دکتر ناصر هادیان در گفتگو با همشهری دیپلماتیک

فردو قابل مذاکره نیست

۳۰ آذر ۱۳۹۲ | ۲۰:۳۸ کد : ۱۹۲۶۳۸۱ سرخط اخبار
نکته دیگر برای ایران محدودیت‌هایی است که ممکن است از سوی طرف غربی در مورد فردو، نطنز و دیگر سایت‌های مرتبط با برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران مطرح شود. به نظر من ایران به‌هیچ‌وجه نباید در مورد فردو وارد مذاکره شود. فردو همانند اصل غنی‌سازی برای ایران خط قرمز محسوب می‌شود و قابل مذاکره و معامله نیست
  • اولین نکته در بحث هسته ای تشخیص موضوع و محل منازعه است.  به نظر شما محل نزاع بین ایران و 1+5 و به صورت کلی تر ایران و غرب در این ارتباط کجاست؟

آنچه مسلم است ایران و غرب در مورد یکسری موضوعات اختلاف نظر دارند اما نکته مهم آن است که مولفه ها و معیارهای آنچه که در نهایت پذیرفته می شود، مشخص است که من اسم این چهارچوب مشخص و تعین یافته از قبل را استراتژی هسته ای می گذارم. در عرصه استراتژی هسته ای تصمیمات در یک سطح دیگری اتخاذ می شود. اما در مورد مذاکرات ایران و 5+1 موضوع دیگری به نام استراتژی مذاکرات هسته ای قابل طرح است. در استراتژی مذاکرات هسته ای همواره سقف و کف خواسته ها برای مذاکره کنندگان مشخص است. برای مذاکره کننده مشخص است کف آنچه خواهد پذیرفت چیست و طبیعتا با سقف خواسته های خود مذاکرات را آغاز می کند و در این میانه بین طرفین توافق برقرار می شود.

در استراتژی مذاکرات هسته ای ایران چند عرصه قابل تشخیص است. این عرصه ها عبارت از خطوط قرمز ایران و نیز محدوده قابل مذاکره است.

 مرحله اول در مورد خطوط قرمز غنی سازی است. ما طبق قرائت های متعارف از ان پی تی و دیگر اسناد بین المللی ذی حق هستیم که به دنبال برنامه صلح آمیز هسته ای باشیم، طبیعتا در برنامه صلح آمیز هسته ای حتما غنی سازی هم گنجانده شده و هیچ محدودیتی در میزان غنی سازی یا تعداد و میزان سانتریفیوژهای کشورهای عضو وجود ندارد. تنها شرط موجود بر سر تداوم برنامه های هسته ای کشورها صلح آمیز بودن این برنامه هاست که برای تضمین صلح آمیز بودن آنها هم راه هایی پیش بینی شده که حداکثر آن امضای پروتکل الحاقی است. در واقع پیوستن و امضای این پروتکل به معنای آن است که ضمانت های لازم به جامعه بین المللی در مورد صلح آمیز بودن برنامه هسته ای داده شده است و  هرکشوری از جمله ایران با پیوستن و امضای این معاهدات نشان می دهد به دنبال داشتن سلاح هسته ای نیست.

در شرایط فعلی، تقاضایی که جامعه بین المللی از ایران دارد، آن است که برای ایجاد اطمینان از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران در منظر دیگر بازیگران بین المللی، ایران نه سانتیفیوژ داشته باشد و نه غنی سازی در داخل کشور انجام شود و نه حتی رآکتور آب سنگین اراک فعال باشد. در واقع این موضوعات سقف خواسته های امروز طرف غربی است. اگرچه باید خاطر نشان کرد پیش از این، خواسته های طرف غربی بسیار بیشتر بود. به گونه ای که حتی فعالیت نیروگاه اتمی بوشهر را نمی پذیرفتند. بر این اساس آنها بر این باورند که پذیرش این خواسته ها می تواند نشان دهد که ایران انحرافی از مسیر صلح آمیز هسته ای ندارد.

