چهل و نهمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"

وقتی که صدام قویترین معترض جنگ با ایران را کشت

۱۹ دی ۱۳۹۳ | ۱۶:۳۰ کد : ۱۹۴۲۸۵۸ اخبار اصلی خاورمیانه
عدنان خیرالله گفت: هیچ چیز از جنگ نمی داند و هیچ مهارتی برای اداره آن ندارد. بر تصمیم گیری ها مسلط شده و همه کارشناسان متخصص امور نظامی را کنار زده است. در کوچک و بزرگ هر چیزی و در ترسیم طراحی ها دخالت می کند، او ما را در معرض شکست ها و بدبختی ها و فجایع در تمامی جبهه ها قرار خواهد داد. به صراحت و با تلخی صحبت کرد.
وقتی که صدام قویترین معترض جنگ با ایران را کشت

دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.

کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا چهل و نهمین بخش آن را می خوانید:

موضع عدنان خیرالله* (بر سر آغاز جنگ با ایران) چه بود؟

چیزی به تو می گویم که نشان می دهد چرا عدنان خیرالله بعدا به دست صدام کشته شد.

آیا واقعا فکر می کنی صدام او را کشت؟

ابدا شک ندارم. عدنان خیرالله مخالف جنگ و سیاست های صدام و شیوه او در اداره کشور بود.

برگردیم به سراغ دیدارت، کجا انجام شد؟

در همان کاخ جمهوری. برای من ناگهانی بود که بشنوم عدنان به شدت به صدام حمله می کند و درباره او با خشونت صحبت می کند.

چه گفت؟

چیزی به این معنا گفت که صدام فردی است که هیچ ارتباطی با ارتش و علوم نظامی ندارد. هیچ چیز از جنگ نمی داند و هیچ مهارتی برای اداره آن ندارد. بر تصمیم گیری ها مسلط شده و همه کارشناسان متخصص امور نظامی را کنار زده است. در کوچک و بزرگ هر چیزی و در ترسیم طراحی ها دخالت می کند، او ما را در معرض شکست ها و بدبختی ها و فجایع در تمامی جبهه ها قرار خواهد داد. به صراحت و با تلخی صحبت کرد.

چگونه جرات کرد این گونه صحبت کند؟

من عدنان خیرالله را از مدت های طولانی می شناختم، او از اعضای حزبی قدیم بود و می دانست که من عضویت او را امضا نکردم. فرد نظامی حرفه ای و صاحب نظر در ارتش بود. شکست ها او را به درد آورده بودند و اصرار صدام بر تصمیم هایش باعث شد که ارتش عراق به سمت شکست هدایت شود. به او گفتم اگر ادامه جنگ به همین منوال ادامه یابد ایرانی ها وارد بغداد خواهند شد. با قلبی پردرد با حرف های من موافقت کرد و با من درباره بعضی چیزها صحبت کرد. گفت افسرهای بی تجربه ای را در ارتش به کار گرفته و کارهای مهم را به آنها سپرده است. با درد صحبت از جوان های عراقی ای کرد که وارد درگیرهای سختی می شوند و به شهادت می رسند در حالی که رسانه ها قربانی شدن آنها را فراموش می کنند و تنها درباره صدام صحبت می کنند، او خودش طرح می ریزد و بر اجرای آنها نظارت می کند و خود را سازنده هر پیروزی می داند. از اذهان رسانه های عراقی تصاویر شهدا و بیوه ها را حذف کرده اند و هیچ چیز جز شخص صدام حسین باقی نمانده است. حرف های عدنان خیرالله مرا بیشتر قانع کرد. در ماه جولای که به نیویورک برگشتم نامه استعفایم را فرستادم.

واکنش صدام چه بود؟

دامادش، حسین کامل را نزد من فرستاد. مرا در نیویورک دید و از همه راه ها تلاش کرد که مرا قانع کند که از استعفایم منصرف شوم. به من گفت که کشور در جنگ به سر می برد و تو شخصیت معروفی هستی و تاریخی در حزب داری و ایرانی ها از استعفای تو علیه ما بهره برداری خواهند کرد. خواهش می کنم بگذار بر سر راه حلی با هم صحبت کنیم. آماده ایم هر کاری که بخواهی انجام دهیم. پیشنهادهای مالی و کاری داد.

برگردیم به سراغ موضوع کشته شدن عدنان خیرالله؟

صدام و خانواده اش و عدنان و افرادی دیگر به عنوان یک سفر خانوادگی به شمال عراق رفتند. در خلال بازگشت عدنان هواپیمای هلی کوپتر او منفجر شد. تفسیر رسمی ای که او ]صدام[ داد این بود که هلی کوپتر در پی یک طوفان سقوط کرد. اما افراد فنی گفتند که این روایت قانع کننده نیست و هلی کوپتر بمب گذاری شده بود.

آیا واقعا فکر می کنی صدام او را کشت؟

بله، و بسیاری از عراقی ها نیز کاملا باور دارند که صدام این کار را کرد. عدنان خیرالله صاحب نظر بود و توجه بسیاری به او در ارتش می شد. و همین کافی است تا صدام تصمیم به حذف او بگیرد. در عین حال هیچ تحقیق جدی ای درباره این حادثه صورت نگرفت.

