محمد سعیدی در نشست «بررسی پیشنهادهای جدید برای حل پرونده هستهای ایران»
هزینه برنامه هستهای ایران کمتر از 2 میلیارد دلار بوده است
دیپلماسی ایرانی: من طی 5،6 سال گذشته که سازمان انرژی اتمی را ترک کردم، صحبتی نکردم. در این مدت هم اظهارنظرهای زیادی پیرامون برنامه هسته ای ایران از اینکه چگونه انجام شده و چگونه ادامه یافت، مطرح شد که لازم است در این باره به بیان نکاتی بپردازم.
برنامه هسته ای ایران از سال 1353 آغاز شد. گفت وگوهای مفصلی با آقای دکتر اکبر اعتماد در پاریس و تهران انجام دادم. به این دلیل که ایشان هم امین رژیم گذشته بودند و هم تنها کسی بودند که در جزئیات برنامه هسته ای ایران حضور داشتند. شاید محرم ترین فرد از بین مقامات رژیم گذشته که در تمام ابعاد برنامه هسته ای ایران می توانست مسایل را تبیین کند.
برنامه هسته ای ایران بر این مبنا پایه ریزی شد که ایران حدود 23 هزار مگاوات برق هسته ای تولید کند. در کنار این مساله، چرخه کامل سوخت هسته ای را نیز ایجاد کند. منظور از چرخه کامل سوخت هسته ای، از مرحله تولید پودر اورانیوم یا کنسانتره اورانیوم که کیک زرد گفته می شود تا مرحله تبدیل به UF4،UF6، اورانیوم غنی شده، تبدیل به میله های سوخت و سپس تولید انرژی برای رآکتورهای آب سنگین و سبک است.
در این میان فرایند دیگری نیز وجود دارد که چرخه سوخت هسته ای را کامل می کند و آن reprocessing (بازفرآوری) است. در مرحله بازفرآوری، به دلیل آنکه مقدار کمی از اورانیوم غنی شده 3.5 تا 5 درصد مصرف می شود، مابقی که مقدار زیادی است به عنوان spent-fuel باقی می ماند. طی فرایندی که در این مرحله درباره جداسازی و فرآوری در چرخه سوخت انجام می شود، اورانیوم غنی شده 3.5 تا 5 درصد به نیروگاه آب سبک - light water- تزریق می شود. چنین چرخه کاملی را نه ژاپن دارد و نه کره جنوبی. ژاپن اورانیوم خود را از استرالیا، کانادا و قزاقستان وارد می کند. برنامه هسته ای کره جنوبی نیز تا قبل از مرحله UF6 است. در هر صورت این برنامه کامل در رژیم گذشته تنظیم شده بود. در سفری که کیسینجر در سال 56 به ایران داشت، توافقی میان ایران و آمریکا منعقد شد. در آن زمان کیسینجر به شدت مخالف برنامه های هسته ای ایران به صورت کامل بود. اما در نهایت پذیرفت که با شرایطی مرحله فرآوری اورانیوم - UCF - در اصفهان انجام و مراحل غنی سازی را به ایران تحویل دهند و در مقابل ایران نیز اجازه بازرسی های ویژه را بدهد.
اما پس از انقلاب شرکت زیمنس قرارداد پروژه بوشهر خود را یکطرفه فسخ کرد. چینی ها نیز که برای UCF با ایران قراردادی منعقد کرده بودند، در سال 1375 آن را فسخ کردند. آنها حاضر نبودند هیچ پولی را بابت غرامت فسخ قرارداد به ایران بدهند، در حالی که 45 میلیون دلار دریافت کرده بودند. طی سفرهایی که به چین صورت گرفت، توانستیم حدود 62 میلیون دلار غرامت دریافت کنیم که با همان رقم UCF اصفهان ساخته شد. درواقع نیروگاه اصفهان بدون هیچ هزینه ای ساخت شد که در برخی از رسانه ها صحبت از اعداد و ارقامی غیرواقعی می کردند که ناشی از بی اطلاعی بود.
