آخرین میخ بر تابوت دکترین قدرت هوشمند
تیم دموکرات "باراک اوباما" رییس جمهور تحول خواه و تغییر محور که پس از محافظه کاران وارث مصائب و مشکلاتی از آنان بوده و هم اکنون نیز تبعات ناشی از مدیریت جنگ سخت جهانی بوجود آمده دوران جمهوری خواهان را تحمل و دچار آسیب های ناشی از آن گشته است؛ سعی در گذار از دکترین سخت به نرم و حتی فراتر از آن به تلفیق آن دو داشت. چرا که "قدرت هوشمند" توانایی تلفیق "قدرت سخت" و "قدرت نرم" برای ایجاد راهبردهای موفق را داراست. به عبارت دیگر در مقابل قدرت سخت، استراتژی قدرت نرم وجود دارد که طیف سیاسی خاصی در ایالات متحده یعنی دموکرات ها به آن اهتمام می ورزند که در این حالت فضای دنیا نسبت به ایالات متحده امریکا لیبرالیزه می شود؛ به این معنی که قدرت یا ضریب نفوذ ایالات متحده در بافت های سیاسی و دیپلماسی بین المللی و منطقه ای افزایش می یابد.
قدرت هوشمند چیست؟
همانطور که می دانیم دکترین های متفاوتی در ساختار قدرت جهانی وجود دارد و یا تجربه شده اند. به ویژه در جهان پس از جنگ سرد، تجارب ناموفقی که قدرت های جهانی داشتند، به خصوص با وجود پیشرفت های تکنولوژیک بشر و بهره گیری از دانش فنی به همراه جنگ افزارهای ویژه در راستای تامین منافع ملی توجیه شده است و ناکارآمدی های زیادی در ذات قدرت مشاهده شده، اما ضرورت تغییر در تفکر، اهداف، استراتژی و تاکتیک مستلزم شناخت استراتژی قدرت هوشمند است که در چالش با اقتدار سنتی قدرت های موجود پدیدار گشته است و اگر خوب به درک و فهم نهادهای مولد استراتژی قدرت هوشمند توجه کنیم، استراتژی قدرت های ایدئولوژیک جهان با هدف تاثیرگذاری و نقش آفرینی حداکثری در جهان پیرامون خود هویت پیدا می کند و در یافتن منابع و تشخیص همگرایی و شناخت ابزارها از مهم ترین مولفه های قدرت هوشمند ترکیب می یابند. (1)
در ارتباط با به کارگیری این مفهوم و وارد شدن آن به ادبیات سیاسی خصوصا حوزه روابط بین الملل باید اشاره داشت، مفهوم قدرت هوشمند را نخستین بار "سوزان ناسل" به معنای ترکیب هدفمند و خردمندانه قدرت سخت و نرم در مقابله با تهدیدات به کار برد. وی معتقد بود:"منابع اجباری و اقناعی شامل توانایی ها و برتری های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک باید در یک جهت هماهنگ شوند تا برآیند آن تداوم برتری یک کشور را تضمین کند." سوزان ناسل در مجله فارین پالیسی در تاریخ آوریل ۲۰۰۴، مقاله ای منتشر کرد که در آن کفایت اصطلاح قدرت نرم جوزف نای در مقابله با تهدیدهای جدی علیه منافع امریکا را به چالش کشیده بود.
ناسل مفهوم جدیدی از قدرت را پیشنهاد کرد و آن را قدرت هوشمند به معنای ترکیب هوشمندانة قدرت سخت و نرم در مقابله با تهدیدها علیه امنیت ملی نام نهاد. ناسل معتقد است که توانایی های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک باید در یک جهت هماهنگ شوند تا برآیند آن، تداوم برتری یک کشور را تضمین کند.
هم چنین ناسل معتقد است ترقی خواهان در حال حاضر یک فرصت تاریخی برای تغییر سیاست خارجی ایالات متحده در حدود یک برنامه بلند پروازانه خود را دارند. قدرت بی نظیر ایالات متحده امریکا، عدم وجود جنگ قدرت بزرگ، ترس تحریک شده توسط 11 سپتامبر که هم چنان در حال وقوع است و تردید عمومی از نظامی گری دولت بوش، فضای باز سیاسی را برای جایگزینی رویایی در سیاست خارجی رئیس جمهور جدید را ایجاد کرده است.