در یک بررسی کلی پیرامون مواضع طرف غربی و محورهای مذاکراتی دو مورد قابل طرح است: 1- ظرفیت (Capability) 2- نیت (Intention). بر اساس این دو محور طرف غربی بر آن است که حتی اگر در مورد نیت امروز ایران در مورد برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای اطمینان حاصل کند چون نمی تواند نسبت به نیت این کشور در آینده مطمئن باشد، بنابراین نباید ظرفیت لازم برای فعالیت های هسته ای را در اختیار داشته باشد؛ زیرا مادامی که ایران به صورت بالقوه از ظرفیت لازم برای فعالیت های غیر صلح آمیز برخوردار نباشد، دلیلی برای برانگیخته شدن نگرانی در میان طرف غربی نسبت به نیت  ایران وجود نخواهدداشت.همان طور که گفته شد این سقف خواسته های طرف غربی است که طبیعتا ایران نمی تواند این شرایط را بپذیرد. ایران معتقد است که طبق اسناد و معاهدات بین المللی می تواند از همه حقوق مطروحه در این زمینه ازجمله حق داشتن سانتریفیوژ به میزانی که متخصصان ایرانی برای پیشبرد برنامه های صلح آمیز هسته ای لازم می بینند، برخوردار باشد و در هر سطحی که می خواهد غنی سازی کند. البته در چارچوب مقررات ان پی تی و AIEA. بر این اساس کشورهای عضو آژانس هم از این اختیار برخوردارند که طبق مقررات و در چارچوب شرایط گفته شده از تاسیسات هسته ای ایران بازدید کنند و موارد لازم را بررسی کنند. نکاتی که گفته شد سقف مطالبات دو طرف در مذاکرات فعلی است.

به نظر می رسد در شرایط فعلی به دلیل فشارها و شرایط ایجاد شده دو طرف باید تلاش کنند به یک مصالحه برسند و هر کدام از بخشی از خواسته ها و مطالبات خود بگذرند. به این ترتیب موضوع قابل طرح در این بخش آن است که بر سر چه محورهایی می توان مصالحه کرد. نکته اول آن است که نمی توان هیچ مذاکره ای در مورد اصل غنی سازی در ایران انجام داد. بر این اساس طرف ایرانی می گوید باید حق ایران در غنی سازی اورانیوم به رسمیت شناخته شود و طرف ایرانی هیچ مذاکره ای در مورد اینکه غنی سازی در خارج از  ایران انجام شود، انجام نمی دهد و طرف غربی باید این موضوع را بپذیرد. در همین حال، ایران با پذیرفته شدن حقوقش حاضر است در اعمال این حق محدودیت هایی را بپذیرد.

خط قرمز بعدی ایران در مذاکرات مساله بهبود کیفیت سانتیفیوژهاست. در واقع یکی دیگر از مواردی که باید بر سر آن مذاکره کرد حق دستیابی ایران به نسلهای مختلف سانتریفیوژهای لازم برای غنی سازی است. ایران می خواهد نسل سوم و چهارم و بعدها نسل پنجم سانتیفیوژها را در اختیار داشته باشد و نمی خواهد توسعه علمی تکنولوژیک کشور را محدود کند، این موضوع در دامنه خطوط قرمز ایران قرار دارد اما در مورد تعداد آن می توان مذاکره کرد.

  • طبیعتا این محدودیتها برای یک بازه زمانی مشخص پذیرفته می شود.