در آذرماه سال 76 و با روی کار آمدن دولت آقای خاتمی، کمیته ای تحت عنوان کمیته عالی فناوری با ریاست شخص رئیس جمهور تشکیل جلسه داد. قرار بر این شد که در این کمیته برنامه کامل هسته ای ایران تنظیم شود. این کمیته دو هدف دنبال می کرد، اول آنکه یک بازنگری در برنامه هسته ای صورت بگیرد و مشخص شود که برنامه هسته ای ادامه یابد یا خیر و دیگر آنکه برنامه را در چه چارچوبی ادامه دهیم. از آذرماه تا اردیبهشت یا خرداد سال 77 بحث های بسیار پیچیده و ظریفی در کمیته مطرح شد. آقای دکتر روحانی نیز در کمیته حضور داشتند. در نهایت تصمیم بر این شد که ایران در همه ابعاد هسته ای ورود پیدا کند. به این دلیل که نمی دانستیم در کدام از یک فرایندها به موفقیت نزدیک می شویم. الگوی رایج در دنیا، اینگونه بود که یک کشور با کشور دارای فناوری هسته ای همکاری می کرد و به مرور زمان این فناوری را از آن کشور به دست می آورد. کاری که ژاپن و کره جنوبی کردند. اما چون هیچ کشوری حاضر نبود با ایران همکاری کند و چینی ها نیز عملا کنار کشیده بودند، بنابراین ناچار شدیم با همه ضرایب خطا، در همه جبهه ها شروع به کار کنیم. در آن کمیته به این نتیجه رسیدیم که در زمینه رآکتور آب سنگین، چرخه سوخت، UCF و سپس غنی سازی وارد عمل شویم. در کنار آن با روس ها برای راه اندازی پروژه بوشهر نیز قرارداد امضا شد. هدفی که در ذهنمان ترسیم کرده بودیم بر این مبنا بود که ایران خواهان ایجاد نیروگاه هزار مگاواتی بوشهر بوده و در ادامه واحد دوم و سوم آن را نیز راه اندازی کند. از این رو برای تامین سوخت نیروگاه های آب سبک نیاز به سوخت مطمئن دارد. تحلیل ها بر این بود که ممکن است روسیه در نطقه ای به هر دلیلی حاضر به ادامه همکاری و تحویل سوخت به ایران نشود. بنابراین نیاز به سوخت ذخیره است. از این رو برنامه غنی سازی ایران در فرایند صنعتی طراحی شد. در اینجا باید گفت اگر ایران خواهان برنامه ای استراتژیک بود، طرح خود را بر مبنای فرایندی که نیاز به 54 هزار سانتریفیوژ دارد، پایه ریزی نمی کرد. می توانست این کار را در یک سوله به صورت محرمانه و تنها با 5 هزار ماشین و در حالی که کیک زرد نیز آماده شده بود، انجام دهد. نیازی به تاسیس نیروگاه بزرگ مانند نطنز نبود. در نهایت فردو به عنوان یک آلترناتیو سوخت در زمانی که نطنز مورد حمله قرار گرفت، در نظر گرفته شد. در آن زمان هیچ کسی تصور اینکه برنامه هسته ای از مسیر صلح آمیز خود به سمت غیرصلح آمیز منحرف شود، نداشت. همانطور که در همه گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز آمده، هیچ گزارشی دال بر Diversion (انحراف)در برنامه هسته ایران مشاهده نشده است.تنها موضوعcritical ، مواد هسته ای است که در آن نیز هیچ انحرافی دیده نمی شود. تمام مواد هسته ای ایران تحت accounting آژانس بوده و این نهاد می داند حتی یک میلی گرم مواد هسته ای در ایران در کجا مصرف می شود. در ابتدا ایران 500 تن موارد اورانیوم خود را از افریقای جنوبی وارد کرد و اکنون از معادن موجود در بندرعباس و اردکان یزد به دست می آید و به اصفهان منتقل می شود. در آن زمان گفت وگوهای مفصلی با آژانس انجام شد و حتی صحبت از یک گروه تولیدکنده سوخت به میان آمد.
رآکتور تحقیقاتی آب سنگین اراک نیز، برای ما جنبه بسیار مهم و استراتژیک داشت. برآورد ما این بود که با راه اندازی این رآکتور 40 مگاواتی علاوه بر تولید همه رادیو ایزوتوپ ها و رادیوداروهای داخل، می توانیم نیاز خاورمیانه را با مازاد تولید تامین کنیم. در حال حاضر بخش زیادی از رادیوایزوتوپ ها و داروها از خارج وارد می شود. این هم به دلیل عدم وجود رآکتور است.
