عربستان ناگزیر از حمله نظامی به یمن بود؟
یمن؛ خندق اشتباهات آل سعود
دیپلماسی ایرانی: رسانه های غربی بر این عقیده اند اقدامات تهاجمی ریاض علیه حوثی ها در یمن به خاطر هراس عربستان سعودی از افزایش نفوذ ایران در منطقه است. رسانه های عربی در این باره می نویسند تاکنون ریاض نتوانسته است علتی واقعی برای این تهاجم ارائه کند و همه علت هایی که برای این اقدام بیان کرد، قانع کننده نیست. با این حال آنچه می توان به عنوان مولفه های حمله عربستان به یمن نام برد، توافق احتمالی هسته ای میان ایران و آمریکا، نفوذ ایران در میان کشورهای عربی به خصوص سوریه، لبنان، عراق و یمن و نزاع قدرت در درون حاکمیت آل سعود است. با این وجود برای یافتن پرسش چرایی حمله عربستان و اقدامات جنگ ستیزانه ریاض علیه یمن با علیرضا آیتی، کارشناس ارشد غرب آسیا در وزارت امور خارجه به گفت وگو پرداختیم که در ادامه می خوانید:
حملات عربستان به یمن تا چه میزان متاثر از ادراک حاکمان ریاض از روند معادلات منطقه ای ناشی از تغییرات تصاعدی خاورمیانه از جنبش های عربی تا پرونده هسته ای ایران است؟
در سه سطح تحلیلی باید به چرائی حمله عربستان به یمن پرداخته شود؛ داخلی، منطقه ای و بین المللی. در سطح تحلیل داخلی شاهد هستیم که عربستان دچار بحران های چهارگانه است که ریشه آن به دهه های قبل می رسد و صرفا با بیداری اسلامی و خیزش های مردمی جهان عرب این بحران ها بروز بیشتری یافته است. بحران مشروعیت، بحران ناامنی به ویژه بی ثباتی در مرزها و یارگیری داعش و القاعده شبه جزیره در داخل، بحران منطقه شرقیه و مطالبات حقوقی مردم و بحران رقابت شاهزادگان در حاکمیت. بواقع عربستان روی بشکه باروت یا آتشفشان خفته قرار دارد. عربستان برای حل مشکلاتش در داخل اقدامات زیادی به عمل آورد. اصلاحات جزئی و کنترل شده، توزیع پول بین مردم و تسهیل برای افزایش حضور زنان در برخی فعالیت ها، برخی تماس ها با شیعیان شرقیه، صدور تندروها و عناصر افراطی دردسرساز به عراق و سوریه و یمن و حتی لبنان، انتصابات مختلف در بدنه مدیریتی و جابجائی شاهزادگان و نخبگان سیاسی . . . اینها مسکن هائی بود که امیرعبدالله فقید دنبال کرد. البته در باطن این حرکت ها، حفظ ارکان حکومت آل سعود و حذف سدیری ها از مناصب مهم کشور قرار داشت که پس از مرگش سر و صدا به پا کرد. قطعا بحران منطقه شرقیه و تحولات بحرین اگر به انقلاب یمن مرتبط شود که به نظرم شده است، آل سعود دچار لرزش شدیدی در حاکمیت خواهد شد. مشکل مردم شرقیه یا بحرین و یمن نیستند. اینها حقوق خود را می خواهند ولی حرکت این مناطق بخودی خود ریاض را می لرزاند.