در سال 1968 به قدرت رسیدید، آیا صدام در آن روزها هم فکر می کرد که کویت بخشی از عراق است؟

نه. می توانم تاکید کنم که نه صدام و نه دیگران به هیچ وجه چنین اعتقادی نداشتند. اصلا چنین موضوعی مطرح نشده بود و حتی یک بار هم درباره آن صحبت نشده بود. عموما همگی تسلیم این موضوع بودند که مساله کویت تمام شده و کشوری مستقل شده و باید با آن بر اساس واقعیت جدید برخورد کرد. بالاترین انگیزه ای که نزد بعضی ها بود این بود که باید با کشورهایی که مرز مشترک داریم روابط استثنائی داشته باشیم و اصولا کویت در این چارچوب شاید بتواند مساله ای عراقی باشد و نه بیشتر.

چرا صدام حسین کویت را اشغال کرد؟

صدام بعد از جنگ با ایران با واقعیت جدیدی روبه رو شد. نیروهای ارتش در طول 8 سال جنگ به یک میلیون نفر رسید و در بسیاری از موارد متمایل به طیف های مختلف شدند. صدام متوجه شد که در برابرش بدهی های سنگینی هست که عراق نمی تواند آنها را پرداخت کند. البته صدام خشنود بود و آن را «پیروزی» برای خود قلمداد می کرد و ماشین تبلیغاتی اش را در این سمت به حرکت انداخته بود. اما هم زمان باید خودش را در برابر واقعیت و وضعیت اقتصادی کشور نیز می داد و می بایست برای مشکلات اقتصادی بدون این که به دنبال دلایل آن باشد، راه حلی می یافت، همچنین عوامل دیگری نیز بودند که می توانستند منجر به سقوط حکومت او شوند. صدام راه حل دیگری بهتر از این که وارد کویت شود و به روی ثروت های نفتی آن دست بیندازد، ندید، شاید از این راه بتواند درباره بدهی ها و نقش آینده خود مذاکره کند. البته این تفسیری سریع و گذرا است اما معتقدم که سنگینی بدهی ها محرک اول او بودند. صدام قبل از این که طرح خود را اجرا کند نبض طرف های متعددی را گرفت بدون این که نیت خود را کشف کند. در همین چارچوب دیدار با آپریل گلاسبی، سفیر امریکا صورت گرفت. از این دیدار و اتفاقات دیگر صدام این گونه برداشت کرد که ورودش به کویت باعث واکنش غیرعادی از سوی غرب نخواهد شد. در مقابل صدام نیت کرده بود که منافع بزرگی در اختیار غرب قرار دهد از جمله کاهش قیمت نفت و باز کردن بازارهای کویت و علاوه بر آن ایفای نقش به عنوان هم پیمانی برای غرب و پلیس در منطقه. شاید از بد شانسی صدام حسین بود که وضعیت بین المللی با محاسبات او هم خوانی نداشت و اتحاد جماهیر شوروی نیز دچار تزلزل شده بود.

 

* ارتشبد عدنان خیرالله طلفاح (۱۹۳۹ – ۱۹۸۹) پسر خیرالله طلفاح، برادر ساجده خیرالله (اولین همسر قانونی صدام حسین)، پسردایی صدام حسین و همچنین وزیر دفاع حکومت او و امیر ارتش عراق بود. وی یکی از اعضای بلندپایه و اصلی رژیم بعث عراق و وزیر جنگ عراق در زمان جنگ ایران و عراق بوده است. او یک بار از سوءقصدی که توسط صدام حسین به وسیله بمبگذاری در هلیکوپتر حامل وی انجام شده بوده جان سالم بدر برد. اما در نهایت در سال ۱۹۸۹ هلیکوپتر حامل وی سقوط کرد و کشته شد. گرچه مقامات وقت رژیم بعث علت سانحه را طوفان شن اعلام کردند اما شواهدی دال بر عمدی بودن این سقوط وجود دارد. پس از این حادثه صدام یکی از میادین شهر بغداد را به نام او نام گذاری کرد.

ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

ادامه دارد...     

کلید واژه ها: صدام از این جا عبور کرد


( ۲۶۷ )

نظر شما :

یوسفی ازمشهد ۱۷ آذر ۱۴۰۱ | ۰۰:۰۸
سلام بااحترام صدام ازاول بفرموده معمارکبیرانقلاب امام بزرگوارما صدام رفتنی است وجزخودکشی راه دیگرندارد وثانیا وعدالله حقا ان ربک لبالمرصاد لطف حق باتومداراهاکند گرچه ازحدبگذرد رسواکند خونهای مطهرشهدای عزیزماکه اکثرا پاک ومعصوم بودند ریشه ظلم را میخشکاند که مصداق همان آیه ومکرومکرالله والله خیرالماکرین این یک عبرتی بزرگ وبیدارکننده برای دیکتاتورهای استکبارجهانی که خوی ددمنشانه دارندباشد متشکرم
آوات ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ | ۱۸:۵۱
دیکتاتور جماعت تغییر نمیکند، سقوط میکند و این باید درس عبرتی باشه برای همه ی دیکتاتورها