روحانی و چالش های پیش رو

۱۶ مرداد ۱۳۹۲ | ۲۰:۳۲ کد : ۱۹۱۹۶۲۲ اخبار اصلی تاریخ دیپلماسی
محمدرضا دبیری در یادداشتی به بررسی چالش های پیش روی دکتر حسن روحانی رئیس جمهور منتخب ایران در عرصه سیاست خارجی می پردازد.
روحانی و چالش های پیش رو

دیپلماسی ایرانی: پیروزی اقای دکتر حسن روحانی برای اکثر ناظران قابل پیش بینی بود. ولی حد اقل تا سه چهار روز مانده بروز رای گیری درصد کمی ازصاحبنظران تصور می کردند که او بتواند با اکثریت مطلق به چنین موفقیت درخشان وچشم گیری برسد ودر مرحله اول کار را تمام کند.

اینکه چه قشر هائی از رای دهندگان تهران و شهرستانها ومناطق روستائی در روزهای آخر تغییر رای دادند، ویا چه انگیزه ای سبب شد که بخشی از "اکثریت خاموش" با امید به شعارها و وعده های انتخاباتی به حمایت از وی برخیزند، موضوعی است که تحلیلگران بسیاری در این مورد نوشته اند وکمتر گوشه مغفولی باقی مانده است ومن نیز قصد ندارم در این مقال به آن بپردازم.

ولی رای قاطع اکثریت در بطن خود پیامهائی چه در بعد داخلی وچه در عرصه بین المللی همراه دارد که بار مسئولیت خطیرایشان را وزین تر میکند.وبالطبع بهمان نسبت چه در داخل و چه در خارج چالش های پیش روی را نیز افزایش خواهد داد.

اگرچه چالش های داخلی پیش روی رئیس جمهور جدید امروز موضوع بحث این مقال نیست.ولی طبیعی است که موانع حاصل از آن تاثیر مستقیم در اتخاذ تدابیر در صحنه خارجی خواهد داشت.

همانطور که گفته شده است "چرخش سانتریفوژ ها" با "چرخ معیشت مردم" مرتبط است.نحوه وحدود تعامل با قدرت های خارجی بی ارتباط با داشتن ارزیابی واقع بینانه از ظرفیت های داخلی وشدت تهدید های خارجی نخواهد بود.

فارغ از مقولات فرهنگی و اینکه با الگو برداری از چه مدلی باید عمل کرد ویا مدل "یوتوپیائی" خاصی را درنظر داشت، برای تعامل با جامعه جهانی اتخاذ استراتژی های متفاوت وحتی تاکتیک های گوناگون قابل طرح هستند.

بهر تقدیر سوال امروز محدود به موضوعات سیاست خارجی ونحوه تعامل با بازیگران موثر واولویت بندی ضرورت ها خواهد بود.

شاید بتوان چالش های سیاست خارجی را به "تمهیدات فوری" ویا "اقدامات میان مدت" و "سیاست های دراز مدت" تقسیم بندی کرد.

رئیس جمهور جدید در شرائطی دولت را تحویل میگیرد که در بعد امنیت خارجی تهدیداتی مطرح است.اگرچه تهدیدات همواره در دولت های قبلی نیز بدرجات متفاوتی از شدت وتفاوت در منابع تهدید وجود داشته اند.

حتی اگر بپذیریم که بخشی از این تهدیدات خارجی باهدف جنگ روانی و تبلیغات رسانه ای صورت میگیرد.ولی بهر حال این تهدیدات آنگونه عریان بوده ویا محتمل جلوه کرده اند که واکنش هائی از تهدیدات متقابل ویا برخ کشیدن قدرت بازدارندگی را بدنبال داشته اند.

در سالیان گذشته وضعیت بگونه ای بوده است که پاره ای از بازیگران موثر خارجی ،که بگونه ای موجه ویا غیر موجه از وضعیت موجود ابراز نارضایتی و یا نگرانی میکنند، تظاهر و یا تلاش کرده اند  که وارد فاز امنیتی شوند. بنحوی که بعضا با لفاظی و ادبیات گستاخانه ای نظیر "همه گزینه ها روی میز قرار دارند" موضع گیری وتهدیدمیکنند.

