چرا نمیشود به پاکستان برای آزادی مرزبانها اعتماد کرد؟
ربوده شدن چندباره چند سرباز مرزبان ایرانی توسط تروریست های وابسته به جریان تکفیری وهابی و شهادت احتمالی یکی از آنها به دست ربایندگان، نوروز را به کام بسیاری از ایرانیان تلخ کرد؛ مرزبانی که به حکم وظیفه در دوردست ترین نقطه خاک وطن، مشغول پاسداری بود، اما به همراه چهار تن دیگر از هم رزمانش ربوده شد و زیر چشم سازمان اطلاعات ارتش پاکستان به شهادت رسید.
به گزارش «تابناک»، ربوده شدن مرزبانان ایرانی، نو شدن زخم کهنه ای است که سال هاست توسط افسران فاسد و وابسته سازمان اطلاعات ارتش پاکستان در مرزهای شرقی ایران باز شده است؛ زخمی که نباید در آن دست دولتمردان پاکستانی را نادیده گرفت و بی گمان رأس حکومت پاکستان در این ماجرا شریک جرم است.
جمهوری اسلامی ایران به حکم منشور ملی، اسلامی، انسانی خود، همه کشورهای همسایه را دوست خود می داند، حتی در بد ترین روزهایی که همسایه ای ناسپاس مانند ترکیه کاملاً آگاهانه و آشکارا از پشت به ایران خنجر زد، چشم بر هم نهاد و این مسأله را بر خامی و نادانی سران حزب عدالت و توسعه گذاشت تا از دوستی دو ملت ایران و ترکیه چیزی کم نشود؛ اما آنچه درباره پاکستان قابل تحلیل است، فرا تر از این مسأله نو سابقه ای سیاه تر دارد.
پاکستان کشور متضادی است و همین ها باعث شده تا نه تنها در سیاست داخلی، بلکه در سیاست خارجی نیز از الگوی مناسبی پیروی نکند. در این باره باید گفت، منفعت طلبی در سیاست خارجی پاکستان، حرف اول را می زند و سران اسلام آباد در یک دهه گذشته بار ها بر مدار این منافع چرخیده، عرض خود برده و زحمت دیگران می دارند.
بنا بر الگوی رفتاری پاکستان، یک مسأله همواره اصل بوده و بقیه فرع بر آن است؛ البته این بیرون از دایره تعریف شده بر منافع تعریف شده است. دوری و نزدیکی به «هند» و همچنین میزان حضور در «افغانستان» حوزه رفتاری اسلام آباد را تعریف می کند. در این جایگاه، تهران ، شریک اقتصادی نزدیک دهلی، رقیب طرف پاکستانی به شمار می رود و همچنین همکاری های ایران و هند در افغانستان چندان برای مقامات اسلام آباد قابل تحمل نیست.
بنا بر این گزارش، در مناسبات ایران و هند، پاکستان هیچ وزنه ای برای توازن بخشیدن ندارد. این کشور نه توان اقتصادی بالایی دارد که بتواند جای هند را برای ایران پر کند و نه آن سرمایه گسترده و فناوری را دارد که بخواهد با حضور در صنایع نفت و گاز و سایر فرصت های سرمایه گذاری در ایران، خود را شریک تهران بسازد و آنچه در چند دهه گذشته دولتمردان سندی به آن رسیده اند، استفاده از فاکتور خارجی برای تعادل بخشیدن به رابطه ایران و هند بوده است.
در بعد دیگر، همسایه شرقی به شدت از توسعه استان سیستان و بلوچستان ایران می ترسد و همه تلاش خود را به کار بسته تا با ناامن کردن این منطقه راهبردی، از پیشرفت آن جلوگیری کند.
گسترش ناامنی در مناطق جنوب شرق ایران به ویژه پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ در دستور کار قرار گرفت و با شدت هر چه تمام تر ادامه یافت که خروجی آن تشکیل گروهک تروریستی ریگی بود؛ به عبارت دیگر، طرف پاکستانی بندر چابهار ایران را رقیب بندر کراچی می داند و بر این باور است که در صورت توسعه این بندر و شکل گیری کامل خط ترانزیت جنوب ـ شمال، این ایران است که آینده اقتصادی افغانستان را به دست خواهد گرفت؛ بنابراین، بهترین عامل برای حفظ جایگاه کراچی و اقتصادی کردن سرمایه گذاری های کلان در بندر گوا تر پاکستان، شکل دهی به بحران های امنیتی در جنوب شرق ایران است تا سرمایه گذاران را از حضور در این منطقه فراری داد.
