فرصتی برای دانش سیاسی و روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی : انتخاب محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه، تحرک جدیدی را به دستگاه دیپلماسی و حوزه سیاست خارجی ایران بخشیده و امید زیادی را به حل مناقشات خارجی و به تبع آن رفع مشکلات اقتصادی ایجاد کرده است. اگرچه پیروزی گفتمان اعتدال در 24 خرداد 92 زمینه ساز شکل گیری چنین فضایی را فراهم ساخت اما نمی توان توانمندی ، سابقه، تجربه و تخصص ظریف در تقویت این فضا را نادیده انگاشت. این شرایط تنها به فضای داخلی محدود نیست و در عرصه بین المللی نیز( به ویژه در مورد کشورهای فعال در سیاست خارجی ایران)
در کل می توان انتخاب دکتر ظریف را به عنوان وزیر امور خارجه و فرد اول عرصه دیپلماسی (با توجه به اینکه شنیده می شود قرار است در دولت جدید پرونده هسته ای به عنوان مهمترین چالش سیاست خارجی از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه منتقل شده و در فضایی سیاسی، تعاملی ، دیپلماتیک و غیرامنیتی پی گیری شود)، اقدامی هوشمندانه و هدفمند از سوی دولت یازدهم تلقی کرد که با اعتماد بالای مجلس شورای اسلامی و همچنین پشتوانه حمایت سیاسی نهادهای موثر نظام همراه است و می تواند دستاوردهای خوبی در راستای منافع ملی کشور در پی داشته باشد. آنچه می تواند تضمین کننده این موفقیت باشد درک شرایط کشور و بهره گیری مناسب و سریع از فرصت هایی است که در پرتو دمیده شدن گفتمان اعتدلال در کشور با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید و فعال شدن چهره های معتدل، مجرب، توانمند و شناخته شده در مدیریت کلان کشور در عرصه های داخلی و خارجی است. حضور رئیس جمهور در مراسم معارفه و تاکید ایشان بر ضرورت تغییر در روش و شیوه در سیاست خارجی ، رعایت عقلانیت، منطق در گفتار و عمل و دوری از شعارپردازی و تعارف در این حوزه متناسب با منافع ملی در نگاه نخست نشان از اهمیت و اولویت سیاست خارجی در دولت یازدهم و عزم جدی در تحول کیفی سیاست خارجی کشور دارد که خود حامی پیام های روشن داخلی و خارجی است.
اما در کنار تحلیل ها و واکنش هایی که به انتخاب محمد جواد ظریف در روزهای اخیر بروز پیدا کرد ، یک نکته کمتر مورد توجه گرفت و آن تخصص مرتبط وی با مسند وزارت امور خارجه است. در طول تاریخ پس از انقلاب هیچ یک از وزرای امور خارجه دارای تحصیلات مرتبط با این سمت نبوده است. برای نخستین بار است که فردی با بالاترین سطح تحصیلات دانشگاهی( روابط بین الملل) متولی دستگاه دیپلماسی کشور می شود و این می تواند جز آثار و برکات دولت اعتدال گرا که شعار شایسته سالاری را سر داده تلقی گردد. فارغ از جنبه های روانی قضیه، واقعیت این است که امروزه رشته های دانشگاهی ای نظیر علوم سیاسی ، روابط بین الملل و حقوق بین الملل به دلیل آنچه حاکمیت مهندسین در سطوح مختلف مدیریتی دستگاه هایی مانند وزارت کشور و امور خارجه است، مهجور مانده و نوعی بی انگیزگی و دلسردی دانشجویان و فارغ التحصیلان این رشته های مهم و تاثیر گذار را در برگرفته است.مهمتر اینکه کیفیت و سطح آموزش در این رشته ها پایین آمده است . این مساله تاثیر منفی خود را بر توسعه کیفی علوم سیاسی و روابط بین الملل گذاشته به گونه ای که کمتر شاهد بروز و ظهور نظریه در بین فعالان علمی، آموزشی و پژوهشی این رشته هستیم گویی خلاقیت، ابتکار و تئوری پردازی کور شده و هرآنچه در دانشکده های آموزش داده میشود، نظریه ها و تحلیل های قدیمی، کلیشه ای و ترجمه ای است.
در بروز چنین شرایطی، باید در نگاه نخست به قطع ارتباط مراکز علمی و دانشگاهی این رشته ها با دستگاه های اجرایی مرتبط مانند وزارت کشور و وزارت امور خارجه است. در طول سال های گذشته کمتر دانشجویان علوم سیاسی و روابط بین الملل جذب این دستگاه ها شده اند. از سوی دیگر مدیران ارشد این دستگاه ها کمتر تمایل به گرفتن مشورت و نظر کارشناسی متخصصان و اساتید رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل داشته و در مواردی که نشست ها و همایش هایی برگزار شده، نظرات و ایده های ارائه شده در درون سالن های کنفراس باقی مانده و یا حداکثر به چاب در مجموعه مقالات همایش بسنده شده است. این درحالیست که تجربه دیگر کشورها به ویژه کشورهای توسعه یافته حاکی از این واقعیت است که تصمیمگیران و مجریان اصلی دستگاه های سیاسی و خارجی قریب به اتفاق فارغ التحصیلان و متخصصان علوم سیاسی و روابط بین الملل می باشند. نباید فراموش کرد که توسعه و بالندگی رشته روابط بین الملل مدیون وابستگی دستگاه های اجرایی و خارجی ایالات متحده به مراکز و متخصصان دانشگاهی در نیمه دوم قرن بیستم است .
با این تفاسیر باید حضور یک متخصص روابط بین الملل و کسی که سال ها در کنار تجربه دیپلماتیک ، در کسوت استادی و پژوهشگری روابط بین الملل بوده و به پرورش دانشجو در این عرصه پرداخته ، در مسند وزارت امور خارجه را به فال نیک گرفت و آن را هم فرصتی برای کشور و کارآمدی دبپلماسی آن دانست وهم فرصت و فضایی برای خروج رشته هایی مانند علوم سیاسی و روابط بین الملل از بن بست فکری و ایده پردازی صرف. توسعه علم در ارتباط میان مراکز علمی و مراکز اجرایی است. باشد تا شاید در آینده نزدیک شاهد بالندگی، پویایی و سطح بالای نظریه پردازی توام با تاثیرگذاری در علوم مهمی مانند علوم سیاسی و روابط بین الملل باشیم.
نظر شما :