مذاکرات هستهای در فضای جنگ و صلح
محمد ایمانی در یادداشت روز کیهان نوشت:
مذاکره را از جنس جنگ و جبهه بدانیم یا از نوع معامله و مصالحه، در هر دو صورت بی مایه فطیر است. درباره مذاکرات هسته ای دو تلقی وجود داشته است. یک تلقی بر آن است که دوستان و دشمنان همیشگی در عالم دیپلماسی وجود ندارد و می توان غرب را از موضع عداوت یا رقابت به موضع تنش زدایی و سپس شراکت رساند و با او مصالحه کرد. تلقی دوم به اعتبار رفتار رژیم هایی مانند آمریکا و انگلیس علیه ملت ایران در طول یکی دو قرن اخیر می گوید این رژیم ها ایران را مستعمره می خواهند و بن مایه رفتار آنها دشمنی است؛ بنابراین اگر هم بنابر مصالح و مقتضیاتی با آنان مذاکره می کنیم، این عرصه را باید به چشم جبهه و آوردگاه دیپلماسی دید؛ همچنان که گفته اند مذاکره ادامه جنگ در کریدورهای سیاسی است در حالی که طرفین برای «زورآزمایی» یا «چانه زنی» در دور جدید مذاکرات آماده می شوند، بازار نفت و ارز با دستکاری ها و نوسان هایی مواجه شده است. اینک در شرایط تمدید مذاکرات فرصت مناسبی است که به ارزیابی صورت مسئله مذاکره و برخی ابعاد پیدا و پنهان آن بپردازیم.
1- مدتی است برخی عبارت ها در تبلیغات رسانه ای و سیاسی به شکل پربسامد عنوان می شود نظیر «هیچ دوستی و دشمنی در جهان دیپلماسی همیشگی نیست»، «آمریکا زمانی با شوروی و چین هم دشمن بود اما مذاکره و تنش زدایی کردند و به تفاهم رسیدند»، «زمانی گفته می شد جنگ جنگ تا پیروزی اما مذاکره و صلح را پذیرفتیم»، «مگر پیامبر(ص) در حدیبیه با کفار صلح نکرد پس چرا اکنون ما با آمریکا تعامل و صلح نکنیم؟» و قبیل این جملات. دایمی نبودن دشمنی در میان مردم عادی شدنی است اما جنس جباران و مستکبران خارج از این عرف و عادت است. رژیم آمریکا نه تنها دشمن شماره یک ملت ها که دشمن بزرگ مردم خویش است. از طرف دیگر ایران نه شوروی است و نه چین. البته آمریکایی ها به روس ها- قبل و بعد از فروپاشی شوروی- رحم نکردند و هر وقت توانستند با همان ها که قرار تنش زدایی و معامله گذاشته بودند از پشت خنجر زدند. ماجرای فروپاشی مخملی شوروی و تمهید تکرار آن در اوکراین و گرجستان شاهد این مدعاست. در قبال چینی ها نیز یک بار در میدان تیان آن من، ضربه خود را زدند و قطعا در آینده نیز همین کار را خواهند کرد چنان که در هنگ کنگ و جاهای دیگر می کنند.