این گزارش در ادامه می آورد، نزدیکی به عربستان، یکی از این مواردی است که سیاستمداران پاکستانی به آن رسیده و آن را دنبال می کنند. ثروت بادآورده نفتی ریاض، چرخ صنایع نظامی این کشور را به حرکت درآورده و در ازای این کمک ها، عربستان می تواند افزون بر اداره مدارس دینی مبتنی بر تفکر تکفیری وهابیت، پیوندهای گسترده ای نیز با افسران سازمان اطلاعات پاکستان برقرار کند و در مواقع لزوم از دانش و تجهیزات نظامی پاکستان حتی سلاح هسته ای ـ که چندی است چیزهایی درباره آن شنیده می شود ـ بهره ببرد.
بر کسی پوشیده نیست که سازمان اطلاعات پاکستان، یکی از فاسد ترین و در عین حال پیچیده ترین سازمان های اطلاعاتی در جنوب آسیا و حتی جهان است. دخالت افسران پاکستانی در قاچاق مواد مخدر و سلاح برای همه کشورهای همسایه مسجل شده و بار ها خط و ربط آن ها با کاروان های مواد مخدر و سلاح به آگاهی سران اسلام آباد رسیده، ولی به دلیل نفوذ این افسران در همه ساختارهای سیاسی و اقتصادی این کشور، با وجود رفت و آمد دولت ها آن ها همچنان در قدرت هستند.
با این توضیحات باید گفت، آنچه در جنوب شرق ایران می گذرد، ناشی از این عوامل برشمرده در رفتار پاکستان است. بسیار روشن است که قتل عام دیپلمات های ایرانی در روز هفدهم مرداد ۱۳۷۷ در مزار شریف بیش از آنکه کار طالبان باشد، به دست شاخه ترور سازمان اطلاعات ارتش پاکستان انجام گرفت و پس از آن نیز تروریست های بی سوادی مانند عبدالمالک ریگی در سایه حمایت همین افسران وابسته به ریاض به تشکیل گروه های مسلح پرداختند و امروز نیز نوبت به گروهک تروریستی جیش العدل است.
این افسران عموما به دلیل نفرتی که از هند دارند، حامی گروه های افراطی اسلامگرا بوده و آن ها را برای عملیات های گوناگون در این کشور تحریک می کنند که دامنه این تحریک امروز به ایران رسیده و به همان دلایل سیاسی، سران اسلام آباد نیز از آن ها حمایت همه جانبه می کنند.
روشن است که دولت کنونی پاکستان که با حمایت سه میلیارد دلاری عربستان به قدرت رسیده است و نواز شریف بدون این کمک سخاوتمندانه و در سایه فساد گسترده در دولت پیشین نمی توانست به قدرت برسد، اکنون زمان جبران کردن محبت ریاض است و گویا این جبران مافات با تمام قدرت توسط دولت جدید پاکستان در حال اجراست.
با نگاهی به مواضع دولتمردان پاکستانی، به خوبی بی صداقتی در رفتار و گفتار آن ها آشکار است. اینکه مقامات این کشور در نشست های اطلاعاتی و امنیتی با همتایان ایرانی خود اسناد و مدارک طرف ایرانی را پذیرفته و قول به همکاری همه جانبه داده تا رفتار در حوزه اعلامی که می گویند ربوده شدن مرزبابان ایرانی هیچ ربطی به ما ندارد، تسلسلی باطل را نشان می دهد که جا دارد، مقامات کشور بی اهمیت از کنار آن نگذشته و با قدرت هر چه بیشتر برای نجات پاسداران وطن اقدام کنند.
در پایان باید گفت، به رغم علاقه شدید مردم پاکستان به ایران، سران سیاسی و امنیتی آن در گرداب ناهنجاری های هویتی و اقتصادی ناشی از تشکیل این کشور در مرزهای ناشناخته و ساختگی در برابر همسایگان خود رفتار مناسبی نداشته و ندارند و به دنبال همین سابقه، در آینده نیز شاهد چنین کارهایی از سوی این کشور خواهیم بود.
بی گمان پاکستان همسایه غیرقابل اعتمادی است و این بی اعتمادی در صورت ریشه دار شدن، می تواند آینده روابط دو کشور را تحت الشعاع خود قرار دهد و با توجه به پیوندهای دولت کنونی با ریاض، این مسأله چندان دور از ذهن به نظر نمی رسد.
