اسلام در روسیه از صوفیسم تا سلفیسم؛
سلفیها در روسیه به دنبال چه چیزی هستند؟
کارشناسان معتقدند منطقهی سیبری هدف آیندهی سلفیهاست. محققان روسی نیز هشدار دادهاند که مسلمانان بنا به دلایلی، در حال از دست دادن محبوبیت خود در میان جوانان هستند و بالعکس این رادیکالها و سلفیون هستند که با ارائهی پاسخ به سؤالات و معضلات جوانان، در حال جذب کردن این قشر تأثیرگذار هستند.
گروه بین الملل برهان/ حسین زارعی *: برای پی بردن به نقش سلفی ها در روسیه، نگاهی به تحولات بیست ساله ی اخیر این کشور بسیار ضروری است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اسلام در روسیه به دو اردوگاه متخاصم تبدیل شد. از یک طرف اسلام سنتی به شکلی خاص از تصوف وجود داشت که اصطلاحی به نام اسلام مردمی را نیز یدک می کشید. از طرف دیگر، اسلامی خاص با عنوان بنیادگرایی اسلامی فعالیت خود را آغاز کرد.
بر اساس برخی آمارها، در حدود بیست میلیون مسلمان در فدراسیون روسیه زندگی می کنند.هرچند برخی آمار دیگر این جمعیت را حدود چهارده میلیون نفر برآورد می کنند، اما با توجه به میزان رشد جمعیت در میان روس ها، نرخ افزایش بالای جمعیت مسلمانان و جایگاه آنان در ترکیب جمعیت این کشور، بسیاری از ملی گرایان این کشور را با نگرانی در مورد ترکیب آتی جمعیت روسیه روبه رو کرده است.[1]
در روسیه امروز سلفی ها نقش عمده ای در سامان دهی اسلام مد نظر خود بر عهده دارند و از این رو، بیشتر عملیات های ضدروسی صورت گرفته در منطقه ی قفقاز و دیگر شهرهای روسیه نیز توسط همین سلفی ها صورت گرفته است. این عده به طور خاص در خاورمیانه و به خصوص کشورهای عربستان، مصر، تونس و سوریه آموزش می بینند.
در منطقه ی قفقاز شمالی و به خصوص جمهوری داغستان، سلفی ها فعالیت گسترده ای دارند. از لحاظ ایدئولوژی، سلفی ها، ایالات متحده، اسرائیل و به طور کلی کشورهای غربی را دشمن دور و روسیه، اسلام سنتی و سکولارها را نیز دشمن نزدیک خود محسوب می کنند. سلفی ها خواستار جدایی طلبی قومی اند و فعالیت های خود را بیشتر در دو جمهوری چچن و داغستان انجام می دهند.[2]
قفقاز شمالی به طور معمول کانون مهم رادیکالیسم اسلامی در روسیه بوده است. هرچند سلفی گری در دیگر نقاط روسیه تأثیر اندکی داشته است، اما اخیراً نفوذ این عده در جنوب روسیه، منطقه ی اورال، سیبری و مناطقی از مسکو، موجب بروز مشکلاتی برای روس ها شده است. کارشناسان روسی و سیاست مداران این کشور معتقدند سلفی های روسیه در حال تبدیل شدن به عناصر رادیکالی هستند. رستم خامیتف، رئیس جمهوری باشقیرستان، با احتیاط اشاره کرده که «رادیکالیسم مذهبی خطری برای این جمهوری است.» مقامات تاتارستان نیز همواره از وجود یک جنگ اعلام نشده در این جمهوری خبر داده اند.
کارشناسان می گویند منطقه ی سیبری هدف آینده ی سلفی هاست. محققان روسی نیز هشدار داده اند که مسلمانان بنا به دلایلی در حال از دست دادن محبوبیت خود در میان جوانان هستند و بالعکس این رادیکال ها و سلفیون هستند که با ارائه ی پاسخ به سؤالات و معضلات جوانان، در حال جذب کردن این قشر تأثیرگذار هستند. البته در رابطه با چگونگی ایجاد خطر اسلام سلفی برای روسیه، نظرات متفاوت وجود دارد. در حالی که برخی ها چالش اسلام سلفی را تهدید جدی برای آینده می دانند، برخی دیگر این امر را مبالغه شده در نظر می گیرند.
