استفان کینزر: به دشمنی تاریخی با ایران و کوبا پایان دهیم

۱۸ آبان ۱۳۹۳ | ۲۰:۳۰ کد : ۱۹۴۰۶۲۱ سرخط اخبار
تاریخ ایرانی: نیازی به گفتن ندارد که ملت ها نباید دشمن همیشگی داشته باشند، ولی ظاهراً ایالات متحده همزمان دو دشمن همیشگی دارد: کوبا و ایران. تا زمانی که بیشتر آمریکایی ها یادشان می آید، ما همواره خشمی مهارشده نسبت به هر دو این کشور ها داشته ایم. روابط ناکارآمد ما با آن ها مشترکات زیادی با هم دارند.

هر دو این دشمنی ها بسیار بیش از آنچه عقل فایده گرا حکم می کند، به طول انجامیده است. جنگ نصفه و نیمه ما با کوبا ۵۵ سال و با ایران ۳۵ سال است که ادامه دارد. هیچ کشور دیگری در جهان این قدر طولانی هدف فعالیت های خصمانه ما نبوده است. شباهت دوم در این دو دشمنی دیرپا ریشه های تاریخی عمیق آن هاست. کوبایی ها و ایرانی ها به ملی گرایی پرشوری پر و بال می دهند که یکی از مولفه های آن، خاطرات همگانی از دخالت های تأسف بار آمریکاست. ایالات متحد در ۱۸۹۸ به وعده خود مبنی بر استقلال کوبا پس از پایان حاکمیت اسپانیا بر این کشور عمل نکرد. ۶۱ سال بعد فیدل کاسترو در نخستین سخنرانی اش به عنوان رهبر شورشیان پیروز به این خیانت اشاره کرد. در ایران ریشه بسیاری از نفرت ها نسبت به آمریکا بازمی گردد به نقشی که ما در سال ۱۹۵۳ در برکناری محمد مصدق بازی کردیم.

کوبا و ایران سال های سال مشتریان ما بودند. انقلابیون رژیم های مشتری را برکنار و حکومت های مبارز ضد آمریکایی برقرار کردند. به نظر برخی از آمریکایی ها این خیانتی هم تراز با پدرکشی بود. ما کوشیدیم رژیم های انقلابی را تضعیف کنیم، ولی به رغم همه تلاش های ما این رژیم ها جان به در بردند. این باعث نوعی حس سرخوردگی شده است که ما را وامی دارد در برابر مصالحه با ایران یا کوبا مقاومت کنیم.

خصومت علیه هر دو کشور در سیاست های داخلی آمریکا نیز دنبال می شود. رؤسای جمهور آمریکا پیوسته در برابر لابی های تبعیدی کوبا در فلوریدا و نیوجرسی کرنش می کنند و لابی های حامی اسرائیل احساسات ضد ایرانی را در کنگره شعله ور می سازند. روابط آمریکا ـ کوبا و آمریکا ـ ایران بدون این فشارهای سیاسی تا این حد مسموم نمی شد.

یک شباهت دیگر میان این دو عداوت دیرپا در آن است که رؤسای جمهور آمریکا، در همان حال که یکی پس از دیگری رفتاری بی گذشت و گاه خشونت آمیز در قبال این دو کشور در پیش می گرفتند، ولی مذاکره هم می کردند. تاریخچه دیپلماسی ایران و آمریکا پر است از فرصت های از دست رفته. وقتی به نظر می رسید یک طرف آماده گفت وگوست، طرف دیگر آماده نبود. آنان نسبت به یکدیگر دچار بدبینی و سوءتفاهم بودند. آمریکایی ها همواره بر شرایطی پای می فشردند که ایرانیان آن ها را ضربه به اقتدار ملی خود می دانستند.