به نظر می رسد قدرت هوشمند مطرح شده توسط ناسل، برآیند نقاط قوت و حذف نقاط ضعف دو قدرت سخت و نرم باشد که معتقد به تقویت و هماهنگی تمام قوا برای تداوم و بهبود برتری امریکا در جهان است. آن چه در مقاله با خانم ناسل مورد توجه قرار گرفته، جایگزینی سیاست جذب به جای سیاست جبر امریکا در صحنة بین المللی است. به بیان دیگر؛ امریکا به جای اجبار و تحت فشار قرار دادن کشورهای جهان از طریق خشونت یا حتی عدم خشونت که موجب تضعیف محبوبیت و هم چنین حس عدم اعتماد می شود، در صدد جذب ملت ها با بهره گیری از تمام اهرم های موجود در زمان مقتضی است. (2)
اما در دوران باراک اوباما و تحت تأثیر عوامل متعدد منطقه ای و فرا منطقه ای رویکرد ایالات متحده به تحولات جهانی دچار تغییر شد. در این دوره اوباما از راهبرد قدرت هوشمند در سیاست خارجی خویش استفاده نمود که با توجه به این مسأله، دولت اوباما به دنبال مسیری است که به جای ترس، خوش بینی را صادر کند؛ به جای یک جانبه گرایی، تکثرگرایی را دنبال کند؛ اجماع پذیری را جایگزین مشارکت گریزی کند و به جای عمل گرایی منفعت محور، عمل گرایی ارزش مداری را به ظاهر مدیریت کند.
در این رابطه اوباما در مجله "فارن افرز"، که در جولای و آگوست ۲۰۰۷ منتشر شد مقاله ای با عنوان "احیای رهبری امریکا" چاپ کرد و در آن خطوط کلی حرکت سیاست خارجی خود را بیان نمود. بر اساس این مقاله و هم چنین دیگر اظهار نظرهای وی و تیم او، حرف اصلی و اساسی آن ها در مناسبات بین المللی را در چند موضوع می توان خلاصه کرد؛ اول آن که سیاست های جرج بوش اشتباه بود و نباید آن را ادامه داد، دوم آن که امریکا ظرفیت و موقعیت رهبری جهانی را دارد و رهبری امریکا پدیده ای پایان یافته نیست و سوم آن که رهبری امریکا در همراهی با دیگران میسر است و چهارم در به کار بردن ابزارهای مختلف برای تحقق رهبری امریکا، در کنار تقویت نیروی نظامی، دیپلماسی نیز مورد توجه خواهد بود.
"هیلاری کلینتون" وزیر خارجه اسبق دولت اوباما نیز در شماره ماه دسامبر ۲۰۰۸ نشریه فارن افرز مقاله ای را با عنوان قدرت هوشمند به چاپ رساند که در آن مجددا بر اهمیت راهبردی قدرت هوشمند تأکید کرد. وی در آن مقاله سه عنصر کلیدی قدرت هوشمند را شبکه پایدار متحدین، که دیپلماسی در آن نهفته است، سازمان های بین المللی و ارزش های امریکایی عنوان کرده است.(3)
شکست دکترین هوشمند
حال با توجه به موارد ذکر شده می توان فرض را بر عدم کارایی دکترین هوشمند مدنظر اوباما در چند سال تصدی گری بر ریاست کاخ سفید را گذاشت. شاید برای توجیه عدم شکست این دکترین بتوان گفت این تاکتیک در همه جای صحنه بین الملل به یک نتیجه خاص و هدف مورد نظر نرسیده و نمی توان از این نسخه برای تمامی تحولات عرصه بین الملل آن هم در شرایط گزار جهانی استفاده کرد؛ اما آن چیزی که ملموس است عدم کارایی دکترین قدرت هوشمند به عنوان استراتژی واحد در عمل امریکایی هاست. چنان چه مواردی هم چون: کاهش بودجه وزارت امور خارجه امریکا، استعفای معاون دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه امریکا، تعطیلی کمیسیون مشورتی دیپلماسی عمومی امریکا در سال2011 و اخیرا هم حمایت از اقتدارگرایی در خاورمیانه را در چند سال اخیر شاهد بودیم که همگی این موارد با توجه به دلایل ذکر شده می تواند نشان از تحولات جدی در استفاده تاکتیکی و ابزاری جنگ سخت حداقل در مقام پشتیبانی از قدرت هوشمند دانست.
