چهل و هشتمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم
ایران و شیعیان عراق به یک تفاهم استراتژیک رسیدهاند
دیپلماسی ایرانی: امسال سومین سالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم، نویسنده و روزنامه نگار مشهور لبنانی را که ماحصل سفر هر ساله وی به امریکا است، با هماهنگی او ترجمه و منتشر می کند. یادداشت هایی که در پی دیدارهای او با مقام های امریکایی در واشنگتن و نمایندگی های جامعه جهانی در نیویورک نوشته شده اند و به دلیل به روز بودن آنها اهمیت خاصی دارند. همانند همیشه نعوم نامی از مصاحبه کننده نمی آورد اگر چه سمت او را ذکر می کند، و به رویه همیشگی اش مصاحبه اش بیش از آن که مصاحبه باشد، گفت وگو و بحثی خواندنی است.
نعوم در مقدمه امسال یادداشت های خود آورده است: در طول 15 سال شاید هم بیشتری که هر سال در ماه مارس به واشنگتن سفر می کنم و نزدیک به پنج هفته ای را که هر سال در آن جا می گذرانم، به اداره های مختلف امریکایی و مراکز پژوهشی متنوع و صاحب نامی که ارتباطات بسیاری با سیاست خارجی و داخلی امریکا دارند، سر زده ام. امسال نیز به عادت هر ساله نزد همه آنها رفتم و به نیویورک که بعضی ها به آن لقب جهان داده اند، نیز سر زدم. با مقام های عالی رتبه نهادهای بین المللی چه اعضای سازمان ملل، چه دیپلمات های کشورهای مختلف و چه پژوهشگران مشهور مراکز پژوهشی فعال در ایالات متحده نیز دیدار کردم و همانند همیشه با برخی از چهره های ذی نفوذ در نهادهای امریکایی و حتی صهیونیستی هم دیدار کردم و به گفت وگو نشستم. در سلسله جدید از یادداشت هایم درباره شرق و غرب جهان عرب و همچنین تحولات خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس، همچنین ایران اسلامی و ترکیه به طور مفصل خواهید خواند. البته افغانستان و پاکستان و کشوری که به تازگی تهدیدی برای امنیت ملی امریکا شده، یعنی کره شمالی نیز از قلم نینداخته ام. درگیری های فلسطینی – اسرائیلی را نیز فراموش نکرده ام.
در زیر چهل و هشتمین بخش از سلسله نوشته های جدید سرکیس نعوم را می خوانید:
مسئول امریکایی واقعا رده بالایی در کاخ سفید که با موضوع عراق ارتباط مستقیم دارد، امریکایی ها را نصیحت کرد و گفت: «شیعیان عراق نسبت به شهروندان سنی روشن تر هستند و روی گشاده ای به هم میهنان سنی شان و همچنین سنی های دیگر کشورهای عربی دارند. ما به خوبی می دانیم که اعراب سنی به هیچ وجه روی خوشی به شیعیان عراق نشان نمی دهند. نه با آنها هماهنگ می کنند و نه آنها را برای حل مشکلات موجود در جریان می گذارند و نه با آنها در کمیته های ویژه حل مشکلات خاورمیانه مشارکت می کنند. حتی بعضی از آنها هنوز قانع نشده اند که شیعیان در عراق در اکثریت هستند.»
نظر دادم: «شیعیان عراق سال ها از هم وطنان سنی شان رنج دیدند. آنها ایران، به ویژه حکومت اسلامی آن را از زمان شکل گیری اش در سال 1979 تا کنون حامی خود می دانند. در حالی که شهروندان سنی عرب یا هر کدام از شهروندان عربی دیگر حاضر نیستند آنها را به رسمیت بشناسند. آنها به ایران نیاز دارند و ایران نیز به رغم قدرت نظامی ای که هیچ کس به آن شک ندارد، به آنها نیاز دارد. برای همین میان دو طرف یک تفاهم استراتژیک عمیق به وجود آمده است. و این بدان معنا است که عراق امروز با اکثریت شیعی خود عملا محکوم است که رعایت ایران را در قضایای استراتژیک بکند و سیاست های آن