کتاب تازه «کانال ارتباطی مخفی با کوبا: تاریخچه پنهان مذاکرات میان واشنگتن و هاوانا» به قلم ویلیام لئوگرند و پیتر کورنبلا نشان می دهد که دیپلماسی ما با کوبا نیز گرفتار الگوهای مشابهی است. در صفحات این کتاب صدای پرزیدنت نیکسون را می شنویم که سوگند می خورد: «تا زمانی که زنده ام سیاستمان در قبال کوبا را تغییر نخواهم داد. بی هیچ قید و شرطی. تمام. هیچ تجدیدنظری در کار نیست.» هنری کیسینجر پافشاری می کرد که زمان آن است که با «یک یورش یا محاصره کوبایی ها را در هم بشکنیم»، زیرا «باید آنان را به زانو درآوریم» و الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه، به پرزیدنت ریگان می گفت: «یک کلمه بگویید تا من این جزیره را به یک پارکینگ تبدیل کنم.»

کیسینجر از مداخلات کاسترو در آفریقا غضبناک بود و می خواست «این جوجه را تارومار کند». او این نگرش کلاسیک آمریکایی را در خود داشت که ایالات متحده حق دارد در امور خارج از کشور مداخله کند و سایر کشور ها چنین حقی ندارند. کاسترو مخالف این نظر بود. او به یک فرستاده سیاسی آمریکا گفت: «شاید خیلی آرمانگرا به نظر برسم، ولی من هیچگاه حق انحصاری برتری آمریکا بر بقیه جهان را نپذیرفته ام. هرگز قبول نکرده ام و نخواهم کرد که [برای ملت های مختلف] قوانین و مقررات مختلفی وجود داشته باشد.»

در همان حال که کاسترو با گسترش نفوذش در آمریکای لاتین و آفریقا، آمریکا را به چالش می کشید، ایران همین کار را در خاورمیانه انجام می داد. این در ذهنیتی که آمریکا از نظم جهانی داشت، خلل وارد می کرد و همانند به چالش کشیدن موازنه استراتژیک جهان بود و از یک دیدگاه به واقع نیز چنین بود. کوبا و ایران از عمل طبق قواعد آمریکا سر باز می زدند. در حقیقت آن ها سرسختانه هدف متزلزل کردن منافع آمریکا در گوشه و کنار جهان را دنبال کرده اند. با این حال حتی زمانی که ایالات متحده در اوج درگیری با کوبا و ایران بود، دشمنان از طریق کانال های ارتباطی مخفی با یکدیگر در تماس بودند. هیچ پیشرفتی حاصل نشد.

نویسندگان کتاب «کانال ارتباطی مخفی با کوبا» به این نتیجه می رسند که: «موفقیت های کوچک لزوماً به موفقیت های بزرگ منجر نمی شوند. رویکرد انباشتی نسبت به عادی سازی روابط موفق از آب درنیامد.» همین را می توان در مورد تلاش های عذاب آور و نصفه نیمه ما برای آشتی با ایران گفت. مذاکرات هسته ای میان طرفین در فضایی آکنده از بی اعتمادی و واکنش های سیاسی داخلی دنبال می شود. حتی ظهور یک دشمن مشترک، شورشیان دولت اسلامی، برای درهم شکستن الگوی شکل گرفته از خصومت ایران و آمریکا کافی به نظر نمی رسد.

رنجش و دوری درازمدت ما از کوبا و ایران نمی تواند همیشگی باشد. در حقیقت این نابهنگامی های تاریخی زمینه را برای یک پیشرفت دیپلماتیک همزمان در هر دو اردو مهیا می کند. پرزیدنت اوباما ابزارهای مورد نیاز برای تخفیف تحریم های اقتصادی علیه کوبا را، که کهنه ترین سیاست خارجی ماست، در اختیار دارد. او همچنین می تواند گام هایی اساسی برای برقراری روابطی تازه با ایران بردارد، چیزی که به دستاوردهای استراتژیک عظیمی در فضای پرآشوب و وحشت آور خاورمیانه خواهد انجامید. این دو کینه و نفرت بیش از حد طولانی شده اند. پایان دادن به آن ها پیروزی دوگانه ای خواهد بود که به شکلی تعیین کننده به منافع جهانی ما کمک می کند.

* استفان کینزر استاد مدعو پژوهشگاه مطالعات بین المللی واتسون در دانشگاه براون است.

 

 

منبع: بوستون گلوب

کلید واژه ها: کوبا کاسترو


نظر شما :