نکته قابل توجه دیگر آنکه در بسیار از مصاحبه ها و سخنرانی ها به میزان هزینه ای که برای برنامه هسته ای ایران پرداخت شد، اشاره می کنند. به جز نیروگاه بوشهر که یک قرارداد کاملا شفاف و روشن دارد، هزینه کل برنامه هسته های ایران کمتر از 2 میلیارد دلار بود. در حالی که در مصاحبه ها ارقامی مانند 20 میلیارد دلار، 50 میلیارد دلا و حتی 100 میلیارد دلار از سوی برخی رسانه های خارجی و همچنین داخلی مطرح می شود.
یکی از موضوعات اساسی ما با آژانس، EU3 و سپس P5+1 این بود که شما داور بین المللی به نام آژانس انرژی اتمی را پذیرفته اید که در آن شورای حکام نیز ایجاد شده و اکثریت شما نیز عضو آن هستید. آژانس نیز با همه ابزار و تعهداتی که ما نسبت به آن داشتیم و حتی اجرای کد 3.1 و همچین پذیرفتن داطلبانه پروتکل الحاقی، هیچ نقطه ابهامی درباره برنامه ای هسته ای ایران ندارد. درواقع آژانس به طور کامل بر روی سایت، تجهیزات و مواد هسته ای ایران تسلط دارد.
تنها چند موضوع باقی مانده بود که در زمان دکتر لاریجانی به عنوان مدالیته مطرح شد. در واقع 6 موضوع در بحث هسته ای و یک موضوع در بخش PMD به صورت حل نشده باقی مانده بود. یکی از موضوعات کرونولوژی بحث P1 و P2، دیگری موضوع پلوتونیوم و دیگری Umetal متال بود که در همه آنها شفاف سازی صورت گرفت. درباره موضوع PMD _ ابعاد محتمل نظامی _ تعهدات اولیه وجود داشت که طی 117 صفحه به پرسش های این زمینه پاسخ داده شد. آژانس نیز اعلام کرد متقاعد شده و ایران نیز شرایطی را برای شفاف تر شدن موضوع فراهم آورد. اما پس از تعییر سیستم و مدیریت در آژانس، آنها اعلام کردند که همه اقدامات به سر خط باز می گردد و از ابتدا باید موضوعات بررسی شود. در این راستا خوشبختانه وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی کارهای خوبی انجام داده و توانستند مقامات آژانس را متقاعد کنند. تنها دو سه موضوع باقی مانده که مطمئنم حل خواهد شد و مطمئن می شوند که در بخش نظامی هیچ انحرافی صورت نگرفته است.
بنابراین اگر برنامه هسته ای ایران کاملا شفاف است، بنابراین دعوا بر سر چیست؟ دعوا تنها بر سر دو سه سوال باقی مانده است. اگر این مسایل حل شود، آژانس باید verification در مورد ایران و announcement را در دنیا اعلام کند که برنامه هسته ای ایران همانند ژاپن و کره جنوبی است. در این صورت دیگر نیازی به مذاکرات نیست. زیرا ما از حق خود برخوردار بوده و باید برنامه هسته ای خود را ادامه دهیم. آژانس هم می تواند بر اساس تعهدات خود بازرسی هایش را بر اساس توافق با ایران انجام دهد.
