چهارمین بخش از گفت وگوی دختر صدام با العربیه
دادگاه پدرم عادلانه نبود
دیپلماسی ایرانی: رغد صدام حسین، دختر ارشد صدام حسین از همسرش ساجده است. او بیوه حسین کامل، کسی که تلاش کرد در دهه نود از صدام جدا شود و در همین رابطه به اردن گریخت، است. تلاشی که در نهایت ناکام ماند و حسین کامل به عراق برگردانده و اعدام شد. رغد صدام حسین متولد 2 سپتامبر 1968 است. مادر پنج فرزند به اسم های علی، حریر، وهج، صدام و بنان است. در حال حاضر در امان پایتخت اردن به سر می برد و میهمان خاندان پادشاه هاشمی اردن است. شخصیتی سرسخت و پرجذبه دارد و بسیاری از کارشناسان بسیاری از ویژگی های پدر و برادرانش را در او می بینند. وی بعد از سقوط صدام حسین تنها فرزند خانواده صدام است که وارد دنیای سیاست شده که از حزب بعث حمایت و در سازماندهی مجدد آن تلاش می کند. او همچنین متهم به دست داشتن در بسیاری از فعالیت های تروریستی عراق است.
شبکه خبری العربیه گفت وگویی را با او انجام داده است که در زیر چهارمین بخش آن را می خوانید:
گویا در لحظه بمباران تو با خودت سلاح داشتی.
بله صحیح است. این اولین باری نبود که همراه خود اسلحه داشتم. هر وقت که با تهدیدی مواجه می شدم، هنگامی که می خواستم جایگاهم را ترک کنم اسلحه ام می بایست با من می بود. از تفنگ بکرلی استفاده می کردم.
یعنی تو از سلاح بکرلی استفاده می کردی؟
بله بلدم از آن استفاده کنم. یعنی تمرین کردم که استفاده از آن را یاد بگیرم ولی اتفاقی پیش نیامده بود تا از آن استفاده کنم. منظورم غیر از زمان آموزش است. یک مسلسل هم همیشه با من بود. وقتی که قرار است مادر و پدر باشم باید حساب همه چیز را بکنم و همه چیز را مد نظر داشته باشم حتی زمانی که ممکن است از اسلحه استفاده کنم. به هر حال من در موقعیت جنگی هستم و در این موقعیت همه چیز وارد است. و برای همین سلاحم همیشه با من است و همیشه در طول تمامی خط حیاتم بوده است. یعنی تا زمانی که کشور را ترک کردیم سلاحم همیشه با من بود.
در طول این مدت شما در تماس مستمر با پدرت بودی.
بله الحمدالله و از طریق صلیب سرخ از حال و روز او خبر داشتم البته نه به طور منظم ولی چیزی شبیه آن. بعضی وقت ها ماهی یک بار، بعضی وقتی سه یا چهار بار، بستگی داشت.
یعنی برایش نامه می نوشتید و او هم به شما نامه می داد؟
بله برایمان نامه می فرستاد. یعنی ما برایش نامه می نوشتیم و او هم برایمان نامه می فرستاد.
"پخش بخشی از اظهارات صدام حسین در زندان: یک بار یکی از دخترانم که اکنون فرار کرده است به پدرش ساعتی را هدیه داد. و این ساعت را منع کردند که صدام حسین به دستش کند. حتی زیر نظر خودشان. و حتی دشداشه ای که به تنش بود را نیز به طول پاره کردند. آنها گمان می کردند که به این شکل به صدام حسین اهانت می کنند. شخصیتش را کوچک می کنند. شخصیت صدام حسین به لباس پوشیدنش نیست. این برای آنها عار است. چنین کاری با صدام حسین او را بزرگ می کند نه کوچک."
درباره موضوع محاکمه پدرت، سیر محاکمه را چگونه دیده ای؟
باید محاکمه را از دو وجه دید. یک وجه این که محاکمه را چگونه ارزیابی می کنم. من محاکمه را عادلانه نمی دانم. این فقط حرف من نیست. از افراد بسیاری و دولت های بسیاری و نهادهای بسیاری شنیده شده است که این دادگاه را عادلانه نمی دانند.
آیا بعد از محاکمه پدرت هیچ گاه انتظار چیز بدتری را داشته ای؟
این سخت ترین سوالی است که می توان پرسید. یعنی سخت ترین سوالی است که یک دختر از مادرش می پرسد. پدر عزیز است. پدر واقعا عزیز است. چقدر بچه هایم برایم عزیز هستند، می توانم بگویم که پدرم عزیزتر از بچه هایم است. برای همین سخت است که بتوانم درباره این سوال به تو پاسخ دهم یا با تو بحث کنم. تنها می توانم بگویم که هر چه خداوند مقدر داشته است، می پذیریم.
صدام به گفته حکومت عراق در یک دادگاه عادلانه محاکمه شده است، نظرت درباره این دادگاه چیست؟
هر چقدر که خود به تنهایی تصمیم بگیرند و هر چقدر خود بدانند که چه تصمیمی را می خواهند بگیرند و هر چقدر وانمود کنند که مستقل هستند باز هم نمی توانیم بگوییم که همه امور در دست آنها است. این یک مساله نسبی است. ممکن است من نظر دیگری داشته باشم و به آن اعتقاد داشته باشم.
