نمونه اولیه ترامپ که بود؟
نمایشی ملی از سیاست اقتصادی
نویسنده: کریستین ویتون
دیپلماسی ایرانی: دونالد ترامپ در تاریخ آمریکا منحصربه فرد است، اما یک رئیس جمهور شبیه او وجود دارد: دوایت آیزنهاور. احتیاط ترامپ در ماجراجویی های نظامی خارجی و احیای ناسیونالیسم اقتصادی، بازتاب صدای ژنرال پنج ستاره ای است که با موفقیت آمریکا را در برهه ای حساس هدایت کرد.
همه می دانند که آیزنهاور آمریکا را به نفوذ خطرناک یک کمپلکس نظامی ـ صنعتی هشدار داده بود. کمتر اما می دانند که آیزنهاور ایالات متحده را از درگیر شدن در یک موضوع نظامی فرعی بازداشت: شورش کمونیستی در ویتنام در برابر سازمان امپریالیسم فرانسه. در پی شکست های مداوم در نبرد فرانسه با دین بین فو، رئیس جمهور آیزنهاور درباره جنوب شرق آسیا گفت: «من می گویم که نمی توانم تراژدی بیشتری به آمریکا تحمیل کنم تا به شکلی گسترده در یک جنگ تمام عیار در منطقه ای دیگر درگیر شویم...»
آیزنهاور می دانست که تهدید وقت ایالات متحده، از جانب اتحاد جماهیر شوری است و اروپا در مرکز این جنگ قرار دارد. هر دوی این مسائل مهم است: جایی که جنگ رخ می دهد و نبردی که بین ایده های لیبرال و کمونیسم در حال وقوع است. او از تحولات در سایر جاها غفلت نمی کرد اما از درگیر کردن نیروهای آمریکایی در جنگ مردم دیگر، برای تمرکز روی موضوع حساسی که به آن می اندیشید، خودداری می کرد. (جانشینان او اما به شکل غم انگیزی این روند را با حضور در ویتنام معکوس کردند.)
ترامپ می خواهد نمایشی از احتیاط و تفکر روشن آیزنهاور ارائه دهد. تاجر نیویورکی می خواهد داعش را شکست دهد بدون درگیری در جنگ داخلی سوریه. او به نظر نخستین نامزد ریاست جمهوری است که مساله افراط گرایی و ایدئولوژی افراطی را جدی گرفته است. با این حال او به درخواست ها برای ورود به جنگ داخلی سوریه که از افرادی مانند هیلاری کلینتون تا جان مک کین اعلام می شود، بی اعتنا است. او وقتی در برابر مجری اخبار ABC قرار گرفت که از او مغرضانه درباره جنگ سوریه می پرسید، روی مواضع خود ایستاد و گفت: «همین الان سوریه با داعش می جنگد. ما مردمی را داریم که در جنگ با داعش هستند... من معتقدم ما باید داعش را از بین ببریم و ما باید درباره داعش نگران باشیم قبل از اینکه خیلی درگیرش شویم.»
ترامپ همچنین به دنبال رابطه ای خوب با روسیه است، که برای کلینتون یک طلسم تلقی می شود. کلینتون، قبلا توسط مسکو رد شده و شخصا از آنها متنفر است. مک کین و نومحافظه کاران نیز خواستار مواجهه ایالات متحده با مسکو هستند حتی اگر اروپایی ها در این مواجهه حاضر که به هزینه اندکی باشند. نگرش ترامپ به این عدم تعادل تنها آنها را خشمگین تر می کند اما درست به مانند امتناع آیزنهاور از ارسال یک چک سفیدامضا برای فرانسه در ویتنام است.
اقتصاد آیزنهاور نیز به مانند شیوه ترامپ ناسیونالیستی است. آیزنهاور چاره مشکل را تجارت آزاد می دانست و او با دقت به دنبال «تجارت سودآور» و گسترش کارخانجات خارجی تنها برای عملکرد متقابل، نه رقابت جدی با تولیدات داخلی در زمان صلح، است. او تاکید داشت که جریان سرمایه گذاری خصوصی آمریکایی در خارج از کشور مخالف با شرایط اوایل دهه 70 است یعنی زمانی که کسری تجاری آمریکا آغاز شده بود. آیزنهاور ساخت سیستم بزرگراه بین ایالتی و راه دریایی سنت لارنس را کلید زد. هر دو پروژه ترکیبی اقتصادی، امنیتی و با اهداف سیاسی بود: تسهیل کسب و کار و نزدیک کردن آمریکایی ها به هم.
کار مهم دیگری که آیزنهاور در زمان تصدی خود انجام نداد مداخله در جهش بزرگ مسکن بود. آمریکایی ها که در نهایت منابع لازم برای فرار از شهرستان های کوچک حومه را در سال های 1950 پیدا کردند باعث شدند که سهام مسکن در سراسر کشور تا 27 درصد افزایش پیدا کند که خود عاملی برای شکوفایی اقتصادی و افزایش رونق ساخت و ساز بود. آیزنهاور اجازه انتخاب آزاد را به مصرف کننده داد درحالی که کلینتون و دیگران برنامه ای مرکزی و در دست خود دارند و می خواهند سیاست های درمانی و انرژی را دیکته کنند.
رویکرد آیزنهاور به تجارت و گسترش رشد داخلی در تضاد کامل با سیاست های تجاری و مهاجرتی اخیر است که توسط نخبگان فعلی به اجرا در آمده است. سیاست هایی که به تسهیل جریان تولید در خارج از کشور و اشتغال کارگران خارجی کمک می کند. ترامپ و آیزنهاور در این نکته توافق دارند که تجارت امروزه، تجارتی آزاد نیست بلکه در عوض تجارتی مدیریت شده است که مدیریت آن هم موفق نبوده.
آنچه ترامپ ارائه می دهد مجموعه ای از سیاست های اقتصادی و دفاعی با هدف قراردادن آمریکا در صدر است. این سیاست ها برای کارشناسان و شرکت هایی وحشتناک است که به دنبال نیروی ارزان کار خارجی هستند. اما بسیاری از رای دهندگان آمریکایی طور دیگری فکر می کنند.
منبع: نشنال اینترست/ مترجم: روزبه آرش
نظر شما :