سخنرانی حسین سلیمی در نشست بررسی مذاکرات لوزان:
کنش گفتاری تیم مذاکره کننده ایران تغییر کرده است
دیپلماسی ایرانی: پیرامون مذاکرات هسته ای به چهار نکته می پردازم. به طور معمول در حوزه آکادمی، پیش از ورود به اصل موضوع، یک تاریخ و یک نظریه را به عنوان مقدمه بیان می کنند. به عبارتی یک مقدمه تاریخی و یک مقدمه نظری به گونه ای که مرتبط با مباحث روز باشد، بیان می کنند.
نکته اول درباره تاریخ است. به عنوان کسی که حدود 20 سال در دانشگاه به طرح مباحث تاریخ جهان و تاریخ روابط بین الملل می پردازد، باید بگویم، مذاکرات اخیر، مذاکراتی کم نظیر و منحصر به فرد در تاریخ روابط بین الملل است؛ نه تنها در تاریخ روابط خارجی ایران، بلکه در تاریخ روابط بین الملل. از زمان شکل گیری تاریخ روابط بین الملل مدرن در ابتدای قرن نوزدهم، مذاکرات مشابهی به این صورت برگزار نشد. به این معنا که قدرت های بزرگ زمانه همه در یک سوی میز آن هم در شرایطی که جنگ بزرگی روی نداده، تحول خونینی در روابط بین الملل اتفاق نیفتاده و یک جنگ، یک پیروز نهایی و یک شکست خورده نهایی وجود ندارد، نشسته و یک کشور در سوی دیگر میز بنشیند.
مذاکراتی که در تاریخ روابط بین الملل قدرت های بزرگ در یکسو قرار داشته باشند چند نمونه بیشتر نیستند. اولین آن کنگره وین است. زمانی که تاریخ مدرن روابط بین الملل آغاز می شود. زمانی که کشورهای انگلستان، روسیه، اتریش و.. ناپلئون را شکست داده و آنگاه بر سر میزی نشستند تا جهان بعد از شکست ناپلئون را طراحی کنند. دومین نوع مذاکرات، پس از جنگ جهانی اول صورت گرفت. قدرت های بزرگ در یک سو و کشورهای شکست خورده در جنگ جهانی اول در سوی دیگر میز نشستند. در اجلاس ورسای یک سوی آن آلمان قرار دارد و همچنین در پیمان سن رژمن اتریش در یک طرف میز می نشیند. پس از جنگ جهانی دوم مذاکرات مشابهی مشاهده نمی شود زیرا کشورهایی که در مقابل قدرت های بزرگ قرار می گرفتند، فروپاشیدند، مانند آلمان و ژاپن. بنابراین مذاکرات اخیر، برای نخستین بار در تاریخ روابط بین الملل صورت می گیرد. البته نقاط مشترک و افتراقی میان مذاکرات اخیر - میان ایران و 1+5- با مذاکرات پیشین در تاریخ روابط بین الملل وجود دارد. نقطه مشترک آنها این است که همه قدرت های بزرگ و هم جهت در یک سوی میز قرار دارند. همچنین این مذاکرات همه در آستانه تحولات نظام بین الملل روی داده است. اما مهمترین نقطه افتراق مذاکرات ایران و دیگر مذاکرات تاریخی، عدم وجود بازنده و برنده است. جنگی پیش از آن روی نداده و پیروز و شکست خورده ای در آن وجود ندارد. در هر دو طرف مذاکره عزمی برای تحول بنیادین نه فقط در روابط، بلکه در نظام بین الملل شکل گرفته است.
نکته دوم این است که در مذاکرات لوزان، نشانه جدی برای تحول در بنیاد نظام بین الملل مشاهده می شود. اگر قرار است در مباحث نظری به فکت و واقعیتی اشاره کنیم که نشان دهد بنیادهای نظام بین الملل دگرگون شده، مذاکرات اخیر، فکت و نشانه را به ما نشان می دهد. چرا؟ به این دلیل که مذاکرات لوزان بیانگر دگرگونی در قاعده بازی و الگوی رفتاری در نزد قدرت های بزرگ و هم نزد قدرت های منطقه ای است. تا پانزده سال قبل قاعده بازی به این صورت بود که قدرت های بزرگ با اتکا به قدرت نظامی و اقتصادی خود، به خصوص زمانی که هماهنگ بودند، دیدگاه های خود را به دیگران دیکته و مجبور به اطاعت می کردند. در غیر این صورت آن کشور دچار بحران اساسی و اشغال نظامی می شد. اما اکنون قدرت های بزرگ، با کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران بر سر میز نشسته، به مذاکره پرداخته و بده- بستان می کنند. در عین حال برخی از سخنان و شرایط او را می پذیرند و بر روی کاغذ می آورند و در عین حال تقاضای مبنی بر پذیرش شرایط خود نیز دارند. این به آن معناست که الگوی رفتاری و قاعده بازی در روابط بین الملل در حال دگرگون شدن است. از طرفی نشان می دهد در دنیای ما مفهوم قطب معنایی ندارد. سیستم، سیستم پلورالیزه نیست. در روابط بین الملل قطب به این معنی است کشوری که در راس قطب یا بلوک بندی قرار می گیرد، یا نقش قطب را در سیستم بین الملل ایفا می کند، امکان دیکته کردن تمام خواسته های خود را بدون کم و کاست در روابط بین الملل دارد. مذاکرات اخیر نشان داد حتی اگر خواسته های قطب های قبلی در روابط بین الملل تبدیل به قعطنامه های شورای امنیت شود و تحقق نیابد، آنها تمایل به مذاکره، همسازی و همکاری دارند. این نشان از عدم وجود قطب در روابط بین الملل دارد. دنیای کنونی دنیای تک قطبی، دو قطبی یا انواع دیگر قطب ها نیست. در دنیایی قرار داریم که بازیگران متفاوت با ابزارهای متفاوت قدرت، در حال کنش و واکنش با همدیگر هستند. این به توانایی بازیگران مربوط می شود که چگونه بتوانند در صحنه بین الملل و تعاملات بین المللی، بیشتری منفعت و امنیت را برای خود به ارمغان بیاورند.