در سطح تحلیل منطقه ای، عربستان شاهد است که سه دهه ایران بزرگترین رقیبش در مقابل همه نوع طرح های دشمنانه آمریکائی - صهیونیستی و عربی ایستادگی کرده و هم اکنون نیز آمریکائی ها نشسته اند در وضعیتی برابر با تهران مذاکره می کنند. خوب این معنای بدی برای عربستان و جبهه عربی همسو با آمریکا می دهد. از همه بدتر که ایران اجازه نداد طرح های آنان در عراق، سوریه، لبنان و یمن به خوبی، درستی و کاملی اجرا شود. همه طرح های آنان ناقص و ناکام ماند. البته ضرباتی به ما زدند ولی نتوانستند بشار اسد را ساقط کنند، نتوانستند طرح شورای همکاری خلیج فارس را در یمن تثبیت کنند، نتوانستند در عراق به اهدافشان برسند. لبنان هم که کاملا مقاومتی شده است. بنابراین ایران در حالی که در همه پرونده ها دست بالا را دارد، هزاران موشک روی سر اسرائیل قرار داده و رودررو با آمریکا دارد مذاکره می کند. یک بعد دیگری که عرب ها را خشمگین کرده، ائتلاف روسیه و چین است که پایبند طرح های ایران هستند. بندربن سلطان در مسکو، پوتین را تهدید می کند که ما چچنی ها را هم داریم مراقب باش، که پوتین هم عصبانی می شود. یعنی می خواستند از پوتین هم باج بگیرند که نداد. اینها خشم عربستان را مضاعف می کند؛ از این رو باید به یمن حمله کند تا توازنی را ایجاد کند. می گوید که ایران در ابعادی پیروز شده و دارای برگه است من هم باید برگه هایی را به دست آورم تا در آینده منطقه اگر قرار شد مذاکره کنیم بدون برگ برنده نباشم. برگه های تروریستی که استفاده کردند، حیثیت و اعتبار سعودی را بر باد داد. آمریکا هم سریع فاصله گرفت و بایدن گفت که کمک های اینها به تروریست ها می رسد. می ماند آخرین برگه در یمن: یعنی کشتار و بمباران مردم. این برگه هم این ها را بی حیثیت کرد. همه می گویند عربستان مثل اسرائیل شده که مردم را می کشد. آیا خادم الحرمین الشریفین باید به این وضعیت در جهان اسلام برسد؟ مناسب است؟
در سطح تحلیل بین المللی، باید نقش آمریکا را در نظر بگیریم. متحدان آمریکا در منطقه به وضعیتی گرفتار شده اند که آمریکا نمی داند با آنها چه کند. دچار سردرگمی در هیات حاکمه آمریکا هستیم، چه در قبال مصر مبارک، چه در زمان سقوط مرسی و به قدرت رسیدن السیسی، چه در زمان بحران بحرین و حتی سقوط علی عبدالله صالح در یمن. از همه مهمتر عربستان است. عربستان برای آمریکا حکم یکی از ایالت ها را دارد. این یک واقعیت است. گاهی یک کشور ظرفیت های پایدار دارد و می تواند خودش را اداره کند، خوب آمریکا خیالش راحت است و خیلی مداخله نمی کند. ولی این متحدان آمریکا هیچکدام به تنهائی قادر به حل مشکلاتشان نیستند.
آمریکا بعد از جنگ عراق و از سال 2011 که اوباما نیروهایش را از عراق خارج کرد، سیاست عدم مداخله مستقیم را دنبال کرد؛ یعنی استفاده از ظرفیت های دوستانش در منطقه، تا سقف مشخص که خرابکاری نکنند. هرجا خرابکاری کنند آمریکا به میدان می آید تا اصلاح کند. در عراق و سوریه اینقدر به داعش و النصره کمک کردند که آمریکا دید اینها دارند به مرزهای غرب می رسند، به همین خاطر وارد شد و جلوی خرابکاری را گرفت و محیط بحران را جهت دهی کرد؛ یعنی تضعیف طرفین (دولتین سوریه و عراق) و تروریست ها.
در خصوص یمن، آمریکا سقف می گذارد، یعنی حوثی ها هم مثل حزب الله، مالکی و بشار اسد. این ها هم توسط متحدان آمریکا مهار می شوند ولی در یک سقف محدود. آمریکا مجوز حمله به یمن را داده است اولا به این دلیل که با پول سعودی و پرستیژ عرب ها هدفش را که بهره برداری اسرائیل است دنبال کند، ثانیا برای محور مقاومت و ایران هزینه بتراشد. خوب اگر عربستان موفق شد آمریکا هم سود می برد، اگر نشد، حیثیت عربستان بر باد می رود.