نکته ی قابل توجه در این زمینه این است که چهره ی سلفی گری به عنوان یک جنبش در اسلام سنی نسبت به سابق تغییر کرده و از یک اجتماع کوچک و نفوذ اندک به حدی رسیده است که هم اکنون بیشتر جوانان تحصیل کرده در دانشگاه های عربی، جذب این گروه های رادیکال می شوند. نکته ی دیگر اینکه متوسط سنشبه نظامیانتندرواسلامیکاهشیافتهاست. هم اکنون سلفی های تندرو در سنین 20 تا 25 سال هستند؛ در حالی که در اوایل دهه ی 90 این امر به محدوده ی سنی 30 تا 35 سال مربوط می شد. برخی سیاست های مسکو در قبال مسلمانان، مهجور ماندن اسلام ناب، مشکلات اجتماعی و اقتصادی، سطح زندگی پایین، بیکاری گسترده و فساد در قفقاز شمالی، از جمله دلایلی است که به تشدید بی ثباتی در این منطقه کمک کرده است.[3]
چرا شهر ولگاگراد؟
شهر ولگاگراد در هفتصد کیلومتری شمال شرق سوچی قرار دارد که چند هفته دیگر میزبان المپیک زمستانی است. حملات انتحاری در نزدیکی منطقه ی قفقاز روسیه موجب بروز نگرانی هایی از بابت برگزاری بازی های المپیک در شهر سوچی شده است.[i]
این شهر در تاریخ جهان به نام استالینگراد ثبت شده و نه تنها به عنوان یکی از مراکز کلیدی و راهبردی قسمت جنوبی روسیه، بلکه به عنوان شهری که تبلور افتخار اسلحه ی روسی و مردانگی روسی است، اهمیت دارد. روس ها معتقدند ورود تروریسم به این شهر، که مظهر پیروزی اتحاد شوروی بر نازیسم است، سعی می کند به طور «نمادین» تمدن روسی را، که از آن تنفر دارد، مغلوب نماید.
برخی برآن اند که دلیل انتخاب شهر ولگاگراد توسط تروریست ها این است که «امکان تلفات بیشتر» به دلیل وجود ایستگاه راه آهن بزرگ آن، وجود دارد. از دلایلی که برای انجام این حادثه برشمرده اند.
یکی اینکه حادثه ی ولگاگراد تنها چند روز پس از آن صورت گرفت که سرویس های اطلاعاتی روسیه در داغستان، اسلام عاطیف، یکی از اطرافیان نزدیک دوکو عمروف، رهبر جهادیون شمال قفقاز (امیر خودخوانده ی قفقاز)، را از بین بردند. همین امر باعث شده عمل تروریستی اخیر در ولگاگراد یک نوع انتقام جویی تعبیر شود.
دوم اینکه تروریست های سلفی می خواستند جشن سال نو مردم روسیه را، که آن را تبلور بت پرستی می دانند، تیره کنند.
سوم اینکه برخی معتقدند سلفی های قفقاز با دفاع از اقدامات ضدروسی خود، معتقدند شهر سوچی و زیرساخت های صورت گرفته برای بازی های المپیک بر سر مزار بیش از یک میلیون قفقازی بی گناهی است که در سال 1864توسط روس ها کشته شده اند. آن ها همیشه هشدار می دادند که فعالیت تروریستی آن ها به منطقه ی شمال قفقاز محدود نخواهد شد.
