تاثیر اقتصاد بر نقش رهبری امریکا

چرا اوباما دوست ندارد پلیس جهان باشد؟

۱۶ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۱:۳۰ کد : ۱۹۲۸۲۷۱ اخبار اصلی آمریکا
اکنون تحلیلگران بر این اعتقادند که در مقایسه با 68 امپراطوری دیگری که در طول تاریخ ظهور کردند و فروپاشیدند، امپراطوری امریکا در حال حاضر در وضعیت تردید به سر می‌برد.
چرا اوباما دوست ندارد پلیس جهان باشد؟

دیپلماسی ایرانی: در سایه پیشنهادهای اخیری که امریکا به ایران داده است و تایید پیشنهاد روسیه برای حل جنگ داخلی سوریه از طریق مذاکره، هم پیمانان و مخالفان ایالات متحده امریکا همگی می پرسند آیا امریکا دیگر رغبتی برای ایفای نقش به عنوان پلیس جهان ندارد؟

بعد از پایان جنگ جهانی دوم که امریکا توانست برخورداری از قدرت هسته ای نظامی را در سال 1945 به انحصار خود در آورد یا در طول زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید و به همراه آن اندیشه کمونیستی که جامعه غربی را تهدید می کرد در سال 1989 به پایان رسید، تصمیم گیران سیاسی در واشنگتن به این سطح از اعتماد رسیدند که اکنون ایالات متحده مسئولیت تاریخی در نبرهای خارجی را بر عهده دارد و باید در این زمینه میدان دار باشد.  

با همین طرز فکر ایالات متحده خود را مکلف به جنگ در ویتنام و افغانستان و عراق کرد در حالی که هم زمان در داخل امریکا عده ای اولویت را به ساخت کشور و شکوفایی اقتصاد آن از داخل در کنار ساخت و توسعه زیر ساخت ها و بازسازی مدارس و بیمارستان ها می دادند و می گفتند که رسیدگی به امور داخلی باید در اولویت دولت در مقایسه با مسائل خارجی باشد.

اما، اکنون تحلیلگران بر این اعتقادند که در مقایسه با 68 امپراطوری دیگری که در طول تاریخ ظهور کردند و فروپاشیدند، امپراطوری امریکا در حال حاضر در وضعیت تردید به سر می برد.

با هدف درک منازعاتی که امپراطوری امریکا با آن مواجه است، مطالعات بسیاری در دانشگاه ها و مراکز مطالعاتی امریکا درباره چگونگی توسعه امپراطوری این کشور و کیفیت تعامل آن با تحولات صورت گرفته است. در این میان محل مقایسه امپراطوری بریتانیا بوده که شباهت بسیاری با امپراطوری امریکا دارد و ارتباطات زبانی و تاریخی و فرهنگی تنگاتنگی با آن داشته است.

ملت بریتانیا با عادت های انزوا طلبانه خود که محدود به کشوری کوچک در جزیره ای هستند که منابع محدودی را در اختیار دارند، به مدد سیاست های توسعه طلبانی حکم رانانشان به ملتی تبدیل شده اند که دیگران به آنها حسادت می ورزند و آنها نیز همواره شجاعت و تدبیر خود را به رخ دیگر ملت ها کشیده اند. امپراطوری بریتانیا با تکیه بر دیپلماسی جنگی فعال در طول دوران استعمار توانست جنگ های متعددی را در سراسر جهان انجام دهد و در دورانی که بسیار کمتر از اکنون پیشرفته بود، پیشرفت های بسیاری داشته باشد.  

در مقابل، بر خلاف صادارت بریتانیا، تا کنون یک روز هم در تاریخ ایالات متحده وجود نداشته است که صادرات کالا از این کشور به کمتر از 20 درصد از تولید ناخالص داخلی آن رسیده باشد.

در مقابل، بر خلاف صادارت بریتانیا، تا کنون یک روز هم در تاریخ ایالات متحده وجود نداشته است که صادرات کالا از این کشور به کمتر از 20 درصد از تولید ناخالص داخلی آن رسیده باشد. به عبارت دیگر ایالات متحده را چه امپراطوری مردد بنامند چه ننامند، این کشور هیچ گاه به اضطرار نیفتاده است که نیازمند تکیه به دنیای خارج برای نیل به موفقیت برای ساخت اقتصاد یا بازاریابی تولیدات داخلی اش شود. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی ناتوانی فعلی امریکا به دلیل وجود اختلال در طراز تجاری این کشور است که دلیل آن نیز به مداخله هایش در کشورهای دیگر باز می گردد که هزینه های سنگینی را متحمل آن کرده است. در عین حال برخی دیگر از تحلیلگران می گویند که ارتباطی میان بدهکاران و بستانکاران در کشورهای پیشرفته وجود دارد که باعث پیشرفت در آن کشورها می شود.

فارغ از این اظهار نظرها که یکی از دلایل افزایش اختلال در طرا تجاری در جهان به نیاز روز افزون به انرژی به ویژه به تولیدات کشورهای تولیدکننده نفت، اپک، باز می گردد که توانسته از این طریق کوچک ترین آنها یعنی کویت درآمد خود را از 150 میلیارد دلار در دهه هشتاد قرن گذشته میلادی، به نیم تریلون دلار برساند، اما با این حال همین کشورها نیز نتوانسته اند از این درآمدها به شکل بهینه استفاده کنند.

حتی با وجود این که ایالات متحده امریکا امروزه کمتر تکیه به واردات انرژی به دلیل افزایش تولید نفت و گاز از صخره ها و منابع داخلی دارد، اما با این حال دنیای صنعتی باید بداند که زندگی در سایه تورم رکودی که می تواند از این هم بدتر شود، با وجود عدم امکان پرداخت پولی که بتواند به خارج بدهد تا نفت بگیرد یا آن کشورها را ترغیب به سرمایه گذاری در داخل کند، امکان پذیر نیست.  

در سایه دعوت به استقلال از نفت خارجی، کشورهای تولید کننده نفت در خاورمیانه باز هم تولید نفت را افزایش خواهند داد و امریکا به دلیل دعوتی که از آنها برای افزایش سرمایه گذاری در خاک خود می کند نمی تواند از کشورهای این منطقه چشم پوشی کند، بنابر این همچنان صلح و ثبات در جهان بحث مهمی محسوب می شود.

در نتیجه همه اینها چین می رود تا امپراطوری فعال آینده باشد، احتمالا این کشور از خطوط مصالح تجاری غرب در کشورهایی نظیر افغانستان و عراق عبور کند و در این میان البته کشورهای عربی نفت خیز دیگر را نیز نمی توان نادیده گرفت. در نتیجه بعید نیست که باراک اوباما که دست و پایش را به دلیل بحران های متعدد مالی که از سال 2008 آغاز شده است، بسته می بیند، به طور ناگهانی نقش رهبری کشورش را در منازعات خاورمیانه مثل نزاع اسرائیلی – فلسطینی موجود واگذار کند و دیگر توجهی به بحران های سخت جهانی نکند.

منبع: الحیات/تحریریه دیپلماسی ایرانی/11

کلید واژه ها: ايالات متحده امريكا باراك اوباما


نظر شما :