بله، ما محدودیت هایی را می پذیریم که این محدودیت ها در کمیت و کیفیت غنی سازی و تعداد سانتریفیوژها قابل انجام است. به عنوان مثال می پذیریم که میزان خلوص اورانیوم را در حد پنج درصد نگه داریم یا ممکن است مذاکرات و مبادلاتی را در زمینه مسائل اراک انجام دهیم. البته این موارد به پروسه مذاکرات پیش رو اشاره ندارد بلکه قصد من تنها نشان دادن سقف مواردی است که در مذاکرات می توان به آنها پرداخت و در مورد آنها توافق کرد که در اصطلاح “end game” (پایان بازی) نامیده می شود. در واقع اهمیت این مرحله برای ایران در این است که از امتیازدهی یک طرفه جلوگیری کند و مانع از آن شود که ابتدا طرف غربی تعهدات و هزینه هایی را به ایران تحمیل کند ولی در پایان مذاکرات بگوید به توافقاتی نرسیده است. به همین دلیل دستاوردها و محدوده تعهدات دو طرف برای ایران اهمیت دارد.

نکته دیگر برای ایران محدودیت هایی است که ممکن است از سوی طرف غربی در مورد فردو، نطنز و دیگر سایت های مرتبط با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران مطرح شود. به نظر من ایران به هیچ وجه نباید در مورد فردو وارد مذاکره شود. فردو  همانند اصل غنی سازی برای ایران خط قرمز محسوب می شود و قابل مذاکره و معامله نیست.

  • جایگاه و اهمیت فردو در نگاه شما چیست؟

مهمترین دلیل قرار گرفتن فردو  در میان خطوط قرمز ایران به دلیل موقعیت استراتژیک آن  است. در واقع فردو  به لحاظ مکانی در جایی قرار دارد که هیچ یک از دولتها نمی توانند با حمله نظامی آن را منهدم کنند. در مورد فردو  تنها ادعایی که از سوی دستگاه های نظامی آمریکایی مطرح می شود آن است که تنها یک نوع از موشک های آمریکایی قابلیت رسیدن به این منطقه را دارند – که البته این موضوع در حد یک گفته باقی مانده است. در واقع فردو  همان موضوعی است که ایهود باراک، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی از آن به عنوان منطقه مصونیتzone of emunity) ) تعبیر کرد. بر این اساس،  نکته مهم آن است در این مذاکرات تاکید شود و برای طرف غربی نهادینه شود که ایران بر سر فردو  مذاکره نخواهد کرد.

نکته بعدی بر سر نظام های راستی آزمایی است. ایران پادمان و پروتکل الحاقی را امضا کرد و به صورت داوطلبانه هم آن را اجرا کرده است. از آنجا که ایران به دنبال تسلیحاتی کردن برنامه هسته ای خود نیست و نیز به این دلیل که در اختیار داشتن بمب هسته ای منافع ملی ایران را تامین نمی کند، بنابراین از نظر من مشکلی هم با تصویب و اجرای پروتکل الحاقی ندارد.

  • البته در داخل ایران نکاتی نسبت به تصویب پروتکل الحاقی وجود دارد.

بله، اما طرف غربی در این مورد به مباحث داخلی چندان عمیق نمی شود. برای طرف غربی این نکته که ایران در نهایت به دنبال چه دستاوردی است، از اهمیت بسزایی برخوردار است. به نظر من باید همه طرفین را وادار کنیم که این پروتکل تصویب شود؛ چراکه این موضوع نشان می دهد که ایران به دنبال تسلیحات هسته ای نبوده، نیست و نخواهد بود و باید همه قانع شوند که تصویب این پروتکل می تواند تامین کننده منافع ایران باشد.

  • در صورتی که مابه ازای آن مشخص باشد.

در ادامه به این نکته خواهیم رسید. نکته با اهمیت در اینجا تاکید بر آن است که اگر ایران این محدودیت ها را بپذیرد، در مقابل آن چه چیزی مطالبه خواهد کرد. به نظرم حداقل مطالبه ایران آن است که تمامی تحریم هایی که پس از سال 2006 علیه ایران وضع شده، باید برداشته شوند. این به معنای آن است که همه تحریم هایی که از سوی غرب نه فقط در مورد مساله هسته ای،بلکه مجموعه تحریمهایی که به حقوق بشر، تروریسم و... ربط داده شده اند نیز باید لغو شوند. این به معنای لغو همه تحریم ها و ملحقات آن فارغ از یکجانبه یا چندجانبه بودن یا محور و موضوع آن است. پس از لغو این تحریمها، در مرحله بعد باید تمامی پیشنهادهایی که از سوی طرف غربی، در سال 2005 و پیش از آن به ایران ارائه داده شده بود، به روی میز بازگردد.