را اجرا کند و حتی مطابق نظر آن عمل کند حتی اگر این نظر با امریکا یا با دیگران مخالفت داشته باشد. سوریه اسد مثلا بخش مهمی از پروژه منطقه ای ایران است. برای همین ایران به نوری مالکی، نخست وزیر عراق یا به هر کس غیر از او اجازه نمی دهد که به اسد کمک نشود، آنها اگر اسد نیاز به کمک برای مبارزه های میدانی یا موارد دیگر داشته باشد باید مستقیما به آن کمک کنند. در این فضای به شدت مذهبی طغیانگر در داخل عراق و همچنین کل منطقه قابل پیش بینی است که سنی های عراق و سنی های سوریه این گونه فکر کنند که درگیر جنگی واحد در برابر شیعیان سوریه و خارج از آن هستند. در این جا اجازه بده قصه ای را در زمانی که مخالفان سوری گذرگاهی را در مرز با عراق به اشغال خود در آوردند، برایت تعریف کنم. در آن روز مخالفان ده ها نفر از سربازان وابسته به حکومت اسد را کشتند و به عراق فرار کردند. در حالی که از عراق بر می گشتند، نظامیان عراقی با نظامیان سوری تماس گرفتند و از آنها پرسیدند: چرا بالگردهای خود را علیه این مخالفان در درگیری این گذرگاه استفاده نمی کنید. جواب دادند: برای این که آن جا طوفان شن بود. این یعنی چه؟ خودت برایم توضیح بده.» سپس خودش جواب داد: «این یعنی این که ما هوای شما را داریم دست به کار شوید. در عراق نه احزاب وجود دارد نه ایدئولوژی. در آن جا شخصیت ها و طوایف و مذاهب و عشایر حرف اول و آخر را می زنند. هیچ کدام از اصول دموکراتیک را نیز ندارد. صدام حسین نمونه همه عراقی است. ایاد علاوی، نخست وزیر سابق خودش یک صدام شیعی بود. مالکی، نخست وزیر فعلی هم خود یک صدام شیعی است.»
نظر دادم: «مراجع دینی عراقی به ویژه مراجع شیعی از جمله آیت الله سیستانی که مقیم نجف است از طبقه سیاسی خشمگین است. این خشم را نیز با عدم استقبال از بسیاری از نمایندگان آنها نشان داده است. دولت اخیرا تلاش کرد هیئتی را برای دیدار با آقای سیستانی به نجف بفرستد اما به آن ابلاغ شد که ایشان با هیچ کس ملاقات نمی کند. بعد از آن توافق شد تا پسرش با آنها در خانه ای دیگر ملاقات کند.» جواب داد: «ما هم اطلاعات مشابهی از قهر مرجعیت شیعه در نجف از سیاستمداران عراقی در اختیار داریم، به ویژه شیعیان.»
پرسیدم: «نظرت درباره کردها چیست؟ همیشه پیمانی کردی – شیعی در عراق به ویژه در روزگار صدام حسین وجود داشت. آیا به نظرت امروز این پیمان در معرض تهدید است؟» جواب داد: «نه مورد تهدید نیست. البته این را می دانیم که وضعیت کردی – شیعی امروزه مرحله سختی را می گذراند. به گونه ای که چندی پیش در یکی از مناطق برخوردی میان ارتش عراق با پیشمرگه یا همان ارتش کردستان به وجود آمد. آنها روبه روی هم ایستادند و نزدیک بود با هم درگیر شوند. البته هنوز چنین درگیری ای به وجود نیامده است. جلال طالبانی، رئیس جمهوری عراق که خودش هم کرد است تلاش می کرد از بسیاری از این سختی ها بکاهد. او با مسعود بارزانی به عنوان "شریکش" در رهبری کردهای عراق و با مالکی و دیگران دائما صحبت می کرد. اما چند ماهی است که این گفت وگوها به دلیل بیماری طالبانی متوقف شده است. بیماری او هنوز هم درمان نشده است. همچنان واقعا مریض است. بارزانی مسئول اول کردها است. کردستان واقعا در نوعی از استقلال به سر می برد. و همچنان می تواند با ترکیه گفت و گو کند کما این که این گفت وگوها را مدیریت می کند و همکاری های خوبی میان آنها به وجود آمده است.»