در حال حاضر از جمله "تمهیدات فوری" سیاست خارجی هفتمین رئیس جمهور اسلامی ایران، آرام کردن هیجانات و تنش های قابل اجتناب قرار دارد. چیزی که در ادبیات سیاست بین الملل از آن تحت عنوان Relaxation of Tension یاد میشود. واین امر با سیاست تنش زدائیDétente” که در مرحله "اقدامات میان مدت" مطرح است، و مناسب است در "راهبرد دراز مدت" منظور شود، متفاوت است.

سیاست و مانور های موفق در مرحله "تمهیدات فوری" زمینه ساز دور کردن تهدیدات امنیت خارجی بوده ،و به تبدیل کردن "تقابل امنیت خارجی" به "اختلافات سیاسی "، که یک ضرورت است کمک زیادی خواهد کرد.

منشاء ومنبع تهدیدات از نظر بعد مسافت یا از همسایگی و باصطلاح "خارجه نزدیک Near Abroad " سرچشمه میگیرند ویا از کشورهای خارج ودور از منطقه نشات میگیرند.

تا انجا که به خارجه نزدیک مربوط میشود سیاست خارجی جمهوری اسلامی بجز استثنائاتی،درحال حاضر با چالشهای گوناگونی با همسایگان و کشورهای منطقه روبرو است که بزحمت میتوان از ان تحت روابط حسن همجواری نام برد.از احیا مجدد کشمکش های مذهبی شیعه و سنی گرفته تا گسترش گرایشات تکفیری و سلفی و وهابیت و طالبانیسم در پشت گوش چپ و راست ما، ویا حضور تفکرات اخوان المسلمینی در منطقه از موانع بازدارنده گسترش روابط هستند.

 این تلاطمات و  کشمکش ها صرفنظز از انکه ریشه در چه عوامل و تحریکاتی داشته باشند،آسیب قابل توجهی برای صادرات ومحصولات بخش خصوصی اعم از کشاورزی و صنعتی ویا مبادله کالا و خدمات دارند که تاثیر مستقیم در معیشت کشاورزان و یا صنعتگران بخش خصوصی ایرانی دارند.

البته این بدان معنی نیست که صادرات شرکت های دولتی نیز در کنار آن لطمه نمی بینند.در حال حاضر از بازار اقتصادی پرسود و خوان گسترده تریلیون دلاری که در حیاط خلوت ما گسترده است چیز زیادی عاید ما نمیشود.

اگر گندم کشاورز ایرانی که براساس بهای تضمینی بمراتب ارزان تر از قیمت بین المللی است، به عراق و بعضی کشورهای همسایه صادر نشود، ویا انکه پیاز وسیب زمینی کشاورزان ایرانیومصنوعات کار افرینان ایرانی را در سوریه و یا همسایه های دیگری در اسیای مرکزی نخرند، با قیمت گران فعلی نهاده های کشاورزی و مواد اولیه وحامل های انرژی معلوم نیست که صنعتگر و کشاورز ایرانی بتواند به راحتی به کار خود ادامه دهند.

 در زمینه تجارت نیز که هر روز با تهدید به بستن حسابهای بانکی ایرانیان در کویت و گرجستان و...یا با تحریم مصنوعات ایرانی در فروشگاههای کشورهای عربی و غیر عربی بتوان بر روی بازار مطمئن و قابل استمرار حساب کرد.

شاید مهمترین چالش های منطقه ای که آثار بین المللی دارد نحوه برخورد با قضیه آینده سوریه و توزیع قدرت در لبنان و تز دو کشوری در فلسطین باشد.تردیدی نیست که دکتر روحانی بعنوان رئیس جمهور جدید نیز بعنوان بخشی از ساختارقدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران نه میخواهد، و نه میتواند خط مشی چندان متفاوتی از کل نظام داشته باشد ولی بنظر میرسد که او توانائی آن را دارد که در لحن، ونه در خطوط اصلی استراتژی ها، ادبیات جدیدی به کار بگیرد.

