تاملی بر مناسبات ایران و آمریکا
نزدیک به سی و پنج سال است که چالش میان ایران و ایالات متحده آمریکا، ادوار مختلفی را سپری کرده است. روزگاری از تخاصم و براندازی تا گفت و گو و تعامل با ایران، از مهار دوگانه تا عضویت ایران در محور شرارت، از مهار منطقه ای ایران گرفته تا پذیرش قدرت منطقه ای ایران، کارنامه بلندی را در برابر خواننده محترم قرار می دهد. آنچه مهم است این است که ایالات متحده هنوز نتوانسته هم در برون خود و هم در درون خود به راه حل جامعی برای یک دیالوگ جامع و کامل با ایران دست پیدا کند. گفتار و رفتار به دلیل دوگانگی های متعارف به گونه ای است که تاکنون نتیجه ای در بر نداشته است. بازنگری در رفتار آمریکای جمهوری خواه و آمریکای دموکرات، آموزه بزرگی را پیش روی ما ایرانیان قرار می دهد؛ اینکه ایالات متحده شناخت دقیقی از مناسبات قدرت، دولت، حاکمیت و ملت ایران ندارد. بحران شناخت، اظهر من الشمس است. روزی ارزیابی ایران با منافع اسرائیل، روزی دیگر ارزیابی ایران با برداشت عربی و روزگاری ارزیابی ایران با اقدامات ایذایی و نادرست مخالفان ایرانی. هیچ کدام از این ارزیابی ها نتوانسته است سیاست خارجی کاخ سفید را در برابر ایران به صورت جدی برخوردار از هویت واقع بینانه کند.
اکنون در پس چند دهه فقدان بینش و دانش چندین بار دو طرف در عمان، ژنو، وین یا دیگر مناطق دنیا در صحنه های مختلف طی سال های گذشته به گفت و گو نشسته اند. اگر با این دید و عقبه بخواهیم به مذاکرات دیروز و امروز ژنو در سطوح معاونان وزارت خارجه بنگریم، نمی توانیم خوش بینانه به تحلیل موقعیت کنونی بیندیشیم. تبادل دیدگاه ها خوب است ولی نمی تواند کارساز باشد. سیاست درست، نیازمند تصمیم و اراده بالایی است که در آن افق دور دیده شود. سیاست برد–برد هیچ گاه در مخیله فکری طرف غربی نبوده است. به کار بردن واژه های تهدید و تعدیل هیچ گاه سازنده نیست.
اگر آنها به دنبال راه برون رفت از بحران موجود هسته ای هستند، اراده و تصمیم، بهترین سیاست منطقی در قبال ملتی است که همه هزینه های استقلال را پذیرفته است.
مذاکرات ژنو آزمون دیگری است برای راستی آزمایی طرف آمریکایی. روزگاری آمریکایی ها بیشترین موانع را در دسترسی به راه حل جامع مرضی الطرفین ایجاد می کردند. اکنون زمان آن رسیده است به دلیل انبانی وسیع از موضوعات، دو طرف نخستین گام خود را به صورت ایجابی و مثبت به گونه ای بردارند که در ذهن ایرانیان تاثیر مطلوب بگذارد نه تاثیر معکوس.
ما تاکنون با استراتژی منطقی از جانب 1+5 روبه رو نبوده ایم. آنچه می توان مشاهده کرد و شفاف بوده است، استراتژی بازدارنده با تهدید و همکاری و تحریم همراه بوده است.
مذاکرات هسته ای گام مهمی برای آزمون طرف مقابل است. حال پرسشی در برابر خواننده محترم باقی می ماند، اینکه چرا باید دولت های غربی و ایالات متحده آمریکا قانع به بازی برد-برد باشند؟
اگر کمی به تحولات منطقه با دیدی وسیع بنگریم نمی توان از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک کشوری چون ایران به راحتی گذشت. امکان ندارد کمربند امنیتی منطقه بدون همکاری ایران به نتیجه برسد.
دو رژیم در منطقه طی یک دهه گذشته سقوط کرده اند. همه می دانند در افغانستان و عراق اگر گوشه چشم ایران نبود، امروز، هر دو کشور به باتلاق خونی برای نیروهای خارجی تبدیل شده بودند.
بحران تروریسم در منطقه بیداد می کند و به پدیده های شومی برای امنیت آحاد مردم جهان تبدیل شده است. همکاری ایران، آمریکا و اروپا می تواند به معنای واقعی ریشه تروریسم را بخشکاند. نیم نگاهی به موقعیت قدرت منطقه ای ایران مهم ترین پاسخ است برای آنکه همه اردوگاه های غربی نیازمند تعامل و همکاری با ایران هستند. این همکاری زمانی می تواند به نتیجه برسد که در مذاکرات نحوه نگاه و برخورد غربی ها آمیخته و آموخته با در نظرگرفتن حق قانونی ایران در برخورداری از تکنولوژی هسته ای صلح آمیز باشد.
نمایندگان ایران در مذاکره، نمایندگان حاکمیت، دولت و ملت و مورد وثوق رهبری هستند و همه نحله ها و نهضت های فکری سیاسی، همه گروه ها و احزاب به آنان اعتماد دارند. آنها خوب می دانند چگونه از حقوق مردم پاسداری کنند. حقی که به هیچ وجه قابل اغماض نیست، حقی که ریشه در خاستگاه ملی مردم ایران دارد.
* این یادداشت در شماره روز سه شنبه روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده است.
نظر شما :