خانم گالینا خضریوا، متخصص قفقاز و جنبش های اسلامی در انستیتوی روسی مطالعات راهبردی، مسکو را به دست کشیدن از بازی های حقوق بشری و اتخاذ اقدامات شدید علیه تروریست های مذهبی دعوت کرده و خاطر نشان می کند که حتی در بریتانیا، مصر و کشورهای دیگر، برخورد با مجاهدین به مراتب شدیدتر از روسیه است.[5]
نقش ویژه ی زنان در ترورهای روسیه
در روسیه و به خصوص منطقه ی قفقاز شمالی، زنانی وجود دارند که بعد از مرگ شوهر خود، دست به عملیات انتحاری علیه اهداف روسی می زنند. این زنان که شوهر خود را نیز به دلیل حضور در عملیات های تروریستی از دست داده اند، با هدف انتقام، دست به بمب گذاری های انتحاری می زنند. پدیده ی «بیوه های سیاه» زمانی در اذهان عموم جای گرفت که در سال 2004 و در جریان محاصره ی تئاتر «دوبروکا»، یکی از گروگان گیران خود را با جلیقه ی انفجاری منفجر کرد و منجر به کشته شدن تعدادی از شهروندان روس شد. عامل این حادثه ی تروریستی، زن سی ساله ای از اهالی چچن بود که خانواده ی خود را در جریان حملات هوایی روسیه از دست داده بود.[6]
بدون شک این شکل از تروریسم را نمی توان همانند اشکال پیشین آن دانست؛ چرا که در نوع جدید، فرد حمله کننده به قصد «انتقام» و نه «میهن پرستی» دست به عمل انتحاری می زند. در بیان دلایل حملات این زنان بیوه موارد متعددی مطرح می شود. اول اینکه عده ای از کارشناسان معتقدند زنان در نفوذ به پست های بازرسی امنیتی به مراتب از مردان مؤثرتر هستند و این امر آن ها را قادر می سازد تا حملات عمیق تر و کشنده تری را علیه اهداف مورد نظر صورت دهند. دومین انگیزه ی زنان از عملیات های انتحاری را در مواردی مانند انتقام و پیوستن به افراطیون، می توان «جست وجوی کمک های اولیه ی روانی بعد از دست دادن شوهر» دانست.
این عده تا کنون در عملیات های مختلفی دست به بمب گذاری های انتحاری زده اند که مهم ترین این عملیات ها شامل موارد زیر است: حمله به تئاترمسکو (129 کشته)، سوءقصد نسبت به رئیس جمهور چچن احمد قدیروف (14 کشته)، حمله ی انتحاری در یک قطار در جنوب روسیه (46 کشته)، حمله ی انتحاری در یک کنسرت موسیقی راک درفرودگاه مسکو (16 کشته)، حادثه ی خطوط هوایی روسیه در سال 2004 (بیش از 90 کشته)، حمله به مدرسه ای در بسلان در اوستیای شمالی (334 کشته)، بمب گذاری مترو مسکو (39 کشته) و بمب گذاری در فرودگاه مسکو (37 کشته)، بمب گذاری مترو مسکو در تاریخ 29 مارس 2010 (37 کشته)، بمب گذاری انتحاری در داغستان اوت 2012 (کشته شدن یک روحانی برجسته ی مسلمان).[7]
نقش سوریه در حوادث روسیه
هرچند بسیاری از تحلیل گران یکی از مهم ترین دلایل انفجارهای اخیر روسیه را نزدیکی به بازی های المپیک زمستانی روسیه در شهر سوچی می دانند، اما نباید از نقش روسیه در حمایت از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، غافل شد. بدون شک سیاست های روسیه در برابر اتحاد عربی-غربی را، که خواهان برکناری بشار بوده اند، می توان دلیلی برای ضربه زدن این ائتلاف به مسکو دانست.
کرملین نگران است موفقیت هرچند نسبی مخالفین دولت اسد، باعث تشویق جمعیت بزرگ مسلمان منطقه ی آسیای مرکزی شود و در نتیجه، احتمال مداخله ی بین المللی را فراهم سازد. علاوه بر این، احتمال می رود که بنیادگرایان مسلمان در چچن بار دیگر خواهان جدایی از فدراسیون روسیه شوند. بدون تردید افزایش نفوذ اسلام رادیکال در میان نیروهای شورشی سوریه، عزم روسیه برای حمایت از رژیم اسد را تقویت کرده است. منطقه ی قفقاز شمالی، که جمهوری های داغستان، چچن، اینگوشتیا، اوستیای شمالی، کاباردینو بالکاریا، قره چای، چرکس و آدیغه را در بر می گیرد، موطن ده ها گروه قومی است.