ربوده شدن چندباره چند سرباز مرزبان ایرانی توسط تروریست های وابسته به جریان تکفیری وهابی و شهادت احتمالی یکی از آنها به دست ربایندگان، نوروز را به کام بسیاری از ایرانیان تلخ کرد؛ مرزبانی که به حکم وظیفه در دوردست ترین نقطه خاک وطن، مشغول پاسداری بود، اما به همراه چهار تن دیگر از هم رزمانش ربوده شد و زیر چشم سازمان اطلاعات ارتش پاکستان به شهادت رسید.
به گزارش «تابناک»، ربوده شدن مرزبانان ایرانی، نو شدن زخم کهنه ای است که سال هاست توسط افسران فاسد و وابسته سازمان اطلاعات ارتش پاکستان در مرزهای شرقی ایران باز شده است؛ زخمی که نباید در آن دست دولتمردان پاکستانی را نادیده گرفت و بی گمان رأس حکومت پاکستان در این ماجرا شریک جرم است.
جمهوری اسلامی ایران به حکم منشور ملی، اسلامی، انسانی خود، همه کشورهای همسایه را دوست خود می داند، حتی در بد ترین روزهایی که همسایه ای ناسپاس مانند ترکیه کاملاً آگاهانه و آشکارا از پشت به ایران خنجر زد، چشم بر هم نهاد و این مسأله را بر خامی و نادانی سران حزب عدالت و توسعه گذاشت تا از دوستی دو ملت ایران و ترکیه چیزی کم نشود؛ اما آنچه درباره پاکستان قابل تحلیل است، فرا تر از این مسأله نو سابقه ای سیاه تر دارد.
پاکستان کشور متضادی است و همین ها باعث شده تا نه تنها در سیاست داخلی، بلکه در سیاست خارجی نیز از الگوی مناسبی پیروی نکند. در این باره باید گفت، منفعت طلبی در سیاست خارجی پاکستان، حرف اول را می زند و سران اسلام آباد در یک دهه گذشته بار ها بر مدار این منافع چرخیده، عرض خود برده و زحمت دیگران می دارند.
بنا بر الگوی رفتاری پاکستان، یک مسأله همواره اصل بوده و بقیه فرع بر آن است؛ البته این بیرون از دایره تعریف شده بر منافع تعریف شده است. دوری و نزدیکی به «هند» و همچنین میزان حضور در «افغانستان» حوزه رفتاری اسلام آباد را تعریف می کند. در این جایگاه، تهران ، شریک اقتصادی نزدیک دهلی، رقیب طرف پاکستانی به شمار می رود و همچنین همکاری های ایران و هند در افغانستان چندان برای مقامات اسلام آباد قابل تحمل نیست.
بنا بر این گزارش، در مناسبات ایران و هند، پاکستان هیچ وزنه ای برای توازن بخشیدن ندارد. این کشور نه توان اقتصادی بالایی دارد که بتواند جای هند را برای ایران پر کند و نه آن سرمایه گسترده و فناوری را دارد که بخواهد با حضور در صنایع نفت و گاز و سایر فرصت های سرمایه گذاری در ایران، خود را شریک تهران بسازد و آنچه در چند دهه گذشته دولتمردان سندی به آن رسیده اند، استفاده از فاکتور خارجی برای تعادل بخشیدن به رابطه ایران و هند بوده است.
در بعد دیگر، همسایه شرقی به شدت از توسعه استان سیستان و بلوچستان ایران می ترسد و همه تلاش خود را به کار بسته تا با ناامن کردن این منطقه راهبردی، از پیشرفت آن جلوگیری کند.
گسترش ناامنی در مناطق جنوب شرق ایران به ویژه پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ در دستور کار قرار گرفت و با شدت هر چه تمام تر ادامه یافت که خروجی آن تشکیل گروهک تروریستی ریگی بود؛ به عبارت دیگر، طرف پاکستانی بندر چابهار ایران را رقیب بندر کراچی می داند و بر این باور است که در صورت توسعه این بندر و شکل گیری کامل خط ترانزیت جنوب ـ شمال، این ایران است که آینده اقتصادی افغانستان را به دست خواهد گرفت؛ بنابراین، بهترین عامل برای حفظ جایگاه کراچی و اقتصادی کردن سرمایه گذاری های کلان در بندر گوا تر پاکستان، شکل دهی به بحران های امنیتی در جنوب شرق ایران است تا سرمایه گذاران را از حضور در این منطقه فراری داد.