اما ایران نه چین است و نه شوروی و روسیه. مسئله آمریکا با ایران مسئله ای خاص و منحصر به فرد است. بدین معنا که ملت- دولت ایران تنها کشوری است که رژیم آمریکا و برخی اقمارش را در طول 69 ساله بعد از جنگ جهانی دوم تحقیر کرده است شوروی و چین رقیب آمریکا و انگلیس بودند اما هرگز قادر نبوده اند ابرقدرتی آمریکا را چنان به چالش بکشند که در انظار افکار عمومی دنیا حمل بر حقارت و تحقیر کاخ سفید شود. ایران نه تنها مستعمره آمریکا و انگلیس که ژاندارم و پاسبان آنها برای سلطه بر کشورهای خاورمیانه بود. انقلاب منحصر به فرد اسلامی، گماشته آمریکا در ایران به عنوان نماد قدرت استکبار را به زیر کشید. ملت ایران وقتی معجزه انقلاب اسلامی را رقم زدند، حقارت و ناتوانی آمریکا را به رخ کشیدند. نمایش این حقارت در طول 35 سال گذشته ابعاد متعدد یافته است. نفس سرپا بودن و عزت ملت ایران، چالش ابرقدرتی آمریکاست و این غیر از تاثیرات الهام بخش کشورمان در به جنبش آوردن غرب آسیا می باشد. آنچه آمریکا می خواهد نبودن این استواری است؛ چه وقتی کودتا و جنگ و ترور را سازمان می دهد و چه آنگاه که پای میز مذاکره می آید. به تعبیر واشنگتن تایمز، ایران چالش شماره 1 و2 و 3 آمریکاست.
2- این استدلال روشن البته نافی کاربست تاکتیک و روش مذاکره نیست اما باید روشن باشد که اولا مذاکره یک ابزار است نه یک هدف و استراتژی مقدس(!) آن گونه که برخی از سر ساده لوحی و کسانی از سر ماموریت ابراز کردند. ثانیا نه پیامبر اعظم(ص) در صلح حدیبیه و نه حضرت امام(ره) در جریان جنگ تحمیلی، مذاکره و توافق صلح را به مفهوم پایان دشمنی دشمن و تبدیل او به دوست تلقی نکردند. دشمن اگر قراری عاقلانه و عادلانه را بپذیرد که ما هم می پذیریم اما حساب زورگویی و باج خواهی جداست. یک بار هست که از مفهوم «مذاکره برای مصالحه» پرسش می شود و پاسخ این است؛ «و ان جنحوا للسَّلم فاجنح لها. و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی» (آیه 61 سوره انفال).
اما اگر پرسش شد که آیا اکنون به شکل مصداقی در شرایط مذاکره برای مصالحه هستیم و دشمن چنین گاردی به خود گرفته، پاسخ فرق خواهد کرد. در ادبیات مقامات آمریکایی همچنان که تهدید به گزینه نظامی به وضوح شنیده می شود، این تعبیر که ایران، متهم و تهدید علیه جامعه جهانی است مکرر شنیده می شود؛ همچنان که از دشمنی در حوزه هایی نظیر تحریم اقتصادی و به هم ریختن بازار نفت- با خیانت گماشتگانی نظیر عربستان سعودی- کم نمی گذارند. آیا صحنه امروز صحنه دعوت به مصالحه و معامله برابر و صلح و آشتی است؟! اما حتی اگر این چنین بود، نباید رهنمود امیر مومنان به مالک اشتر را از یاد می بردیم. «صلحی را که دشمن تو را بدان بخواند و رضای خدا در آن باشد رد نکن... ولکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدو ربّما قارب لیتغفل. اما به تمام معنا از دشمنت بعد از صلح با او برحذر باش که بسیار باشد نزدیک شود تا شبیخون بزند و غافلگیر کند. بنابراین احتیاط پیشه کن و در این کار حسن ظن را متهم بشمار.»