در مورد تعداد قفقازی های موجود در جنگ سوریه، آمار و ارقام بسیار متنوعی ارائه شده است. برخی آمارها حاکی است 17 هزار جنگجوی خارجی در جنگ سوریه حضور دارند که در بین غیرعرب ها، چچنی ها اکثریت این افراد را تشکیل می دهند.چچنی ها پس از لیبیایی ها، دومین گروه بزرگ نیروهای خارجی حاضر در بحران داخلی سوریه هستند. هرچند خبرگزاری های روسی از حضور حدود 200 تبعه ی روسی در جنگ سوریه خبر می دهند، اما با توجه به شهرت، اثرگذاری و دامنه ی نفوذ شبه نظامیان قفقازی در صف شورشیان سوریه، این ارقام را نمی توان واقعی دانست.[8]
هرچند درباره ی تعداد سلفیون قفقازی که از جنگ سوریه به روسیه بازگشته اند، آمار و ارقام خاصی مطرح نشده است، اما آنچه مشخص است، سوریه به یکی از مکان های ایده آل برای قفقازی ها تبدیل شده است. این امر بدین جهت اهمیت دارد که به علت نبود پایگاه های آموزش نظامی در قفقاز، سوریه می تواند پایگاه مناسبی برای جوانانی باشد که پس از بازگشت به روسیه می توانند دقیق تر علیه اهداف روسی دست به حمله بزنند.
به بیان یولیا یوزیک، نویسنده ی روسی که تحقیقات مفصلی درباره ی مسلمانان روسیه انجام داده است، در ۱۰ سال اخیر، تمام حملات تروریستی صورت گرفته در قلمرو شوروی، از سوی سلفی های تکفیری بوده و این در حالی است که برای مردم روسیه، سلفی ها هیچ گونه تفاوتی با سایر مسلمانان ندارند و این موضوع باعث تخریب اسلام در روسیه شده است. یوزیک با عنوان این مطلب که تمام مناطقی که خواستار جدایی از روسیه هستند از آموزه های سلفی گری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند، می گوید: «همسایگی ایران با داغستان روسیه عاملی است که این امر را به تهران نیز ارتباط می دهد و در این زمینه، تلاش و همکاری دو کشور ایران و روسیه برای مقابله با جریانات سلفی گری می تواند بسیار مؤثر باشد.»[9]
نکته ی دیگری که باید به آن اشاره کرد موضوع ارتباط سلفی های روسیه و منطقه ی آسیای مرکزی و قفقاز با عربستان است. بعد از فروپاشی شوروی، عربستان مبلغان بسیاری را برای جذب مسلمانان روسیه، قفقاز و آسیای مرکزی به این مناطق اعزام کرد. بنابراین تنها اندکی بعد از فروپاشی، روس ها شاهد ظهور و گسترش وهابیت در روسیه و منطقه بودند و اکنون نیز حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان و قطر از سلفی ها برای روسیه نگران کننده است. در حال حاضر نیز عربستان نفوذ زیادی در مناطق جنوبی روسیه دارد و با خرج پول های زیاد و تعلیم جوانانی که برای تحصیل به این کشور می روند، به ترویج اندیشه های سلفی گری و وهابیت می پردازد.
چندی پیش نیز این خبر در رسانه های مختلف جهان منتشر شد که بندر بن سلطان، رئیس اطلاعات عربستان، در سفر به مسکو، پوتین را تهدید نموده است که در صورت دست برنداشتن از حمایت از دولت سوریه، بازی های المپیک زمستانی سوچی را با تهدید مواجه می کند. گفتنی است تهدید بندر بعد از آن صورت گرفت که پوتین امتیاز معامله تسلیحاتی 15 میلیارد دلاری با ریاض را رد کرده بود. هرچند شاید نتوان به اخباری از این دست اعتنای دقیق داشت، اما درباره ی نقش داشتن عربستان در پویایی سلفیون قفقازی هیچ تردیدی نیست.