بعد از آن به سراغ مسئول امریکایی در کاخ سفید که با موضوع کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در ارتباط مستقیم است، رفتم. از من پرسید: «گروهی هستند در عمان که به آنها اباضی ها می گویند، اینها کیستند؟» جواب دادم: «اینها سنی هستند اما گفته می شود که فعالیت ها و احکامشان بسیار به شیعیان نزدیک است. من هم اطلاعاتی بیش از تو از آنها ندارم. اما فکر می کردم تو که با کشورهای عربی در خلیج فارس در تماس هستی می توانی با آنها دیدار داشته باشی و از آنها اطلاعاتی به دست آوری.» بعدا پرسیدم: نظرت درباره کویت چیست؟ جواب داد: «خانواده حاکم ثابت کرد که نمی توانند مسئولیت پذیر باشد. کویت در سال های میان 1970 تا 9175 رشد و عمران داشت. اما بعد از آن سال متوقف شد و تا حالا هم همه چیز متوقف است، و این دلیلی است بر ضعف عملکرد خانواده حاکم بر این کشور و دولت و مجلس ملی. دولت بر سر هر طرحی که از سوی نمایندگان مورد سوال قرار می گیرد تا مرز استعفا پیش می رود و حتی استعفا می دهد و این مساله سبب می شود تا کشور مورد تهدید بی ثباتی قرار بگیرد. به هر حال از سال 1975 تا کنون کشور شاهد هیچ گونه پیشرفتی نبوده بلکه بر عکس پسرفت داشته است. بر عکس دبی که آن قدر پیشرفت داشته که پیشرفت کویت در برابر آن تقریبا هیچ است، حتی نمی توان آن را با بحرین که کمتر از آن ثروت دارد، مقایسه کرد. ببین دبی الآن به مرکز مالی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تبدیل شده است. در کویت هیچ چیز ترمیم نمی شود همه چیز به حال خودش رها می شود تا ویران شود. قطعا نمی خواهم همه چیز را تعمیم دهم اما می خواهم از حقایق موجود صحبت کنم. مدت ها پیش کارخانه بازیافتی در کنار کاخ امیر مشرف به دریا ساخته شد، به وقتش کارخانه ای بسیار پیشرفته بود. اما اکنون از کار افتاده است و همه دستگاه ها آن شکسته است (Broken). هیچ کس هم به فکر بازسازی آن نیست. کارخانه همین طور توسط دریا فرسوده می شود و از بین می رود. خودت می دانی که چنین کارخانه ای چقدر می تواند آلاینده ایجاد کند اگر کسی به آن نرسد و تا چه اندازه مستقیما به محیط زیست ضرر وارد می آورد.»
بعد از آن درباره امارات متحده عربی پرسیدم، به ویژه خطری که از سوی اخوان المسلمین احساس می کند. پرسیدم آیا نگرانی امارات در ادامه نگرانی های عربستان است یا این که صرفا می خواهد ابزاری برای مبارزه با آنها داشته باشد؟ آیا واقعا دلایل جدی ای برای مبارزه با آنها دارد؟ جواب داد: «شکی نیست که یک گروه اخوانی یا شاید هم بیشتر از یک گروه در امارات وجود دارند. پلیس وقتی که شماری از آنها را دستگیر کرد به مستندات و پرونده هایی مثل سی دی و این چیزها برخورد کرد که نشان می داد فعالیت های اخوانی دارند. مقام های اماراتی هم آن را اعلام کردند. اما نشنیدیم که هیچ محاکمه ای در حق آنها صورت گرفته باشد. به مسئولان مربوطه اماراتی گفتیم که اگر واقعا کسانی که دستگیر کرده اید گناهکار هستند آنها را عادلانه و شفاف محاکمه کنید. ما نه با آنها هستیم نه علیه آنها، با هیچ اخوانی ای کاری نداریم. ما با عدالتیم. بعد از پافشاری ها محاکمه آنها آغاز شد و رسما اتهاماتی به آنها وارد آمد. چیزی که دیدیم. اما در طول محاکمه به هیچ کدام از رسانه های خارجی اجازه پوشش دادگاه را ندادند و حداقل اجازه ندادند که در آن جا حاضر شوند. شاید به رسانه های محلی و به خانواده های افراد متهم اجازه حضور در دادگاه را دادند اما به دیگران هیچ گونه اجازه ای ندادند. آن چه باعث ناخرسندی ما شد تعیین زمان محاکمه بود که زمان برگزاری آن را هم زمان با سفر رسمی وزیر امور خارجه مان، جان کری به امارات تعیین کردند.»
پرسیدم نظرت درباره قطر و اخوان المسلمین چیست؟ جواب داد: «می بینی که انعطافی میان قطر و به ویژه امیر آن و دیگر مسئولان رده بالای این کشور با اخوانی ها وجود داد. می گویند که اخوانی ها در قطر هستند و قطری ها از آنها حمایت می کنند تا وجهه ای از اسلام معتدل در منطقه باشند. به ویژه بعد از آن که خود قطر هم کشور اسلامی شد. من این را نمی فهمم. دو سال پیش گفته می شد که امیر قطر وهابی است. وهابی های عربستان از اخوان المسلمین متنفرند و آنها را تهدیدی برای کشور و حکومتشان می دانند.»
نظر دادم: «وهابیت آن طور که گفته می شود نگرش اسلامی تندرو یا افراطی است اما مذهب نیست. و اخوانی ها هم به رغم این که می گویند معتدل هستند اسلام گرایان تندرو و بنیادگرا محسوب می شوند. اما این که قطر وهابی باشد شاید برای این است که می خواهد وجهه مدرنی از وهابیت به نمایش بگذارد یا این که به رقیبی برای عربستان تبدیل شود.»
نظر شما :