خوشبختانه در همه دوره ها این نگاه بود که آژانس را برای حل و فصل مسایل مرجع بدانیم و دنیا را نسبت به برنامه هسته ای ایران متقاعد کنیم. ولی تنها یک " اما" ی بزرگ در جامعه بین الملل وجود دارد مبنی بر اینکه آیا برنامه هسته ای ایران صلح آمیز است یا نه؟ به همین دلیل موضوع critical point را در گریز هسته ای مطرح می کنند. اینکه ایران چه زمانی می تواند برنامه صلح آمیز هسته ای خود را به سمت غیرصلح آمیز بودن منحرف کند؟
وقتی آژانس از همه ابزارهای کنترلی و نظارتی بهره می برد، اساسا بحث گریز هسته ای معنا و مفهومی ندارد. اگر چنین سوالی در مورد ایران مطرح می شود، باید در مورد ژاپن نیز مطرح شود، با نگاهی به سابقه تاریخی این نگرانی باید بیشتر در مورد ژاپن وجود داشته باشد. در حال حاضر ژاپن منابع متنابهی پلوتونیوم، از 54 نیروگاه دارد که به عنوان spent-fuel باقی مانده که ذخیره شده است. آمریکا نیز در این باره صحبتی نکرده و نگفته که آن را به ما تحویل بدهید یا مورد بازرسی ویژه قرار گیرد. علت هم این است که با مکانیزم پروتکل الحاقی و safeguard agreement و بازرسی های مقیمی که طراحی شده، برنامه هسته ای ژاپن تحت کنترل است. این در حالی است که ایران هیچ پلوتونیومی ندارد. دوم آنکه مواد غنی شده ایران در حد 5 درصد بوده که کاملا قانونی است و هیچ ابهامی در آن وجود ندارد. اورانیوم 20 درصد نیز پذیرفته شده، بخشی از آن تبدیل به سوخت صفحه های اورانیوم برای رآکتور تهران و بخشی هم تبدیل به کنسانتره شود.
اگر قرار باشد همه تحریم ها برداشته شود ما نیز باید به سمت تصویب پروتکل الحاقی برویم. این مساله باید یکی از تعهدات ما باشد در عین حال که دنیا نیز ایران را به عنوان یک کشور هسته ای بپذیرد. اما خارج از پروتکل نمی تواند مقررات و بازرسی های ویژه ای اعمال شود. تقریبا نزدیک به 5- 6 سال طول کشید تا safeguard agreement به پروتکل الحاقی تبدیل شد. بنابراین ممکن است موضوع بازرسی های ویژه ما را به سمت دیگری ببرد. ما شیوه و شگرد آمریکایی ها و اروپایی ها را می دانیم و همچنین می دانیم که آنها به توافق به خصوص در بحث های حقوقی و فنی به سختی می رسند.
موضوع دیگر درباره 6 یا 9 هزار سانتریفیوژی است که گفته می شود. وقتی اعلام می شود که تعداد ماشین ها باید محدود شود، باید دید بر اساس چه هدفی است؟ اگر بر سر تعداد ماشین ها به توافق رسیدیم برنامه هسته ای برای تولید سوخت باید ادامه یابد. با 10 هزار سانتریفیوژ سوختی تولید نمی شود. راه اندازی نیروگاه حدود 27.3 تن سوخت 3.5 تا 5 درصد نیاز دارد. به همین دلیل بعد از توافق جامع باید همه محدودیت ها برداشته شود، زیرا هدف برنامه هسته ایران تولید سوخت هسته ای است.
نکته آخر در مورد رآکتور آب سنگین است. تیم مذاکره کننده ایران به صورت خیلی دقیق و حساب شده در این باره مذاکره کرده و توانستند رآکتور را در همین وضعیت نگه دارند. اگر قرار بر redesign (بازطراحی) باشد، باید کل رآکتور منهدم شده و نیروگاه دیگری ساخته شود. در حالی که وضعیت این رآکتور روشن است. رآکتور اراک نیز طی دو سال دیگر به بهره برداری می رسد. شاید بتوان پیشنهادی را در این زمینه ارایه کرد مبنی بر اینکه مرحله پیشرفت ساخت رآکتور اراک را در 92 درصد نگه داشته و از آمریکایی ها بخواهیم در یک time table تعریف شده، رآکتور تحقیقاتی آب سبک 40 مگاواتی برای ایران ما بسازد و تحویل دهد. اگر آنها بر redesign کردن آب سنگین به آب سبک اصرار دارند، این پیشنهاد خوب است. اما تجربه نشان داده که آمریکایی ها هرکجا قولی داده اند، نتوانسته اند به آن عمل کنند. البته این می تواند اولین تجربه آنها برای ساخت رآکتور باشد. میانگین ساخت رآکتورهای 20 مگاوتی بین 3 تا 4 سال است.
نظر شما :