فرآیند رسانه ای- سیاسی خاصی که هم در مصداق صلح طلبی و مصالحه خواهی دشمن خلاف واقع حرف می زند و هم مفهوم را تحریف کرده و دعوت به حسن ظن و اعتماد و اتکا به دشمن می کند، بداند یا نداند به نقشه دشمن کمک می کند. در این میان بیان رهبر معظم انقلاب و اینکه فرمودند مخالف مذاکره و تمدید آن نیستیم، در حقیقت تدبیر حکیمانه ای بود که بحث را به محل منطقی خود برگرداند و چهارچوب عاقلانه و عادلانه برای مذاکره ترسیم کرد تا جماعتی ادعا نکنند هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست! خیر! هر توافقی باید عادلانه و عاقلانه و به دور از زورگویی و زیاده طلبی باشد. به تعبیر معظم له «آنجایی که پای زورگویی و زیاده طلبی باشد، نه؛ جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل، هم مردمش هم مسئولینش قبول نخواهند کرد.» بنابراین محل نزاع بحث، میان ملت ایران و اینکه نفس مذاکره و توافق خوب یا بد باشد نیست، بلکه صورت مسئله اصلی آن، میان ما و دشمن است و اینکه آیا دشمن در مسیر مذاکره می خواهد حقوق قانونی ما را محترم بشمارد و برخلاف گذشته به تعهداتش پایبند باشد یا خیر؟ این پرسش، کلید ارزیابی هر مذاکره و هر پیشنهاد معامله و توافقی است. رهبر حکیم انقلاب بدین ترتیب توپ را مجددا به زمین دشمن برگردانده و بهانه جویان را خلع سلاح کرده اند.
3- علم کردن داعش در همسایگی ایران آن هم 45 روز مانده به پایان مدت 6 ماهه توافق ژنو، یک تصادف نبود. و داعش آخرین نمونه از دشمنی رو به تزاید آمریکا با ایران است که در جوار مرزهای ایران و در شمال بغداد خودنمایی کرد تا پای میز مذاکرات علیه ایران هزینه شود. اگر کیسینجر گفته بود «جنگ سوریه جنگ جهانی سوم است» اکنون نیوزویک تایید می کند که داعش، مهره جنگ نیابتی آمریکاست آنجا که در صفحه اول خود و زیر تصویر سرلشگر سلیمانی تیتر می زند
FIRST HE FOUGHT AMERICA NOW HE’S CRUSHING ISIS .او ابتدا با آمریکا جنگید و اکنون در حال کوبیدن و له کردن داعش است.» راز جادوی شیطان بزرگ، رعب افکنی و ایجاد انفعال است. به این معنا مستکبران بزرگترین تروریست ها هستند. آنها با رعایت اصل غافلگیری، شوک وارد می کنند تا حریف نتواند از ظرفیت های خود بهره بگیرد و مرعوب و مقهور شود. 4-5 ماه پیش داعش به کمک رسانه های جنگی غربی- عربی در حالی مشغول پیشروی از شمال به قلب عراق بود که رعب خود را پیشاپیش می فرستاد اما اکنون به بادکنکی می ماند که بعد از باد شدن، بادش را خالی کرده باشند. اکنون آنها با لباس زنانه فرار می کنند. چرا؟ چون یک بسیجی موقعیت شناس و شجاع، به قلب ارعاب دشمن زد، سطوت تبلیغات او را شکست و در شمایل یک بسیجی فاقد اسکورت و زرهپوش- نظیر آنچه در سفرهای دزدکی مقامات آمریکایی به مناطق امن عراق و افغانستان پیش می آید- در میانه میدان جنگ ظاهر شد.
او به هنگام باز پس گیری مناطق تحت اشغال تروریست ها، از تمام نشان های رزمندگی یک چفیه بر دوش داشت. اکنون تیم مذاکره کننده ایرانی اگر با اقتدار پای میز مذاکره می نشیند و به آمریکا نه می گوید- چه میز مذاکره را جبهه دیپلماسی بدانیم و چه میز چانه زنی و معامله تصور کنند- به اعتبار خمیرمایه عزت و قدرتی است که رویکرد جهادی به صحنه فراهم کرده است؛ چه قاسم سلیمانی و حسن تهرانی مقدم باشند در میدان دفاع نظامی و دیپلماسی منطقه ای و چه مجید شهریاری باشد در میدان فناوری؛ اگرنه چنین چالش- مذاکره ای بی مایه فطیر است. آن فرهنگ «فضاشکن» که انقلاب اسلامی را تدارک کرد، دفاع مقدس را مایه اعتبار و شرافت ملت ایران قرار داد، و کمر کودتاها و ترورها و تحریم ها را شکست، لاجرم باید در مصاف امروز با زورگویان عالم حاکم شود. اولویت همیشگی ریختن هیبت ارعاب دشمن است. قرآن کریم درباره ساحرانی که در خدمت فرعون بودند می فرماید «سحروا اعین الناس و استرهبوهم. مردم را چشم بندی کردند و در ترس فرو بردند» (اعراف- 116).