با توجه به دخالت جنگ جویان افراطی و سلفی ها در درگیری های داخلی سوریه، این کشور به بزرگ ترین میدان نبرد برای شبه نظامیان مزدور خارجی پس از جنگ افغانستان برابر شوروی تبدیل شده است. برخی منابع، خارجی های موجود در سوریه را بیش از 60 ملیت مختلف ذکر کرده اند، در حالی که منابع دیگری این امر را به 100 کشور و ملیت مختلف گسترش می دهند. بدون شک در صورت ادامه ی همین وضعیت، سوریه نیز سرنوشت کشورهای دیگری مانند افغانستان، پاکستان و سومالی را در انتظار خواهد داشت.
یکی از گروه های سلفی حاضر در سوریه، عناصر افراطی کشورهای روسیه (اسلام گراهای قفقاز شمالی) و منطقه ی آسیای مرکزی و قفقاز است. این افراطیون که از زمان فروپاشی شوروی تا کنون علیه روسیه دست به عملیات تروریستی می زدند، به محض آغاز درگیری ها در سوریه، وارد شمال این کشور شده و اقدام به اعمال سیاست های افراط گرایانه ی خود می زنند. نکته ی مهمی که باید به آن توجه کرد این است که سرانجام این شبه نظامیان به کشور خود بازمی گردند و آن زمان، چالش ها تشدید می شود. با توجه به حمایت های ارائه شده توسط سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی غرب از این شبه نظامیان، مقامات کشورهای روسیه و سران آسیای مرکزی و قفقاز از این امر نگران اند که بازگشت افراطیون به منطقه، زمینه ی بی ثباتی را فراهم آورد.
نتیجه گیری
در سال های اخیر،گسترش فعالیت اسلام گرایان در شمال قفقاز باعث حملات متعددی در روسیه شده است. بدون تردید حوادث اخیر در ولگاگراد روسیه نشان می دهد بمب گذاران برای جلب توجه بین المللی نیاز ندارند سوچی را هدف قرار بدهند و حمله به هر جایی در روسیه، هدف آن ها را برآورده خواهد کرد. در هر حال، هدف آشکار این راهبرد، بی اعتبار کردن روسیه به عنوان برگزارکننده ی بازی های المپیک و بی معنی کردن هزینه های عظیم در زیرساخت المپیک است.
رسانه های روسی تأکید می کنند که جنگ داخلی سوریه و موضع گیری روسیه در قبال این مناقشه، باعث فعال شدن تندروان اسلامی در مناطق مختلف کشور شده است. از نظر این رسانه ها، سازمان های اسلامی خارجی که مردم را به تشکیل خلافت جهانی دعوت می کنند، در سالی که می گذرد، در روسیه ریشه های عمیقی دوانده و به فعالیت آشکار خیابانی دست زده اند. این گروه ها به لحاظ سازمانی و انسانی، به مهاجرانی از آسیای مرکزی متکی می شوند که در میان آن ها فرستادگان جریان های رادیکال نیز وارد روسیه شده و سعی می کنند امت مسلمان روسیه را تحت تأثیر خود قرار دهند.(*)
پی نوشت ها:
[1] http://cep.ut.ac.ir/fa/pages/book5.htm
[2] http://valdaiclub.com/politics/56460.html
[3] http://rbth.asia/society/2013/07/01/the_evolution_of_dagestani_salafism_47653.html
[4] http://www.bbc.co.uk/persian/world/2013/12/131230_me_volgograd_bus_explosion.shtml
[5]http://search.integrum.ru/ArtefactDocument.aspx?sourceId=109&url=a1_D20131230_N26423_L2013122921070486_A002.htm
6]http://www.foreignpolicy.com/articles/2013/10/24/russia_s_mysterious_deadly_phenomenon_of_new_black_widows#sthash.SBj5jZOw.GSaNnDQW.dpbs
[7] http://www.longwarjournal.org/archives/2013/12/black_widow_suicide.php
[8] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920606001326
[9]http://www.iras.ir/vdciwqap.t1arp2bcct.html
*حسین زارعی؛ کارشناس ارشد مسائل اوراسیا
نظر شما :