سایه حکومتی لائیک بر روابط تهران-قاهره

میوه این کودتا کام ایران را شیرین نمی کند

۲۷ تیر ۱۳۹۲ | ۱۷:۵۹ کد : ۱۹۱۸۵۳۴ گفتگو خاورمیانه دموکراسی در سایه ارتش
عبدالله شهبازی تاریخ دادن و محقق در گفتگو با دیپلماسی ایرانی با توجه به گمانه زنی ها در خصوص روی کارآمدن البرادعی در مصر تاکید می کند که تصور این که حکومت لائیک در مصر رابطه مناسب تری با تهران در قیاس با اخوان داشته باشد، نسنجیده و خام است.
میوه این کودتا کام ایران را شیرین نمی کند

دیپلماسی ایرانی: تن مصر همچنان تب دار  است.قریب به دو سال است که آرامش بر قاهره حرام شده است. اگر در ژانویه دو سال پیش مردم مصر از هر حزب سیاسی و باور اعتقادی در میدان التحریر دست در دست هم گره کرده و فریاد" ارحل مبارک " سر دادند ، امروز دیگر از آن اتحاد و انسجام داخلی خبری نیست. محمد مرسی مردی که با رای مردم در نخستین انتخابات آزاد پس از فروپاشی حاکمیت مبارک کارت  سبز حضور در دفتر ریاست جمهوری را گرفته بود با حکم ارتش از صحنه اخراج شد. حرکتی که جامعه مصر را به دوقطب موافق و مخالف رئیس جمهور بدل کرد. بیانیه ارتش از منظر برخی تحلیل گران و البته دولت ها مصداق کامل کودتا است و از لنز طیفی دیگر حرکتی برای پاسداشت میل و اراده مردمی. مرسی دیگر در راس قدرت نیست اما آرامش  سیاسی و ثبات امنیتی همچنان حلقه مفقوده در میدان التحریر است. نه مخالفان آقای رئیس جمهور کوتاه می آیند و نه هواداران وی حاضرند جانب مردی را که از طایفه اخوان است رها کنند. درگیری ها میان طرفداران مرسی و ارتش و نیروهای امنیتی تا کنون بیش از 50 کشته و 500 زخمی بر جا گذاشته اما ارتش حاضر به واگذاری میدان نیست. در این میان سرنوشت محمد مرسی در هاله ای از ابهام قرار دارد. از محل بازداشت وی خبری در دست نیست و تنها بر اساس آخرین اظهارات دادستانی کل مصر ، محمد مرسی و رهبران اخوان المسلمین به اتهاماتی از جمله، جاسوسی، تشویق برای کشتار تظاهرکنندگان و وارد آوردن خسارت به اقتصاد مصر متهم شده اند. سرنوشت محمد مرسی و برکناری وی از قدرت در بسیاری از رسانه ها و تحلیل ها به شکست جریان اخوان المسلمین تعبیر می شود. پیش بینی فردای تحولات مصر به دلیل تعدد بازیگران داخلی و البته دخالت های پیدا و پنهان خارجی امر آسانی نیست. آیا مرسی به قدرت بازخواهد گشت؟ آنچه در مصر شاهد بودیم نتیجه مصلحت سنجی ژنرال های ارتش بود یا میوه دخالت های مستقیم و غیرمستقیم نیروهای منطقه ای و فرا منطقه ای؟ منطقی ترین راهکار برای به آرامش رساندن مصر پس از مرسی چیست؟ اخوان چه راهکارهایی پیش روی دارد؟ سرنوشت رابطه تهران – قاهره در سایه دولتی شاید سکولار در مصر چه خواهد بود؟ پرسش هایی از این جنس را با عبدالله شهبازی تاریخ دان و محقق در میان گذاشتیم :  

محمدمرسی نخستین رئیس جمهور منتخب مصر پس از فروپاشی دولت حسنی مبارک هفته گذشته به حکم بیانیه ارتش از قدرت برکنار شد. این در حالی است که تلاش طرفداران مرسی برای بازگرداندن وی به قدرت همچنان ادامه دارد. آیا بازگشت مرسی به قدرت ممکن است؟

