت با نگاه منصفانه و نصب العین قرار دادن منافع ملی، از منظر نقد مشفقانه اظهارنظراتی می کنند که بسیار مناسب است. اما در ارزیابی چنین امر مهمی، تراز آثار مثبت و منفی مترتب بر این تصمیم، مبنای قضاوت قرار می گیرد که این قضاوت، مثبت است. صدای منتقدین منصف باید از سوی دولت شنیده شود. این نقدهای مشفقانه در مراقبت و رصد پیامدهای پس از امضای این موافقتنامه، باید نصب العین قرار گیرد و مورد توجه باشد. اما دسته دوم، افرادی هستند که فاقد اهلیت و تخصص در این زمینه اند. این پرونده مهم ملی و بین المللی که فقط مرتبط با قوه مجریه نیست. مجلس، قوه قضاییه، شورای عالی امنیت ملی و فراتر از همه اینها، بر اساس اصل 110 قانون اساسی که اختیارات تصمیمات کلانی از این جنس را انحصارا در ید قدرت رهبری کشور قرار داده است، در چنین ساز و کاری قرار گرفته اند. بر اساس نص صریح قانون اساسی، هیچ دولتی، قادر به اتخاذ تصمیماتی از این جنس نیست. کما اینکه آقای احمدی نژاد، در آخرین سالی که به سازمان ملل رفت، در فرودگاه مهرآباد و همچنین در فرودگاه نیویوک، گفت که همین امروز حاضریم با آقای اوباما بنشینیم و مساله را حل کنیم. به ایشان پیغام داده شد که این قضیه در حوزه اختیارات شما نیست و بحث منتفی شد. بنابراین، به نظر من دسته دومی که فقط از منظر رقابت های جناحی و مقابله با دولت به موضوع پرونده هسته ای و این موفقیت حمله می کنند، نگاه کارشناسی و همه جانبه ندارند. آن ها توجه به این نکته ندارند که این تصمیمی ملی است. ممکن است گفته شود که رهبری انقلاب هم که اجازه آغاز، تداوم و به سرانجام رساندن این پرونده را داده اند، در مقاطعی نسبت به بعضی از امور اظهار نظراتی داشته اند. بله، این کاملا قابل قبول است. اولا مقام معظم رهبری، همزمان با این اظهارنظرهای ارشادی، آقای ظریف و تیم مذاکره کننده را فرزندان این کشور و افرادی متدین تعریف کردند. ثانیا، جایگاهی که رهبری در هدایت کل حاکمیت و در ارتباط با جامعه جهانی دارند، رفتار داهیانه ای است که باید مطالبه محورانه با این موضوع، در عرصه افکار عمومی جهانی برخورد کنند. رهبری استناد به بعضی از نقطه نظرات دارند و ممکن است که در آینده هم داشته باشند. اما این نقطه نظرات نباید برای تخطئه موفقیت هسته ای کشور و تنزل دادن چنین پرونده مهم و اساسی در حد موضوعات و سوژه های رقابت های جناحی، مورد استفاده قرار گیرد. تصمیم گیری در این حوزه، در عالی ترین سطح است. مرجع تصمیم گیری کل حاکمیت است. طبیعتا دولت و وزارت خارجه، به دلیل قابلیت های فنی، علمی، کارشناسی و تکنیکی که داشته، به نحو مطلوبی توانسته مقدمات تصمیم سازی چنین تصمیم بزرگی را فراهم کند. تنزل دادن این موضوع در حد رقابت های جناحی و انتخاباتی، بی انصافی است.
راه یا جایگزین دیگری غیر از مذاکره و دستیابی به برجام، پیش روی دولت و حاکمیت وجود داشت؟
در مقطعی از زمان، دولتمردان وقت می توانستند جلوگیری کنند تا حجم و عمق اجماع جهانی علیه کشور ما به صدور چند قطعنامه بین المللی علیه ایران نرسد. چه بسا در آن زمان می شد رفتارهای دیگری هم داشت. استراتژی جمهوری اسلامی این بود که در جهت تامین منافع ملی و حفظ عزت و منزلت ایران، در مناسبات منطقه ای و جهانی، بتواند به دانش هسته ای دستیابی پیدا کند. ضمن اینکه این دانش و توانمندی، مورد اذعان، تایید و قبول جامعه جهانی قرار گیرد. جمهوری اسلامی به این هدف رسید. غنی سازی را تا مرز 20 درصد ادامه داد و در مواد و مفاد قطعنامه هم این حق به رسمیت شناخته شده است. آنچه که ما را متهم می کردند و ذیل آن اتهام، همه آن برچسب های ناچسب را بر اثر ناکارآمدی دولت وقت در حوزه سیاست خارجی، متوجه کشور ما کردند، این بود که جمهوری اسلامی ایران در پی تولید و بکارگیری سلاح هسته ای است. پس از آن بود که فتوای رهبری صادر شد. ایشان به صراحت فرمودند که اساسا در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران، تولید و بکارگیری سلاح هسته ای و از منظر راهبردهای تامین امنیت ملی ما وجود خارجی ندارد. بنابراین در بخش ایجابی، توانستیم به حق خود برسیم و امروز این توانمندی به صورت بالقوه در ایران وجود دارد و از طرف مجامع جهانی هم به رسمیت شناخته شده است. در وجه سلبی، این موفقیت توانست از دولت جمهوری اسلامی ایران رفع اتهام کند. امروز چنانچه مساله دیگری در روابط و مناسبات ما با بزرگترین قدرت های جهانی مطرح باشد، به نظر من اجماع سازی علیه ایران همانند گذشته میسر نخواهد بود. به یاد داریم که حتی کشورهای همسایه و حتی کشورهایی که با ما روابط استراتژیک داشتند، مثل چین و روسیه، تحت تاثیر هژمونی و هجمه ای که علیه کشور ما در عرصه بین المللی ایجاد شده بود، یا به این قطعنامه ها رای مثبت می دادند و یا حداکثر رای ممتنع می دادند. بنابراین شان و اهمیت این موفقیت را باید در حد و اندازه خود نگاه داریم.