قدرت نمایی عربستان به رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای چه مشکلی از این کشور حل می کند؟
عربستان قطعا نمی تواند از تغییرات بزرگ ساختاری جاری در جهان عرب مصون بماند. منطقه ما تبدیل به گردابی شده که هیچ کشوری نمی تواند خود را در امان نگه دارد، اگر وارد این گرداب نشوید ضرر کرده اید و این گرداب علیه امنیت و منافع شما جهت دهی می شود. اگر وارد شوید که یارگیری کنید، عوارض خودش را دارد. هر کشوری ظرفیتش بالاتر باشد از این گرداب جان سالم به در می برد. ایران به خوبی مدیریت می کند چون رهبری مقتدر، حکومتی مردم سالار و ظرفیت های ملی بالائی دارد که برای نظام مصون کننده بوده است. اگر بحران ریگی برای هر کشور دیگری رخ داده بود کار آن کشور تمام بود، ولی برای ما خیلی تاثیرگذار نبود. ترکیه با دموکراسی و پایگاه اسلامی اش از یکسو و از سوی دیگر با کمک دیگر کشورها تلاش دارد خود را مصون نگه دارد ولی ظرفیت هایش در حد و اندازه ایران نیست. ولی عربستان بحران های چهارگانه دارد و برای همین به هر طریقی متوسل می شود تا خودش را نجات دهد. از القاعده و داعش استفاده می کند، گاهی برای آمریکا خط و نشان می کشد و با روسیه و فرانسه کار می کند. همسوئی اش با رژیم صهیونیستی در پرونده هسته ای ایران چهره اش را تخریب کرده، یک روز هم به یمن حمله می کند. کارهائی که هیچ یک سودی برای عربستان نداشته است.
متاسفانه عربستان برگه های خوب و قوی در اختیار ندارد. برگه هایی که دارد همه حیثیت بربادده هستند. الان دنیا عربستان را با داعش و النصره می شناسد. مدارس و حوزه های دینی و نظام آموزشی و وهابیت، برگه های عربستان هستند. این برگه ها برای داخل عربستان شاید جواب بدهد و سیاسیون به نوعی برای حکومت از وهابیون استفاده کنند. ولی این برگه ها خارج از مرزها در قرن حاضر معنای بدی دارد. الان کشورهای غربی نیز دچار مشکل هستند و دقیقا همان مشکلی که با اسرائیل داشتند الان با عربستان دارند. افکار عمومی دنیا اینقدر فشار آوردند تا در نهایت غرب مجبور شد از کشتارهای اسرائیل کمی فاصله بگیرد. الان دنیا به غرب فشار می آورد که این عربستان که تا حالا یک انتخابات نداشته و فرهنگ ذبح را ترویج داده چگونه مورد حمایت قرار می گیرد؟! تراکم نارضایتی افکار عمومی از عملکرد دول غربی و کاخ سفید، برایشان دردسرساز می شود همچنان که الان اسرائیل منزوی شده است. الان بسیاری از دولت ها در حال شناسایی دولت فلسطین هستند که به هیچ وجه قبلا این بحث ها را در غرب نداشتیم. در خصوص عربستان هم اگر غرب و آمریکا نتواند مشکل پادشاهی این کشور را حل کند، در آینده و در این قرن پیشرفته و پست مدرن، دچار مشکل می شوند.
دستاوردهای حمله عربستان به یمن چه خواهد بود؟
عربستان گزینه خوب در اختیار ندارد. بین بد و بدتر گرفتار شده است. جنگی که آغاز می شود باید بتوانند تمام کرده و اعلام کنند که به اهداف خود رسیده اند. عربستان به هیچ هدفی نرسید و فقط کشتار کرد و مردم یمن را از خود دور کرد، جهانیان را شگفت زده کرد و خودش را کنار اسرائیل قرار داد که غزه و لبنان را به خاک و خون کشید. اسرائیل هم گزینه خوبی در قبال غزه و لبنان نداشت. پیروز میدان کسی است که جنگ را که راه می اندازد تمامش کند. آمریکا نتوانست جنگ عراق را به سرانجام برساند. بنابراین معتقدم هیچ جنگی گزینه خوبی نیست. هر کشوری هم واردش شود بین گزینه های بد و بدتر گرفتار می شود. سعودی اعلام کرد که بمباران ها را تمام می کند که البته فشارهای سیاسی ایران و روسیه و برخی کشورهای مخالف جنگ موثر بود. مصوبه شورای امنیت را هم گرفتند تا پرستیژ خود را تقویت کنند و کار را سیاسی - نظامی دنبال کنند. توقف بمباران ها بدون هیچ نتیجه ای، یعنی فروریختن حیثیت سعودی که البته فرو ریخت. مجبور شدند کم و بیش بمباران ها را ادامه دهند. این هم نمی تواند به نتیجه برسد و در نهایت طرح ایران که بر اساس ایجاد آرامش در یمن روی میز است باید اجرایی شود. چرائی حمله به عربستان هم به نظرم از سر استیصال است. انقلاب ها اگر در یمن و بحرین تکمیل شوند، پادشاهی سعودی به خطر می افتد. شاید با لشگرکشی و جنگ بتوان تا مدتی این انقلاب ها را به تاخیر انداخت، شاید با استفاده از القاعده تا مدتی بتوان خود را مصون نگه داشت ولی تا مدتی، نه برای همیشه. قطار تحولات منطقه چنان سریع به پیش می رود که اگر عربستان نتواند خودش را با آن تطبیق دهد، جا می ماند.