بله. آزاد شدن و بازگشت مرسی به قدرت، در چارچوب یک مصالحه، کاملاً محتمل است و شاید بتوان گفت احتمال آن زیاد است . تنها راه ایجاد آرامش در مصر مذاکره با محمد مرسی و متقاعد کردن وی به برگزاری انتخابات مجدد است.انتخاباتی که نتیجه آن مورد توافق طرفین ناآرامی ها در مصر باشد.مواضع روزهای گذشته دولت های آمریکا و آلمان که در ماجرای کودتای مصر از آغاز همراه بودند برخلاف فرانسه و بریتانیا که مواضعشان بهم نزدیک بود و بیش تر به سود کودتا، دال بر درخواست رسمی آزاد کردن مرسی نشان می دهد که آمریکایی ها نیز به همین راه حل رسیده اند.

در واقع، اگر واقعاً هدف حل بحران مصر باشد، نه تشدید و تسرّی آن به سراسر منطقه از سوی کانون هایآشوب گر ذینفع در فروپاشی منطقه، تنها گزینه آزاد کردن مرسی است و برگزاری انتخابات مجدد ریاست جمهوری از سوی او. این البته عقب نشینی برای اخوان محسوب می شود ولی احتمال پذیرش آن از سوی اخوان المسلمین در شرایط بوجود آمده بسیار زیاد است. البته باز احتمال به قدرت رسیدن مجدد مرسی زیاد است زیرا اکنون در موضع مظلومیت قرار دارد.

برخی نشریات بیانیه ارتش در برکناری مرسی را کودتایی امریکایی می خوانند و برخی از دستان عربستان و دیگر کشورهای عربی مخالف اخوان در این داستان سخن می گویند. این کودتا داخلی بود یا محصول توطئه ای منطقه ای یادخالتی فرامنطقه ای؟

کودتای مصر اقدام کانون های قدرتمند داخلی البته با حمایت عربستان سعودی و اقمارش در منطقه خلیج فارس (امارات و کویت) و اسرائیل و کانون های مالی لندن بود. این کودتا در سیاست رسمی دولت آمریکا در مصر جایی نداشته و می توان گفت که برخلاف تیترهای روزنامه کیهان «آمریکایی» نبود.کودتای 3 ژوئیه مصر از حمایت کانون های خارجی معین برخوردار بود که امروزه کاملاً شناخته شده اند: اسرائیل، اگر نگوئیم از طراحان کودتا بود، حداقل طبق گزارش باراک دیوید در هاآرتص 9 ژوئیه از کودتا خرسند بوده و از حکومت کودتا حمایت می کند.

مقام های بلندپایه اسرائیلی از طریق تماس با مقامات ارشد دولت اوباما (گفتگوینتانیاهو با جان کری،موشهیعلون وزیر دفاع با چاک هیگل،یاکوفامیدرار مشاور امنیت ملّی با سوزان رایس) تلاش فراوان کردند که کمک ها و تعهدات مالی و نظامی آمریکا به مصر قطع نشود.حمایت تونی بلر در بریتانیا، بعنوان سخنگوی کانون های مقتدر مالی لندن که در تحولات خاورمیانه ذینفع هستند، از طریق درج مقاله جنجالی اش در روزنامه ابزرور 6 ژوئیه، و حمایت خاندان آل سعود و اقمار آن، کویت و امارات، از طریق کمک هایی که تاکنون به 12 میلیارد دلار رسیده و به تعبیر رویترز «باران شدید دلارهای نفتی» را نصیب حکومت کودتا کرده، پنهان نیست.آنچه در مصر اتفاق افتاد مشابه کودتای 11 آوریل 2002 ونزوئلا علیه  هوگو چاوز است که پایگاه داخلی مشابهیداشت. کانون های قدرتمند مالی داخلی و خارجی ذینفع در اقتصاد ونزوئلا، در واکنش به سیاست های ملّی کردن چاوز، ابتدا اعتصاب های گسترده سراسری علیه او به راه انداختند و سپس در یک کودتای نظامی وی را برکنار و 47 ساعت زندانی کردند. ولی در پی تظاهرات گسترده به سود چاوز ارتش تسلیم شد و چاوز به قدرت بازگشت. این حوادث 20 کشته بر جای نهاد.