- این پیشنهادات شامل چه مواردی می شود؟

پیشنهادات ارائه شده تا سال 2005 انواع امتیازات و مزایا از جمله سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی را دربر می گیرد. بنابراین آنچه اهمیت دارد، آن است که ایران در مذاکرات علاوه بر لغو تحریم های وضع شده بعد از سال 2006، به بازگشت پیشنهادها و امتیازات مطرح شده از سوی غرب در سال 2005 هم تاکید کند و تضمین های لازم را برای اجرایی شدن این موضوعات از سوی طرف غربی را دریافت کند. در واقع باید این موضوع برای طرف غربی محرز باشد که در مذاکرات با ایران نمی تواند اجرایی شدن به موقع و در لحظه مطالبات از این کشور را بخواهد اما هیچ اقدام عملی ای در مورد مطالبات اجرایی ایران انجام ندهد.

* به نظر شما در طول زمان هنگامی که اعتمادسازی دوطرفه صورت گرفت، آیا می توان این محدودیت ها را کاهش داد؟

نه، لزوما تداوم این محدودیت ها ضرورتی ندارد. زیرا یکی از اهداف ایران مانند هر کشور دیگری در عرصه بین المللی، بازدارندگی است و پذیرش این موارد می تواند سطح قابل قبولی از بازدارندگی را برای ایران فراهم کند. اگر بخواهیم به اختصار در مورد اختلاف نظرها و محورهای مذاکرات بین ایران و غرب بر سر برنامه صلح آمیز هسته ای ایران صحبت کنیم، ایران می خواهد چنانچه روزی تصمیم بگیرد- که ان شاءالله هرگز تصمیم نخواهد گرفت - که بمب داشته باشد، فاصله در اختیار داشتن آن را به حداقل برساند و غرب می خواهد این فاصله در حداکثر ممکن باشد. در واقع غرب می خواهد این پروسه با مکانیزم های مختلف طولانی تر شود.

- در صورتی که ایران علاوه بر فتوای رهبر انقلاب، بارها اعلام کرده که در دکترین نظامی – امنیتی ایران دستیابی و استفاده از بمب اتمی جایگاهی ندارد.

بله، اما باید به این موضوع توجه کرد که داشتن توانایی قانونمند در این زمینه در مسیر بازدارندگی قرار دارد. البته رسیدن به توانایی کامل که بازدارندگی بیشتری فراهم می کند، یک بخش غیرقانونی دارد و ایران به خاطر هزینه هایی که به آن تحمیل می شود و با این استدلال که هزینه های مذکور نه تنها اقتصادی نیستند بلکه می توانند به مسابقه تسلیحاتی در منطقه منجر شود – خواهان آن نیست. در واقع به دلیل هزینه های ذکر شده ایران نه تنها به دنبال سلاح هسته ای نیست بلکه به دنبال رسیدن به توانمندی کامل هسته ای هم نیست. اما رسیدن به توانایی قانونمند می تواند حد مطلوبی از بازدارندگی را به ایران عرضه کند. از این رو می توان گفت دستاوردها و محورها در ذهن مذاکره کنندگان ایران روشن است. نباید فراموش کرد که ایران در 150 سال گذشته به کسی حمله و تهاجمی نکرده است اما مورد حمله و تهاجم قرار گرفته و سلاح شیمیایی علیه ایران استفاده شده و از این رو، رسیدن به حدی از بازدارندگی های برای ایران اهمیت دارد که می توان از طریق رسیدن به توانایی قانونمند در فناوری هسته ای  به آن دست یافت. در واقع می توان گفت از آنجا که کل خواسته ها، خطوط قرمز و محدودیت ها در نظر مذاکره کنندگان ایرانی روشن و منظم است و آنها می دانند که چه چیزی از مذاکرات با طرف غربی می خواهند، می دانند که بر سر چه چیزهایی و با چه معیارهایی می توان مذاکره کرد و چه چیزهایی قابل معامله یا چشم پوشی هست و چه چیزهایی از اهمیت والایی برخوردار است و قابل معامله و چشم پوشی نیست. به نظر می رسد کسانی که بحث های حاشیه ای در این مورد را مطرح می کنند، موضوع در سطح کلان برایشان مشخص نیست. اگرچه ایرادی ندارد که در فرعیات و نحوه رسیدن به اهداف اختلاف نظر وجود داشته باشد اما باید در مورد موضوعات کلان توافق وجود داشته باشد تا طرف مقابل به این دیدگاه برسد  که خواسته ها و مطالبات ایران به یکدیگر مرتبط است و با هم پیوند دارد. بر این اساس، طرف غربی به این نتیجه می رسد که اگر ایران حاضر به مذاکره در مورد بستن فردو  نیست، به دلیل آن است که کلیت مطالبات، اهداف و خواسته هایش با هم ارتباط دارند.