چالش دیگر ایشان در سیاست خارجی نحوه تعامل با انچه در عرصه بین المللی بعنوان مسائل حقوق بشری مطرح است خواهد بود.او در باب حقوق شهر وندی در مناظرات انتخاباتی از جملات کوتاه و گویا و معناداری استفاده کرده است که بخشی از موفقیت او در انتخابات را باید مدیون انتخاب این جملات دانست.از جمله در یکی از مراحل مناظرات تلویزیونی تاکید کرد که:"من یک حقوقدانم .من سرهنگ نیستم".

صرفنظر از گفته دیگری به طنز که: "میگویند وعده های انتخاباتی همانند مهریه است. کی داده ،کی گرفته؟" .ولی واقعیت این است که بسیاری از رای دهندگان به قول او اهمیت داده اند. این گفتمان انتظارات داخلی و خارجی را از او بالا میبرند.از طرفی پایبندی او به بسیاری از قول های انتخاباتی  شانس موفقیت ایشان در صحنه بین المللی را افزایش خواهد داد.

انچه که به مناسبات و یا تهدیدات نشات گرفته از "خارجه دور"،یعنی عمدتا اروپا و امریکا مرتبط است،از جمله مقولاتی است که تاباندن نور تازه به موضوع و داشتن نگاه متفاوت و ارزیابی جامع و سنجیده جدید به قضیه از جمله چالشهای عمده و نفس گیر سیاست خارجی دکتر روحانی خواهد بود.

انچه مسلم است این سیاست که بین منافع عمده امریکا و اروپا و دیگر شرکای انان تفرقه انداخته شود واز این امر بهره برداری شود تجربه موفقی نبوده است.شاید بخش عمده ای از عزم امریکا برای گسترش تحریم وتقابل در چنین ابعادی را - صرفنظر از اعمال تضییقات بر علیه جمهوری اسلامی- ممانعت از فرصت طلبی وبهره برداریمتحدان و شرکای خود امریکا دانست که ایران خود نیز با مبالغه در تبلیغ بیش از حد در جانشینی اروپا بجای امریکا مقصر بوده است.

بازنگری در جهت گیری بازرگانی خارجی و گسترش تجارت با کشورهائی که از روابط بازرگانی غیر متوازن و یک سویه تقریبا انحصاری ناشی از فضای تحریم پولی،مالی،وتجاری بهره برداری غیر منصفانه میکنند، نیز از چالش های پیش روی دولت جدید خواهد بود.

بخش بیرون از آب "کوه یخ" سردی روابط ایران وغرب وبویژه امریکا را به تعبیری میتوان مذاکرات هسته ای دانست. ولی صاحب این قلم در زمره کسانی نیست که فکر میکنند تمامی مسائل بین ایران و غرب و بویژه امریکا در گرو حل مساله هسته ای است.مضافا آنکه ، این امر صرفا ناشی از روحیه انقلابی و سازش ناپذیری ایدئولوژیک ایران اسلامی نیست بلکه فضای بین المللی و بهم خوردن موازنه قدرت در جهان قرن بیست و یکمی نیز اقتضائات خاص خود را دارد.

حل اساسی مساله بگونه ای که احترام و منافع متقابل حفظ شود، و بازی برد-برد واقعی شکل بگیرد، در یک توافق جامع و فراگیر “Grand Bargain” که شامل جنبه های امنیتی-سیاسی- اقتصادی-کنسولی باشد،اعم از دوجانبه و منطقه ای قابل الحصول است.اگرچه ممکن است وقت و انرژی زیادی بگیرد. ولی بعد از طراحی وتوافق جامع، بصورت پلکانی به احتمال زیاد قابل تحقق خواهد بود.

اگر ترتیبات فرا گیر را هم بکناری بگذاریم و بخواهیم فرمول تعلیق بخشی در برابر رفع تدریجی تحریم را مبنا قرار دهیم توجه به نکاتی چند ضروری است.

ده سال پیش در شرائطی که "نئو کانز"ها در امریکا سکان پنتاگون و بمقدار زیادی شورای امنیت ملی وسیاست خارجی را در دست داشتند،وتهدیدات خطرناک اضطراری وعریان تری وجود داشت ،در پاریس توافقی حاصل شد. ولی همانگونه که اقای روحانی در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود نیز اشاره کردند،شرایط آن روز با زمان حال متفاوت است.در مساله هسته ای بازگشت به شرایط سال 2003 شاید امکان پذیر نباشد. همه پیشنهاداتی که در آن زمان از طرفین ارایه وقبول شدند، دیگر روی میز نیستند.