در آن زمان دولت جرج بوش از کودتای ونزوئلا حمایت کرد و بوش آن را «پیروزی دموکراسی» خواند در حالی که اکثر دولتهای آمریکای لاتین این حادثه را «کودتا» خواندند. نتیجه ضد آمریکایی تر شدن چاوز بود که آمریکا را مسبب توطئه علیه خود می دانست.احتمال این که ماجرای ونزوئلا در ابعاد وسیع تر در مصر تکرار شود زیاداست؛البته اگر کانون هایآشوب گر هدفشان تبدیل بحران مصر به جنگ داخلی و تسرّی آن به سراسر منطقه نباشد.

اصولاً، در جوامع اسلامی مانند مصر ، ترکیه و ایران، که دورانی طولانی از حکومت های غرب گرایلائیک وابسته به غرب را، آن هم در شکل حکومت های دیکتاتوری و فاسد، تجربه کرده اند، تنها گزینه برای ایجاد رضایت در مردم، و به تبع آن تأمین ثبات و ارائه الگوی "حکومت گری خوب"، تلاش برای همزیستی و تعامل میان دو بخش اسلام گرا و لائیک جامعه و ایجاد تفاهم و مشترکات بیش تر فرهنگی میان این دو بخش است . اگر این تمایز فرهنگی میان دو بخش اسلام گرا و لائیک به سویتعارضات سیاسی سوق داده شود، آینده خطرناکی را برای تمامی جوامع مشابه رقممی زند. راهی که در مصر برگزیده شد مخل این تعامل و همزیستی و احترام متقابل است. و البته اگر اخوان باز به قدرت برسد به این تعامل فرهنگی توجه بیش تر خواهد کرد.

کودتای مصر اقدام کانون های قدرتمند داخلی البته با حمایت عربستان سعودی و اقمارش در منطقه خلیج فارس (امارات و کویت) و اسرائیل و کانون های مالی لندن بود. این کودتا در سیاست رسمی دولت آمریکا در مصر جایی نداشته و می توان گفت که برخلاف تیترهای روزنامه کیهان «آمریکایی» نبود

رابطه میان ایران و مصر در زمان حسنی مبارک اغمایی طولانی را تجربه کرد. روی کارآمدن محمد مرسی که اسلام گرایی از جریان اخوان المسلمین بود نیز این رابطه را دستخوش فراز و نشیب های بسیار کرد. آیا صعود سکولارها و محمد البرادعی به قدرت در مصر بیش از اخوانیها و مرسی به سود ایران نیست؟

در نگاه ابتدایی به نظر می رسد که از منظر منافع ملّی ایران امثال البرادعی- نه همه سکولارها که بعضی به شدت ضد ایرانی هستند- در مقایسه با اخوان؛ به دلیل تفاوت های اعتقادی و سیاسی میان ایران و اسلام گرایاناخوانی، گزینه بهتری هستند.ولی این ظاهر قضیه است. اگر به نیروهای داخلی و خارجی، که کودتای 3 ژوئیه مصر را پدید آوردند، بنگریم این تصویر ابتدایی دگرگون می شود:

نیروهای داخلی کودتا، الیگارکها،یعنی ثروتمندان بزرگ مصر، هستند. این الیت قدرتمند مالی- تجاری- سیاسی با دیکتاتوری حسنی مبارک پیوند عمیق داشت. مهم ترین بخش اینالیتمیلیاردرهای قبطی هستند و در رأس آن ها نجیب ساویرس؛ که بعنوان ثروتمندترین مصری شهرت دارد. ساویرس بارها مواضع ضد ایرانی خود را بیان کرده و در مصاحبه با رسانه هایی چون بلومبرگ برای ترسانیدن غرب از حکومت اخوان "لولوی جمهوری اسلامی ایران" را نشان داده است. به یاد داشته باشیم که فیلم توهین آمیز و جنجالی درباره زندگی پیامبر اسلام (ص) ، که در سال 2012 وسیعاً پخش شد، کار قبطیان مقیم آمریکا بود و به این دلیل در سپتامبر 2012 حکم دستگیری هفت قبطی مقیم آمریکا در قاهره صادر شد. در واقع، این فیلم از مقدمات توطئه ای بود که به کودتای 3 ژوئیه 2013 انجامید.

صرفنظر از الیگارکهای مصر و بقایای حکومت مبارک، که اقتدار خود را از دست نداده اند و در پی بازسازی کامل خویش در دستگاه دیپلماتیک و اطلاعاتی و امنیتی مصر هستند یا هم اکنون در این نهادها، مانند دستگاه قضایی، حضور مؤثر دارند، باید به جنبش تمرّد اشاره کرد که معجونی از گروه های مختلف است.

در این میان گروه های ضد اسلامی و چهره های تأثیرگذار مانند خانم اسراءعبدالفتاح، نامزد جایزه صلح نوبل 2011 که کارش در مصر تحریک برای حمله به مساجد و اهانت به وعاظ و شخصیت های مسلمان بود که به چند فقره درگیری منجر به قتل انجامید، بر حکومت لائیک آینده مصر مؤثر خواهند بود.

در خصوص کانون های قدرت بین المللی که کودتای ارتش علیه مرسی را ترتیب دادند در سوال قبل توضیحاتی دادم اکنون با نیل به این اطلاعات پرسش این است که آیا البرادعی می خواهد رئیس دولتی شود که این کانون های داخلی و خارجی به قدرت رسانیده اند؟ او چگونه می تواند دوست ایران بماند زمانی که برکشندگان او در مصر و منطقه دشمنان سرسخت ایران هستند؟

در این رابطه نباید سنن دیرین و عمیق ضد ایرانی در دولتمردان و بویژه سرویس های اطلاعاتی مصر را فراموش کنیم. می دانیم که در دوران جمال عبدالناصر، مصر در تعارض شدید با ایران قرار گرفت و ابداع و ترویج نام جعلی "خلیج عربی" برای اطلاق بر خلیج فارس و نیز ایجاد و تقویت گروه های تجزیه طلب در خوزستان از سیاست های دولت ناصر علیه ایران بود. برغم این، برخی انقلابیون ایرانی، اعم از مسلمان و مارکسیست، با دولت ناصر روابط حسنه داشتند زیرا در آن زمان اصل را مبارزه با حکومت پهلوی می دانستند. این سنن در میان سیاستمداران و نیروهای نظامی و اطلاعاتی لائیک مصر پابرجاست. بنابراین، تصور این که حکومت لائیک در مصر، آن هم حکومت کودتای فعلی با آن کانون هایی که در پشت آن است، به سود ایران خواهد بود تصوّری خام است و کسانی که این اندیشه را ترویج و توصیه می کنند تصویر عمیقی از تاریخ مصر ندارند.

