چرا بالتیک می تواند برای ایران مهم باشد؟

از آغوشی به آغوش دیگر

۰۲ آذر ۱۳۹۵ | ۱۹:۳۰ کد : ۱۹۶۴۸۶۳ اخبار اصلی اروپا
محسن شاه محمدی، کارشناس منطقه بالتیک وزارت امورخارجه: آن چه در خصوص تحولات منطقه بالتیک و اوکراین اهمیت دارد، ارتباطی است که می تواند به طور غیر مستقیم به کشورمان داشته باشد. با این اشاره که در کشورهای بالتیک به ویژه در لتونی حتی بعد از مناقشه روسیه و اکراین محبوبیت احزاب متمایل به روسیه کم نشد.
از آغوشی به آغوش دیگر

محسن شاه محمدی، کارشناس منطقه بالتیک وزارت امورخارجه

دیپلماسی ایرانی: تاریخ منطقه بالتیک در نوع خود بسیار جالب است. خواندن آن نشان می دهد که چگونه کشورهای کوچک می توانند از آغوش نازیسم به آغوش کمونیسم پناه ببرند و بالعکس! کشورهای بالتیک در طول تاریخ و تا قبل از جنگ جهانی و بعد از آن بین قدرت های منطقه ای و جانی دست به دست شده اند.

آغاز سال 2014 میلادی مردم جمهوری کوچک لتونی در قلب منطقه بالکان خواسته و ناخواسته به ارز واحد اروپایی پیوستند. وزیر همجنس گرای این کشور در همه ملاقات ها و جلسات این موضوع را مطرح می کرد و آن را دستاوردی ارزشمند برای سیاستمداران غرب گرای این کشور می دانست. او همان گونه که به همجنس گرا بودن خود افتخار می کرد و هشتگی نیز با این شعار در تویتر خود گذاشته بود، به خود می بالید که یکی از معماران سیاست خارجی غرب گرای کشور بوده و از محبوبیتی روبه رشد در کشورش برخوردار است.

پیوستن به یورو همان کاری بود که قبلا جمهوری استونی و بعدا در ابتدای سال 2015 جمهوری لیتوانی انجام دادند و در کنار عضویت در ناتو، هر سه کشور حداقل سرخوش از آن شدند که عضو تمام عیار اتحادیه اروپا شده اند و همه علایق لازم برای قرار گرفتن زیر چتر حمایتی اتحادیه اروپا و آمریکا را به دست آورده اند. روند غرب گرایی در کشورهای بالتیک به گونه ای بود و هست که مثلا در لیتوانی، پرجمعیت ترین کشور بالتیک با وجود دلخوری های قومیتی تاریخی که با لهستان دارد، رهنمودهای سیاست خارجی کشور به گونه ای تدوین شده اند که تقویم همکاری های نظامی و سیاسی با لهستان و دیگر کشورهای هم پیمان منطقه در اولویت است. وزیر امور خارجه غرب گرای وقت لهستان نیز در این باب بدون نواختن نیز خوب می رقصید. در استونی نیز رئیس جمهور پاپیونی وقت، توماس انریک ایلوز نیز چنان سنگ رابطه با غرب و آمریکا را به سینه می زد که انسان را یاد عبد الحسین هژیر، نخست وزیر دوران پهلوی می اندازد که انگلیسی ها در خصوص او گفته بودند: «چرا این مرد این قدر خودش را به ما می چسباند»! رئیس جمهور سابق استونی چنان بی پروا به روسیه می تاخت و می تازد، گویی که صیغه 99 ساله این کشور با غرب هیچ گاه فسخ نخواهد شد. این مواضع را در حالی می بینیم که کمتر از 75 سال پیش بسیاری ازمردم این منطقه، ارتش نازی را ناجی خود از دست نظام تک حزبی شوروی سابق دانسته و بعد از جنگ دوم جهانی ارتش سرخ را ناجی خود از نازی های نژاد پرست.

گرچه کارشناسانی بودند که تحولات پس از سال 2014 را پیش بینی کنند و بگویند درهای سیاست خارجی اتحادیه اروپا همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد و شکاکیت به عضویت در اتحادیه به گونه ای رشد خواهد کرد که خروج بریتانیا از اتحادیه فقط یک بیت از غزل تلخ جدایی خواهد بود. که تحولات اکراین خیلی زود به مدد ایشان آمد و مهر تائیدی بود بر نظراتشان. اما نبودند آنهایی که تحولات انتخابات اخیر آمریکا را پیش بینی کنند. فقط جادوگران و رمالان شاید ظهور معجزه هزاره! دونالد ترامپ را پیش بینی می کردند که نه تنها آماده است که همه کشورهای آویزان به آمریکا را طرد کند بلکه حاضر است حمایت همه دیگر قومیت های غیر سفید پوست و بخش عمده ای از زنان آمریکا را نیز لگد مال کند.

اما آن چه در خصوص تحولات منطقه بالتیک و اوکراین اهمیت دارد، ارتباطی است که می تواند به طور غیر مستقیم به کشورمان داشته باشد. با این اشاره که در کشورهای بالتیک به ویژه در لتونی حتی بعد از مناقشه روسیه و اوکراین محبوبیت احزاب متمایل به روسیه کم نشد و به طور مثال اقلیت 28 درصدی روس تبار لتونی به رهبری شهردار محبوب پایتخت حرف های زیادی برای گفتن داشته و با انتقاد شدید از افتادن به دام ایالات متحده اروپا و ایالات متحده آمریکا، این پیام را به مردم و به سیاستمداران غرب گرای کشورهای بالتیک رسانده اند که خروج از اتحادیه اروپایی و حتی ناتو گرچه دردناک اما چندان سخت نیست.

بعید نیست در آینده دستگاه سیاست خارجی ترامپ سیاست های اعلامی خود در مورد ناتو را این گونه اجرایی کند که برای حفظ اروپای متحد، قوی و ثروتمند می بایست شاخ و برگ ها را هرس کرد و این که کشورهایی مانند کشورهای بالتیک نمونه این تمثیل باشند که: «این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی» که دیر یا زود باید کیش شوند!!

اما ارتباط تحولات روابط غرب و روسیه را در قالب مرثیه بلند و بالای معادله روسیه - ایران - غرب نیز می توان بررسی کرد. اگر بپذیریم که واگذاری کشورهای بالتیک یا حداقل یکی دو تای آنها به روسیه در آینده چندان دور از ذهن نیست باید پرسید این واگذاری چه تاثیری بر روابط ایران و روسیه خواهد داشت، آیا روسیه برای آن که مجددا در باشگاه ابرقدرت ها مطرح باشد، همکاری با کشورمان را به قیمت حضور بالتیکی خود نخواهد فروخت!؟

کلید واژه ها: کشورهای بالتیک اروپا محسن شاه محمدی


نظر شما :