- آیا این کلیت منجسم و مطالبات مذکور در مذاکرات قبلی برای طرفین در ادوار گذشته مشخص و روشن بود یا خیر؟

من به این نحو ندیده ام و مطمئن نیستیم تیم قبلی از آن درکی به صورت منسجم داشت.

- یعنی اطلاعاتی درباره آن وجود ندارد؟

نه، یعنی انسجامی وجود نداشت. به نظرم تیم قبلی نمی دانستند بر سر چه موضوعی معامله و مذاکره کنند و بر سر چه موضوعی امکان معامله و مذاکره وجود ندارد. دست کم چنین چیزی را در روش برخورد آنها ندیدم. شاید نوعی از انسجام وجود داشته اما من چنین چیزی ندیدم. نکته دیگر در عملکرد تیم مذاکره کننده قبلی استراتژی مذاکراتی آنهاست. تیم قبلی ظرفیت های مذاکراتی تیم فعلی را نداشته است. تیم فعلی شناخت بیشتری از دنیا دارد. بر زبان مذاکرات مسلط است. فرهنگ دنیا و تئوری های روابط بین الملل را بهتر می شناسد و می فهمد و می داند چگونه مذاکره کند. به هر حال فرآیند آموزش دیدن آقای ظریف، درون دستگاه دیپلماسی ایران بیش از 20 سال طول کشیده است. ارتباط های بین المللی ایشان، آشنایی شخص وی با خبرنگاران بین المللی و سیاستمداران و دیپلمات های کشورهای مختلف بسیار موثر است. در واقع نمی توان بدون داشتن چنین پشتوانه ای تاثیرگذاری مشخصی در روند مذاکرات داشت. در تعاملات بین المللی این گونه نیست که شما هر فردی را منصوب کنید. آن فرد به لحاظ بین المللی در لحظه از اعتبار برخوردار شود. بسیاری از کسانی که امروز از سوی کشورهای غربی با ظریف به مذاکره می نشینند، طی سالهای پیش از این مذاکرات هم با ایشان آشنا بوده اند. بنابراین این موضوعات از ظرفیت های تیم فعلی است که بسیار اهمیت دارد و توان تاثیرگذاری ایران در مذاکرات را افزایش می دهد.

بنا بر همین ظرفیت ها، زمانی که چارچوب و دستور کار مشخص است، تیم ایرانی به خوبی می تواند در مذاکرات ظاهر شود، مسیر رسیدن به اهداف را شناسایی کند و بر اساس سقف و کف مطالبات و در محدوده خطور قرمز مذاکرات را به سمتی هدایت کند که به حداکثر منافع ممکن دست یابند. ظریف در یک موقعیت منحصر به فردی قرار دارد؛ چراکه هم خودش کارشناس این حوزه است و هم تصمیم گیرنده است. هیچ یک از افراد دیگر طرف مقابل مذاکرات هم در چنین وضعیتی قرار ندارند.