نکته سومی که در نظریه های جدید روابط بین الملل مطرح است، اهمیت کنش گفتاری یا - speech act - در روابط بین الملل کنونی است. در دوران جدید سیاست خارجی ایران، کنش گفتاری جدیدی شکل گرفته است. چگونگی ارایه سخن و ساختار سخن باعث بازنمایی متفاوتی از جمهوری اسلامی ایران و خواسته ها در ذهنیت طرف مقابل می شود. در عین حال گشایش ها و موقعیت های متفاوتی را برای جمهوری اسلامی ایران به وجود می آورد. از نگاه بنده تفاوت جدی در اهداف، منافع و جهت گیری ها پیدا نشده، بلکه کنش گفتاری اعضای تیم مذاکره کننده ایرانی متفاوت است. آن کنش گفتاری متفاوت، تصویر متفاوت و نگاه متفاوتی را به وجود آورده که اگر به درستی ادامه پیدا کند و با مهارت های متفاوت حقوقی، سیاسی و اقتصادی همراه شود، می تواند منافع ملی بیشتری را برای ما به ارمغان بیاورد و بسیاری از قفل ها را در سیاست خارجی ما باز کند. به همین دلیل مشاهده می کنیم که این کنش گفتاری حتی در شرایطی که هنوز دستاوردها قطعی نشده و به جایی نرسیده، راه حل های متفاوتی را نسبت به گذشته به دست آورده است. اگر مقایسه ای میان راه حال های امروز و توافقی که رییس جمهور سابق برزیل و نخست وزیر سابق ترکیه با مقامات وقت تهران کردند، انجام شود، می بینیم رو به جلو حرکت کرده است. زیرا راه حل های آن دوره محدود بود و برنامه هسته ای ایران را بسیار محدودتر از آنچه در شرایط فعلی به آن رسیدیم، می کرد.
نکته آخر و بسیار مهم که جنبه حقوقی و روابط بین الملل دارد، اصل مهم تقدم تعهدات بین الملل بر تعهدات داخلی است. اصلی در حقوق بین الملل وجود دارد مبنی بر اینکه تعهدات حقوق بین الملل بر تعهدات داخلی و حتی قوانین داخلی کشورها برتری دارد. یعنی اگر کشوری تعهداتی را در سطح بین المللی می پذیرد، حتی اگر با قوانین داخلی تعارض داشته باشد، قوانین داخلی که با تعهدات بین المللی متعارض است، باید کنار گذاشته شود. این اصل چه در مذاکرات و چه در نوشتن اصول متفاوت به ما کمک خواهد کرد. اگر چیزی از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد یا از طریق معاهداتی که دولت ها امضا می کنند، تبدیل به تعهدات بین المللی شود، بر قوانین داخلی برتری دارد. توجه به این اصل پاسخ بسیاری از پرسش های مقدر را در این حیطه خواهد داد.
با توجه به سخنان مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه مسئولان بنشینند و به سخنان مخالفان و موافقان گوش دهند، اکنون نیز مسئولان آمده اند تا این سخنان را گوش دهند. نکته جالب آنکه حتی مخالفان و منتقدان دستاوردهای مذاکرات هسته ای، افرادی هستند که سعی می کنند نقدها و مباحث خود را فراجناحی و بر اساس منافع ملی مطرح کنند. این تفاوتی میان منتقدان ما و منتقدان دیگر کشورهاست. اکنون شاهدیم که صهیونیست ها و گروه های جنگ طلب در جامعه آمریکا، برای مخالفت با دولت وقت، به دنبال زدن ریشه مذاکرات هستند. اما به دلیل اینکه مباحث مطرح شده از سوی منتقدان داخلی ما از سر ارزش و در نظر گرفتن منافع ملی است، تلاش می کنند در این چارچوب صحبت کنند. بنابراین سخن منتقدان و موافقان برای مسئولان ما مبارک بوده و به تیم مذاکره کننده کمک می کند. مذاکرات در آینده بسیار دشوار خواهد بود و کار تیم مذاکره کننده نیز همانند جراح مغز و اعصاب است. همانطور که باید به جراح مغز و اعصاب کمک فکری کرد ولی در زمان جراحی نباید سر او فریاد یا دستش را کشید، امیدواریم نظرهای منتقدان و موافقان کمک کننده تیم مذاکره کننده باشد تا آنها بتوانند جراحی را به شکلی که حداکثر منافع را برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان بیاورد، انجام دهند.
انتشار اولیه: جمعه 4 اردیبهشت 1394 / انتشار مجدد: سه شنبه 8 اردیبهشت 1394
نظر شما :