در مقابل، گزینه حکومت مرسی و اخوان قرار دارد. میان اسلام گرایی ایران و اسلام گرایی اخوان اشتراکات و تعارض هایی وجود دارد. این امر به دلیل پارادکسی است که در ذات جنبش "بیداری اسلامی"، به دلیل تکثر و و تنوع و نیز گاه تعارض تعلقات مذهبی و بومی- ملّی، نهفته است. البته کانون های مرموزیتشدیدکننده اختلافات بوده اند مانند قتل فجیع شیخ حسن شحاته و سه تن از یارانش در روستا یابومسلّم در جیزه (حومه قاهره) در جشن شب نیمه شعبان (ده روز پیش از کودتا)؛ ولی به هرروی این اختلافات واقعی است بویژه مواضع تند اخیرقرضاوی، مفتی تکفیریان، که جنایت شیخ شحاته به دست آنان صورت گرفت. اگر روزی اسنادی منتشر شود که قتل شیخ شحاته را بعنوان بخشی از "عملیات سیاه" Black Operations برای تمهید کودتا اثبات کند، نام شیخ قرضاوی بعنوان یکی از مسئولین این فاجعه در تاریخ به ثبت خواهد رسید. بیاد داشته باشیم که ده روز پیش از کودتای 28 مرداد 1332 شبیه به فاجعه در تهران رخ داد و عده ای بنام مدافعان سینه چاک دکتر محمد مصدق با چوب و چماق و سنگ به مجلس عزاداری ماه محرم در خانه آیت الله کاشانی حمله کردند و با پرتاب نارنجک به درون مجلس عده ای را مقتول و مجروح نمودند. به گمان من، قرضاوی را کانون های معین ثروتمند ضد ایرانی منطقه خریده اندوگرنه او در برخی فتاوی گذشته خود "روشنفکر" جلوه می کرد و پتانسیل آن را داشت که منادی نزدیکی شیعه و سنی شود ولی اکنون به شکل عجیبی برعکس شده است.

برغم برخی اختلافات میان ایران و مصر، در دوران یکساله حکومت مرسی گام های بزرگی در بهبود روابط تیره دو کشور برداشته شد؛ از جمله اعطای حق استفاده از آبراه کانال سوئز به ایران. به این ترتیب ایران نه تنها امکان ارتباط آبی با سوریه را بلکه امکان حضور در دریای مدیترانه را نیز به دست آورد. از اینرو، برخی تحلیل گران کودتای 3 ژوئیه مصر را به ضرر ایران می دانند زیرا تصوّر می کنند حکومت جدید این پیمان را لغو خواهد کرد و بار دیگر ایران امکان استفاده از کانال سوئز را از دست خواهد داد.*

بنابراین، ایران هم در رابطه با لائیکها و هم در رابطه با اخوان مصر با دشواری های جدّی روبرو است که بسته به نوع حکومت آینده مصر باید برای بهبود این رابطه، در چارچوب اصول انقلاب اسلامی و منافع ملّی، بکوشد.

--------------------------------

* حسنی مبارک در 11 فوریه 2011 پس از سی سال زمامداری (از 14 اکتبر 1981) برکنار شد. ایران از فضای انقلابی مصر استفاده کرد و روز سه شنبه 3 اسفند 1389/ 22 فوریه 2011 دو کشتی خود را از کانال سوئز عبور داد. اینحادثه انعکاس وسیع داشت زیرا پس از انقلاب اسلامی، و وخامت روابط ایران و حکومت مبارک، اوّلین بار بود که ایران به امکان استفاده از آبراه کانال سوئز دست می یافت. روزنامه اورشلیم پست همان روز مدعی شد که ایران برای عبور این دو کشتی 300 هزار دلار پرداخته است. یک سال بعد در فوریه 2012 ایران برای دوّمین بار از آبراه سوئز استفاده کرد و دو کشتی ایران به دریای مدیترانه رفته و در بندر طرطوس سوریه پهلو گرفتند. انتخابات مصر اندکی بعد برگزار شد و مرسی در 30 ژوئن 2012 رئیس جمهور شد. مسئله عبور ایران از آبراه سوئز متوقف ماند تا سفر فوریه 2013 احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، به قاهره. این سفر منجر به توافق دو دولت بر سر استفاده از آبراه کانال سوئز شد و ایران حدود دو ماه بعد، در اوائل آوریل،رزمناو لارک را از کانال سوئز عبور داد. لارک، پس از یک سفر 60 روزه، در 2 ژوئن 2013، یک ماه قبل از سقوط مرسی، به ایران بازگشت.

انتشار اولیه: یکشنبه 23 تیر 1392/ باز انتشار: پنجشنبه 27 تیر 1392

کلید واژه ها: مصر محمد مرسی


نظر شما :