 اکنون این بر عهده مذاکره کنندگان هسته ای است که درک کنند شرایط بهتری برای ایجاد موازنه وتامین احترام متقابل و منافع طرفینی جامع تری بوجود آمده است وفرصت را دریابند.این شرائط ممکن است مدت زمان طولانی نپاید.زیرا زمان مذاکره موفق، نا محدود نیست. زیرا هردو طرف میز بدلائل متفاوت وبدرجات مختلف احتمالا اسیب پذیرند. 

مذاکرات در قالب 1+5 میتواند مفید باشد. خانم کاترین اشتون اگرچه سخنگوی همه نمایندگان آن سوی میز است ولی باید پذیرفت در عالم واقع اولویت ها و منافع پنج عضو دائم شورای امنیت بایکدیگر اختلاف دارند. حتی آلمان نیز در پاره ای موارد اولویت ها و ترجیحات زاویه داری با دیگر اعضا مذاکره کننده دارد.داشتن درک روشنی از فضای بین المللی در قرن بیست ویکم، وهوشمندی در شناخت این تفاوت ها و قدرت انعطاف وچالاکی در بهره برداری از فرصت ها در پای میز مذاکره ضامن پیروزی سرنوشت ساز تاریخی ایران برای نسلهای آینده خواهد بود.

شاید این فرصت استثنائی هیچگاه برای دولت دکتر احمدی نژاد فراهم نبود.اگرهم بود ظرفیت بهره برداری از آن احتمالا نبود.

لذا یک مذاکره جامع و ثمربخش دو جانبه وموازی ولی مستقل ازمذاکرات 1+5 که متضمن منافع واحترام متقابل باشد بموازات مذاکرات چند جانبه وبین المللی در چهار چوب 1+5  میتواند مفید و کارساز باشد. طبیعی است  در مواردی پیشرفت های هریک در دیگری آثار متقابل "پینگ پونگی"ومثبت خواهند داشت.

کاربرد موفق چنین مکانیسم مشکل و پیچیده ای ،خود محتاج یک "پلان دیپلماتیک" در خارج و یک "برنامه سیاسی" در داخل خواهد بود، که در چارچوب "استراتژی بلند مدت" قابل طرح است .با ظرفیت های بالقوه نهفته در دکتر روحانی و شرائط استثنائی بوجود امده از انتخابات، افق های روشنتری قابل رویت است.

ولی واقعیت این است که باتوجه به وجود "دیوار بلند بی اعتمادی" متقابل بین ایران و ایالات متحده ، دستیابی به توافقی در مساله هسته ای و موضوعات دیگر به صبر و اراده سیاسی از سوی هر دو طرف نیاز دارد. علاوه بر آن، اقای دکتر روحانی باید بتواند با قابلیت و جایگاه خوبی که دارند با مقامات عالیه و طیف های ذینفوذ داخل بگونه ظریفی تعامل سازنده کند و اقناع و اجماع لازم را بوجود آورد.

این شانی است که باور عمومی برای ایشان قائل است. خوشبینی بسیاری وجود دارد که اوتوانائی و ظرفیت واعتبار لازم را برای این مهم واجد است.

اکنون با توجه به اینکه تصمیم نهائی در مسائل کلان واز جمله مذاکرات هسته ای در حیطه اختیارات رهبری است.پرسش کلیدی این است که تا چه حد امکان اطمینان واقناع برای تامین منویات بوجود آید وفضای مانور در اختیار رئیس جمهور منتخب قرار گیرد. بنظر میرسد با پختگی و هوشمندی وکلید تدبیری که دکتر روحانی دارد، وی خواهد توانست بتدریج با متانت بیشتر کسب اعتماد لازم را بنماید و فضای مانوری بمراتب بیشتر از رئیس جمهور سلف بازکند.