در مجموع در حوزه های ساختاری و نهادی و هم چنین در حوزه رفتاری نیز وجه نرم قدرت هوشمند اوباما کمرنگ تر شده است. طبعاً از جمله پیامدهای این مسئله پررنگ تر شدن وجه سخت قدرت هوشمند اوباما بوده است. دخالت های امریکا در عراق، تلاش در تداوم سلطه در مصر و تونس، حضور مستقیم و غیرمستقیم در تحولات سوریه، بحرین و ارائه استراتژی جدید نظامی و... مواردی است که حاکی از غلبه قدرت سخت یعنی استفاده از اجبار و تهدید در سیاست خارجی اوباما بوده است.
در عرصه دیپلماسی هسته ای با ایران نیز به نظر اوباما همکاری و مشارکت، در عین توجه به ضرورت های استراتژیک، بیشتر از تحریم ها و انزوای بی پایان قادر به برآورده کردن نیازهای امریکا در ارتباط با ایران است. هرچند وی اعتقاد دارد که ایالات متحده، با قدرت فراوانش، باید اعتماد به نفس داشته باشد تا با انجام ریسک های محاسبه شده فرصت های مهم و جدیدی مانند توافق دیپلماتیک با ایران خلق کند؛ که در عین اینکه به این کشور اجازه حفظ بخشی از زیرساخت هسته ای اش را می دهد، برای یک دوره ده ساله، یا بیشتر، مانع از دستیابی اش به قابلیت ساخت بمب هسته ای می شود.
اوباما در شرح بیشتر و یا بهتر بگوییم در توجیه شکست دکترین قدرت نرمش گوید: «ما آنقدر قدرتمند هستیم که بدون اینکه خودمان را به خطر بیندازیم، می توانیم این طرح ها را آزمایش کنیم؛ بودجه دفاعی ایران سی میلیارد دلار است، در حالی که بودجه دفاعی ما نزدیک به 600 میلیارد دلار است. ایران می داند که نمی تواند با ما بجنگد دکترین من این است: مشارکت خواهیم داشت، اما در عین حال همه قابلیت های خودمان را حفظ خواهیم کرد».(4)
اما با وصف موجود با شروع راند مبارزه اوبامای دموکرات با کنگره و توجیهاتی از جنس مواردی که بدان اعتقاد دارد، از نگاه رقبای جمهوری خواه و تحقیرکنندگان نومحافظه کار وی تلاشی برای به دست آوردن دل ایران و عقب نشینی تلقی می شود، و این گونه است که آخرین میخ بر تابوت دکترین قدرت هوشمند اوباما خواهد خورد؛ اگر کنگره و شورای روابط خارجی سنا، دولت را مجبور به نقض توافق وین کند و یا تحت تاثیر لابی صهیونیست ها ضمانت اجرای حقوقی آن را رد و دچار خدشه نماید و یا بدتر این که دموکرات ها برای جلب نظر لابی ها و گروه های سرمایه دار و یا رقبایشان در انتخابات آتی رئیس جمهور را تنها بگذارند و راه را برای اجماع محکومیت توافق مدنظر اوباما باز بگذارند.
منابع:
1. http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/90060 (Fri Mar 14 23:38:45 2014
2. http://www.foreignaffairs.com/articles/59716/suzanne-nossel/smart-power
3. http://www.iras.ir/vdceo78x.jh8zwi9bbj.html
4. http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1950362
نظر شما :