سفر سخت افغانهای خسته از جنگ
سوریها تنها پناهجویان اروپا نیستند
دیپلماسی ایرانی: وقتی که رجب علی، پسر شانزده ساله هزاره ای از استان بامیان افغانستان را بین سیم خاردار 12 فوتی مرز مجارستان و صربستان پیدا کردیم داشت آرام گریه می کرد. (اسم رجب برای حفظ هویتش عوض شده است). وقتی که زلمای، عکاس ما (که خود پناهنده افغانی از زمان جنگ با شوروی در دهه ١٩٨٠ بوده است) از پسر پرسید که چه مشکلی پیش آمده است پسر سراسیمه شد. شش ساعت بود که او داشت گریه می کرد و کسی حتی او را به زبان خودش مخاطب قرار نداده بود چه رسد به اینکه از او بپرسد چه مشکلی پیش آمده است.
شش ساعت پیش، رجب از مادر، پدر، خواهر و برادرش جدا شده بود؛ زمانی که پلیس صرب خانواده ها را مجبور کردند که سوار اتوبوس شوند و به مرز مجارستان فرستاده شدند. برای ساعت ها او مثل هزاران سوری، عراقی و افغان پشت مرز ایستاده بود؛ در مسیر ریل قطار راه می رفتند و ناامید بدنبال نشانه ای از خانواده هایشان بودند.
تلاش های ناامیدانه بسیاری از خانواده های سوری که از بمب های بشکه ای اسد و هراس داعش فرار کرده و برای امنیت به سوی اروپا آمده اند توجه جهان را هر چند کوتاه مدت به سمت خود جلب کرده است. اما سوری ها تنها کسانی نیستند که نیازمند همدردی هستند.
هرچند منافع بین المللی در افغانستان کاهش یافته و بیشتر نیروهای خارجی از این سرزمین خارج شده اند اما جنگ در افغانستان شدت گرفته است. بسیاری از افغان ها به دلیل شیوع خشونت، ناامنی و تهدید از جانب طالبان و یا نیروهای شبه نظامی دولت در حال ترک خانه خود هستند.
یک افسر نظامی افغانستان که بعد از تهدید به مرگ از سوی طالبان از کابل فرار کرده است گلایه می کند که «چرا فقط از سوریه صحبت می شود؛ مردم سوریه چهار سال است که گرفتار جنگی بی رحمانه شده اند، این زمان برای افغان ها به چهل سال می رسد. چرا برای سوار شدن اتوبوس های لب مرز صدای " فقط سوری ها، فقط سوری ها" را می شنویم؟ در حالی که ما هم زیر این آفتاب سوزان منتظریم.»
سفر طولانی پناهجویان افغانی معمولا با خطرات مرگباری همراه است بویژه در مسیر گذشتن از ایران و رسیدن به ترکیه. در مرزهای ایران به آنها شلیک می شود و کشته های این مرزها عملا مورد توجه جامعه بین المللی قرار نمی گیرد. برای بعضی از افغان ها سفر از این هم سخت تر می شود. آنها از افغانستان گریخته اند و تنها قادر به پرداخت کرایه اتوبوس برای عبور از مرز افغانستان به ایران هستند و بخش زیادی از مسیر باقی مانده تا اروپا را با پای پیاده طی می کنند و پولی برای پرداخت به قاچاقچیان و اتوبوس ها ندارند.
برای بسیاری از افغان ها کشورهای اروپایی بسیار ناآشنا و گیج کننده است. در یکی از همین روزهای گذشته در یک هوای بسیار سرد بارانی ما شاهد یک صف هزار نفری از مردمی بودیم که می خواستند از مرز مجارستان عبور کنند. در همین حال از کنار یک گروه از مردم افغان عبور کردیم و عکاس تیم ما با آنها به زبان دری صحبت کرد. آنها پرسیدند" پایتخت این کشور کجاست؟ " بوداپست. "چه قدر تا آنجا راه مانده؟" خیلی، 110 مایل؛ به آنها جواب دادیم در حالی که نا امیدی در چهره هایشان هویدا بود.
همانند بسیاری از پناهجویان عراقی و سوری، افغان ها هم دلایل منطقی برای فرار از کشتار و خونریزی دارند که کشورشان را در خود فروبرده است. آنها نیز مستحق این هستند که با انسانیت با آنها برخورد شود؛ مکانی امن برایشان فراهم شود تا بتوانند مسیر قانونی درخواست پناهندگی را طی کنند.
سیم های خاردار و موانع مرگبار از تلاش افغان ها برای بردن فرزندانشان به مکانی امن با آینده بهتر در اروپا جلوگیری نمی کند. هفته گذشته در مرز مجارستان یک مادر هزاره ای افغانی را که با سه فرزندش راه می رفت دیدم. او می گفت که سفر سختی داشته اند و می داند که مشکلات بیشتری پیش رو دارند. او به نرمی و در عین حال مصمم در حالی که کوله بارشان را بلند می کرد گفت: "این حصارها مانع ما نخواهند شد و ما در نهایت به مقصد می رسیم." با سه فرزندش به راهش ادامه داد و من حتی این فرصت را نیافتم که نام او را بپرسم.
منبع: فارین پالیسی/ مترجم: پریسا فرهادی
نظر شما :