  • وضعیت طرف ایرانی به لحاظ ترکیب، کف و سقف مطالبات و خطوط قرمز تعریف شده، مشخص است. در طرف مقابل میزان تاثیرگذاری و وزن کشورهای 1+5 به چه صورت است؟ این سوال آنجایی مهم تر می شود که در مذاکرات اخیر فرانسه نقش آفرینی متفاوتی داشته است.

در مذاکرات اخیر به هر صورت بحث بر سر آن بود که این مذاکرات به یک پروسه دو فازی تقسیم شود. در واقع غرب می گوید برای اطمینان خاطر ما پیشرفت در برنامه های هسته ای ایران متوقف شود و البته خواست غرب توقف کل برنامه های هسته ای ایران نیست. در این مورد باید به این نکته توجه شود که توقف در پیشبرد برنامه های هسته ای و توقف کل برنامه های هسته ای دو مقوله جداگانه هستند. مثلا ما اکنون حدود 7 هزار سانتیفیوژ نصب کرده ایم اما هنوز به آنها گاز تزریق نکردیم یا بعضی سانتریفیوژها هنوز شروع به کار نکرده اند. در واقع غرب خواهان توقف این روند است و نه توقف فعالیت سانتیفیوژهای در حال کار. غرب خواستار توقف پیشرفت فعالیت ها تا زمانی است که دو طرف بتوانند کلیات مذاکرات (توافقات) را نهایی کنند سپس بر جزئیات امور به توافق برسند. رفتار فرانسوی ها را در همین مورد می توان ارزیابی کرد. ازجمله آنکه متن توافق، عمدتا توسط ایران و آمریکا تهیه و نوشته شده است و فرض کرده اند که دیگران هم موافقت خواهند کرد که این موضوع باعث ناراحتی فرانسوی ها شده است. مساله بعدی سوءاستفاده فرانسوی ها از این مذاکرات است. آنها می خواهند کشورهای عربی و اسرائیل را به سمت خود سوق دهند و آنها را جذب موضع گیری خود کنند تا با استفاده از این امر در آینده از آنها امتیازگیری کنند. اما به هر حال بهانه آنها این بوده که ما به اندازه کافی در تدوین و تبیین نظام های راستی آزمایی وقت نگذاشته ایم و مطمئن نیستیم که با توافقات فعلی بتوان به نتایج مطلوب دست یافت.

 اما در ارتباط با سوال مشخص شما در مورد وزن مشخص هر یک از اعضای 1+5 باید بگویم امریکا بیشترین وزن را در بین کشورهای غربی دارد و بیشترین مخالفت را ابراز خواهد کرد اما همان طور که در مذاکرات اخیر دیده شد کشوری مانند فرانسه تنها به خاطر قدرت وتویی که در شورای امنیت دارد می تواند چنین موانعی را ایجاد کند وگرنه در اساس دلیلی وجود نداشت که فرانسه و انگلیس در چنین مذاکراتی حضور داشته باشند.

  • با این وجود یک تحلیلی هم وجود دارد مبنی بر اینکه ما بپذیریم که همه این تصمیمات دفعتا و ناگهانی به وجود نیامده به این معنا که یک تقسیم کار بین المللی و یک دستور کار از پیش تعیین شده وجود داشته و فرانسه گام نهایی این بازی را برداشته است. اساس این تحلیل آن است که فرانسه طبق یک تقسیم کار با انگلیس، آلمان و آمریکا عمل کرده است به این صورت که فرانسه نقش نیروی مخالف را بازی کرده است و انگلیس، آلمان و آمریکا نشان می دهند که مخالفتی در رسیدن به یک توافق ندارند. موضع روسیه و چین هم که مشخص است.