می دانم که شما به عنوان یک اصلاح طلب در انتخابات 29 اردیبهشت به آقای دکتر روحانی رای خواهید داد. سوال من این است که چرا آقای روحانی را نامزد اصلح می دانید؟
چون دکتر روحانی قابلیت هدایت قوه مجریه را به عنوان قوه برتر برای تامین امنیت و منافع ملی و کمک به ارتقا سطح کیفی زندگی شهروندان ایران را در مقایسه با دو دولت گذشته و رقبای حاضر در آرایش انتخاباتی بیشتر داراست. دلایل دیگر عبارت است از اینکه طی این چهار سال، دکتر روحانی نشان داد که بر اساس سوابق مبارزاتی قبل از انقلاب و به مدد تجارب حضور در مراجع مهم و کلیدی تصمیم گیری، چه اوایل انقلاب، چه دوران جنگ و چه سال های بعدی که به مدت 16 سال دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، نه تنها از رموز حاکم بر روابط و مناسبات بین المللی مطلع است، بلکه در داخل هم می داند قواعد کشورداری مناسب از چه مولفه هایی تبعیت می کند. طی این چهار سال، برخلاف هشت ساله قبل و بخصوص، چهارساله دوم آقای احمدی نژاد، شما ملاحظه نمی کنید که رییس دولت یک شبه و بدون توجه به نقطه نظرات سایر اعضای هیات دولت، مثلا به انحلال یک بخش اقدام کند یا بدون دعوت به کشوری مثل کویت سفر کند. یا مثلا نامه به دیگران بنویسد یا درباره مساله ای مثل هولوکاست که نه ایرانی است و نه اسلامی، از موضع ماجراجویی هزینه های هنگفت ملی برای کشور ایجاد کند یا در مواجهه با سوالات شهروندان در مورد کیفیت زندگی شان، تقصیر افزایش نجومی نرخ ارز را به گردن عناصری مثل جمشید بسم الله بیندازد. به عنوان یک شهروند ایرانی، معیار ارزیابی من از رییس دولتم، به صورت کمی، شاخص های اقتصاد ملی است که این ها مبنای رای دادن من به روحانی است. چون او توانسته نرخ رشد اقتصادی را از منفی 7 درصد به مثبت ۷ درصد برساند. یعنی 14 درصد توفیق در رشد اقتصادی کشور در سطح اقتصاد کلان داشته است. او توانسته در حوزه اقتصادی، تورم 40 درصد را به زیر 10 درصد برساند. در حوزه جهانی و بین المللی، امروز طرف ما، کشور کومور یا جزایر فلان نیست. در برجام، همه قدرت های جهانی مقابل ما بودند. اصل قبول این مواجهه به معنای به رسمیت شناختن کشور و اعتبار داشتن است. من امروز به این دلیل به روحانی رای می دهم که اگر شهریور سال گذشته، نطق او را در سازمان ملل گوش کردم، احساس خجالت نکردم. احساس افتخار کردم. دلایل بسیار دیگری نیز وجود دارد. همه آنچه که عرض کردم به این معنا نیست که این دولت بی نقص و عیب است. روحانی نتوانسته بخش قابل توجهی از انتظارات من به عنوان شهروند ایرانی اصلاح طلب را به نحو کامل تامین کند. اما ما در حوزه سیاست با واقعیات زمینی سر و کار داریم، نه واقعیات آسمانی و هاله نور و مقولاتی از این قبیل که جز مردم فریبی چیز بیشتری نیست. انتظار داریم که در چهارساله دوم، آقای روحانی در حوزه اقتصاد خرد، در رونق بخشیدن به اقتصاد و کاهش بیکاری و گشایش های بیشتر در حوزه سیاست داخلی، مسائل اجتماعی و فرهنگی و رفع حصر از بزرگان انقلاب، آنچنان موفقیت هایی حاصل کند که در پایان چهار سال، ما رای دهندگان به او، از رفتار سیاسی و انتخاباتی خود رضایت خاطر داشته باشیم.
انتشار اولیه: دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 / انتشار مجدد: چهارشنبه 20 اردیبهشت 1396
نظر شما :