4- تحلیلگران و سیاستمدارانی که به آمریکا و انگلیس خوش گمانند و تصور می کنند با استکبار می شود بست و مسائل را حل کرد، عبرت دکتر مصدق را باید نصب العین خود داشته باشند؛ سیاستمدار ناسیونالیست و کراواتی که می گفت من برای ملی کردن نفت آمده ام، نه برای اجرای احکام اسلامی در دولت. آمریکا و انگلیس فرش را از زیر پای او هم کشیدند. این خطای در فهم بود که کسانی گفتند با آمریکا می شد بست و تیم مذاکره کننده قبلی نخواست یا نتوانست. اگر فشار تحریم اقتصادی و به هم ریختن بازار نفت و ارز دیروز متوجه دولت موسوم به عدالت و مهرورزی بود اما دشمنان امروز همان فشار یا بیشتر را متوجه دولت موسوم به اعتدال کرده اند تا صدق سخن رابرت گیتس را باور کنیم که ایرانی خوب ایرانی مرده است و ایرانی میانه رو وجود ندارد!
از یاد نبریم شبیخون اقتصادی را که دشمن به کمک تروریست ها و زالوصفتان اقتصادی و رسانه های آلوده آذر و دی سال 1390 وارد کرد و حتی مایل بود بازار را به آشوب بکشاند. مذاکره با همه اهمیت تنها یک خط از خطوط دفاعی ماست که مسئولیت آن بر عهده فرزندان جبهه دیپلماسی است اما اشتباه است که همه تمرکز و توجه و ظرفیت جبهه خودی صرف این خط شود و دیگر خط ها به ویژه در حوزه فرهنگ و رسانه و اقتصاد مغفول بماند. کاری که همین روزها در بازار نفت انجام گرفت و باعث کاهش40 دلاری قیمت نفت شد، یک هشدار است. این احتمال را باید داد که دشمن در حوزه مذاکره تنها مشغول عملیات ایذایی و تاخیری (عملیات فریب) برای سرگرم سازی و سپس غافلگیرکردن در خط اقتصادی است.
برخی رسانه ها و سیاسیون بدعمل در فتنه های 78 و 88 در این عملیات تاخیری و حاشیه سازی به نقشه دشمن کمک می کنند. اما آیادولت، مجلس و دیگر دستگاه های حاکمیتی وظیفه ندارند قرارگاه و ستاد مشترک اقتصادی برای اولویت بخشیدن به اقتصاد مقاومتی تاسیس کنند؟ البته تغییر ساختار اقتصاد و فرهنگ عادت کرده به نفت و یارانه های بی حسابش کار آسانی نیست اما بالاخره یک جا باید از این اعتیاد مهلک که بهره وری و تولید و خلاقیت و همت و کار و تحرک را یک جا از اقتصاد و سپس سبک زندگی ما دریغ کرده، جدا شد و کدام موقعیت بهتر از موقعیت فعلی؟ دشمن من بمیرم و تو بمیری سرش نمی شود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اگر او را نشناسیم پشت پا خواهیم خورد. او فقط زبان قدرت و اقتدار را می فهمد و چنین قدرتی در کریدورهای مذاکره به دست نمی آید. دشمن اگر دشمنی کرد باید با رفتار متقارن و نامتقارن به او ضرب شست نشان داد. خبیث ترین دشمنان تنها این گونه سر عقل می آیند.
نظر شما :