افرادی که معتقدند به این تحلیل هستند بنا بر اصول تحلیل، باید به این نکته پاسخ دهند که با فرض درست بودن آن در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد و با فرض درست بودن این سناریو، طرف غربی چه هدفی از این نوع بازی را دنبال خواهد کرد؟ آنها همچنین باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا غرب می خواهد با چنین بازی ای به امتیاز بیشتری دست یابد یا به دنبال آن است که اصلا معامله ای بین ایران و طرف غربی صورت نگیرد.

  • براساس تحلیل ذکر شده، قصد غرب  از چنین بازی کاهش تعهداتش به حدی است که تنها کف انتظارات ایران را در بر بگیرد.

چنین تحلیلی به آن معناست که وقتی توافقی حاصل نشد طرف غربی شکست خورده است. اگر این توافق براساس خواسته های فرانسه صورت گرفته بود و ایران به موضوعات موردنظر فرانسه تن داده بود، می توانستیم بگوییم چنین تحلیلی درست بوده است.

  • این تحلیل بر این مبنا است که طرف غربی با این استدلال که چه در این هفته به توافق با ایران برسد، چه در ماه آینده یا حتی شش ماه دیگر، هر چه مابه ازای ارائه شده به ایران کمتر باشد، برایش بهتر است. بنابراین به نظر طولانی شدن مذاکرات به شرط کاستن از مطالبات طرف ایرانی برای غرب تفاوتی ندارد.

با توجه به بروندادهای مذاکرات فعلی، به نظر تحلیل هایی از این دست و برپایه مبحث امتیازگیری و بازی فرانسه در این نقش چندان قابل طرح نباشد. چرا که براساس اطلاعات ارائه شده ایراد وارد شده از سوی فرانسه متوجه نظام راستی آزمایی بوده و نه امتیازدهی بیشتر ایران به طرف غربی. اما تجربه شخصی من حاکی از این است که هماهنگ کردن چنین موضوعی – تبانی بین اعضای غربی طرف مذاکره ایران برای کاهش مطالبات ایران و افزایش امتیازات طرف غربی دراین سطح و به شکلی که در سناریو مذکور آمده – کار بسیار دشواری است، چرا که حضور وزیران خارجه روسیه، آمریکا در این مذاکرات چندان آسان و سهل نیست که بتوان آن را تنها در جهت ایفای نقشی با هدف امتیازگیری از ایران و در یک بازی از پیش طراحی شده، دانست. به نظرم همه اعضای گروه تلاش کردند، خیلی از فاصله ها کم شده، توافقات سر مسائل کلی صورت گرفته اما در مورد میزان و شیوه های عملی هنوز اختلاف نظر وجود دارد. براساس همین شواهد می توان گفت رسیدن به چنین مرحله ای نمی تواند براساس طراحی توطئه وار در جریان مذاکرات باشد. البته این موضوع به مفهوم رد هر نوع تقسیم کار و تقسیم نقش پلیس خوب و بد بین طرف غربی نیست اما من احتمال آن را خیلی کم می دانم. با شناختی که دارم می توانم بگویم در صحنه مذاکرات تلاش از سوی همه طرفین صورت گرفته و فرانسویان بنا به دلایلی که ذکر کردم موافقت نکردند و این موضوع به مرحله بعد موکول شده است. طبیعی است در مرحله بعد هم طرفین منتظر خواهند بود ببینند هر یک حاضر است بر چه موضوعاتی مذاکره کند و نحوه امتیازدهی و امتیازگیری چگونه خواهد بود که این طبیعت و ماهیت هر مذاکره ای در هر سطحی است اما در نهایت هر یک از طرفین به دنبال رسیدن به منافع خود است و تلاش می کند توافقی حاصل شود که به لحاظ منطقی بیشترین منافع را با کمترین هزینه تامین کند. نکته مهم دیگر، بحث و توافق بر سر نحوه فعالیت و پیشرفت برنامه های ایران در آینده است. به هر حال حرکت ایران رو به جلو است. در چنین شرایطی جان کری در بازگشت به آمریکا برای راضی کردن نمایندگان مجلس آمریکا به شکیبایی و حتی کاهش تحریم ها  با دشواری های بسیاری روبه رو است و زیر فشار است. درست است که می توانیم در این مورد هم به وجود سناریویی مبتنی بر پلیس بد و پلیس خوب در درون دولت آمریکا استناد کنیم، اما این دیدگاه کمکی به بهبود شرایط نمی کند. باز هم تاکید می کنم این گفته به معنای رد مطلق چنین قاعده ای نیست. نکته بعدی در شیوه رفتار و جهت گیری نتانیاهو در مورد مذاکرات است. ما باید به این نکته واقف باشیم که وی از موضعی که اتخاذ می کند ضرر نمی کند؛ چراکه تلاش می کند در صورت توافق امتیاز کمتری به ایران واگذار شود و در صورت شکست هم برگ برنده را در دست دارد که من نسبت به عواقب این موضوع تذکر داده بودم.