با تغییرات گسترده در نظام حاکمیتی عربستان، پیش بینی از تحولات سیاست خارجی این کشور به خصوص درباره اوضاع یمن چه خواهد بود؟
تحولات جاری منطقه به حدی سنگین است که عربستان با این تغییرات نمی تواند به تنهائی اوضاع را مدیریت کند. ظرفیت بالائی می خواهد که ریاض فاقد آنست. آمریکا باید تصمیم بگیرد که کشورهای منطقه و دوستانش چه کنند. گفته می شود که این جوانان روی کار آمده تصمیم به جنگ گرفتند ولی عمق کار بحث اجازه از آمریکاست. وزنه و لقمه ای که اینها برداشتند بزرگ بود و اجازه بزرگتر نیاز داشت که قطعا با آمریکایی ها مشورت کرده اند. می گویند شاهزاده مقرن به دلیل اینکه مادرش یمنی الاصل است و متعب هم به دلیل نارضایتی از انتصابات، با این جنگ مخالف بوده اند. این درست است ولی تاثیر آن سطحی است. شرایطی بر عربستان تحمیل شد که باید واکنش نشان می داد. محمد بن سلمان و محمد بن نایف گزینه جنگ را انتخاب کردند. اگر مقرن و متعب بودند شاید جنگ نمی کردند ولی کارهای دیگری می کردند که شاید خسارت هایش کمتر از جنگ نبود. چون عربستان به واسطه تحولات پیرامونی اش نیاز داشت که کاری پیشگیرانه بکند. این تصور ذهنی آنان است که حتما باید کاری در یمن کرد. هیچ چاره ای نداشتند. بحث به خطر افتادن پایه های حکومت آل سعود مطرح بود. موضوع حیات آل سعود بود. آمریکا هم این وضعیت را درک کرده است ولی همه می دانند که اگر برای این اقدام، سقف نگذارند خیلی برایشان گران تمام می شود. جمهوری اسلامی ایران تاثیر زیادی در روند خواهد داشت. روسیه و چین و کشورهای همسو با ما هم موثرند. این سقف سریعتر باید علیه عربستان ایجاد شود که امنیت منطقه به هم نریزد. پیش بینی من این است که اقتدار امنیتی نظامی ایران، موفقیت در پرونده هسته ای، مدیریت بحران سوریه و عراق و یمن و ایجاد آرامش در این کشورها باعث خواهد شد دیگران تسلیم شرایط شوند، یعنی تحمیل شروط صلح بر منطقه. این شروط، مورد توافق همگان از جمله سازمان ملل هم هست. شروطی است که ایران چند سالیست مطرح کرده ولی طرف های مقابل خودشان را به خواب زده بودند. الان که داعش در حال تهدید امنیت جهانی است، شروط ایران طرفدار دارد. مبارزه با تروریسم و تکفیرگرایی، عدم مداخلات نظامی خارجی، گفتگوهای داخلی در میان گروه های درگیر در کشورها، برگزاری انتخابات سالم و شفاف و تشکیل دولت فراگیر. این مدل در همه کشورهای بحرانی قابل اجراست. همه معترفند که منطقه تحمل جنگ و درگیری ندارد چون فقط تروریسم و اسرائیل بهره می برند. آمریکائی ها هم نمی خواهند هزینه سنگینی در منطقه بپردازند. به همین خاطر آرامش و پایان منازعات، موضوعی راهبردیست که الان می بینیم به عنوان الگو، ایران و آمریکا دنبال می کنند. یمن خندقی است که کشورهای مختلف حتی خود آمریکائی ها علنا از آن فاصله می گیرند؛ گرچه ممکن است در خفا کارهائی بکنند ولی صراحتا نگرانند.
انتشار اولیه: یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 / انتشار مجدد: پنج شنبه 17 اردیبهشت 1394
نظر شما :