در واشنگتن نیز هر گونه تلاش برای از سرگیری روابط با ایران باید از سد مقاومت گروه هایی مانند لابی اسرائیلی – آمریکاییAIPAC و همچنین لابی کشورهای عرب مانند عربستان سعودی، عبورکند.

 درسیستم سیاسی آمریکا نیز ساده انگاری است که فکر کنیم اوباما برحسب سلیقه و تشخیص خود تصمیم نهائی را میگیرد. در واقع، او همچنان باید به موضعی در سیاست خارجی تمایل نشان دهد که با تفکر نیروهای سیاسی قدرتمند در ایالات متحده هم سو باشد.

همچنین کم نیستند صاحبنظرانی در غرب که معتقدند جنگ در سوریه و حمایت ایران از محور مقاومت و بشار اسد، لایه پیچیده دیگری را به روند حل مساله هسته ای ایران اضافه کرده است. به بیان دیگر انها میگویند که پیروزی روحانی می تواند فضای سیاست ایران را تغییر دهد نه سمت و سوی آن را.

بگذریم از اینکه غیر از Executive Order هائی که از دهه های قبل توسط روسای جمهور مختلف امریکا برای برقراری تحریم یک جانبه ایران صادر شده است،پاره ای از مجازات ها که مصوبه های قانونگذاری دارند برای لغو شدن باید پروسه پیچیده و زمانی طولانی را طی کنند ومذاکرات آن نیاز به تیم های متعدد با تخصص های حقوقی-سیاسی-فنی بالائی خواهد بود که باید سازمان و سامان داده شوند.

تحریم هائی که بموجب قطعنامه شورای امنیت برقرار شده اند محتاج چانه زنی و بعضا امتیاز دهی چند جانبه خواهند بود.همچنین است که تحریم هائی که در چهار چوب اتحادیه اروپا بر قرار شده اند و ساز وکار و راهکارهای خود را خواهند داشت که نیازمند برنامه عمل سنجیده و تیم حرفه ای و کار اشنائی در مقولات دیپلماسی عمومی است.

این تیم حمایت شده باید بتواند تصویر نزدیک تر بواقعیتی از چهره اصیل ملت ایران در افکار عمومی جهانیان ارائه دهد.

بسیاری تردیدندارند که ایران از چرخه سوخت هسته ای دست نخواهد برداشت، بنابراین غرب ناگزیر است بپذیرد که ایران به توانایی هسته ای دست یافته است. ولی تدبیر نیز ایجاب میکند اقدامات اعتماد برانگیز - واز جمله برحسب مورد برقراری محدودیت های داوطلبانه ،و حتی غیر آن- در حدود برنامه های هسته ای نیز قابل طرح و بحث باشد. تا بتوان راهی برای جلب اعتماد همسایگان و غرب پیدا کرد.

این راهی است که متقابلا پیش نیاز آن، دادن امتیازی به ایران است. شاید تخفیف ویا دست برداشتن از عناد و خصومت اعراب همسایه وتبلیغات مسموم آنان که هر روز یا راه ورود کالاهای ایران را تنگ تر ویا تحریم میکنند،یا تبلیغات تفرقه افکنانه شیعه و سنی براه میاندازند، بتواند کمک کننده باشد.

 همسایگان عرب ایران سالانه صد ها میلیارد دلار در امد نفتی دارند.سوال نا بجائی نیست اگر پرسیده شود که سهم مشارکت همسایه بزرگ 75 میلیونی آنها از بازاری که در جوار آنها چقدر است؟ برای اتباع ایران در کشور های عربی چه تضییقات تحقیر آمیزی برقرار است؟

تمامی انچه که گفته شد محتاج نگرشی جدید به کارکرد دستگاه سیاست خارجی وافسران زبده وبا انرژی وبا انگیزه،خلاق،جاندار،متخصص و مورد وثوق وحمایت ، که بتواند بگونه ای حرفه ای مقوله سیاست خارجی را از عوام زدگی و توجیه کنندگی و شعارهای خیابانی با کلید تدبیری که ریاست جمهوری جدید در دست دارند به سر منزل مقصود برساند.

منبع: همشهری دیپلماتیک

کلید واژه ها: سیاست خارجی روحانی محمدرضا دبيري محمدرضا دبیری


نظر شما :