از عموهایت انتقاد بسیار کردی و از عمویت علی حسن المجید انتقادهای بسیاری کردی. در حالی که از تو بارها شنیده ایم که از عمویت برزان دفاع کرده ای و از او تعریف می کنی.
در همه خانواده ها نه فقط در خانواده هایی که حاکم هستند اختلافاتی به وجود می آید. عمویم خودش به تنهایی عمویم است. مواضع قدرتمند او در حقیقت مواضع خود من است که می تواند مواضع مرا قدرتمند کند. و من او را دوست دارم. من شاید امروز از دخترم یا پسرم انتقاد کنم اما این به معنای آن نیست که آنها را دوست ندارم. اما ممکن است دیگران از انتقادهای من این گونه برداشت کنند که من عموهایم را دوست ندارم، در حالی که وطبان، برزان و سبعاوی اینها عموهای من هستند و قطعا آنها را دوست دارم. عمویم برزان در دادگاه خوش درخشید و واقعا شجاع بود. او واقعا قهرمان بود. قهرمان واقعی. و تصویری که از همه افراد پیرامونی پدرم ترسیم شده بود را بهبود بخشید و تصویر حقیقی آنها را نمایش داد. همان مردان حقیقی ای که من آنها را مردان حقیقی و بزرگ عراق می دانم. تصویری که واقعا بر کشورمان سایه انداخته است و بر آن اشراف دارد. این نشان می دهد که فرایند دولتمداری و چارچوب کلی کشور ما قابل توهین نبود، منظم بود و مستحق تقدیر بوده است.
درباره دادگاه، نظر عراقی ها با آن چه تو می گویی متفاوت است. نظرت درباره کسانی که از محاکمه صدام حسین استقبال کردند و کسانی که نسبت به آن خشمگین شدند یا از برگزاری آن ناراحت شده اند، چیست؟
اگر بخواهیم قضاوت کنیم که چه کسانی از محاکمه رئیس جمهور صدام حسین خشنود شدند، چه کسانی هستند، به من خواهی گفت کسانی که در تلویزیون می بینیم و شاهدیم که از محاکمه او ابراز خشنودی می کنند و آن طور که تلویزیون ها نشان می دهد، اکثریت هستند. آیا می توانی مرا قانع کنی که آنها اکثریت هستند؟ من در این جا از اردن به تو می گویم که آنها حتی کمتر از اقلیت هستند. آنها افراد خاصی هستند که یک جهت خاص آنها را انتخاب می کند برای رسیدن به هدفی خاص که در خدمت این جهت خاص باشد. ما هم وقتی که در قدرت بودیم هر چه که از صفحات تلویزیون پخش می شد را باور نمی کردید.
بله قطعا.
یعنی در بسیاری از امور که تلاش می کردیم به جهان نشان دهیم تلاش می کردیم که صدای مردم را از طریق صفحات تلویزیون به اطلاع جهانیان برسانیم. آنها را نفی می کردند و نمی پذیرفتند و می گفتند که از قبل برنامه ریزی شده است و توجیهی است و از این حرف ها.
بله دقیقا همین بود.
بنابر این چگونه از من و عراقی ها می خواهی که باور کنیم و قانع شویم که هر آن چه می شنویم و می بینیم صحیح است و نشان دهنده اکثریت آرای مردم است. از یک منطق اساسی این مساله را رد می کنم و آن این است که نگاه من به عراقی ها نگاه تقدیر و احترام واقعا بسیار بالایی است. ممکن نیست انسانی مثل شهروند عراقی با آن تاریخ بپذیرد.. ببین رغد و رنا و همه مردم را در درون خانواده و خارج از آن که پدرم را دوست دارند را رها کن.. ممکن نیست که عراقی بپذیرد که به سمبلش اهانت شود. اما این که کسی این جا و آن جا ظاهر شود و با توجیه فلان فرد و جهت فلانی بخواهد چیزی بگوید به معنای این نیست که حرف او حرف اکثریت است که به این ترتیب بگوییم حرف همه مردم همین است. کشوری با 25 میلیون نفر جمعیت اشخاصی کوچک آنها را نمایندگی می کنند؟ و شما می دانید که عمق نفوذ ایران در عراق چقدر است و برای من ممکن نیست کلمه ای بر زبان بیاورم که حتی یک شهروند عراقی از آن زخم بخورد. غیر ممکن است. قبول دارم که ممکن است کسی اختلاف نظر یا نقطه نظر مشخصی نسبت به ما داشته باشد یا مورد ظلم واقع شده باشد یا این که به طریقی آزار دیده باشد، من نمی توانم به شکل مطلق قضاوت کنم، این مساله را به فرضیه ها وا می گذارم، مطمئنم شخصی که روحیه ملی و عالی دارد، همه اختلاف ها را به کناری می گذارد و همان طور که بارها در همین العربیه گفته ام دشمن خود را یک چیز می داند و بودن این دشمن ایجاب می کند که علیه رئیس جمهور کشورش که نماینده قدرتش است، نباشد.
ادامه دارد...
نظر شما :