این گزارش در ادامه می آورد، نزدیکی به عربستان، یکی از این مواردی است که سیاستمداران پاکستانی به آن رسیده و آن را دنبال می کنند. ثروت بادآورده نفتی ریاض، چرخ صنایع نظامی این کشور را به حرکت درآورده و در ازای این کمک ها، عربستان می تواند افزون بر اداره مدارس دینی مبتنی بر تفکر تکفیری وهابیت، پیوندهای گسترده ای نیز با افسران سازمان اطلاعات پاکستان برقرار کند و در مواقع لزوم از دانش و تجهیزات نظامی پاکستان حتی سلاح هسته ای ـ که چندی است چیزهایی درباره آن شنیده می شود ـ بهره ببرد.
بر کسی پوشیده نیست که سازمان اطلاعات پاکستان، یکی از فاسد ترین و در عین حال پیچیده ترین سازمان های اطلاعاتی در جنوب آسیا و حتی جهان است. دخالت افسران پاکستانی در قاچاق مواد مخدر و سلاح برای همه کشورهای همسایه مسجل شده و بار ها خط و ربط آن ها با کاروان های مواد مخدر و سلاح به آگاهی سران اسلام آباد رسیده، ولی به دلیل نفوذ این افسران در همه ساختارهای سیاسی و اقتصادی این کشور، با وجود رفت و آمد دولت ها آن ها همچنان در قدرت هستند.
با این توضیحات باید گفت، آنچه در جنوب شرق ایران می گذرد، ناشی از این عوامل برشمرده در رفتار پاکستان است. بسیار روشن است که قتل عام دیپلمات های ایرانی در روز هفدهم مرداد ۱۳۷۷ در مزار شریف بیش از آنکه کار طالبان باشد، به دست شاخه ترور سازمان اطلاعات ارتش پاکستان انجام گرفت و پس از آن نیز تروریست های بی سوادی مانند عبدالمالک ریگی در سایه حمایت همین افسران وابسته به ریاض به تشکیل گروه های مسلح پرداختند و امروز نیز نوبت به گروهک تروریستی جیش العدل است.
این افسران عموما به دلیل نفرتی که از هند دارند، حامی گروه های افراطی اسلامگرا بوده و آن ها را برای عملیات های گوناگون در این کشور تحریک می کنند که دامنه این تحریک امروز به ایران رسیده و به همان دلایل سیاسی، سران اسلام آباد نیز از آن ها حمایت همه جانبه می کنند.
روشن است که دولت کنونی پاکستان که با حمایت سه میلیارد دلاری عربستان به قدرت رسیده است و نواز شریف بدون این کمک سخاوتمندانه و در سایه فساد گسترده در دولت پیشین نمی توانست به قدرت برسد، اکنون زمان جبران کردن محبت ریاض است و گویا این جبران مافات با تمام قدرت توسط دولت جدید پاکستان در حال اجراست.
با نگاهی به مواضع دولتمردان پاکستانی، به خوبی بی صداقتی در رفتار و گفتار آن ها آشکار است. اینکه مقامات این کشور در نشست های اطلاعاتی و امنیتی با همتایان ایرانی خود اسناد و مدارک طرف ایرانی را پذیرفته و قول به همکاری همه جانبه داده تا رفتار در حوزه اعلامی که می گویند ربوده شدن مرزبابان ایرانی هیچ ربطی به ما ندارد، تسلسلی باطل را نشان می دهد که جا دارد، مقامات کشور بی اهمیت از کنار آن نگذشته و با قدرت هر چه بیشتر برای نجات پاسداران وطن اقدام کنند.
در پایان باید گفت، به رغم علاقه شدید مردم پاکستان به ایران، سران سیاسی و امنیتی آن در گرداب ناهنجاری های هویتی و اقتصادی ناشی از تشکیل این کشور در مرزهای ناشناخته و ساختگی در برابر همسایگان خود رفتار مناسبی نداشته و ندارند و به دنبال همین سابقه، در آینده نیز شاهد چنین کارهایی از سوی این کشور خواهیم بود.
بی گمان پاکستان همسایه غیرقابل اعتمادی است و این بی اعتمادی در صورت ریشه دار شدن، می تواند آینده روابط دو کشور را تحت الشعاع خود قرار دهد و با توجه به پیوندهای دولت کنونی با ریاض، این مسأله چندان دور از ذهن به نظر نمی رسد.
نظر شما :