بنابراین نمی توان گفت حتما طراحی برای بازی صورت گرفته بلکه باید اذعان کرد که بدون یک نقشه قبلی این موضع گیری در حال شکل گیری است و البته گروه های فشار در آمریکا در موضع و موقعیتی هستند که می توانند هزینه کمی را در قبال خواسته های خود پرداخت کنند. اما دولت آمریکا در این مذاکرات چه به توافق برسد، چه شکست بخورد باید به اقدام عملی دست یازد و در صورت شکست تحریم های بیشتری وضع کند.

با توجه به مجموعه شرایط مذکور باید گفت مزیت تیم فعلی مذاکره کننده ایرانی آن است که چون پیشنهادهای معقولی را مطرح کرده اند برای ما باخت وجود ندارد و شرایط فعلی بازی برد – برد برای ایران تلقی می شود زیرا یا طرف غربی با پیشنهاد معقول ایران موافقت می کنند یا نه – اگر موافقت حاصل شود که منافع هر دو طرف تامین خواهد شد وگرنه ایران از تیم فعلی حمایت و پشتیبانی منسجم خواهد کرد؛ چراکه پیشنهادهای این تیم به ریاست ظریف معقول بوده است و در نظر افکار عمومی جهانی چنین خواهد بود که پیشنهادهای ایران از چنان ظرفیت عقلانی برخوردار بود که برخی از اعضای طرف غربی آن را پذیرفته بودند و این باعث رفع تردیدهای جهانی خواهد شد و نوعی اجماع جهانی در حمایت از حقانیت ایران حاصل خواهد شد. این به آن معناست که تاکنون همواره بهانه های طرف غربی به ترکیب مذاکره کنندگان ایرانی بوده ولی با تیم جدید چنین بهانه ای هم از دست آنها خارج است؛ چراکه اینک شخصی در راس تیم ایران قرار دارد که همه اطراف مذاکره وی را از قبل می شناسند و قبول دارند. براساس این استدلال می توان گفت در این پروسه هیچ باختی برای ایران متصور نیست.

  • در نهایت با توجه به شرایطی که در ژنو 2 پیش آمد، سمت و سوی مذاکرات آینده به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا مذاکرات به دستاورد مشخصی خواهد رسید ؟

بله، به نظرم می توان گفت بالاتر از 90درصد این مذاکرات به نتیجه خواهد رسید.

  • و فرانسه موضع خود را تغییر می دهد؟

بله، مساله اساسی و اختلاف عمده ای در این بین وجود ندارد و توافق بر محور پیش نویس کنفرانس ژنو صورت خواهد گرفت و به این صورت سیاستمداران فرانسه هم راضی خواهند شد.

منبع: همشهری دیپلماتیک


نظر شما :